درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی طنز» ثبت شده است

شیره انگوری خاطره

سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ

شمای توّجهَ به خاطره ای که هم اکنون منی ذهن برسی جلب مینم:

قدیم طالقانی روستاهانی میان، زیاد بَساط میکردن، از وسایل خانه، خوراکی و لباس و این چیزان.
یه سال یادمَه یه مردا با ماشینش بِمابی، مای روستا، شیرهٔ انگور داشت. مردم دی دَبّه میبردن هامیتُن.
منی مما دی یه دَبه هادا خواخورمی دس، بگوت بشو شیره بخر بیار. من دی وچه بیَم برمه کُردُم بگوتم باید تی همراه بیام. هرچی بگو نه، منی برمه ویشترگردی، بگوتم مرغ یه پا دارَه! باید بیام.
هیچّـــــــــی، ممام دی بگوت این گو مارَ بکوشت، اندی بُرمه کُرد، او رِ خودتی همراه ببر.
خلاصه منَ همراش ببرد.
اون مردا که شیره میروت، ماشینشی دور پَر گُشک دبی فراوان، مای دبه ای میان، شیره پُر کرد و خواخورم دبه رَ بیتُ و راه کتیم. یه دو سه تا گشک دی به هوای مای دبه، مای دور میچرخیَن.
یَگ دفه یه گشک بنیش اوی دَسی سر، از ترسش دَبه رَ ول کُرد، دبه لـــــــــــــوووو هایت بَــــــــــــــش جیرش، تمام شیره دی بریزی!!
او دی بش دبه رَ بیت و اسه نقشه میکشه که بشو خانه ای ور چی بگووو. منی سر دی اندی غیض داشت، بگوت مینگنم همینی گردن.
بشییم خانه ای ور ممام بگوت پس شیره چه گردی؟ بگوت همش این مصطفی یی تقصیره. من گو بگوتم منی همراه نیا، برمه کرد بگوت من باید دبه رَ بَبُرم، بیارد راهی سربنگتا زمین، همش بریزی.
یه ماشه کته بی ممامی وَر، بیتُ دو سه تا منی کینی سربزّی😁😁😁
این قضیه همانطور بماند تا دو سال پیش خواخورم اعتراف کرد بگوت من اون شیره رَ بریزیَم، تا اینِ بگوت، ممام یه مُچُلیک او رَ بیت، دادش بَش هوا، منی دل دی خنک گردی😂😂😂

✍ نقل خاطره: سید مصطفی افتخاری پراچانی



عکس از: مهدی اقبال احمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۱۰:۱۸
درجی طالقانی

کچل کُردنی خاطُره

سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ

سلام
راستی مُن الان یه چی یادم بما، منه بَگِین بینُم شما این ماشین دستیانی همراه سَرُتانَ کچل کُردین؟
ما دوتا از این ماشینانه داشتیم، دوتا دی نمره داشت۱و۲.
اوه، اوه، منی بَبا اینه همراه مای کلّه رَ میتُراشی، وختی گاز مِیت😱 ما رَ زمین دَ راست هامیکُرد😱😱 هر چی داد میکُردیم:
 آااخ، آااخ،😢😢من بَمُردم، مُنی کلّه ی پوست بکّنی گردی😭
ببام میگوت: وچه بنیش گپ نزن😡😡
اسه کار تُمان میگردی، من نگرانِ خودمی کله بیَم، اندی برق میزّی نورَ منعکس میکُرد😂😂
از همه بدتر این بی که منی کلّه اندی بُشکُستُه جا داشت، درفاصلهٔ ۶۰/۷۰متری میشاست تعدادشَ بشماریَن.
اصلاً یه وَضی بی.
مای مدرسه طالقانی زیاد دَبی، همه ی کلّه دی یه دست کچل 😂😂😂
اون دی کُلاچ، نصف بزّی نصف نزّی،
آها اینه دی بَگَم، مای چند تا همسایان اچینی ماشینانه نُداشتُن وچانُشانه میاردُن مای خانه کچل کنن. باور کنین اینانی کله دی بدتر از منی کله، خاکِ کَتَک، اُسبُج دی میانش دَبی🙈 بدون اینکه نظافت رعایت گرده، همون یه ماشینی همراه، سه چهار نفری کله کچل میگردی ولی خب با تمام بدی هایی که داشت، شاید خِلی وقتان خنده دار به نظر میرسی ولی صد برابر بهتر از این مدل موهای وَلِ قُنجُری امروزیَه.

