درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

پایِ گَپِ گَت تران

شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۹ ق.ظ


 امروز سعادت داشتم همسفر یکی از بامحبت ترین، خوش اخلاقترین و قدیمی ترین دوست، یار و همدم خانوادگیمان، آقا سید شفیع سیدعلیخانی باشم و ایشون با خواندن ترانه عزیز و نگار و چند ترانه دیگر، تمام راه مرا با خاطرات کودکی و نوجوانیم دمساز کردند.

◀️ بانو هستی نیکخواه #سیف_بنه طالقان


دریافت فایل صوتی

منتشر شده در کانال طالقانیها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۱:۲۹
درجی طالقانی

سنگ پا

سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ق.ظ

سِنگ پا، یکی از قدیمی وسایلیه کو حمّامی میان، استفاده می گرده.

🔸 حلا این سِنگ پا در اصل چیه؟

یه نوع سنگِ آذرینه که از گُدازه های آتشفشانی به دست میا. این گدازه ها، وقتی دهانه کوه د بیرون میا، در حینِ سَرد گردیَن، یه بخاری از خود متصاعد مینه که باعث میبو سوراخ سوراخ گَرده. همینی واستان این سنگان، اِچینه آبله رو آدُمانه میمانه. البت این بافت اسفنجی و زِبر، باعث میبو سنگِ پا، خاصیت سایشی و لایه برداری پیدا کنه و برای حمّام کُردُن مفید باشه.

🔸 فواید سنگِ پا بزیَن

- اولاً که پا ر تمیز و صاف و قشنگ مینه. همپنین باعث میبو کفِ پا ضخیم و تَرَک تَرَک نگرده.
- ماساژوره و کوفتگی و خستگی ر از آدُمی جان در مینه.
- انسولین خونه تنظیم مینه و هم پیشگیری کننده دیابته (مرض قند) و هم درمان کننده آن.
- چربی سوزی مینه و باعث تناسب اندام میگرده.
- با تحریک هیپوفیز و تولید هورمون رُشد، یالان و نوجوانانی قده بلند مینه.
- سردرد و مریضیهای دماغی (مغزی) ر درمان مینه.
- باعث میبو پایی پینه و میخچه رفع گَرده.

🔸 نکات مهم درخصوص سنگِ پا

- کسانی که مبتلا به بیماری پسوریازیس (یک نوع بیماری مزمن پوستی) هستند نباید سنگ پا استفاده کنند.
- سنگِ پای طبیعی از این مصنوعی پلاستیکیان که جدیداً مُد گردیه خیلی بهتر هسته.
- بهترین زمان استفاده از سنگ پا، شوکیان هسته که بعدش پا استراحت مینه.
- بهتره هفته ای دوبار و هر بار به مدت 5 الی 10 دقیقه، برای هر یک از پاها سنگ پا استفاده کنین.
- بعدِ استفاده، سنگ پا ر یه جا بنگنین که خشک گرده و الا ممکنه قارچ و میکروب اونه ای میان رشد کنه.
- سنگ پا، مسواک و شانه ای جور، یه وسیله شخصیه و هرکی باید مالِ خودشه استفاده کنه نه به صورت عمومی و مشترک با دیگران.

🔸مَثَلِ سنگ پایِ قزوین

از قدیم میگوتُن که بهترین سنگ پا، مال قزوینه. البت این مسأله چندان ثابت شده نی، چون این شهر به منابع سنگهای آذرین، دسترسی زیادی نداره و این سنگها، ویشتر در شهرهای همدان و دماوند یافت می گرده.

شاید دی به خاطر آن مثل معروف باشه که میگو:   رو  که نی، سنگ پای قزوینه!
این مثل یعنی که طرف بی شرم و حیا و پررو آدُمه و باس او د حذر کُرد.

به هر حال، سنگِ پا چه از قزوین و همدان و دماوند یا حتی چین! (که به تازگی همه چیه خودشیب تولید و صادر مینه و از تولید سنگ پا دی غافل نگردیه) خیلی مفیده چی هسته. حتماً اون دِ استفاده کنین. حتی اگه قدیمانی جور، حالِ حمامهای طولانی و پر از آداب مخصوص ر ندارین، اما سنگِ پا ر یادا ناکنین.

