درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبیعت طالقان» ثبت شده است

حسرت، پیغام آور پاییز

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۳ ق.ظ

#طالقانی_گل

 

                    گل حسرت...

گلی زیبا و در عین زیبایی، متفاوت

متفاوت چون در پاییز درمیا

نسّامه جا رشد مینه

برگ دی نُداره، فقط گل و یه کیشکه ساقه

#پیغام‌آور_پاییز

ایسه الآنان باغانی میان که راه میشی، کافیه سر به جیر باشی و نگاه منتظر حسرتانِ با لبخندی جواب هادی یِی

آها عزیزجان

با این گلی که حسرت بُهار را داره، مهربان باشیم.

 

متن و عکس از: سیمرغ

 

آقای ابوالفضل یزدانی برایمان نوشته‌اند:

گل حسرت برای من ارمغان‌آور حسرت و اندوه بسیار بود. حسرت و عبور سه ماه تعطیلات و ییلاق گذرانی.

متاسفانه هم ابتدا در دو مکان دوست داشتنی و خاطره انگیز برای من رویت می‌شد.

ابتدا اطراف چشمه‌ی پرده لو در خسبان. در کولج هم دقیقاً باغ کوچه پشت کارگاه پدر مرحوم استاد فرشید فلاحی به سمت «شناکن جا» تا این گلها را می‌دیدم، دلم هری می‌ریخت. یک جور تنفر خاص و عمیق داشتم. اصلاً عمداً گل حسرت را لگدکوب و پرپر می‌کردم.

 

گل حسرت به روایتی دیگر

سرمای اسفندماه در کوه و دشت و رودخانه‌ها خودنمایی می‌کرد. سوز سرمای دی را نداشت و از سرمای بهمن ماه گرم‌تر می‌نمود. برفها و یخها داشتند کم‌کم آب می‌شدند. گلها و گیاهان اسفندماه برای خودنمایی آماده می‌شدند. بوی دلاویز بهار از دوردست به مشام می‌رسید. عمونوروز در راه بود، ولی هنوز دشت و دمن خودش را برای پذیرایی از او آماده نکرده بود.

گل حسرت سر از خاک بیرون آورد. نفسی تازه کرد و به اطراف نگریست. خبری از بهار نبود.

شقایق‌های رنگارنگ با نسیم نمی‌رقصیدند. و شکوفه‌ها، باغ را روشن نکرده بودند‌. پرستوها هنوز خطهای مارپیچی خود را در آسمان ایجاد نکرده بودند. بلبل برگ گلی خوشرنگ در منقار نداشت.

گل حسرت به آسمان آبی نگاه کرد. پرنده‌های مهاجری را دید که درآسمان بالهایشان را گشوده و پرواز می‌کردند.

گل حسرت فریاد زند: پرنده‌ها، پرنده‌ ها، بهار نیامده است؟

اما پرنده‌ها پروازکنان رفتند. گل حسرت نا امید شده بود. ناگهان دسته‌ای از پرندگان مهاجر بالهای خودشان را جمع کردند

و اطراف گل حسرت روی زمین نشستند و به جمع‌آوری دانه‌های خشکیده گیاهان پرداختند.

گل حسرت با شادی از پرنده‌ای پرسید: بهار نیامده است؟

آنها گفتند: نه نیامده است. ما به سرزمینی می‌رویم که بهار آمده است.

گل حسرت گفت: به سلامت! من هم در آرزوی بهار شکوفا شده‌ام اما نمی توانم همراه شما بیایم. سلام مرا به شکوفه‌ها برسانید.

گل حسرت چند روزی در انتظار بهار ماند، اما بهارش نیامد. گلبرگهایش را پرپر کرد و در زیر زمین به خواب رفت.

مدتها گذشت... بهار آمد و دستی به شاخه‌ها و گلها کشید. سری به قله‌ها زد و برفهای نقره‌ای را به جوی‌های درخشانی تبدیل کرد. نگاهی هم به چشمه رساند و اطرافش را فرشی از گل وسبزه گسترد. همه جا بهاری شد ولی گل حسرت سر از خاک بیرون نیاورد‌.

مدتی دیگر گذشت... بهار از دشت و صحرا رخت بربست و تابستان جای او را گرفت.