       🐝🌸🍃 طالقانی درجی 🍃🌸🐝

بَبا: بابا، پدر
گاز مِیت: گاز میگرفت
بکّنی گردی=بَکَند گردی: کنده شد
بُشکُسته: شکسته
میشاست: میشد
کُلاچ: تُنُک، غیر یکدست، دورنگ (سیاه سفید)
خاک کَتک: خاک گرفته، خاکی، کَر و کثیف
اُسبُج: شپش
وَلِ قُنجُری: کج و کوله

✍ نقل خاطره: یکی از همراهان درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۹:۴۹
درجی طالقانی

پژواک-طنز

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۱ ب.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰

 
پریروزان بشیَم کوه
کوهی میان فُریاد کُردُم:
یَنی مُن دِ قشنگتر، دنیایی میان دِنیه!

صُدا بیومی: دِنیه... دِنیه 😚

مُن دی خیالُم راحت گردی و وگردیَم خانه مان 😌🚶😂


کاری از گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۳:۵۱
درجی طالقانی

داسُتان غرغرو مَردا - حکایت صوتی قربانی

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ

مرد هر روز میش سرکار و میامه، شُلوخی، ازدحام، دردسر ارباب رجوع...
خودشی همرا میگوت: زُناکانی کار چَندی آسان هسته
زُنُشی بَ دی غُر میزی، که شما زناکان کار نمینین، هَمُش خانه ای میان درین!

یه روز که خیلی فکری گِردی بَ، یه فرشته بیامه اون بگوت: میخا جات زُنتی همرا عَوض دَکش کنی؟ یه هفته جاتان عوض کنین؟
بگوت: چی این دِ بهتر؟! خیر بهره نینی، زودتر این کار میکوردی، مُن گو بَموردوم...
خلاصه فرشته وِردی بُخواند و مردی یک هفته، شروع گردی
مردا زُن گردی با تمام خصوصیات زناکان
زُنُش دی مرد گردی، با تمام خصوصیات مرداکان

صُحب مردا پایسا، ذوقی د میخاس پر درآره
شوهر و وَچشی بَ صبحانه درست کورد، بعد وَچه ر ببرد مدرسه، بیامه لباسانِ بشورد، خانه ر جارو کورد
ظهرگردی، بَش وَچه ر بیارد مدرسه د، ناهار هادا
عصر شوهر بیامه، اویی ب چایی بیارد
پایسا شام درست کورد
شوکی گردی شام بیارد
وچه ر دی بعد از شام باخوتاند
خودش دی بَش تختی سر باخوت

چند روزی   به همین منوال بگذشت
یکی دو روز اول خوشحال ب، اما هر چی رد میگردی، خسته تر میگردی
روز پنجم  گردی، بنیشت یه چام بُرمه کورد که خدا... چندی زناکانی کار سخته! من دی قابل نیوم 

فرشته بیامه اونی ور بگوت چی گردیه؟
بگوت: من وگردان، من قابل نیوم زناکانی کار کونوم، خودومی نقش بهتر هسته، من میخا مرداکان باشوم

فرشته  بگوت: الان گو نمیگرده
بگوت: چه ب؟
بگوت یعنی میگرده ولی باید نُه ماه صبر کنی
بگوت چیی ب؟
بگوت: خیرناخورد تو حامله ای!!!

✍ برگردان: امیر اسلامی – بزج

 

 

حکایت قربانی با صدای جناب آقای فرامرز آهنگری از روستای گوران تقدیمتان

دریافت لینک صوتی

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۳:۲۸
درجی طالقانی


سلام یک خاطره دارم
سال آخر دبیرستان بودیم، دبیرستان طالقانی منگلان، چهارم ادبیات. سال آخرم کو کسی درس نمی خواند.  بچه ها مان از منگلان، نسا، گوران، جوستان، اورازان، وشته، گیلیرد و خلاصه از همه جا تو کلاس بودن.
آنقدر نمره انضباط پاین بود، ما با یکی از بچه اورازان و گیلیرد، نقشه کشیدم دفتر مادر مدرسه که دفتر کل بود، رو بدزدیم و بیاریم بیرون بسوزانیمش.
 بعد از یکی دو روز از کشیدن نقشه، وقتش رسید. درست دو روز قبلِ بازی فوتبال ایران استرالیا. یکی از بچه ها رفت دفتر رو برداشت. بیصحاب دفتر اونقدربزرگ بود که کلی به زحمت افتادیم. خلاصه آوردیم تو پنجره راهرو گذاشتیم بیرون. کلاس آخر خودمان تعطیل کردیم. یادش بخیر آقای افتخاری، معلم عربی  اومد دید کسی نیست تو کلاس. 
ما هم دفتر رو بردیم پل گوران، تمام برگها رو پاره کردیم. آی میخندیدیم.
فردای آن روز گندش درومد. آقای مهرانی تو صف گفت که دفتر کل گم شده. ما انتهای صف از خنده مرده بودیم. تا آخرین روز کسی متوجه نشد. حتی از آموزش و پرورش شهرک هم اومده بودن دنبال دفتر میگشتن.
اون سال ابروی مدرسه ما رفت ولی آبروی انضباطی ما حفظ شد.
خلاصه که یادش بخیر😂