TaleghaniDarji
🌱 تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی 🌾


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۱:۳۰
درجی طالقانی

خاطره انگشتر

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ق.ظ

تازه نامزه بگیتی بم و یک هفته ای به که، حلقه ی ازدواج بخرستی بییم و با هم متحدالقول گردیبیم که تا زنده ایم، هر جا میخوایم بیشیم، این حلقه دست مان دباشه

ننم مایی خانه دبه؛ یه بوجوک آلزایمر خفیف دی بگیتی به.. 
القصه:
یه شو، حلقه رو، انگشتی میان درآردی بمو،، هانابم کنار تیلویزیون تا بشوم بخوسوم

ننم همیشک دو رکعت نماز صبح، اضافه بر سازمان میخواندست! دو رکعت قبل اذان صب که فکر میکورد اذان بزیئین دو رکعتم وقتی آقام خوو د پامیستا تا نماز بخوانه؛ از قضا ننه صب راستگردی تا نماز بخوانه... برای وضو بگیتون دی، ساعت و انگشترشو دستشی میان در اوردیبهو کنار تیلویزیون، دقیقا می نی انگشتری ور هانابه؛ که گویا بعد نماز، خودشی انگشترو می نی انگشترو دست کوردی به..!!!

می نی انگشتر، اویی انگشتی به گل و گوشاد به.... اما دست کوردی بئو، جلوشم عقیق انگشتر خودشو درنگتی به، تا می نی حلقه رو سفت بداره و دستش د نکوئه...

صبح پایسام آشفته حال بدیئم، حلقه سر جاش دنی، چند ساعت دیگه هم میخواستوم بوشوم نامزمی ور تا با هم بیشیم خرید عروسی کنیم!!!
زیر تیلویزیونو بین، جر و.... جیر و......
 مامانو صدا بزیئم: این بی صاحاب حلقوم کجه د ر بوگوت نیمیدانوم همونجه کتی به..
شصتم با خبر گردی که ننه صب کله ی سحری دست کوردیئو بی هوا بگیتیه
داد بزیئم:
ننه... ننه.....

 ننوم کو؟؟؟؟؟؟؟؟
این اتاق و.... اون اتاق و..... حیاط و...بگرد

مامان بوگوت: ننه مستراح دره..
دودستی بزیئم کلمی سر بوگوتوم اون بی صاحاب حلقه، ننه ای انگشتی به گوشاده.. عنقریبه که دکوئه کاسه میان د جیرشوئه..

بشیئم مستراحی در و بزیئم و بوگوتم:

 -ننه بیآآآآ😨

-ننه می نی انگشترو تو ویگیتیئی؟؟؟

-ننه...!! هاآی ننه؟؟

ننوم بوگوت:

هآآآن دروم بیآم.. 
اندی ود ود نوکون دروم بیآم..
سرخوره صغیراآآن یه دقه تحمول نودارون!!! بودار دروم بیآم

دلوم دبه سیر و سرکه ای جور میجوشی؛ حالا مگه ننه میآاآ

هر یه دقه می نی به، ساعت ها می گذشت..
ننه با حوصله مستراح د بیآمی، بدیئم بعلی؛ حلقوم ننه ای دست دره!!
حالا مردی ننه رو حالی کن، که اون انگشتر می نی به هسته؛ مگه قبول مینه..

بوگوتم ننه چبه می نی انگشتر و ویگیتی؟
بوگوت کدام؟
بوگوتوم همون که پشت انگشتر عقیقت هانائیی

بوگوت بیخود دورو دوند نوگو... اینو  عِلی (آقام) مشهت د مینی به، بخرستیه؛ بوشو ردگه!!!!

بوگوتوم ننه، جان جدت بیخیال گرد.. مون نیم ساعت دیگه میخوام بوشوم نامزمی خانه اگه دستوم نباشه اوقاتش تل می بوهآآ..

بوگوت بمون چی..خیلی دلوت میخوآآ، بوشو یکی اینجوری، اویی به بخر....این می نی به هسته!!