خورشید به تاخت و تاز پرداخت. میوه‌ها روی شاخه‌های درختان، بر زیبایی طبیعت می‌افزودند. صیفی‌جات زینت‌بخش جالیزها شدند. تابستان هم خداحافظی کرد ولی گل حسرت بیدار نشد که نشد.

بالاخره پاییز فرا رسید و طبیعت رنگین شد. گل حسرت ناگهان از خواب بیدار شد و صحرا را فرا گرفت. گلبرگهای سپیدش همه جارا سپیدپوش کرد.

گل حسرت از پرندگان، از درختان، از باد پرسید: بهار نیامده است؟

همه گفته: بهار آمد و رفت. تابستان هم هنرنمایی کرد و رفت. اکنون پاییز رسیده است.

و اینگونه گل حسرت درحسرت بهار ماند و ماند.

heartbroken heart

متن (با اندکی تغییرات و ویرایش): ل، بهرامیان - کانال گردش قلم

ارسالی از استاد فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۲ ، ۱۱:۱۳
درجی طالقانی

آلبوم عکسهای بهار 1402

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۰۶ ق.ظ

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۷:۰۶
درجی طالقانی

شکوفه

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ

شاید برای بعضی‌ها جالب باشد که بدانند، حالا و در ماهِ دومِ فصل بهار، که در بسیاری از نقاط ایران جان، شکوفه‌ها ریخته، تازه، دارانِ طالقانی به شکوفه نشسته‌اند.

به قول آن ترانه معروف محلی‌مان:

عیـــد بیـومی دُواره             شُکُوفه دیاره!              بی‌یِیم بِشیم طالُقان                ننه چُشم اُنتظاره!

گزارش‌های میدانی حاکی از آن است که ماشاءالله ایمسال، همه داران غوره بَسته‌یَن!

مثل این دار

 

یا این کُواَلو دار

که اگه هوا روزگار خوب بُمانه، ان‌شاءالله اینجوری بار میوره و شاخُش خَم گِردی میبو.

 

بعد میتانی اونی همرا، رُب و لواشک دُرُست کنی و با دلِ خوش باخوری.

 

 

آها عِزیز جان... بُهاره بُهــــــــار

حتی مینی کُتاب دی شُکوفه کُردیه

 

راستی، بعضی جاهایِ طالقان، به شکوفه میگن: نِـوُچه. به آدم سیفیدرو دی میگن: اِسپی نِوچه.

خا.. بعدِ ذکرِ خیرِ بُهار و نِوچه و یه کیشکه یادگیتُن، مُن بَشُم یه چایی شَهرویی پِی باخورُم... یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۰۵
درجی طالقانی

غازیاقه و نرگسی آن

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۷ ق.ظ

غازیاقه/قازیاقی (غاز ایاقی/پاغاز)

گیاهی است خوش طعم و بسیار مفید که در بهار می‌روید و سر سفره طبیعت نشینان جای خاصی دارد.

طالقانی‌ها هم از این سبزی در انواع آش، تَره و کوکو استفاده می‌کنند. در ادامه ضمن معرفی اجمالی خواص این سبزی، طرز تهیه نرگسی غازیاقه را ارائه می‌دهیم.

غازیاقه، طبیعتی گرم و خشک دارد و در درمان برص، بی‌اشتهایی، یبوست، نقرس و دفع سنگ کلیه و مثانه و رفع چین و چروک پوست موثر است. همچنین این گیاه تصفیه کننده خون و تنظیم کننده قند آن می‌باشد.

برای خانمها باردار ممنوع است و افرادی که ضعف کلیه و کبد دارند، در مصرف آن احتیاط کنند.

مواد لازم برای خوراک نرگسی غازیاقه:

سبزی غازیاقی: 1 کیلو،   آب: 1 استکان،   پیاز: 2 عدد متوسط،   تخم مرغ: 3 عدد،   روغن، نمک، زردچوبه و فلفل به میزان لازم

قبل از هر چیز مثل بقیه‌ی سبزیها، غازیاقی را پاک میکنیم، و بهتره که ساقه‌ها شو جدا کنید. بعد از پاک کردن، کاملاَ شسته و خورد میکنیم و با یک استکان آب میزاریم تا کاملاً بپزه، اگه بعد از تست کردن حس کردین نپخته، دوباره بهش آب اضافه کنید تا بپزه. تو ظرف دیگه‌ای پیازها رو نگینی خُرد و سرخ کنید و سبزی پخته شده رو با نمک و فلفل و زردچوبه و تخم مرغ، بهش اضافه کنید و اجازه بدید تا تخم مرغها بپزه.

