درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۱۵ مطلب با موضوع «متن و صوتها» ثبت شده است

فانوسها

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

یادش بخیر باد!
شب های سرد زمستان هایی که علی رغم بارش برف های سنگین و سرمای چندین درجه زیر صفر، بساط شب نشینی ها و دید و بازدیدهای بی تکلف مردم برقرار بود. آن موقع هنوز نمادهای تجدد و مدرنیزم وارد زندگی روستا نشینان نشده بود و به تبع آن کوچه ها هم به قول امروزی ها فاز شب نداشت . کسی هم بلد نبود از اصطلاح فازت چیه!؟ استفاده کند . بر خلاف امروز همه ی فازها مثبت بود و کسی فاز منفی به خودش نمی گرفت.برای رفتن به شب نشینی همه ی اعضا خانواده، بزر گ و کوچک باهم بودند ، بچه ها بهانه ی نداشتن وای فای در خانه ی فامیل و همسایه را نداشتند، بزرگ ترها نگران ورود دزد ها به خانه
شان نبودند چون برخلاف بضاعت اندک مردم، کسی چشم به مال دیگری نداشت ، موقع رفتن به همسایه ها برای مراقبت از خانه سفارش نمی کردند، دوربین مدار بسته و دزدگیر نداشتند، تلفن یا موبایل هم نبود که به میزبان بگویند به مهمانیش خواهند رفت، خلاصه وقتشان برای این گونه نگرانی ها تلف نمی شد. به محض صرف شام ساده ای که مادر قبل از ظهر با دوره در تنور گذاشته بود وحالا پخته بود و با مزه، فانوس را برمی داشتند، اگر نفت نداشت، از ظرف شیشه ای در جا نفتی آن نفت می ریختند،
دستکش و کلاهی اگر داشتند به دست و سر می کشیدند که آن هم حاصل دست رنج مادر خانه بود . اگر تازگی هم خانواده ای را که پیششان می رفتند دیده بودند باز با شوق به دیدنشان می رفتند و همیشه حرف های زیادی برای گفتن داشتند، رابطه ها صمیمی، کم هزینه، بی تکلف و بدون تشریفات بود. فانوس جزء جدا نشدنی این رابطه ها بود، هم روشنایی راه بود هم روشنایی خانه، هم وسیله ی درس خواندن کودکان محصل بود و هم ابزار سرکشی به آغل  گوسفندان و چارپایان دیگر. وسیله ی قالی بافی دختران قالی باف هم بود در شب های دراز زمستان . موقع خوابیدن هم فتیله ی آن را پایین می کشیدند تا جای شب خواب ها و آباژورهای امروزی انجام وظیفه کند. بوی خاصی که در ابتدای روشن کردنش از خود متصاعد می کرد هرگز از خاطره ها محو نمی شود. یادش بخیر فانوس های ده که اگر در بلندی ای می ایستادی با راهنمایی آنها می توانستی بفهمی چه کسانی به خانه ی کی رفته اند و یا در پایان شب نشینی از کدام مسیر  برمی گردند. زیر نور این فانوس ها خطوط صورت ها محو می شد و همه زیر نور او یکسان بودند، درست مانند نور ماه که وقتی در چهارده شبیش لایه ای به روی دشت و کوه می کشد ، انگار تمام اشیاء عالم از یک جنسند. در پرتو نور فانوس هم همه چیز و همه کس یکسان دیده می شدند.
خلاصه یاد باد و به نیکی یاد باد از فانوس های همیشه روشن ده که راهنما و روشنگر راهمان بودند. آی فانوس های ده! همیشه روشن بمانید تا ما راهمان را گم نکنیم، آی فانوس های همیشه تابان، فتیله هاتان برقرار لاله هاتان بی ترک ، و جا نفتی تان پر نفت ، ما را در راه ها و بی راهه ها و در تاریکی ها رها نکنید ، ما با شما در تاریکی شب های تیره به خانه ی همسایه هامان خواهیم رسید 