بدیئم نخیرا، حریف نیئم؛ راکتم بشیئم سرقرارو با هر زارو خاری ای به، رو نوکوردیم که حلقه دستوم دینی..
شوکی نامزمی همرا بیامیئیم خانمان، بدیئم کماکان حلقه ننه ای دست درئو، هیچ به روی خودشم نیمیآره...
اهل خانه مشغول پذیرایی نامزوم بیئنو، ننم پوس تخت مخصوصشی سر  بنیشتی بئو سیف پوس میکند؛ مون دی چشممو ننه ای سمت بودوتیبم تا بلکن با ایما و اشاره ای، عز و التماسِ چشم تو چشمی،، از خر شیطان جیرآیئو ختم بخیر گرده.
در همین اثناء ننه مونو نیگا کوردو ابروآنو، جر بردو..زیر زیرکی لبخندی بزیئو بوگوت "نچ" بی صدا لب و بجنباند و بوگوت: هآنیمیدئم..

تنها راهی که به ذهنوم برسی این به گو... صبح کمین هانیئم تا ننه میخوا بوشوئه وضو هاگیره انگشترو ساعت در میارهو مون ومیگیروم

فقط خدا خدا میکوردوم زیاد دست به آب نوشوئه مبادا دستش د بکوئه...

بالاخره دم صب گردیئو اذانو بزیئن ننه بش تا وضو بگیره... بدو بشیئم سر وقته انگشتروم تیلویزیونی پلو،
بدیئم
ننوم یه گلمحمدی خشک شده ی بهاری رو هانایه کنار انگشتروم... 
وایستام تا ننوم وضوشو بیگیتو بیآمی.. اوره بغل کوردومو ماچش کورودمو بنیشاندوم کنار سجاده و در گوشش بوگوتوم ننه مونو دعا کن
مونو دعا کن....

ننه جان به یادتم اگرچه پیشم دنی ای
چی میبو یه شو بیای قدم بچشمم هانی ای

پرچین خیالی سر شبنم آواره بنیشت
مرغ بیقرار دل به شاخ صد خاره بنیشت

بوگوتی مزاری سر شمع و چراغی تش کنید
مشتی اسپند به سر کوچه و باغی تش کنید

بدیئم شمع و چراغ به پوفی بنده ننه جان
بوگوتوم شعر و غزل تا باشی زنده ننه جان

رستگار عاقبت این گلی میان جای توئه
آسه تر قدم ویگیر خوب و بدش پای توئه

✍️ #قاسم_رستگاری__________________✒️ #هرنج


این خاطره در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۴
درجی طالقانی

آذر... دختر پاییز

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ق.ظ


      ‍ آذر   خانم


چادرته سر کن


زمستانی جاده ی همسفر گردستی


یادت در نشو پاییز عاشقه


و دستانی منتظر


به خنک فصل که برسیی بگو


عاشق دلان امانتن تا به بهار برسن


                                                                            اولین روز   آذر  ماهتان   بخیر


 ✍ علی گرشاسبی (دل سرا)


انتشار:   کانال طالقانیها


دریافت فایل صوتی (دانلود)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۲۶
درجی طالقانی

خیک و پنیر خیکی

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۳۹ ق.ظ

♦️ خیک

خیک یا مَشک ظرف چَرمینی از پوست گوسفند، بز یا گوساله است که برای حمل و نگهداری آب، دوغ، روغن، پنیر و غیره از آن استفاده می‌شود. پوست گوسفند که درست و بدون شکافتن از وسط کنده باشند و در آن ماست و دوغ و آب و جز آن بریزند را خیک یا خیگ می‌گویند. اگر پشم روی این پوست نیز کنده و دباغی شده باشد به آن مَشک گفته می‌شود.

پیشینه کاربرد خیک، احتمالاً به پنج هزار سال پیش می‌رسد. تصاویری از نقش‌برجسته‌های آشور باستان مربوط به ۳۰۰۰ سال پیش به‌جا مانده که استفاده از خیک برای شناور ماندن بر روی آب را نشان می‌دهد.

در فارسی به طور عامیانه اصطلاحاً نوعی از چاقی را با خیک مقایسه می‌کنند و به چنین فردی «خیکی» می‌گویند که لفظی تحقیرآمیز است.

اما خیک در طالقان و مردم کوهپایه نشین البرز، کاربرد دیگری هم دارد و آن برای نگهداری پنیر است. دامداران، زمانی که دام هایشان را به مراتع کوچ می دهند، به دلیل دور بودن از روستا، عموماَ از شیر دامهایشان پنیر درست می کنند و آن را داخل خیک می ریزند تا آب باقیمانده در پنیر، از آن خارج شده و پنیر کاملا خشک گردد و ماندگاری آن بیشتر شود.