اگر دوست داشتید میتونید به این غذا، گوجه‌ی رنده شده هم در ابتدای پخت اضافه کنید.

 

نوش جان

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۶:۵۷
درجی طالقانی

طنزِ «جدول برنامه ریزی عید»

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ

  • اول و دوم عید

گوشی دست گیتُن و به صِغیر و کبیر زنگ بزی یَن‌ و تبریک سال نو بگوتن. معمولاً این مکالمات پس از تبریک سال نو با جمله «طالقان نشی یِی؟ یا کی میخوا بشین طالقان؟» ادامه پیدا مینه .

اگه با طالقان تماس حاصل گرده، پس از تبریک سال نو، مکالمه با جمله «هوا روزگار چطوره؟ خیلی خونوکه؟ داران راه کتی‌یَن؟ کی اونجا دَرَ یا میخوا بیا؟» ادامه پیدا مینه.

در این میان یالانه دی فشار حداکثری میورون گوشی دس گیرن عید تبریک بگن. این قسمت اغلب با مقاومت روبرو می‌گرده و اولین مشاجرات سال در خانواده مربوطه به این قسمت.

  • سوم عید

در این تاریخ، اولین نشانه‌های هوزوم پدر یا پدر بزرگ خانواده که «مون میخوا بشم طالقان» ظاهر میگرده که معمولاً به شکل قاطعانه توسط مادرِ خانه خنثی میبو.

  • چهارم تا هفتم عید

رفت و آمدها و عید دیدنی‌ها در جریانه. اقوام گزارش سالیانه ازدواج و شغل و تحصیل و سربازی رو به شکل دقیق دریافت مینُن تا خدای ناکوردیه چیزی نامشخص نومانه. چیزی دی به عنوان پرایوسی و حریم خصوصی وجود نُداره.

پر واضح است که زون فامیلان، در اولویت دیدار عید قرار میگیرُن.

  • هشت تا دوازده عید

در نیمه اول این بازه زمانی، گروه‌های خانوادگی تقریباً متلاشی میبُن و اکثریت میشُن طالقان. در این ایام هیچ نیروی بازدارنده‌ای نمیتانه عزم پدر خانواده را جهت طالقان بشیَن، دچار تزلزل کنه. عمل قلب باز دی داشتی باشی، بایس بشی طالقان. به ضرب و زور دی گردی باشه خانواده حرکت مینن به سمت طالقان.

در نیمه دوم این بازه، زمانیه که کل خانواده تبدیل میگردن به یک گروه جهاد سازندگی!

هرکی رو مِینی دو متر لوله دوش گیتیه، هیکی دنبال فلکه آب، هیکی کپسول گاز کریش میکشه، هیکی المنت آبگرمکنی پی دَرَ، هیکی جوشکاری پی منبع سوراخ جوش بدیه. اندی کار دَرَ اندی کار دَرَ اندی جانکنش دَرَ، خاخور به خاخور وقت نمینه سولام کنه.

  • سیزده به‌در

روز سیزده هم هرکی میشو خودشی باغ و ملکی میان. در این روز، یک سامانه قطبی «سیرِ بو» بر روی دره طالقان تشکیل میبو، به این ترتیب که شما گردنه رو رد مینی و همین سر جیر میشی به سمت طالقان، سیرِ بو رِ احساس مینی.

عصر سیزده به در دی برای طالقانیها گندترین زمانِ ساله. چون علاوه بر افسردگی ملی تمام شدن تعطیلات، در این روز ما غصه ترافیک و وگردی‌یَن دی داریم.

حیف خانه‌ای که به خون جگر گرم کُردی و باید بنگنی وگردی!!

 

سال نو بر همگان خجسته باد

 

به قلم: حامد نجاری، اهلِ روستای گورانِ طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۲۳
درجی طالقانی

چایخانه سنتی لمبران

سه شنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۳۰ ق.ظ

در پست قبلی «نوستالژی جاده و چای» از قهوه‌خانه‌ای قدیمی یاد شده که امروزه جای خود را به چایخانه‌ای سنتی به نام لمبران داده است.