✍ نقل خاطره از: محمد آقابراری-وشته

طنز پالتوپاره و عزیز با صدای جناب آقای فرامرز آهنگری (متخلص به پالتوپاره) از روستای گوران تقدیمتان

دریافت لینک صوتی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۵:۲۳
درجی طالقانی

پیکان

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۸ ب.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰

 
طرف پیکان مدل عهد بوق دارَه... همه جاش دی بَپوسّیَه😂
یه دَرِشه واز مینی سه تا در دیگُش واز میبو😂

اونوقت خط نستعلیقی همراه عقبشی شیشه ای سر بَنویشته:
هرچی دارم از دعای خیر مَمام دارم😂

یکی نی بَگو آخه بدبخت تو  عاقِّ والدین گردیِی حواست نی😂😂😂😂😂😂


برگردان: سیدمصطفی افتخاری پراچانی
  کاری از گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۵:۰۸
درجی طالقانی

چند طنزعکس نوشته

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۹ ب.ظ


شتر مرغی کَلّه...😂😂😂
یه ساعت پیش...

انگار گَر بِیّتَ حیوانی سر و کله...😄😄😄




میگن پاکستانی میان هرکس بتانه این سُنگَ نیم ساعت دوشُشی سر بُداره٬ میتانه زُن دوّم بَبُرَ...😜😄😂😂😂

دوستان٬ بسم اللّه...😂😂😂😂



شما ر یاد نی
اون زمانان که شامپو بس تبلیغ میکُردُن
آخرش یه کُچیک وچه میامی میگوت: بث!!

ایسه الان اون وچه گت گردیه
زن و وچه داره
تازه این د مهمتر، کچل دی هسته! 😐😅😆😆😆



جوزانشه جیر کوردیه
بنشتیه گنجشی سر...



این دی دره جوزانشه میشمره
بینه چندی جوز داره 😂😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۴:۵۹
درجی طالقانی

طنز: ننه ای یخه چال پاکسازی!

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۲۴ ب.ظ

خاروجی زُنُک بَنوشته: دبیَم میشی یَم اوروپا
هرچی یخچالُمی میان دَبَه، بریتیَم صُحبانه ای میان 😍☺️😋

حَلا اگه مینی ننه، بخوا بشوئه طالقان و قصد پاکسازی یَخِه چالِه داشته باشه، صُحبانه ما رَ خُشکه نان، همرا با یه شِرت اُو که بُمانده سیف و کَپَک بِزی شَلُم داکوردیه میانُش، هامیدیه 😣

به همین برکتی که عَسکی میان مِینین قسم 😶😐😆

📝 سیده مریم قادری  #اورازان


این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۲۴
درجی طالقانی

چپاک 16: شوروک پلو

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ق.ظ

خیر سرمان بَتیم بِشیم یک روز کوه گلان به قولی تفریح...
خودومانیب تیپ بِزی یِ یم و قشنگه لباسانَ تُن کُردیم که اگه خدا بخوایه یه چهارتا عکس بَنگَنیم و فیس بوک و وایبر و لاین و واتساپو و تلگرام و این بیصصحابانی عکسانَ وَگِردانیم و چهارتا عکس بهاری پِروفایل بَنگَنیم......

خیلی شیک دِری دَم هُسا بی یَم و مینو پَد (مُنُو پَد) دی دست گیتی بی یَم عکس سلفی واسِتان و منتظر که راه کِوعیم.....

یعنی آداش منصوری خر اگه منو میدی خنده ش میگیت....

همیشه گیله داس و بیل و فرقان و کپسول گاز دست گیتی بی یَم ...