♦️ روش تهیه خیک

پوست بُز باید کامل خشک شود ( به وسیله نمک سود کردن)
بعد از اینکه کامل خشک شد در آب انداخته تا کامل خیس شود. (مثل مثل پوست تازه شود)
دو دست را با نخ بسته یک تکه چوب به عنوان کلید (کلیک) تَه پوست راجمع کرده و بعد از طرف گردن، آن را باد کرده و می بندند .
در مرحله بعد، موهای درشت را با قیچی می برند، سپس کنار آب جاری یا فراوان می برند و با شانه از سرتا پای پوست را شانه کرده تا موهای اضافی و زائد آن ریخته  شود.
بعد از همه این مراحل، باد داخل پوست راخالی کرده و به وسیله کلید یا یک چوب ۵ سانتی، با نخ آن را بسته و برعکس می کنند.
سپس از راه گردن، پنیر یا کره یا ماست را داخل آن می ریزند.





♦️ روش تهیه پنیر خیکی

مواد مورد نیاز: پنیر، نمک، خیک
 در ابتدا پنیر را خرد کرده و نمک را با آن مخلوط می کنند. استفاده از نمک دو دلیل دارد: اولاً موجب خوشمزه تر شدن پنیر می شود، ثانیاً سرعت خروج آب موجود در پنیر را افزایش می دهد.
سپس خیک را شسته و آن را خشک می کنند و دیواره ی داخلی آن را آغشته به نمک می کنند.
پنیر نیمه خشک را داخل خیک می ریزند و مَدخَل خیک و همه سوراخ‌های هواکش آن را با دقت می بندند و صبر می کنند تا پنیر به عمل بیاید. چنانچه مدخل خیک به خوبی بسته نشود و هوا به داخل آن نفوذ کند، موجب کپک زدن پنیر می شود.
این پنیر را معمولاً از مخلوط شیر بز و گوسفند درست می کنند. اگر پنیر خیکی در محل مناسبی نگه داری شود محتویات داخل آن به مدت یک سال فاسد نمی شود.

♦️ فروش پنیر خیکی

در گذشته، شیوه فروش این پنیر در نانوایی‌ها بوده و یکی از شاگردان یا فرزندان نانوا، پنیر خیکی را به مردم می‌فروخت. علاوه بر آن، اکثر لبنیاتی ها از این نوع پنیر برای فروش داشتند.

اما امروزه به دلیل کم بودن تولید پنیر خیکی و نیز تغییر ذائقه مردم (که طعمهای اصیل و طبیعی را فراموش کرده و پنیرهای کارخانه ای را جایگزین پنیرهای طبیعی کرده اند) این پنیر خوشمزه و سالم، گیرِ کمتر کسی می آید.

خلاصه که اگه خیکی پِندیر گیراُوردین، مایی جا ر دی خالی کنین و یکی دو لُقمه، به نیت مان باخورین 😉


♦️ تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی ♦️
 ☑️ به همت آقای فرشید فلاحی و خانم قادری



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۰:۳۹
درجی طالقانی

چوچُک و واران

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۹ ق.ظ
 

چُچوکْ واران دِ بُپُرسی:
تی ای کار چی یَه؟

واران با لُطافُت جواب هادا:
ناتریک بِیزَین آدُمانی کو آسُمانَ خُدا رَ یادا کُردین!

 

با سپاس از آقای شهرام صادقیان و کانال طالقانیها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۹
درجی طالقانی

رضایت خودت فقط...

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۶ ق.ظ


خدایا منه به جایی برسان که هیچ چیز، به جز رضایت خودت، منیبَ مهم نباشه

خداجان من خودمی دله به چیه این دنیا خوش کنم؟

منی دل خوشه که تو دائم منی همراهی وگرنه من با این دنیا چکار دارُم؟

خداجان این آشفته بازاری میان محتاج یه نگاه هستم

چقدر خوبه که اون نگاه، خودتی نگاه باشه

مثل همیشه صبحه با یاد خودت شروع مینم و سلام مینم به مردم دیارم طالقان و تمام هموطنان عزیزم

صبحتان بخیر
روزتان پر خیر
عاقبتتان همه خیر

   TaleghaniDarji
♡°°~♡°°~°°°♡°°~♡

◀️ ارسال متن: سیدمصطفی افتخاری
📸 عکس از: زهرا بیگدلی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۶
درجی طالقانی


