درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

روز معلم

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ

معلم


🌱 من، معلم هستم
زندگی پشت نگاهم جاریست
سرزمین کلمات
تحت فرمان منست
قصر پنهان منست
قاصدک های لبانم هرروز
سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد

🌱 من معلم هستم
گر چه بر گونه ی من
سرخی سیلی صد درد درخشش دارد
آخرین دغدغه هایم اینست :
نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلا
نکند حرفی ماند ؟
نکند مجهولی
روی رخساره ی تن سو خته ی تخته سیاه جا مانده ست ؟

🌱 من معلم هستم
هر شب از آینه ها می پرسم :
به کدامین شیوه ؟
وسعت یاد خدا را بکشانم به کلاس ؟
بچه ها را ببرم تا لب دریاچه ی عشق ؟
غرق دریای تفکر بکنم ؟
با تبسم یا اخم ؟
با یکی بود و نبود ؟
زیر یک طاق کبود ؟
یا کلاغی که به خانه نرسید
قصه گویی بکنم ؟
تک به تک یا با جمع ؟
بدوم یا آرام ؟

🌱 من معلم هستم
نیمکت ها
نفس گرم قدمهای مرا می فهمند
بالهای قلم و تخته سیاه
رمز پرواز مرا می دانند
سیب ها
دست مرا می خوانند

🌱 من معلم هستم
درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است
من معلم هستم ...

روز معلم بر تمامِ فرهیختگان ِ سرزمینم مبارک باد💐💐💐


ارسالی: فرشید فلاحی، کولج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۴
درجی طالقانی

شعر: دریغا پنجره

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ق.ظ

ای دریغا پنجره خود بخشی از دیوار بود
زیر هر سقفی نشستم ،ناگهان آوار بود
چون مداوای دل بیمار خود می خواستم
هر طبیبی جستجو کردم خودش بیماربود
راز های انچنان با هر کسی هم باز شد
روز دیگر نقل کوی و کو چه و بازار بود
من به اثبات همه سعی فراوان کرده ام
سهم من اما ز هرکس ، موضع انکار بود
زندگی هم درگذارسخت وجانفرسای خود
لحظه لحظه بی تفاوت همچنان تکرار بود
عمر من بگذشت و بی هیچ اختیار انتخاب
جان و دل بر سرنوشتی اینچنین وادار بود
آی مردم ، مردم از نامردمی هاتان ، چرا
هرچه من دیدم ز هریک از شما آزار بود؟

شعر از: عبدالناصر میرچی

عکس از: فرشید فلاحی (بخشی از روستای زیبای حسنجون و سید آباد
تصویر برداری از دشته ی هرنج)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۲
درجی طالقانی

روز کارگر

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۰ ق.ظ

کار بسیار، هنر را بنیاد

همت ای اهل هنر بار دگر

تا شود کل وطن خرم و شاد

هنر کارگران است که ایران آباد

💐 روز زحمتکشانِ غیور مبارک باد  💐

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۰
درجی طالقانی

قاصدک

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ق.ظ

🔻 طالقانی گل و واش و سبزی 🔺


این گل بهار، باغچه ای میان و در و دشت خیلی درمیا و  سبز میبو.
در زبان فارسی "قاصدک" نام داره
در طالقان این میگن بُزبُزُک
ساقه ش رو فوت کنی صدای سوت میدیه.
این گل خیلی مفیده برای ورم پا و
ادرار آور دی هسته. البته دم کرده خشک شده آن.

ارسالی از: مرضیه سیفی
با سپاس از: سیده فاطمه میرتقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۶
درجی طالقانی

جلوگیری از پوکی استخوان

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ق.ظ

این روزان یه بده مریضی بیومیه به اُسم پوکی استخوان (استئوپُورُز)
اینه یه طبیعی درمان داره، آن دی از راه خورد و خوراک
خوردنیهای مفیدی مثل شیر (تازه شیر طالقان)، پنیر با جوزه مغز، پودر سنجد در ولرمه اُو یا شیر (آسیو کُردن کل سنجد: پوست و گوشت و هسته)
و نخوردن چیزانی مثل نوشابه و ترشیجات مضر

فقط یادتان باشه، صُبحانه ای بَ چیزان شیرین مثل عسل و شیره و ارده و خرما باخورین.

