درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات طالقان» ثبت شده است

نقل آدمهای خوب

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۱۰ ق.ظ

زمانی نه چندان دور، در یکی از همین روستاهای طالقان، عالم با سواد و مهربانی زندگی میکرد. او روزها در آموزش و پرورش خدمت میکرد. صبح و شب در مسجد و منبر و بعد از تعطیلی از اداره، هم بر سر زمین به کار کشاورزی مشغول بود.
او نه تنها برای انجام وظیفه پیشنمازی و موعظه در مسجد و مدرسه پولی نمیگرفت که مرتب خمس و زکات و صدقه هم میداد.

پسر این روحانی بزرگوار تعریف میکرد که در زمان جوانی که  ما خام و جاهل بودیم، شبها بعد از نماز و منبر، همراه پدرم به خانه میامدیم و میخوابیدیم. پدرم که به خواب میرفت من دوباره بیدار میشدم و همراه دوستانم بیرون میرفتم و تا نیمه های شب، بیرون بودم.
یکی از تفریحات ما در آن شبها، مرغ دزدی از مرغرانیهای ده بود. به این ترتیب که هر شب نوبت یکی بود که چندتا مرغ بدزده و بیاره کباب کنیم و بخوریم.

چون پدرم شبها برای نماز شب بیدار میشد، من سعی میکردم زودتر از دوستانم خداحافظی کنم و به خانه برگردم تا پدرم متوجه غیبتم نشود.

یک‌شب دوستانم گفتن امشب نوبت توست که مرغ بدزدی و بیاوری. من با تعجب گفتم: من و دزدی؟ من پسر روحانی ده که همه ی مردم پشتش نماز میخوانند و قبولش دارند بروم دزدی؟

دوستان گفتند: فعلا که در جمع مایی و هرشب از این مرغهای دزدی نوش جان میکنی.

دیدم دوستانم راست میگویند. گرچه من آن گوشتها را با اکراه میخوردم ولی میخوردم.!
هر چه فکر کردم دیدم من اهل دزدی نیستم. لذا اون شب به خانه خودمان رفتم و چندتا مرغ از مرغدانی خودمان بردم و خوردیم.

صبح که شد وقتی مادرم مرغها رو از لانه بیرون کرد، متوجه دزدی شد و شروع کرد که به فحش و ناسزا و ناله نفرین کردن.
منم که از شنیدن نفرینهای مادرم مو بر بدنم سیخ شده بود، پیش پدر رفتم و اعتراف کردم.
در کمال تعجب، او نه تنها من را تنبیه نکرد بلکه با من و دوستان بسیار صحبت کرد و گفت هر وقت میخواهیم در جمع دوستانه بساط کباب بچینیم هزینه اش را میپردازد به شرط اینکه دیگه به مرغدانیهای مردم کاری نداشته باشیم و تفریح سالم  رو انتخاب کنیم.

خدا رحمتش کنه ای کاش تو این روزا باز هم چنین انسانهای بزرگ و مهربان و دست به خیر پیدا شود.


◀️ نقل از: بانو شهناز فلاحی #کولج و #حسنجون

عکس از: آقای رامین راد




TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۱۰
درجی طالقانی

مجموعه عکسهای تیر و مرداد 97 درجی

سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۳۰ ق.ظ

قوی باش و لبخند بزن

همچون مادرانی که در دل سختیها، لبخند مهربانشان را به دنیا بخشیدند..!


 

سلام، صبحتان به خیر
در این عکس می بینید که سنت و تجدد، به کمک هم آمده تا چرخ روستا بچرخد!

عکس از: مهدی ویسانیان

 

پا در گِل و سر در اَبر... به دنبال تو اَم !

عکس: سید طالقان، از مرتضی قاسمی

 

دیدی آن قهقه ی کبکِ خرامان، حافظ            که زِ سر پَنجه ی شاهینِ قضا، غافل بود

عکس: خودمانیِ کُوک (کَبک)، از سعید ملک کیانی

 

ننه جان و آقا جانی خانه، هامون کافه ی دِنجیه کو، قهوه آنُوش حرف نوداره!

البت به جا قهوه، ننه جان همیشه ما رِ چایی هامیدیه :)

عکس از: مهدی ویسانیان

 

بُشکُته چینیانی هَمرا، گَلبَند و گوشوار می سازُن

خا دی کسی پول نُداره طلا مَلا بَخره :(

 

هیچ وَقت گُشگِ لانَ چُو دُنُکُن !