فانوس های ده روشن بمانید، ما به شما امیدها بسته ایم، مرتبه ی شما پیش ما محفوظ است می بینید شما را بربلندای رف گذاشته ایم تا باز هم در روز مبادا وقتی که از چراغ های دیگر خسته و ناامید شدیم دست به دامنتان شویم؟!
می دانید! شما واقعا همراه گرمابه و گلستان ما بودید. در شب ها و یا سحرگاهان که حمام مردانه بود شما راه را نشان می دادید، و قتی در فصل کشت و در شب ها به قصد آبیاری به مزارع می رفتیم شما یاریمان می دادید تا راه را از بیراهه بازشناسیم ، تا ورگه را به اشتباه باز نکنیم، تا بفهمیم آیا آب را در تمام مزرعه عادلانه تفسیم کرده ایم یا نه...
اگر شما نبودید سنگ های در راهمان را نمی دیدیم و حتما زمین می خوردیم
فانوس های عزیز ده! بارها شده است که هم دهی هایمان در اثر تاریکی شب در صحرا راهشان را نمی یافتند و فقط با کمک شما بود که مسیرشان را پیدا می کردند آن هم وقتی اهالی ده برای یافتن گم شده ها می رفتند سوسوی آزادی بخش شما آن ها را  به خانه شان باز می گرداند. یادم هست در شبی ظلمانی که تعدادی از هم دهی ها که در شهر زندگی می کردند و برای گذراندن تعطیلات عید به ده می آمدند راه را گم کردند و چیزی نمانده بود در برف و سرمای شدید جانشان را از دست بدهند که شما مثل همیشه به دادشان رسیدید و از مرگ نجاتشان دادید...

باتشکر جناب آقای عبدالرزاق آقااحمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۰
درجی طالقانی

آقاجانی خانه

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۴:۵۹ ب.ظ

آقا جانی خانه کجیه ؟



جایی هسته که همیشه منتظرت هستن و چشم به راه بیمینت  می مان
جایی هسته که بی هیچ قید و شرطی دوست درن
جایی هسته که چه زود برسی  چه دیر، همیشه از بیدینت خوشحال موبون
جایی هسته که هیچ وقت بزرگ
 نیمی گردی همیشه وچه می مانی
جایی هسته که سفرههمیشه تیبه تکه نونی دره
و
چیی وصبحانیش مزه ای دیگه همیدی.
امن ترین و آرام بخش ترین مکان هسته
حتی اگر پدر و مادرا خیلی دی  پیر گرستی بون

باتشکر شهرام صیادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۹
درجی طالقانی

مای خانه بُساتُن

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۱ ب.ظ

یک خانه قدیمی - عکس از آقای محمد


اون قِدیمی خانانَ خراب کُردیم خیلی رُندُک میکرد...می خواستیم خبرَ مرگمان یه پیلا خجیرَخانه بسازیم اما مَگه میگردی مای پُدر دَرآمهَ...اِندی خاک درکُردیم تُمام نمی گُردی....

دو سه هفته روُخانی میان دَ سنگ جمع کُردیم خری همرا بیاردیم  بُنُوره بکّندیم هی جیرشیم ...یه مِحمار مای دِه دَبَ اون دوُرَ راهانی آدُم بَ تابستانان میا مَه اون با غانی میان یه خانه می گیت سُه تا دی کارگر داشت بشیم اوی پی بیامه بِدی بگوت باز بکّننین .... ما باز جیر شیم یه قد َ آدم تا یه روز با کارگراُنش  بیامه شُرُ کُردن سنگِ  چین کُردن .... ما دی خوشحال خری جور کار می کُردیم

یه کارگرُش خیلی شا ناخوووش بَ چالوسَ دزدَ ورزُوی جور کاری بیخ دَ در میشه همُش تُکُشی دَم سیکار اُوزان بَ...سنگَ چین تُمام گِردی بُماند دیفاران....بِشیم قبرُستانی سر هی قُرمزخاک سرَند کُردیم خُشت بزنیم  یه ماه قبرُستانی سر  خُشت میزیم  کاه گُل خُز میگیتیم تا گِردی دوهزار خُشت  تمام بیابانَ خُشت بیگیت  خدا خدا میکُردیم باران نیا...خُشتانَ خری همرا بیاردیم دیچ چیم دالانی میان  خیس نَگَرده تا خبرَ مرگُش مِحمار بیا یَ...