نان و پندیر و جوز مناسبِ وعده شام هسته.

🍎🍏🍎
ان شاءالله که همیشاک سالم و تندرست باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۴
درجی طالقانی

صبح نوشته های درجی - 1

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۹ ق.ظ

سلام
خدایا مارِ ببخش اگه از خودمان جدا میبیم
تو همیشاک مای همراهی، ولی ماگاهی بی خدا میبیم
ان شاءالله امروزتانه مثل طالقانی هوا، با قلبی صافُو پاک شروع کنین و تا شو، خیر و برکت سرتان بباره
بعد دی شوتان خجیر خو بینین

متن: سیدمصطفی افتخاری
عکس: پری یگانه فر



بهشتِ رو زیمین مای طالقانَه
بهشت خودوش بگوت، نیار بُهانه

هرچه زودتر بشن بهشتِ بینن
ماهِ اردیبهشت هرکی میتانَه


شعر: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
عکس: سید عباس افتخاری، پراچان



گاهی وقتان فکر مینیم خدا ما رَ فراموش کُردیه، مای صدا ر َنمیشنواَ، یا دی ما رَ دوست ندارَه
ولی خبرنداریم همین نفسی که الان میکشیم، گتَّرین دلیلی هسته که ثابت مینه خدا همیشاک مار َدوست دارَه

شوتان خوش، خجیره خو بینین

ارسال متن: سیدمصطفی افتخاری
ارسال عکس: سجاد آقابراری



خیلی فرقه بین باخدا بیَن وُ ناخدا بیَن
می دانی چیدانی؟
چون اولی آدمی دلَ آرام مینه
ولی دومی آدمی دلَ آشوب

پس هر صبح روزتَ با اولی شروع کن

سلامی به دلارامی خدا
به شما خجیرای باخدا
صبحتان بخیر



خدایا تو آن سر دَری، یه نگاه کن بین مای انصافه نمینی؟
آخه ما نمیدانیم انصافمان کجه بش!
همش تی دَس دِ شکایت داریم.
میگن بخشش از بزرگانه
پس مار ِببخش گت ترین بزرگان
تا شوکیمانه با آرامش صُبح کنیم

شوتان خوش دوستان

ارسال متن: سید مصطفی افتخاری
ارسال عکس: پری یگانه فر



خدا رِ بگوتُم: خدایا عزیزترین بندگانت کیان هستُن؟
خدا بگوت: اونانی که میتانُن تلافی کُنُن
اما بخاطر مُن، می بخشُن.

امروز بخاطر خداجانمان همه ی بنده هاشو  ببخشیم تا بخشش و بخشایش بی انتهای خداوندیش شامل حالمان گرده.

سلام و صبح زیباتان بخیر

ارسال متن: سید مصطفی افتخاری
ارسال عکس: الهه تاجدینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۹
درجی طالقانی

چپاک 9: ماست بندی

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

چپاک 9

قدیمان معمولا هر از گـــاهی ، خانه یی میان میدیدی کـــه یک پـُشته از پتو و لحاف و کهنه لباسان گوشه اتاق روی هم انباشته شده

این صحنه هفته یی چند بار مشاهده میگردی
روی تمام اون لحاف و پتو هم یک عدد بَپــــــوسیه کُت آقاجـــان که تاریخ دوختش به زمان احـــمد شاه قاجــار میرسی و هشتاد تا وصله و پینه اویی سر دبه کشیده شده بود