 

یه قشنگه خنده کُن...   آها عزیز جان!   ایسه الآن، خداجانی دوربینی پیش دِری...

عَسک ایمروزتان پُر از لبخند

 

قِدیمان، هر خانه ای میان، یه سطل مُرغانه دَبَه.

 

سد زیبایِ میراش، در یک روز پر از رنگِ تابستونی،،،   آرامش گرم و ناب و فراخ این سرزمین

عکس از آقای مهدی فقیهی (روستای میراش طالقان)

 

یواش یواش، فصلِ انگور گِردی...

 

دی وَچانی بَ    قشنگتر از زُمانی که میشُن طالقان،  وجود نُداره!

یادُوش بخیر... مایی دهه شصت و هفتادی طالقان بِشیَن ها...!

عکس از: مهدی ویسانیان

 

دیزانی سُرخِ خاک و کَبودِ گُلانُش... ای جانُم طالقان

عکس از: جعفر آقااحمدی (روستای دیزان طالقان)

 

مقصد رسیدن است، بهانه است جاده هم،       تا آمدن به سوی تو یک راه لازم است

یک چشم هَم زدن، ره صد ساله رفتن است      در عشق، این توقف کوتاه، لازم است

شعر از: امیر اکبرزاده    عکس: جاده ای روستایی در طالقان، از امیر احمدی

 

سد زیبا... سد غمگین!... دلتنگِ کماکانِ مغروق     جانم طالقان

عکس: سد طالقان و روستای زیر آب رفته کماکان از آقای سهراب

 

این دی لاکچری ترین استخرِ خصوصی دنیا

به زُلالی چُشمانُت... به لطافت خنده هانُت... خُنُک و دلچسب... وَچگی هامونی رفاقتی جور

 

عمری گذشت و عشقِ تو از یادِ من نرفت... دل همزبانی از غمِ تو خوب­تر نداشت

شعر از: فریدون مشیری

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۳۰
درجی طالقانی

تابستانهای طالقان

دوشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۰ ق.ظ


یادُش بخیر
تابُستانان میشی اِیم طالقان، ننه جان و آقا جانی وَر
چه مُزه ای داشت اون روزان...

نان و ماستش، پیتزا دِه خَلی بهتر بی
الان نه ننه و آقاجان (آبّا) دَرن و نه تابستان اونطور مُزّه داره


منتشر شده در کانال طالقانی ها
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۷ ، ۱۱:۳۰
درجی طالقانی

اَلویی خاطُره

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۳۲ ق.ظ


عزیزان، وقتی از باغ، میوه می چینین مواظب دار و درختان باشد

حق صاحب باغ رو هم پایمال نکنین جانتانی قُربان


به صوت زیر که یک بانوی طالقانی خاطره خودشو از آلو چیدن بچه های فامیل، تعریف میکنه، گوش کنید


دریافت کنید (دانلود)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۳۲
درجی طالقانی

دعای سفره

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۳۴ ب.ظ

📌 خجیره رسمان قدیمی:
                        دعای سفره

وَچه که بیَم، بعد از غذا بخوردن، مامانم همیشه دعای سفره میخواند.
الان فیلمای خارجی رِ نشان میدین، اول سفره، هنوز شرو به خوردن نکردین، دعا میخانُن
به نظرم خیلی دی خوبه.
چون اون چند دقیقه ای که دعا میخوانُن، باعث میگرده آرام گردُن و با استرس غذا ناخورن.

ما دی گو اون رسمای قدیم یادمان درشیه
دیگه خجالت میکشیم وچانمانی ور دعای سفره بخوانیم.

خلاصه مامانم همیشه آخر دعای سفره ش میگوت: خدایا مای روزی رِ از خزانه ی غیبت بَرسان 🙏
 
مُن دی هَمُش میگوتُم: خدای خزانه ی غیب کُجه یه؟
اگه هاندا خودمان بِیشیم یواشی پاتک بَزنیم 😂


✍ نقل شده از خانم شهناز فلاحی
       کولج-حسنجون

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۴
درجی طالقانی

خاطره طنز تشویق

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ق.ظ



خاطُرات مدرسه: تشویق

در یکی از روزهای سرد چله بزرگ یا کوچیک، که مایی دست از سرما تَله درد بیگیتی بَه
مدیر پر جذبه مان، ما را خط به خط ، گوش به گوش به صف کُرد
و معاون و سه چهارتا معلم دی اویی پِی بیومین بالای سِن!