آقای روزبه اجلالی، درخصوص چایخانه سنتی لمبران طالقان نوشتند:

«خودم و خانواده ماهی یک بار اینجا میریم و دورهمی‌های خانوادگی را اینجا برگزار می‌کنیم. هم محیط زیبایی داره، هم خانواده شریف کاظمی مدیریت خوبی دارند، انگار مشتری نیستیم و مهمان این خانواده ایم.

دو تا سوئیت سنتی هم برای اقامت داره. با قیمت مناسب. جاده هم آسفالت نسبتاً خوبی داره.

تلفن آقای شریف کاظمی: 09126672203

آدرس: طالقان، جاده جوستان به گته ده، ٩ کیلومتر بعد از روستای جوستان.»

 

 

ادمین درجی: خلاصه که یالانی دستِ هاگیرین و بِشین اوشانی بِ یه نوستالجی بُسازین. اگه بِشی‌یِین یه اُستُکان چایی دی از طرف ما باخورین... فقط یادُتان نشو چاییتانِ هُـورت بَکشینا J

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۳۰
درجی طالقانی

زمین پاک

جمعه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۹:۳۷ ق.ظ

روز جهانی زمین پاک گرامی

 

زمینی که اگر پاک بماند

چنین سخاوتمندانه روییدنی‌های از دلِ خود را به ما پیشکش می‌کند.

عکس دوم: استاد فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۳۷
درجی طالقانی

نوبرانه‌های بهار 1401

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۳۲ ق.ظ

زنبق وحشی بنفش: بوی بهار و خوش رنگی سالِ نو

 

 

یک سبد پر از سبزی باغیِ نو رَس

 

گلی شگفت انگیز بدونِ برگ به نام «گل پایِ خر» که خواص درمانی زیادی هم دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۱ ، ۱۰:۳۲
درجی طالقانی

عیــد دیدنی

دوشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۵۸ ق.ظ

 

قبل از عید که میگِرده، کلــی نقشه میکشی که این تعطیلی‌یانی میان، خانه‌یی دُل دِری و آاای استراحت مینی و میخُسی و کیف مینی...!

روز اول عیـــد ساعت هفت صُحب علی الطلوع، در خواب و بیداری دری که تیلیفون بی صحاب زنگ میزنه. حالا تو دی لک و لایی ( لحاف و دوشک) دل گوش دِری که کدام نامسلمانِ مردم آزار، این وقته صُحب زنگ بزیه. آقاجان که تا اون لحظه پنج بار صبحانه باخوردیه و صدای تیلیویزیون و نقاره‌های سال تحویل گوش بداشتی بیه و مایی خِو رو کُفت و زهر مار کوردیه، میشو گوشی رو وِمیره.

- سلام عمو، جابر هستم. زن دایی فاطمه‌یی پسر! عید شما مبارکا... خانه دِرین مزاحمتان گردیم؟

- علیک سلام جابر جان، بَعلی، خانه دریم، تشریف بیورین، تشریف بیورین.

- کی بَ؟

- جابُر بَ.

- کدام جابُر؟ ماگو جابُر نـــداریم!

- دایی رضایی پسر، عمه لیلایی زوما!

😳 😳

 

دقیقاً آخرین باری که این گند تحفه رو مون بِدی بی‌یَم، دوازده سال پیش، مسجدی دل، طالقان، چایی پخش میکورد.

- آخه اون میخوا بیا مایی خانه چه خاک سرش کنه اول صحب؟ مگه اوشانی خانه خِو دِنی؟ اصلاً چه رابطه‌یی اون ایمامزاده و دودمانش مایی همرا داره؟؟ این چه بُلا بَ اول صحب مایی گردن بار گردی؟؟ تحفه میخوا بیا چه کار؟

- پسر جان زشته... غلطه... میهمان حبیب خدایه... راست گرد این لک و لا رو جمع کن الان میایُن... پایَــــــس.

- یَک راهه بیایه .... هرگز نیایه!

 

حالا حالت عادی ما هفت و نیم خِو د راس میبیم میشیم کاری سر، اول عید یه گند دوماقی واسان، ساعت هفت میخوا راس گردیم. از این جابرانِ جبار همه جا هسه. اون موقع معلوم نیمیگرده، سُه ماه بعد کاشف به عمل میا که اویی کار یک جایی گیر هسه یا مَثَل از مایی آقاجان زیمینشی واسان راه میخوایه و از الان هُزُم کوردیه و ماهری جور ویلیش میکشه .