این قُرتی وازیان آخه به ما نیمیا و خیلی ذُق کُردُم که یک روز میشیم آدُمی جور تَفریح مینیم

اما تو در چه خیال و فلک در چه خیال بِدی یَم مایی ننه و مایی مهربان همسر بیست تا گونی و مشمع و کُله کارد بیورد ی یَن که پسر جان اینانو دست گیر راهی سر اگه سبزی دَبَ بچینیم....حیفَ.... یک کیلو بایره شوروک بخوا بَخَری پنج هزار تومونه

حالا مایی قیافَ رَ تصور کن

هرچی بَتُم آخه مادر من یک روز بیخیال گرد بی یَل بِشیم خیر سرمان تَرفیح ، آخه این شُلوار و کفش و قشنگه پیرهن و گیسان اُتو بِزیه یی همرا کی میشو سبزی چینی؟؟؟

میخوا مارو یه واشی واسِتان دَکُنی گُل و شُل و بوته پَرَسانی دل که حالا کُفتی بَ یه آش و شوروک پلو باخُریم یا ناخُریم....
.مادر : خفه گرد این مشمعانو هاگیر...
من: چشم
چشمتان روز بد نینه
ماچه کول و بُزی جور مارو دَکُردُن این سُنگ و لاخی میان یه دو پر والک و شوروک و بایره قازیقایی واسِتان.... حاموت جان اونجه ریواس دَرَ بَشو بَکَن..... کجا؟؟ عوهااااا اونجه...... قربانت گردوم اون گو دو کیلومتر فاصله یه.... اصن تو چِطو بِدی یِ ی اون بیصحابو؟؟؟
.یعنی یه جاهایی مارو بَبَردُن شوروک چینی که خُرس و گراز دی اونجاران نیمیشون....
.بعد از دو ساعت مایی تیپ و قیافه گِردی بَ این کارگران معدنی جور که تلویزیون نشان میدیه.... .عرق کُرده و دَشَرُست و ویران.... تمام مایی پاهان اُوُل بِزیو و داغان..... القصه که دو هزار هُکتار از مراتع گوران چنان پاکسازی گِردی که گُمان نیمینوم یه گوسفند اونجاران بخوا رد گرده چیزی دَباشه باخوره..... به یه مکافات و بدبختی اوشانو ویتوم و بیوردوم و همین خانه یی دل بَنِشتوم کُرسی بیخ خِوم بیگیت و وقتی خِو دَ راست گِردی یَم بِدی یَم این شوروک پلو کُرسی سر مُنَ میگو عیسه بیو کُفت کن.
شاد باشید

نوشته: حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۷
درجی طالقانی

چپـــــاک ۱۵:کــُـتلـــت

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۴۴ ب.ظ

شاید آخرین قوم در مملکت ایران زمین، که پرچم استفاده صحیح از منابع زیستی و یکی از مصادیق آن که بازیافت می باشد را پاس داشته اند، همین طالقانی آدومان بوده اند.
و این عادت، در آن روز به عنفوان جوانی، چنان پدری از مُن دِرود که تا عمر دارم یادوم در نیمیشو.

قدیمان تا چند سال پیشان طالقانیان مقیم مرکز نان خشک رو الک نیمیدان و انباری خانه شانی میان دوتا گته گونی از این سه خطه گونی یان دبه که نان خشک و لبه های نان لواش و بربری و تافتون رو دمیکوردون اون میان و وقتی یک بدبخت بینوا میخواس بشوعه طالقان اورو گیر میوردون و دمیرقانسون ماشینشی دل و راهی میکوردون ببر طالقان.
که چی ؟
هادی یَن گــــــِــــو باخوره.
مورد دی داشتیم تازه داماد اولین بار میخواسه تازه عروسشی دستِ ویگیره ببره طالقان که اوشانی ماشین و باربند رو دکوردی بی ین نان خشک و بدبختانه راهی کوردی بی ین که ایلا و بیلا این دوتا گونی رو میبری و صحیح و سالم مینگنی مایی طِویله یی دِری دم. خجیر اون گونی یانی کله رو دی بَدوتی بی یون که عروس یه موقع خدای ناکرده اون کپکـ بزیه نان خشکانه ناخنک نزنه.

