نوبرانههای بهار 1401
زنبق وحشی بنفش: بوی بهار و خوش رنگی سالِ نو

یک سبد پر از سبزی باغیِ نو رَس

گلی شگفت انگیز بدونِ برگ به نام «گل پایِ خر» که خواص درمانی زیادی هم دارد.

زنبق وحشی بنفش: بوی بهار و خوش رنگی سالِ نو

یک سبد پر از سبزی باغیِ نو رَس

گلی شگفت انگیز بدونِ برگ به نام «گل پایِ خر» که خواص درمانی زیادی هم دارد.


قبل از عید که میگِرده، کلــی نقشه میکشی که این تعطیلییانی میان، خانهیی دُل دِری و آاای استراحت مینی و میخُسی و کیف مینی...!
روز اول عیـــد ساعت هفت صُحب علی الطلوع، در خواب و بیداری دری که تیلیفون بی صحاب زنگ میزنه. حالا تو دی لک و لایی ( لحاف و دوشک) دل گوش دِری که کدام نامسلمانِ مردم آزار، این وقته صُحب زنگ بزیه. آقاجان که تا اون لحظه پنج بار صبحانه باخوردیه و صدای تیلیویزیون و نقارههای سال تحویل گوش بداشتی بیه و مایی خِو رو کُفت و زهر مار کوردیه، میشو گوشی رو وِمیره.
- سلام عمو، جابر هستم. زن دایی فاطمهیی پسر! عید شما مبارکا... خانه دِرین مزاحمتان گردیم؟
- علیک سلام جابر جان، بَعلی، خانه دریم، تشریف بیورین، تشریف بیورین.
- کی بَ؟
- جابُر بَ.
- کدام جابُر؟ ماگو جابُر نـــداریم!
- دایی رضایی پسر، عمه لیلایی زوما!
دقیقاً آخرین باری که این گند تحفه رو مون بِدی بییَم، دوازده سال پیش، مسجدی دل، طالقان، چایی پخش میکورد.
- آخه اون میخوا بیا مایی خانه چه خاک سرش کنه اول صحب؟ مگه اوشانی خانه خِو دِنی؟ اصلاً چه رابطهیی اون ایمامزاده و دودمانش مایی همرا داره؟؟ این چه بُلا بَ اول صحب مایی گردن بار گردی؟؟ تحفه میخوا بیا چه کار؟
- پسر جان زشته... غلطه... میهمان حبیب خدایه... راست گرد این لک و لا رو جمع کن الان میایُن... پایَــــــس.
- یَک راهه بیایه .... هرگز نیایه!
حالا حالت عادی ما هفت و نیم خِو د راس میبیم میشیم کاری سر، اول عید یه گند دوماقی واسان، ساعت هفت میخوا راس گردیم. از این جابرانِ جبار همه جا هسه. اون موقع معلوم نیمیگرده، سُه ماه بعد کاشف به عمل میا که اویی کار یک جایی گیر هسه یا مَثَل از مایی آقاجان زیمینشی واسان راه میخوایه و از الان هُزُم کوردیه و ماهری جور ویلیش میکشه .
ظهر که میگرده یک جور دیگر، فردا دی هم اچان، از روز سُوم ایسه میخوا آقا ننه رو ویگیری بَـبُری اینانی بازدید پس بدانه!
ننه میگو: پسر جان ایمروز مارو ببر یکی دایی اصغرتی خانه و یکی دی خالک پِری یی خانه و اون سر دی بشیم عزیز اللهیی خانه ایمسال نو عید دارند و اگه کیشکه عمه ت دی دبه، دَرگده، اونو دی تُمان کنیم!
حالا اینانی خانه یک جا و دو جا نیه گو، یکی کرج دره، یکی آبیک دره، یکی هفت چنار دره، یکی کِندی تُک نارمک...!
خب اول از همه میشی پمپ بنزین، باک رو تا قُرتش، چهل و پنج لیتر، پر مینی و یه نازنین تراول پنجاهی آقای پمپ بنزینی رو هامیدی. صُحب ساعت هفت خانه د درمیشی و شوکی دشروست و کرکته حال، ساعت دوازده وِمیگردی. کیلومتر ماشین نشان میدیه پانصد کیلومتر جان بکنسی!
حالا وقتی میشی عید دیدنی بعد از تبریکات، اولین سوال این هست:
- طالقان نِ شی یِی؟؟ کی میخوا بِشی؟ ورف و باران نزیه؟ داران بسوتیه؟
حرف کم میورون:
- تو نیمیخوا زُن ببری؟ تو نیمیخوا یال دار گردی؟ تو نیمیخوا خانه بخری؟ چب اندی اَلافیگری مینی؟ تویی همسند و سالان، الان چی کوردینه و فلان خاک رو سرشان کوردینه و اینطور...!
این میان تا پنجم عید کلا از بیخوابی چوشموتی بیخ چالان گردیه و از بس تخمه یو آجیل و شکلات باخوردی، مرض یبوست دی قوز بالا قوز گردیه و ایسه هم اَچان.
شب ششم میشی یَخهچالی پیش و شیشه رب هَلو (آلو) رو پیدا مینی باخوری که گلاب به روتان خیکت راه کوعه و اینطور میگرده که شمایی تعطیلات نیمه اول تُمان میبو و صبح ششم میشی کاری سر و یک استراحت دلانا مینی.
حالا این وسط همه اینان به کُنار، گوتوروم بمانسییم تو الان میشی عمویی خانه دو ساعت گپ میزنی، بعدش میگن خب تو پیش بشو خانه ما الان شمایی پس پسایی میایم، ایضما نیم ساعت بعد اوشان میان مایی خانه..!
خب این خالک وازیان چیه؟ یکی بیا مونه حالی کنه!
حالا اینانه بگتم بَخِندین، اما خداییش بنگری این دید و بازدیدان خیلی دی خوبه و سنت پیغمبر دی هسه و آدومی روح تازه میبو. امبا یک سری خُله وِلی کاران و رفتارهای بیهوده و چشم و هم چشمی هان اگر نباشه یو رعایت گرده، خیلی دی بهتر میبو.
نفسِ این سنت محبت است و استحکام مودت و باخبر شدن از احوال و امورات یکدیگر، مطلوب آن است که هر آنچه خارج از این محور پاک و اهورایی بخوا باشه، مثل گِلِهگزاری و این چی یان، خاک عالوم سرش... درگده... هرگز نباشه...
نَوِلا کی میهمانی د بدش میا؟؟ هرکی بیومی قدمش چوشمی سر... هرکس نیومی خدا به همراش... دستش درد نکنه مارو یه نارمک بشی ین دِ راحت کورد. گله چب مینی؟ ولی اون وله کینه گور به گور جابُر دی اگه بیومی، بزنین اورو بکوشین خونش مونی گردن. اینانی که مُکر مینون خدا میدانه چندی بدُم میا!
لبتان خندان و تنتان ساق، همتـانی عید مبــارکا
به قلم: حامد نجاری، اهلِ گورانِ طالقان