دوشنبه صُب مِحمار بیامه شروع کُردیم دی چی یَن چهار پِنج رگ دی چی بگوت  گُسنُمَه ما دی هشت تا مُرغانه و خیکی پنیر و گِو ای سر شیر و یه گَتَه کیتیری چایی بیاردیم  چاشت کُفت کُنه  بِد یم چُشمانُش جیر کَت دستانُش می لَرزه بگوت مُن بُشم الان میام تا شما گُل خُز گیرین بَشَه یه ساعت دیگه بیامه سرحال بَ سیکار دی تُکُشی دم ....خلا صه با یِه مُکا فاتی بَرُساندیم تا تیرَ بند ....                                           

دیوارانَه دیچ چیم برسُاندیم به سقف اما تیر نُداشتیم  بیشیم رَزان دَه پونزده تا خُجیرَ تبریزی رَ بنگتیم  

بَکُش بَکُش بیاردیم روخانی دَم دی هرچی وی دار دبَ گَرچانُشَ جیرکُردیم بامی دَستُکی بَ کولبار کُردیم بیاردیم چهارشنبه صُب بازمِحماربیامهَ خیلی اوقاتُش تلخ بَ پلکان هانایم دیفارانی دیم تیرانَ جَر کِشیم این دیفارتا اون دیفار....تیرانی سَر چِل پنجاه تا دُرازَ چوها نا مارَبگوت ایسَه گَرچانَ
پخش کننین تا مُن بیام  هیچی بازم بَشَه ما دی قشنگ گَرچانَ پخش کُردیم تَخت کُردیم بعداز ظُهر بیامه جَختی سَرَ حال بُگوت این تیرانی بیخ دُوش کَش میخوای َیه دُوش کَش هانا و ستون بَزَ تا تیران خم نَگُردُن بمانُدش خاک بریختن مادی هِی کیسه کیسه خاک جَر کِشیم بریختیم گَرچانی سر پهن کُردیم فقط بُماندی بَ نُکاسانی چُورَهانی  نُکاس دُرس کُردُن خیلی سَختهَ مِحمار مُهننسی کُردُ چوآنَ هانا بگوت گُل دُرس کننین میخوایم اِندُود کنیم  بازما بِشیم قبرُستانی سَر کیسه کیسه این سیریشَ گُلَ بیاردیم بِشیم خَرمَن چال دَ سه تا خَشَه کاه بیاردیم  نمُک دی داشتیم گُل خُز گیتیم هی لَگَه کُردیم تا آماده گِر دی عینَ حَلوا گِردی بَ کاهی بو آدُمَ مست میکُرد بریختیم سطلی میان جَر کِشیم بامی سر بامَ  یه خُجیر اِندود ُکُرد  اون وسط یه گَتَه درجی هانا هرچی ما نالُه کُردیم ها نِنین رُندُک مینه باران میا حرف گوش نُکُرد هی تُکُشَ پیت می دآ مای بَ آخُرُش بگُوت خر پُشته می زنُم شمای بَ نور بیایَ اما باران نیایَ بُدَ خانَه تانی دُل روشن گَردَ خر پُشته رَ دُرُس کُرد  این سر َ بام یه ناچوُ لُک اون سَرَ بام دی یه ناچوُ لُک هانا بگوت باران میایَ شُر شُر کُنه قشنگَ صُدا میدی آدُم خوُشش میا....بامی کار تُمام گِردی بُماند میانی کار گُل کار باید میکردیم  میان خیلی سخت بَ دو تا لَتازه داشت چهل پنجاه تا دی تاقچَه کوچیک و بزرگ  دوتا دی دُولاب داشتیم یه گَتَه کِندو دی پِسینه ای میان ما بشیم رُخسَره ی درَه اَرَ گُل و نَرمَه گُل  بیاریم گُل کاری بَ اونجی گُلَ بَبُر دی بی یَن  بِشیم هرنجی راه بکّندیم وُ بِزیم خورجین هالانهَ پُر کردیم بیار دیم.....