زیمین لَرزه یه تلنگره

یه ناتریک

که یادُمان بیا زندگی کوتاهه و وَخت رفتن هر آن میتانه باشه
که ویشترک عزیزانمانی هوا ر بُداریم

این سوز و سرمایی میان، هموطنان مصیبت دیده ر یادا ناکُنیم
هرچی میتانیم کمک برسانیم
مخصوصاً اهدای خون، این زمان بهترین کاره



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۳
درجی طالقانی

نقش ماندگار روستا

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ

گاهی تصویری قدیمی، چون شولایی پشمین به دوشم می افتد، تا خستگی دویدن های رزومره و سردی ایام را به یاد دوران زلال کودکی التیام بخشد.

عطر مادربزرگ آن دمی که از سر سجاده برخواسته و بوی مشک ناب بنشسته بر پیراهن اش؛ رایحه ای بود که به روانم، طعم آرامش می بخشید.

 بوسه ی گرم او بر صورت یخ گرفته ام، از تشویش  تمام شدن تابستان را خوب به یاد دارم.. اوئی که دامن امنیت اش به گستردگی دامنه ی دماوند جولانگه خیالم بود...

شاخ و بال آرزوها کوتاه بود و سقف دلخوشی ها  بلند بلند؛ انقدر بلند که هیچوقت گمان نمی کردم، که سرم از سایش سقفی آزرده شود!

 رفته رفته بدنبال هویت اجتماعی؛  سایه ها گسترده شدند و وزن گرفتند، سایه هایی ساختگی از تعاریف اجتماعی؛ انقدر بدوشم سنگینی کرد که سالهاست در دخمه ی ذهن، دولا دولا قدم بر میدارم..

با گذر عمر در جایگاه بزرگترها قرار گرفتم و حال و هوای کوچه پس کوچه های خیال، سرد و تاریک و ترسناک شد..

 نگران باید بود در جامعه ای که، نامرئی های درون انسان همچو صداقت و نجابت و مهربانی، از برایمان ارزش گذاری نمی شود و همه با اشیاء بی جان طبقه بندی و قیاس میآبیم.. در چنین محیطی سخن از عشق ، محبت ، آزادگی و تعالی انسانی هذیانی محض است و شعاری بیش نیست!!

زندگی میدان مسابقه ای نیست که بی امان بدویم و وسواسانه قدم هایمان را بشماریم ..

باید بال بگشود و همزمان با موسیقی منظم هستی رقص موزن رفت و پرواز نمود..

 

این نقش ماندگار که در دل وطن نمود                       شولای خاطرات چو حریری به تن نمود

آن سوتک خیال که قرار از دلم ربود                           آوای کودکی چه غریبانه می سرود

این کاروان عمر به رهم ساربان نداشت                       افسوس که رهروی بجز آن اشتران نداشت

معنای زندگی ز حقیقت کناره کرد                              آنکس که جای جهد به دعا استخاره کرد

رونق گرفت نقاب به بازار پر فروش                            برلب چه های وهوی و زدل سینه ها خموش

هر کس به بند خویش گرفتار و درهم است                  در بند بی حصار در افکار مبهم است

پیغام رستگار به منادی نهان رسید                              از گوش جان شنو که چه ها درخفا شنید

بیهوده سر مپیچ به گریبان روزگار                               در خود فرو کشان تب بی تاب انحصار

از سینه پر گشا به فرا سوی آسمان                            حیف از مقام دل که نشیند در آشیان

 

متن و شعر از: آقای قاسم رستگاری (روستای هرنج)

عکس از:  زنده یاد مسعود رستگاری

 

این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۸
درجی طالقانی

دو فصل در یک روز!

شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۴۲ ب.ظ


یه دار، بَنشت پَییزی وَر و بگوت:
مینی گیسانه رنگی کُن
او دی، وَلگانشی سَر، حنا بُندا

یه دار دیه، خاطُرخواهِ بُهار بَ
تُنُکه گیسانشی پَلو، دو تا نوچه بُدا

شَهروی زیندگی، ادامه داره
ایسه تو انتخاب مینی، بُهاری باشی یا شوریده و رنگی رنگی


✍&📸 متن و عکس: سیده مریم قادری
#اورازان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۳:۴۲
درجی طالقانی