شاه البرز برفی شد
عکس از: بانو پروانه جوکار

شاه البرز از نمایِ وِشته
عکس از: بانو مهری بهزادی

قـَشـِنگ معلومه یه شیروَچه طالقانی نسب این نقاشی رِ بَکشیه
کُجه دِ معلومه؟
از آنجا که کوه کتلانُش، خالی خاک نی... سبزی و واش دی داره
کِی بشه دُواره بِشیم ترهچینی
نقاشی آتنایِ عزیز، نوهی بانو ثریا سوداگری از میراش طالقان
تَش و تَنور و نان در یک تازه صُبحی که هوایِ زندگی میوَزَد...




حال، گردشی شیرین با یاران و خواهرانِ عزیز چون جان...





اگرچه کرسی ما بدون دود و زغاله اما
در زمستان، اگر زِ من پرسی نعمتی نیست، بهتر از کرسی

و در آخر دور نمایی از دیـــزان زیبا تقدیمتان

عکسها: بانو شهناز سلطانیان، از روستای دیزان طالقان
پیر سنبل، گیاهی که هیچ جایِ دیگری نمیرود!

عکس از: بانو مهتاب انارکی
گیاهی که از همه جای دنیا، فقط ایـران و آن هم دامنههای البرز را برای روییدن انتخاب کرده است.
بوته گیاه «زبان طلا» یا «پیر سنبل» را حتماً در کوههای طالقان جانمان دیدهاید.
گیاهی اندیمک و بومی که خواص دارویی دارد و محل زندگیش در محدوده البرز مرکزی است و هیچ جایِ دیگر دنیا، پیدا نمیشود.
این بار اگر از کنارِ این نازگیاه گذشتید، با لبخند مهربانتری نگاهش کنید، چرا که وفاداری ریشههایش به خاک البرز عمیقاً ستودنی است.
این گیاه را در طالقان، به نامهای اُسـّاک یا سُنَح (صُنح یا سنه) میشناسند و برخی چوپانها به آن «خَر کَلَم» میگویند.
اگر طالقانی اصیل باشی، حتماً در کوه، حداقل یک بار با استفاده از برگهای این گیاه که به صورت کاسه درمیآید، آب خوردهای. گیاهی نایاب که در کوههای دنبلید و اورازان به فور یافت میشود.