مُن دی تُکان نمیخوردُم چون همیشه چوو باخوردُنُم خوب بَه
و مدیر وقتی میخواست خودُوشه گرم کنه از ما شروع میکُرد! 😆🤣

امّا آن روز مدیر، مهرُبان گِردی بَه...


🎤  خاطره خوش و خنده دار «تشـویق»
با صدای آقای رضا بُریری از خُسبان تقدیمتان





تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۵
درجی طالقانی

آلبوم عکسهای قدیمی اورازان طالقان

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۰۱ ب.ظ

آلبومی بی نظیر از زیباترین عکسهای قدیمی و پُرخاطره از طالقانِ قدیم (روستای اورازان) تقدیمتان می گردد:


عکس مردمان قدیم طالقان (روستای اورازان) حدود یکصد سال پیش، به نحوه پوشش و چهره های خندانشان نگاه کنید:




ای خوشا آن روزگارانی که کلی برف میامه




ای برف، ای نعمت سپیدِ خدا، برای که باریده ای؟ اهالی اینجا درها را بسته و رفته اند...
عکس از: سید حسین میرمطهری




دورهمی اهالی کَنده سَر اورازان در کنار بامبرو سِنگ: سنگِ بام غلطان




پیر پالان دوز




شخم زدن زمین با وَرزو (گاو نر)



روح مردمان رفته شاد
با سپاس از کانون فرهنگی اورازان
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۰۱
درجی طالقانی

چپاک 18: تِقّی صُدا

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۱۲ ب.ظ

یال بی یَم و خدایا دور کن شیطانی کینی پارس. قِدیمان اگه یادتان باشه، لحاف و دوشوکانه، معمولاً گوشه اتاق دِچیه میکوردون و یه ملافه دی رواَش میکشی ین و اون بیخان دی نفتالو دِمیکوردون که  لَمک نکوعه. این دوره یی جور نبه که خانان کمد دیفالی و این چیان دباشه.
یک روز بشی بی یم اون لک و لایی سر و وحشیانی جور بُمبوروک میزی یم، اندی جفتک بپران بزی یم که یَگهو لحاف دوشوکانی چینه بیصحاب اون بیخ و بُنوره دِ دَگـِـــردی و اچینی برج های دوقولوی یازده سپتامبر سقوط کورد و جیر کِتی یم و  بالم ارنج د درشی.
حالا ترسوم د تو بَگِی جیک بزی یم ، نِزی یم.
اگه صدام در می یِ یمی میخواس دوتا درد رو بُداروم. یکی دستی درد، یکی ننه یی کتکی درد.
هیچی، مونه ویگیتون ببردون درمانگاه، حالا مایی شانس دزدی به ما واکَت مهتابی شِو گردی.
 همین برسی یِ ی یم آجیر خطر بزی ین و درمانگاهی درو دَبَسان و قلف و کیلی کوردون.
جنگی دوره بَ
اون گور به گور صدام که خودوش و پی یَر و مارش و هفت جد و تخم و تبارشی  روحو قبری دل تش بکشون تهران رو بمباران میکورد و هر شِو یک وَرو میزی.
تا کیانه کی هرچی بنشتیم درمانگاهی برقان بشیبه وبرق نی یومی و ما دی نصمه یی شو  دَگَشت کوردیم سمت خانه.
خدایا دور کن غریب کوره شیطانی بی یِ یم
مون نیمیدانوم یا ما ساق نبی ی یم یا این دوره یی یالان ساق نیون.
هیچی، برسی ی یم خانه یو مایی ننه طبابتش رو شروع کورد و  طفلک یه بَرکَر بنگت اتاقی دل و وشته یی نموک دی دکورد اون میان و بگت همینجه کینتو مینگنی و دستتو دکن این دل و  وَرز  بدین.
مایی شانس اون شِو مایی همساده دی بیومی مایی خانه که فیلم اوشین رو بِینون.
اوشین دبه پخش میگردی و همه دی اُسکوب بزیه نگاه دبی یِ یم.
اوشین ورفی دل یخ میشکی و روخانه پیان بایره امراض و چرکه خَرقه هانو میشورد و مایی بورمه درومبی به
حالا مون دی از یَگ طروف درد
از یَگ طروف دستوم برکری دل
از یَگ  طروف دی قفلک بزی بی یم اوشین نگاه میکوردوم
آقا یَگهو مایی کله شروع کورد بخارسون و همین نغافلی اون وله بالوم رو جَروردوم که کله رو بخارانم
تَق    تِق    تِق
اصن نفهمسوم چو گِردی و بترسی یم و دست به پیله بنشتوم و بدی یم  همه مونه نگا درون.
حالا همه خال کوردون مون بی ادبی کوردیمه و باد در کوردوم.
😡 صغیر یتیم بماند بی تکلیف!   ای کُفت کاری!   ای مرض!   ای درد بی درمان!   ای نیم مونی اُزاروک
حالا دستت درشیه، کینتی چفت و بند دی درشیه یتیم؟
😩 بابا جان مون غلطه کار نکوردوم، دستوم صدا بودا
😡 خفه گرد، صغیر گوزون
😩 ای بابا... گیریفتاری گردی ی یم.... بابا جان مونی این صحاب بمورد بال صدا بودا.
حالا هرچی دلیل و برهان بیور مگه باوور مینون؟
بابا جان ، ننه جان ،مونی کله بخارست و بالمو جروردوم و  تق صدا کورد ،
مونه بدبخت گو اینجه پیز به کین بنشتوم.