​فرشید  فلاحی 94/08/28​

این داستان با صدای فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)


اصطلاحات خانه سازی در طالقان:

بنوره                     سنگ چین                    دیفال
ستون                   تیربند                           نکاس
درجی                   ناچولوک                       اندود گل کار
ایوان درست کردن    هیزم دان                     تنورستان
پستو                     پسینه                        طاقچه
لتازه                     گوربا راه                       دروازه
کولون                   زنانه کوبه                      مردانه کوبه

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.



خانه ای در گلیرد طالقان - عکس: آقای محمد میثاقیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۱
درجی طالقانی

خانه تُکانی: پرده بِزیَن

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ق.ظ

گردگیری عید: گندال ترین قسمت: پرده بِزیَن

 

گمان نمیکنم مزخرف تر از پرده درودون و اوزان کوردون این پروژه گردگیری میان دباشه، اول اینکه خانه دیار میگرده انگار که همه شهر درون تورو نگاه مینون.

دوم اینکه هیچوقت صندلی و سردی دنی که تو جوعر شی.
به چه بدبختی و جانکنش صندلی میذاری و دوتا بالش و متکا تا دست برسه....
حالا دروردون اندا مشکل نیه، این پرده جا بزی ین ....
مصیبت         بدبختی         بیچارگی.
.شش متر دستان رو ها میکشی تا این بیصحابه گیره هان رو میل پرده یی دل جا بزنی. گیره ها داغان، میل پرده وله دیم، جا نیمیشوو. جا میشو، راه نیمیشو. راه میشو، پیش نیمیشو. پیش میشو اونوقت خانم اون پایین دست به کمر هُسایه که چی ؟؟ همه ره درور....
- چبه ؟؟
- دوتا گیره دکتیه صحاب مرده ماشین لباسشویی دل
- کو؟؟؟
- عِوهاااا اون میانان پرده اچینی پیر خری لمچ اوزانه....
- نه بابام اون چینه پرده یه
- نه.
- درور.... گیره نداره...
حالا هرچی با دست اورو درست مینی فایده نداره، عقابی جور نگاه درون.
دستان سراکت، شانان سراکت، کمر و پلینجاره درد بیگیت، پاهان اچینی خشکه چو.
کفن رو در میوری.... از اَسَّر
این وسط کینی همرا تکیه کوردی دیفاله تعادلت حفظ گرده، یه دستی همرا پرده بیگیتی، یه دستی همرا و دُندان گیره جا میدی.
اینان که تُمان گردی حالا دو ساعت این سرنگون میل پرده یی قلفی پی دری
-کجاست؟؟
- دکتیه پشت میز توالت
- حالا نیمیشا بیخیال گردی؟؟
- نه در میشو.
دوواره اون میز توالت لَشو کریش بکش، اونو میکشی یهو یه شیشه عطر میکوعه و میشکنه. ای خداااااا
- بشو، بشو، تویی نکرده کار هُزار تومون می ارزه... بشو رد گن
خب خانمها مردکانی نکورده کار یَک میلیون میارزه، خواهوش مینیم همین اول این جمله زیبا رو بگید و ما بشیم رد کارمان....
نیمیگرده؟؟؟
حالا هفتاد دقیقه فوتبال نگاه کوردی هیچ خبری نبه، این بیست دقیقه بیصحابه پرده اوزان کوردون: سه تا گل، چهارتا تیرک، دوتا پنالتی، کتک زدن داور و بهترین حواشی فوتبال سال اتفاق میوفته.
آخه مایی نسل چه گناهی کوردیه یک تاریخ بشریت مرد سالاری بیه، حالا مایی  دوره همه گردی ین سارتر و سیمون دوبووار خوان.
اروپایی دُل سگ سالاری، ایران زن سالاری ایضما یال سالاری
مردکان دی گربه یی جور نشتی ینه میو میو مینون....
- بله، بله، چبه شول میکشی؟؟
الان میام عزیزم .. خلاصه گیره پرده پیدا گردی.....