منبع عکس: ایزدبانوی گلها
پیر سنبل یا زبان طلا، با نام علمی: Ligularia persica یک گونه گیاه علفیِ چند ساله است که انحصاری ایران است و در ارتفاعات کوهستانی البرز می روید .
منبع: کتاب فرهنگ نامهای گیاهان ایران، نوشته: ولی الله مظفریان، صفحه 320

طالقان جان - دیزانِ زیبا
عکس از: بانو فریده سلطانیان


تُلاشَ کارگری مَگَزان جَهُتَ جَم کُردُنَ شهد، اُلَرگی سَر
طالقان جان – روستای پردسر
عکس از: آقای شهرام صادقیان

کمانگوش زیر بوته گرز در کوههای دنبلید
عکس از: کانال شورا و دهیاری روستای دنبلید


اُمسالی نِوْبرانه – روستای پردسر ۱۴۰۰/۲/۲۹
عکس از: آقای شهرام صادقیان


نُمایی از شهر طالُقان از جاده جدیدی سراِیندان
عکس از: کانال اصیل طالقانیان
یه اینگیلیزی مَـثَل دَره که میگو:
اونهای واستان که میخوا شما دِ دور گـَرده، راهُ که وا مینین هیچ، یه لَگه دی بَزنین و هولُش هادییِن تا زودتَرَک بَشوئه!
آها عِزیز جان، اونی که دِلُش با شما نی یِه، بُمان نی
نُماندنی دی هر چه زودتر بَشوئه، شَرُش کمتر و بِشییَنُش بِیتَر و اَیضاً یادا کُردُنش راحتتر!
یه وَختایی دی تو باید بِشی...
یادُش بخیر، نَنه جان میگوت: با جان و دل محبت کنین اما بُقچُهتان دی دَبُست بنگنین چُشمانشانی پیش، تا حالیشان گَرده اگه باشُن با جان و دل هستی اما اگه یکدلتان نباشُن تو دی نییِی...!

متن از: سیمرغ - عکس از: شهرام خدادادی
گروه تولید محتوای درجی
سلام و درود، به زودی فصل میوههای هستهدار میرسد. میوههایی مانند هلو، آلو، زرآلو، گیلاس و آلبالو...
درخواستم اینه که هسته این میوه ها را دور نیندازید.
هستهها را بشورید و خشک کنید و اونها را توی یه دستمال نگه دارید و داخل ماشینتون بگذارید.
هر وقت که به گردش و یا سفر میرید، اگه بشه ۷ الی ۱۰ سانت زمین را کنده و دانهها رو چال کنید. بهتره مکان چاله، نزدیک به آب باشه. اگر هم آب در نزدیکی نبود مهم نیست. شما فقط اونها رو به طبیعت تحویل بدین، نگهداری اون با خودش.
دولت تایلند در سالهای اخیر بین شهروندانش، این عملیات را به این صورت هدایت کرده و موفقیتهای زیادی هم کسب کردهاند. شمار درختان میوه در طبیعت به این صورت افزایش پیدا کرده.
مالزیائیها هم در این ابتکار عمل به تایلندیها پیوستهاند! پویشهای مردمی، به این شکل بینهایت موثره.
ایجاد و تکثیر درخت در طبیعت با این روش ساده از فرسایش خاک، جاری شدن سیل، تغییر اقلیم، خشک شدن هوا، آلودگی هوا و انتشار ریزگردها و... جلوگیری میکنه.
همینطور یه یادگاری به درد بخور از ما برای طبیعت و آیندگان به جا میمونه.


بیَل تا نُگاتی مِهرُوانی یو خَندُتی گرمی
به این قشنگه تیکاک از زُندگانی بَرسه
کین تور نَکن: دیوونه بازی در نیار، شیطونی نکن

گُرزِ بوته رو کنار بزنی...
بعد یه زَرُچ لانه کشف کنی
با ۲۲ تا مُرغانه
اما خدایی دست نزنین به حیوانکانی لان و مُرغانه
بیَلین جریان زندگیشان ادامه دار باشه
↩️ ارسالی: آقای مهدی رضاخانی، روستایِ دُنبلید طالقان جان
مُنُ بِین: منو نیگا