در آن روز کذایی مدرسه د تعطیل گردی یم و دِ بدو اچینی رموکه خری جور بشی یم خانه که نهار باخورم... حالا اون دوران دی مایی سند رشد بود و سُنگه لقمه میزی یم و دِباخور. اَص لا سیری حالی یم نیمیگردی.. همه مونه میگوتون تو انگـــــل داری و خلاصه ارادت خاصی مونه قایل بی یون.
خب بابا جان مونی استخوانان دره رشد مینه... این بیصحابه بدن پروتیین میخوا... ویتامین میخوا... کلسیم و فسفر میخوا. .آخه انگــــل چیه اچینی نازنین جوانه عیبور مینین؟
همین در رو واز کوردوم بدی یم ای جاااان،  بوی کُـــــــــتلت میا.. به به..اون دی ننه می کتلت ...
نه لباس عوُض کوردوم و نه دست و پرمه بشوردوم و یک راهه بشی یم آشپزخانه یی دل. یه ده دوازده تا نازنین کتلک داغ گازی سر دبه و مونه بَل بَل میزی که آداش بیو مونه باخــــــور.
مایی ننه دی خانه دنبه و بشیبه میدان.
بنشتوم و کتلتان رو جیروردوم و یه کچه طالقانی ماست دی یخه چالی دل دروردوم و همین سفره رو واز کوردوم بدی یم که عوهااااا نان کجه دبیه؟؟
یک هفته یی نان خشکان و لبه نان لواش سفره دل دره از برای ارسال به طالقان .
ای خدا... چه خاک سر کنم؟؟..هرچی آشپزخانه پی بچرخی یم که نان گیروروم بدی،یم نخیر. نان دنی.
این بیصحاب کتلتی بو دی دبه دیوانه میکورد و کالا کتی بی یم.
عقل کلا تعطیل گردیبه.
چوشمانوم نیمیدی.... روده یی میان انگلان بپر بپر میکوردون که کتلت... کتلت...
هیچی... بنشتوم و اون نازنین کتلتانه با همان لبه های نان لواش و خشکه نانان که سهم گاو بَ باخوردوم
حیف این کتلت. حیف این غذا. چه گناهی مرتکب گردی،یم که مستحق این عذاب الهی گردیمه. این چه گیریفتاری بَ مونی نِصیب گردیه.
زهر گردی... این که میگن کُفتت گرده واقعا با جان و دل لمس کوردوم.
کتلت آخر رو باخوردوم که ننه م بیومی..بچه یتیمانی جور اورو نگاه کوردوم..او مونه نگاه کورد. مون دواره اورو نگاه کوردوم... اشک مونی چوشمی دل دبه... سرمو جیرانگتوم و آخرین لقمه رو میجواوستوم و منتظر نوازش مادرانه بی یم که یکهو مایی ننه محکم بزی مونی مغزی سر که خاکان سرت. مگه عقل تی ی ی سر دنی؟ مگه کوری؟ مگه غولی؟ چب این نان خشکانه باخوردی ی ی؟
اون لبه سفره رو کُنار بزی بدی یم ای خاک اُزاروک دکنن مونی سر... ده تا نان تازه تافتون اون سفره یی بیخ مونیب کنار بنگتیبه و مونی کور چوشمان ندیه.
حسرتی که اون لحظه باخوردوم پیر مرد صد ساله در بستر مرگ از عمر رفته ناخوردیه.
آقا مون دی تور گردی یم حسابی.
آخه این بیصحابه سفره چب یه چادر شبی قایده یه َ..که چی؟؟ این خشکه نانان جمع گرده و آخر هفته دکنه اون سه خطه گونی دل و برسانه طالقان گِـــو باخوره.
حالا مونی غیظ دی جَرومی و بشی یم مقراض بیوردوم که این چادر شبه بربینوم و مونی ننه فاهش و کتره که اگه دست بزنی جیگرتو در میوروم.
صغیر تو غولی ، سفره یی تقصیر چیه؟
یه چهارتا سُلی ورادی مونی طروف و از آشپزخانه مونه در کورد.
کاملا مونی روحیه آماده بود بشوم معتاد گردوم.. عه عه
نازنین کتلتانه اون خشک کپک بزیه نانی همرا باخوردوم.
آها رو.
خیک که گسنه باشه عقل کار نیمینه. عقل گو کار نکنه چشم و گوش و هوش کار نیمینه. فعل و عمل ساق تو د صادر نیمیبو و عصبیت و دیوانگی وصف حالت میگرده.
وقتی جامعه یی میان میبینم که اکثر مردم پرخاشگر و عصبی هستند با خودم میگم: شاید اونها هم خیکشان گسنه هسه. یا در پی نان هستند و یا کتلت رو نان خشکی همرا باخوردی،ینه

هرچی باشه یقین دارم که قوه عاقله و فاهمه و ادراک در ضعیف ترین حد خود خواهند بود  اگر آدومی خیک گسنه باشه!

یاحق🌺
✍ نویسنده: حامد نجـــاری

عکس از: بانو نسرین کشاورز



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۴۴
درجی طالقانی