 

نویسند: حامد نجاری از گوران

 

این داستان با صدای پدرام سوداگری تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۵۹
درجی طالقانی

بُهار

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ق.ظ

🌸  بُهار

بهار زودتر بیو، دلُم بگیت که باخُته منی وجود، هزار شوق و آرزو.
بهار زودتر بیو. بهار زودتر بیو.
طالقانیان و کلا کوهپایهِ ی مردم، یه تکیه کلام دارن که خجیر نی، البته به نظر من. حقیقتش فلسفه بگوتنشِ درست درک نمینُم. میگن: سیاه بهار بیامه. نمیفهمم این گپ شان کنایه از چی هسته، شاید از سر نداری این حرفِ میزنُن. شاید دی به دلیل کار زیاد تو فصل بُهار اینه میگوَن. شاید دی به این دلیل که مَک و میوه دِنی، میوه های پاییز و زُمستان، بهاری باد که دیمشان میخوره، میگندن و بدرد نمیخورن. تا دو سه ماه باید صبر کنی تا پیش رَس میوه هان از بلاد گرمسیر بیا، که برخلاف ظاهرشان، چنگی به دل نمیزنه. مثل توت فرنگی که خیلی خوشبو و شکیله، اما دلچسب نی.
بگذریم، گپ اصلی دِه منحرف نگردیم. مُن این سیاه بهار بگوتنی فلسفه، حالیم نمیبو که هیچ، اصلاَ از بیخ و بُن با زُبان بیاردُنش دی مخالفم. بهار یه دانه هسته. زیبا، شکیل، سبز بهار. آها عزیز جان، سبز بهار دَره میا. این زُمستانِ سوت و کور که روز کوتاهه و شو بلند و روزی میان فقط کوشکورُت و غُرابی غچ غچ صدا میا و شو دی شغالی ناله و گرگی عوعو، دَره میشو. سیره قشنگِ صدا روزی میان و بلبل هزار دستانی آواز شو بگوش میرسه.
اسفند هسته و بهمنی وَرف او میبو. بوی بهار میا. بنفشه غنچه مینه و پونه در میا. شکوفه های نازنین دارانی سر میشکوچه. سیپید، زرد، صورتی. برعکس زمستانی ابری هوا، بهار میا طالقانی آسمان ستاره پُر میبو. روخانه گَل او زلال و پاک میبو. پرنده ها لانه میسازن و کورِ موش زیمین دِه سر در میاره. عکسِ زُمستان که افتوشم سرده و تابستان که گرم، آدُمه خوش میا این قدیمه خانه هانی کَندای سر، آفتاب دیم بنیشه و از ته دل نسیمِ بکشه سینه شی میان.
آها سبز بهار دره میا. مالداران مال دَر مینُن جمانی ده دران. باغداران نهال میکارن و جو در مینن. پرنده ها مستی مینُن. آدُمی دل میخوا پَرپَرُکی جور، دوتا نرمِ بال داشته باشه، قشنگ و چند رنگ، سبکبال این بوته گُلان دِه بَپُره اون غنچه ی سر. یا بلبلکی جور، این باغ دِه بشی اون باغ. یا دم لاسکه ی جور، این روخانه سَنگانی سَر دِه وُشت کنی و جیغ شادی بَکشی. آها عزیز جان، سبز بهار میا. همانی کو میگن بهار خانم فصل زایش و تولد. جانِ بُهار زودتر بیو...


متن: ابوالفضل یزدانی از خُسبان

عکس: الهه تاجدینی از حسنجون

با صدای: فرشید فلاحی از کولج

ویرایش: سیده مریم قادری از اورازان


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.