اونوقتی سر  هنگامیکه که این پُشته در گوشه اتاق سبز میگردی ، فضای خانــه کاملا امنیتی میگردی و کلیه عبور و مرور تحت نظارت شدید در میومه و یه دست به آب بشی ین دی مکافات میگردی


در قلب این پُشته و مرکز این راکتور یه سفید دبه ماست دبه

البته بصورت دقیق تر یک سفید دبه شیر بود که ننه مایه بِزی به که ایشالا جان ماست گرده و قاعدتا درب این دبه هم من تا به حال ندیدم که برای خود دبه بوده باشه و همیشه خدا درش بزرگتر از خود دبه بود

اینکه چرا درب دبه ها هیچوقت به خود دبه ها نمیخورد شایدا نکته یی هست که میشه در موردش ساعتها گپ و گفت صورت گیره
یه جورایی بعضی یانی جور که ادعاشان به اندازه دهنشان و وجودشان نیه

تو مگه جرهت داشتی شش متری اون پشته لحاف و دوشوک د رد گِنی؟؟

ننه یی جیغ بلند میشد که ننه ت بمیره اون بیصحابی طروف نشو تازه مایه بِزی یم و عِـــو دمیکوعه

حالا  نمیدونم که چرا اکثرا این بساط ماست بندی یا کنار توالت برپا میگردی یا در راه توالت
از ترس جیغ ننه خودمانی شاش رو میداشتیم و اینطور گردی که در خانواده ما سنگ کلیــــه شایع گردیبه

خدای دو جهان نمیکورد که این ماست عِـــو دکوعه و خــــُراب گرده

هرچی ماست سفید بود مایی روزگار سیاه میگردی که شما یتیمان یک کدامانتان اون کُفت بیگیته پاهانش وراگیته و ماست تکان باخوردیه و  عِـــو دکتیه

حالا هرچی آیه و قسم باخور ، چه فایـــده؟؟
بهـــانه دوم معمولا فاهش و کتره یی بود به آقای شیر فروش که آب بزیه و شیر خالص نفروخته

حتی اگر از خود پستان گاو دی میدوشی و ماست خراب میگردی اوراح روح پدر اون گاو هلندی در آمستردام رو تَش میکشی که گـاوش عیبوره و کیفیت شاشش از شیرش بهتره


صد البته که ارتباط طوفان های خورشیدی بر خراب شدن ماست وارد تر بود تا اشتباهات سهوی ننـــه که شیر مایه بزیبه
اگر یکی به ننه میگفت که شاید شیر رو گرم مایه زدی و به این دلیل آب افتاده ، اونوقت یک چی اورو جواب میدا که طرف پشیمان میگردی از زنده بودنش

میزان انتقاد پذیری در حد مدیران

البته خداییش دی بنگری اُستاد بود و اگر ماست خراب میگردی یا تخصیره مایی لگه بزی ین بود و یا کیفیت پایین شیر

حالا همه اینها به کنار و برگردیم به اول داستان و اون بپـــوسیه کت مرحوم پدرِ گت آقای آقاجان که اگه تنوری دل دی مینگتی تَش اورو دا نیمیگیت

اینکه چه حکمتی داره که اون  بپوسیه کُت آبرو ببر رو اون لحافانی سر مینداخت ، نمیدانم
اینهمه لحاف و دوشک
 وجه وجود اون کت آخه چیه ننه جان؟

اقلکن نمیکرد اون بیخ بنگنه که دیده نشه و حتما میخواست اون لحاف دوشوکانی سر خیلی با اصول و دقت پهن گرده

حدود صد سال خاک و خاطرات در تار و پود اون کت نهفته بود و همینکه نگاهش میکوردی یا سرفه ت میگرفت یا بــــُــرمه ات

نمیدونم ، شاید بدین خاطر که چون کت مردانه بود و وقتی پهن میکورد حس امنیت و حفاظت از ماستی که اون زیر هست تداعی میگردی