 

ظهر که میگرده یک جور دیگر، فردا دی هم اچان، از روز سُوم ایسه میخوا آقا ننه رو ویگیری بَـبُری اینانی بازدید پس بدانه!

ننه میگو: پسر جان ایمروز مارو ببر یکی دایی اصغرتی خانه و یکی دی خالک پِری یی خانه و اون سر دی بشیم عزیز الله‌یی خانه ایمسال نو عید دارند و اگه کیشکه عمه ت دی دبه، دَرگده، اونو دی تُمان کنیم!

حالا اینانی خانه یک جا و دو جا نیه گو، یکی کرج دره، یکی آبیک دره، یکی هفت چنار دره،  یکی کِندی تُک نارمک...!

خب اول از همه میشی پمپ بنزین، باک رو تا قُرتش، چهل و پنج لیتر، پر مینی و یه نازنین تراول پنجاهی آقای پمپ بنزینی رو هامیدی. صُحب ساعت هفت خانه د درمیشی و شوکی دشروست و کرکته حال، ساعت دوازده وِمیگردی. کیلومتر ماشین نشان میدیه پانصد کیلومتر جان بکنسی!

حالا وقتی میشی عید دیدنی بعد از تبریکات، اولین سوال این هست:

- طالقان نِ شی یِی؟؟ کی میخوا بِشی؟ ورف و باران نزیه؟ داران بسوتیه؟

حرف کم میورون:

- تو نیمیخوا زُن ببری؟ تو نیمیخوا یال دار گردی؟ تو نیمیخوا خانه بخری؟ چب اندی اَلافی‌گری مینی؟ تویی همسند و سالان، الان چی کوردینه و فلان خاک رو سرشان کوردینه و اینطور...!

 

این میان تا پنجم عید کلا از بیخوابی چوشموتی بیخ چالان گردیه و از بس تخمه یو آجیل و شکلات باخوردی، مرض یبوست دی قوز بالا قوز گردیه و ایسه هم اَچان.

شب ششم میشی یَخه‌چالی پیش و شیشه رب هَلو (آلو) رو پیدا مینی باخوری که  گلاب به روتان خیکت راه کوعه و اینطور میگرده که شمایی تعطیلات نیمه اول تُمان میبو و صبح ششم میشی کاری سر و یک استراحت دلانا مینی.

حالا این وسط همه اینان به کُنار، گوتوروم بمانسی‌یم تو الان میشی عمویی خانه دو ساعت گپ میزنی، بعدش میگن خب تو پیش بشو خانه ما الان شمایی پس پسایی میایم، ایضما نیم ساعت بعد اوشان میان مایی خانه..!

خب این خالک وازیان چیه؟ یکی بیا مونه حالی کنه!

حالا اینانه بگتم بَخِندین، اما خداییش بنگری این دید و بازدیدان خیلی دی خوبه و سنت پیغمبر دی هسه و آدومی روح تازه میبو. امبا یک سری خُله وِلی کاران و رفتارهای بیهوده و چشم و هم چشمی هان اگر نباشه یو رعایت گرده، خیلی دی بهتر میبو.

نفسِ این سنت محبت است و استحکام مودت و باخبر شدن از احوال و امورات یکدیگر، مطلوب آن است که هر آنچه خارج از این محور پاک و اهورایی بخوا باشه، مثل گِلِه‌گزاری و این چی یان، خاک عالوم سرش... درگده... هرگز نباشه...

نَوِلا کی میهمانی د بدش میا؟؟ هرکی بیومی قدمش چوشمی سر... هرکس نیومی خدا به همراش... دستش درد نکنه مارو یه نارمک بشی ین دِ راحت کورد. گله چب مینی؟ ولی اون وله کینه گور به گور جابُر دی اگه بیومی، بزنین اورو بکوشین خونش مونی گردن. اینانی که مُکر مینون خدا میدانه چندی بدُم میا!

 

لبتان خندان و تنتان ساق، همتـانی عید مبــارکا

 

به قلم: حامد نجاری، اهلِ گورانِ طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۱ ، ۱۰:۵۸
درجی طالقانی

قله شاه البرز طالقان در پاییز 1400

شنبه, ۸ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۴۳ ق.ظ

شاه البرز برفی شد

عکس از: بانو پروانه جوکار

 

شاه البرز از نمایِ وِشته

عکس از: بانو مهری بهزادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۰ ، ۱۱:۴۳
درجی طالقانی