این متن زیبا و ارزشمند با صدای غزل گونه ی فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۹
درجی طالقانی

آدُم بودن

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۲۲ ب.ظ

سلام خجیر همشریانوم
صبح همگیتان به شادی

خیلی ها دارون اما نودارون
خیلی ها ندارون اما دارون
سیری خیلی خوبه
اما خیلیان سیر نین اما نمیدانوم چبه سیرون
پس آدوم میتانه سیرنبو اما طبع سیریشه را داشته باشه .
مال همیشاک میشو ومیا
پول همیشاک میشو ومیا
ولی ی چیزی وقتی بشه دیگه نمیا
اونم آدُم بودنه
و
چندی آدُم بودن وآدُم ماندن سخته.

متن: مریم تاجدینی

 

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان، نه به دستی ظرفی را چرک می کنند و نه به حرفی دلی را آلوده

تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۲۲
درجی طالقانی

بِوْساندُن _بِوْسُسْتُن

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۲۱ ب.ظ

درآمدی بر ریشه شناسی واژگانِ طالقانی (etymology )

بِوْساندُن _بِوْسُسْتُن
این فعل به دو صورت متعدی (بِوْساندُن) و لازم (بِوْسُسْتُن) در گویش طالقانی مورد استفاده قرار می گیرد.
با توجه به ریشه شناسی واژگان از روش زبانشناسی تطبیقی می توان حدس زد که این فعل همریشه با فعل گسلاندن و گسستن فارسی باشد.
حال می پردازیم به سیر تغییر این دو فعل :
1. در بیشتر فعل های گویش طالقانی به ابتدای مصدر حرف ب اضافه می شود :
مثال
خوردن =>بُخوردن،  مردن =>بُمردُن
کاشتن=> بُکاشتن و....
بنابرین با اضافه شدن ب، گسلاندن و گسستن تبدیل به بُگسلاندُن و بُگسَستُن شده اند.
۲. حذف گ.
فرآیند حذف گ به اینصورت اتفاق افتاده که ابتدا گ تبدیل ب واو شده است. این تغییر در واژگان دیگر هم دیده می شود
برای نمونه واژه ی گرگ در بسیاری از لهجه های ایرانی از جمله قسمت شمال شرقی طالقان ورگ گفته می شود که  قابلیت تبدیل گ به ب را نشان می دهد (هرچند باید یادآوری کرد که اصل کلمه گرگ، در پارسی باستان وِرک است که بنا به دلایل زبانشناسی که مجال بیان آن در اینجا نیست تبدیل به شکل امروزی اش یعنی گرگ شده است. جالب اینکه این واژه در زبانهای اروپایی مثل روسی و انگلیسی و آلمانی قرابت بسیاری با ریشه ی نخستین خود دارد گرگ در روسی وُلْک و در انگلیسی وُلْف تلفظ می شود که بسیار نزدیک به گرگ هستند.) با این توضیح بجای گ، حرف واو در فعل یاد شده نشسته است و آن را به صورت بُوْسلاندن و بوْسُسْتُن در آورده است.

۳. از آنجایی که تلفظ واو ساکن در کلمه بالا تاحدودی سخت است، و معمولاً در گویش طالقانی  به صورت aw تلفظ می شود.،تلفظ واو بعد از ب، به aw بدل شده است.=>بُوسَلاندن و بُوسُسْتُن ۴. در نمود متعدی حرف لام در اثر کثرت استعمال و برای راحتی در گفتار حذف شده است و مصوت کوتاه "_ َ " با مصوت بلند بعد لام ادغام و آ شده است.
۵. در نهایت نمود متعدی فعل بوساندُن
و نمودلازم بوسستُن به صورت امروزی در آمده اند.
چند نمونه :
ریسمان بوسست= ریسمان پاره شد. (گسست)
خر ریسمانَ بوساند= خر ریسمان را پاره کرد(گسلاند)
در ادبیات پارسی به تکرار هر دو نمود این فعل را می توان یافت :
چشم از تو بر ندارم، ور می کشد رقیبم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان......
یا
گسست عهد مودت نگار دلبندم...
و موارد بیشمار دیگر
گسلاندن در زبان روزمره پارسی به کار نمی رود
تنها گسل و گسلش از مشتقات آن در زبان کاربرد دارند
گسستن اما کم و بیش با مشتقاتش مورد استفاده قرار می گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۲۱
درجی طالقانی