قدیمی بپوسیه کت مردانه دی خودوشیب ابهت و صلابت داشت و این دوره یی جور نبه که نه زن و نه مردی مــُد گرده و مردکانی گپ یه لیوان آب جا به جا نکنه
عیسه میشا  یه ننه یی لچک و آقایی کت رو بُداروم که هر وقت زمانه یی لــــگه مایی دله عِـــو درنگت دوشوم بنگنوم قوام گیروم خداییش دی آدومه حس امنیت میدیه
حالا قدیمی مردانگی باخوره مونی سری میان
یکی اون بیصحابه قدیمی ماست رو مونیب گیروره
آخه ماست دیگه چیه که  قدیم  و جدید داشته بو؟
ینی ماست رو دی میخوا بَزُنجـــیم؟

نویسنده: حامد نجـــــاری

این داستان طنز با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۱
درجی طالقانی

چوچُک

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۱ ق.ظ

به نام خدا
چوچوک، داری سر، خانه بُساتی بَ
هر روز دی از خدا، بخاطر لانه و زندگیش، تشکر میکُورد
فرشتان دی، دعایِ چوچوک ر خیلی دوست داشتُن
یه وخت، طوفانی بیامِه، لانه رِ خُراب کُورد. چوچوک دی خیلی غصه دار گِردی ولی هیچ نگوت. هرچی فرشتان منتظر بُماندن، اویی دعا و پیغام ر بشنوُن، و به خدا بوگوئن، خبری نگردی.
خلاصه یه روز چوچوکی تک وا گردی و بگوت: خدا جان مینی خانه اندی کیچیک بَ، اندی مُن ضعیفُم، چیبه مینی لانه ر خوراب کُوردی؟
خدا جان بوگوت: ماری دَبِه تو ر حمله میکُورد، تیی جانی قصدُ داشت. مُن لانته خُراب کُوردم تا جانته نجات بدیم.
چوچوک و تازه حالی گِردی که هیچی به پای مهر و محبت الهی نمیرسه و بفهمُست خدا اون دعانی خاطر، چندی بلا ر او دِ دور کوردی.
بعد از این همیشک دعا میکُورد و راضی به رضایِ خدایِ مهربانُش بَ

🔰 برگرفته از کانال دکتر حسین الهی قمشه ای
📝 برگردان متن: آزیتا عطایی، دنبلید
🎤 با صدای: سیده مریم قادری، اورازان
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

این متن با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

پر از رقصیدن گنجشکها باش
همیشه بر تن گنجشکها باش
به مردم اعتمادی نیست باران
خودت پیراهن گنجشکها باش

شعر از: حبیب نظاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۱
درجی طالقانی