دستمو پیشوردوم و بدی ین که دست خجیر واز و دبست میبو و رژ گردیه تا باور کوردون
آها
از نبودن دلیل کذب مدعا استنتاج نمیشود.
دلیل و برهان نداشتم که مون غلطه کار نکوردوم. امبا نبود دلیل موجب نیمیگردی مونی مدعا از بیگناهی کذب و دورو باشه.
این مونیب درس گردی در قضاوت

وقتی خنده تان تمان گردی شماییب دی درس گرده.
شاد باشید🌺


✍ نویسنده : حامد نجاری - گوران

 

 

برگردان "چپاک  ۱۸" به گویش بایزرودی
برگرداننده: آریو برزن کیان - گته ده

ایمی سر گذشت
وچه بیه مه، خدا دور کن بیمه، شیطونی کینی پارس.
اگه شما ره یاد بو، مارون اندی لک و لا و دواج دوجمبیه نه، خدا بدونه، تا چاچ لک لا بیه، یک گته لابند دی  وی سر کشنبیه نه. لک و لای بن دی  نفتالو ریزنبیه نه تا لمک دنه کوئه. اللونی جور نبیه گو، خونه گازکشی بو چارتا پتو داشته بی.
یه روز بشیه مه لک و لای سر، هی خدمه جور دار و بنه بزامه، یک دفه تمام دشک و دواجون غر بزا، اچین بو نیویورکی برجه د قلو بریته، من جیر کتمه، می بالسکین درشیه.
اسا ترسمه گپی بزه نم.
اگه می ونگ درآمبیه، د جور درده واسسه تحمل کنم، هم درد درشینه بالسکین، هم شپپاتی باخردن.
خلاصه منه ویتنه ببردنه درمونگاه، اسا نوبت که می دزدی برسسیه، مهتابه شو ببیه.
همینکه برسیه می، درمونگاهی دری گل، آژیل خطر بزانه. ووووو‌‌‌‌و
درمونگاهی دره دبسسنه و وره قلف  و کلی بزانه. جنگی دوره بیه. اون صدام بباس سگ، وی جدو آبایی قبر تش هایره، کرجه بمبارون کنمبیه، هرشو یک جاره زنمبیه، یک روز زورآباد بزا، یک روز امی خونه ای دسشویی ره بزا😄😃😃
تا کیهانه کی بنیشتمی تا درمونگاهی در وا ببو ولی وا نبیه، برق دی بشیه بیه...
خلاصه وگرسسه می به طرف خونه.
همینکه برسیه می خونه، می مما طبابته شروع کرده..
یک لوی ره او دکرده و وشته ای نمک دکرده وی دله، وره هدی بدی بزا. منه بوته خدتی دسته درینگن اویی دله، اون یکی دسسی همرا وره بمال.... می بد شانسی، اون شو امی همساده بیما امی خونه تا فیلم اوشینه بیاشن. همه اوشینه یاشمبیه نه. اوشین ورفی دله ای، یخه اشکنمبیه، چغره لباسونه شورمبیه. می مار و همسایه زنک اوشینی سر گذشتی به برمه کنمبیه نه. من دی می دست دره لوی دله، دره اوشینه یاشه مه. آقا یک دفه می کلله، شروع بکرده به خرش بکردن. یک دفه ناقافلک، وله دسته جور اوردمه، خدمی کلله ره خرش بدیم.
تق   تق   تق
اصلاً نفهمسسه مه چی ببیه، خلی بترسیه مه. بدیه مه همه، واچردنه منه یا شندنه. همه فکر کردنه، می کین درشیه.
می مار منه بوته: کفته کاری، بی تکلیف، صغیر عمه بمرد، ای درد بی درمون بیری. تی دست درشیه، نتوندی خدتی کینی چفت و بسته بداری.
اسا اماره گوز بار کندی؟😄
جانه مار، من غلط ... می دستی صدابیه...
خفه بباش... صغیر گوزنه کین...
ای بابا عجب گرفتاری ببیه مه، می بالی صدابیه...
هرچی من دلیل بیوردمه، کسی ره باور نبیه...
جانه مار، مما جان می کله خرش بکرده تا باله جور اوردمه ...تق صدا بدا.  من گو خدمی پیزی سر نیشتمه...
وختی شمی خنده تموم ببیه، شما عِربت بیرین.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۱۲
درجی طالقانی