دراغاندن

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۲۱ ب.ظ

دراغاندن؛ این واژه به احتمال بسیار از ترکیب دو جزء در + آگندن تشکیل شده باشد. که معنای آن انباشتن ظرفی یا چیزی از شی یا چیزی دیگر می باشد.

از آنجایی که بسیاری از حروف در زبان پارسی و گویش های بیشمار آن قابلیت تبدیل به هم را دارا می باشند، (مثلا تبدیل ز ب ج و گاه به چ، ک به ق، گ به غ، ب به ف، و به ف) به احتمال حرف گ در واژه ی آگندن بدل ب غ و مصوت کوتاه روی آن یعنی" _َ " تبدیل به مصوت بلند" آ" پس از غ شده است. با این توضیح واژه ی آگندن در طول سالیان متمادی از شکل نخستین خود تحریف و به صورت دراغاندن در گویش امروزی طالقان در آمده است.

امروزه اگرچه اصل واژه ی درآگندن در فارسی معاصر کاربرد ندارد،اما گونه ی تغییر شکل یافته ی آن یعنی دراغاندن  در گویش طالقان کاربرد فراوان و روزمره دارد و معنای آن پرکردن چیزی با زور و به غایت می باشد.

نمونه:

واشانَ دراغاند کیسه ای میان= علف ها را به زور درون کیسه جای داد (کیسه را از علف انباشت)

درنَه رَ دراغاند دَهَنُشی میان= لقمه را با فشار در دهانش کرد.

این واژه به صورت قید "دراغان دراغان" و پسوند" لَگا دراغان "  و غیره مورد استفاده قرار می گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۲۱
درجی طالقانی

آردی داستان

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ


طالقان برخلاف بلاد دیگه ارباب نداشت . کدخدا و اعیان دبه . ارباب نه .همونطور که میدانین طالقان صاف زمین دنبه اکثرا شیب و دمجار و کند و در و تپه هسته .بیشتر هم دیمی میکاشتن . اصول تولید هم اینجور به که مثلا منی زمین زیاد به هامیدام رعیته نصفه ای یا دو بر یک میکاشت . رعیت یه سهمی هامیدا گوسفنداره که مثلا سه شو مال زمینی سر بخوسانه که مال کود بریزه زمین قوی گرده. یه سهمی دی هامیدان گویاره . که ورزا و خیش بیاره زمین ورز هادیه یه سهم دی گندم چین .یه سهم دی آسیابان. یه سهم دی چروادار . خلاصه این چرخه آرد ده چندتا خانواده نان میخوردن.
طالقان چند نوع آرد مرسوم به

جو آرد،
گندم آرد،
گورسی دانه ارزن میماند دی آرد میکوردن،
تلی آرد دی به که خودش داستان داشت