ادای زندگی

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ


🔐 ادای زندگی

دیوید لی٬ کاپیتان تیم والیبال آمریکا٬ خبرنگاری که می خواست اویی همرا، عسکِ خودمانی (عکس سلفی) بیگیره دِ بُپُرسی: چِیْبَ اینجه همه "گاز بِزی سیفی گوشی"* دارُن؟ هر جا میشیم، وختی میخیم عَسک (عکس) بنگنیم٬ همه گاز بِزی سیف، آن دی مدل بالا دستشان دَره٬ چندی اینجه گاز بزی سیف! خاطرخواه داره٬ ناکنه کارخانوش (کارخانه اش) ایران دَره!
اورَ باید بَگِیم: گاز بِزی سیفی کارخانه گو هیچ٬ پورشه و بنز و مازاراتی دی کارخانه شان ایران دَره!
اصلاً تُمامِ خُجیر کارخانان که قشنگ ترین و بهترین جُنسانَ میسازُن، ایران دَره!
اما غلط فکر ناکنیا٬ ما دارا نییِم٬ ما "نُدارانِ دارا" هستیم که از زیادی خرج کُردُن، اُوسالُمان رُها گِردیَ و اَدایِ پولدار بییَن دریم بتُرکیم.
ما به هر ضرب و زوریه باید با اَفاده باشیم.
ما پِنج نَفِری یه ۶۰ متری لُقی میان میلولیم، امبا ۵ متری آشپزخانُمانی میان سایدبایسایدِ یخِچال داریم!
کُل سال ما ۲۵ هُزار تومُن کتابی بَ هانیمیدییِم٬ امبا یه تلویزیون ال ای دی، بقیمت ۵ میلیون تومُن دمینگنیم خانه مان!
روزی ۱۰ دیقه راه نیمیشیم٬ امبا آخُرین مدل تردمیل خانُمانی میان خاک میخوره!
ما خودُمان نییِم!! یه کُپی اُدبار از بَقییِم. مَی حال ناخوشَه!
هرچی اندرونمان داغانتر و خرابتر و دلمرده تر میبو٬ میدانمان قشنگ تر و آراسته تر و ترگل و ورگلتر!
هر چی غم و غصمان ویشتر میبو٬ سرخاب سیفیدابِ دیممان زیادتر میبو!
ما شفاهت ب یه کادوی ارزان قیمتیم که کاغُذ کادوش قشنگ و رنگ ب رنگَ...
یه گته کف که "هیچ" دِ پر گردیه!
و امروز ما زندگی نیمینیم، دریم ادای زندگر کُدردُن درمیوریم.
بقول یک عزیزی که همیشُک میگوت:
براحوال آن کس بباید گریست
که دخلش بود نوزده خرج بیست
والسلام

* گاز بِزی سیفی گوشی: گوشی آیفون

📝 برگردان و ویرایش متن: سیده فاطمه میرتقی، اورازان
🎤 با صدای: بختیار قاضی، حسنجون و سیدآباد
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

این متن با صدای بختیار قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۶
درجی طالقانی

شهید محمدحسین حمزه، دامادِ پر افتخار طالقان

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۵۹ ب.ظ


خوش بحال همه عشاق حرم مخصوصاً
               آنکه در سوریه از خیل شهیدانت شد ...
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
گروه درجی به سهم خود شهادت بزرگ پاسدار اسلام ناب و میهن اسلامی، شهید محمدحسین حمزه، را به خانواده ایشان، مخصوصا برادر خانم پهلوانش سید روح الله میرنورالهی، تسلیت عرض مینماید.

🌷زندگینامه شهید برگرفته از کانال گوران🌷

«شهید محمد حسین حمزه» در پانزدهم اسفند ماه سال 1365 در خانواده ای متدین و  انقلابی در شرایطی بدنیا آمد که دو دایی شهید و یک عموی اسیر در دست بعثیان خاطراتش را رقم میزد و پدرش هم پاسدار و رزمنده دوران جنگ بود 

محمد حسین در سال 83 جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی برای بار بار اول در سال 94 بمدت سه ماه  از حرم عمه سادات دفاع کرد.برای بار دوم هم داوطلب عازم  سوریه منطقه حلب شد، مسوولیت فرماندهی گروهان را در خط پدافندی بعهده گرفت

محمد حسین در سال 1386 با خانواده مذهبی و پاسدار از نسل سادات شهرستان #طالقان روستای اورازان ازدواج کرد ؛ دو تا از عموهای همسرش هم  بنامهای حسن و حسین میر نوراللهی در زمان  هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند ؛ حاصل این ازدواج دو فرزند بنامهای محمد محسن و زینب است و یک مسافر در راه  که دیگر چهره پدر را نمی بیند...

شهید "محمد حسین حمزه" روز  پنجشنبه 26 فرودین ماه 95 در سن سی و یک سالگی به دست تکفیری ها در سوریه به شهادت رسید.
منزل ابدی این شهید گلزار شهدای امامزاده یحیی(ع) سمنان است.
"روحش شاد، راهش پر رهرو باد"🌹🌹

  کلیپ تولید شده در صدا و سیمای استان سمنان درخصوص شهید حمزه (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۹
درجی طالقانی