تلی مثل ماش میمانه کمی سیاتر خیلی دی تله بعد از بچین وخشک کردن مثل گندم اوره توخربند خوردمیکردن بعد خرمن تلی ره میبردن روخانه اوی میان هامینان یه هفته اوی میان می ماند تااون تلخیش د رشوه بدمی او ردن بامی سر افتاب میکر دن خشک گرده بد میبردن اسیو آرد میکردن .
قرمز آرد که هیچ اطلاعاتی ندارم.
برنج آرد و به آرد که هسته خرما ده درست مبکردن که نمیدانم نامش چی به این دوتا ره اعیان استفاده میکردن البت اوشان دی سالی یه بار.
خلاصه اینکه طالقان هیچکس ارد نمیخری ویشترین استفاده ارد گندم به منتهی کنارش جوآرد تلی آرد مصرف میکردن تمام محصول مال خودشان به.
خودشان میکاشتن خودشان درو میکوردن خوشان آرد میکوردن خودشان میداشتن قدیمی خانان یه چیزی شبیه تنور دبه برای ذخیره آرد و گندم استفاده میگردی اسمش پالفه به یا کندوج یا آرد
کندو انبان دی دبه آردی به کو از پوست گوسفند درست میکوردن.
آرد یه مصارف دیگه دی داشت مثلا اونن قدیما که یخچال دنبه طالقان میوه دنبه اگر کسی میوه ازاینو ر می اوردن اونه می خواستن زمستانی به بدارن اونه دمینان اردی میان تابها رمی ماند یا اگر بدنشان با آب یا بخار میسوت آرد میرختن سرش کو تاول نزنه.
تا یه لقمه نان بیا سفره سر همه زحمت میکشی ین
نان حرمت داشت، نان جان به

گردآوری شده به همت اعضا گروه تولید محتوای درجی بخصوص حاج محسن ابراهیمی و ابوالفضل یزدانی


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.


آردی داستان با صدای محمود رضایی تقدیم به شما (دریافت کنید)

آردی داستان با صدای خانم سوداگری تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۵
درجی طالقانی

ساخت تنور

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸ ب.ظ

تنور
مواد لازم :
1_ خاک قرمز
2_ موی بز
3_ آب
مراحل ساختن:
1_ زمین مسطحی که در طول روز آفتاب بر آن نتابیده و کاملا خنک و سایه باشد وآب قدرت نفوذ آنرا نداشته باشد انتخاب می کنیم.
2_ مقدار 130 تا 150 کیلو خاک بر روی آن به صورت تپه ای کوچک در می آوریم با حفر چاله ای کوچک بر بالای تپه و ریختن اب صبر می کنیم تا آب همراه خاک خورده گردد.
نکته: در این مدت آب و خاک نباید هم بزنیم .
دوباره عصر همان روز مجددا مقدار کمی اب بر اون میریزیم.
3_ نصف موی یک بز را به آن اضافه می کنیم و بعد با پا برهنه آن گل را هم می زنیم.
سه روز متوالی و در هر روز در دو نوبت 2 ساعته با پاشنه ی پا این گل را ورز می دهیم.
4_ در روز چهارم و پایانی با مشخص کردن ابعاد تنور،پی ریزی ابتدایی تنور را با یک طبقه از چهار طبقه آغاز می کنیم.
نکته: بهترین ابعاد 110*90
5_ با تخته گل آماده را به صورت 14قالب مسطح با قطر یکسان در می آوریم، قطر ابتدایی تنور بیش تر و تنور در طبقه چهارم و بالایی ترین معمولا 60 الی 70 سانتی متر قطر  دارد.
6_ قطر تنور حداقل 3 و حداکثر 6سانتی متر می باشد.
نکته: در حین چسبانده قالبها از آب استفاده نمیشود. جهت چسبنده بودن قالبها می توان از سفیده تخم مرغ به مقدار بسیار کم استفاده شود.
7_ هر طبقه تنور می بایست یک هفته خشک شده تا سرپا بماند.
8_ مرحله آخر به وسیله قاشق یا لاک ساب نقشهایی بر لبه تنور که اصطلاحا به آن مهره گفته میشود تصویر میکشیم.
بعد از پایان ساخت تنور به وسیله مدفوع گاو ماده ای که شیر دارد( گو زور) بر بدنه بیرونی تنور میمالیم تا از ترک خوردن جداره بیرونی جلوگیری گردد.


این متنِ مربوط به ساخت تنور که تقدیم شما گردیده، از وبلاگ تنورستان بوده است به مدیریت سرکار خانم مهری شیخ حسنی

با سپاس از همه مبلغان زبان و فرهنگ این دیار کهن


ساخت تنور با صدای عباس فرامرزی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۸
درجی طالقانی