خاطره انگشتر

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ق.ظ

تازه نامزه بگیتی بم و یک هفته ای به که، حلقه ی ازدواج بخرستی بییم و با هم متحدالقول گردیبیم که تا زنده ایم، هر جا میخوایم بیشیم، این حلقه دست مان دباشه

ننم مایی خانه دبه؛ یه بوجوک آلزایمر خفیف دی بگیتی به.. 
القصه:
یه شو، حلقه رو، انگشتی میان درآردی بمو،، هانابم کنار تیلویزیون تا بشوم بخوسوم

ننم همیشک دو رکعت نماز صبح، اضافه بر سازمان میخواندست! دو رکعت قبل اذان صب که فکر میکورد اذان بزیئین دو رکعتم وقتی آقام خوو د پامیستا تا نماز بخوانه؛ از قضا ننه صب راستگردی تا نماز بخوانه... برای وضو بگیتون دی، ساعت و انگشترشو دستشی میان در اوردیبهو کنار تیلویزیون، دقیقا می نی انگشتری ور هانابه؛ که گویا بعد نماز، خودشی انگشترو می نی انگشترو دست کوردی به..!!!

می نی انگشتر، اویی انگشتی به گل و گوشاد به.... اما دست کوردی بئو، جلوشم عقیق انگشتر خودشو درنگتی به، تا می نی حلقه رو سفت بداره و دستش د نکوئه...

صبح پایسام آشفته حال بدیئم، حلقه سر جاش دنی، چند ساعت دیگه هم میخواستوم بوشوم نامزمی ور تا با هم بیشیم خرید عروسی کنیم!!!
زیر تیلویزیونو بین، جر و.... جیر و......
 مامانو صدا بزیئم: این بی صاحاب حلقوم کجه د ر بوگوت نیمیدانوم همونجه کتی به..
شصتم با خبر گردی که ننه صب کله ی سحری دست کوردیئو بی هوا بگیتیه
داد بزیئم:
ننه... ننه.....

 ننوم کو؟؟؟؟؟؟؟؟
این اتاق و.... اون اتاق و..... حیاط و...بگرد

مامان بوگوت: ننه مستراح دره..
دودستی بزیئم کلمی سر بوگوتوم اون بی صاحاب حلقه، ننه ای انگشتی به گوشاده.. عنقریبه که دکوئه کاسه میان د جیرشوئه..

بشیئم مستراحی در و بزیئم و بوگوتم:

 -ننه بیآآآآ😨

-ننه می نی انگشترو تو ویگیتیئی؟؟؟

-ننه...!! هاآی ننه؟؟

ننوم بوگوت:

هآآآن دروم بیآم.. 
اندی ود ود نوکون دروم بیآم..
سرخوره صغیراآآن یه دقه تحمول نودارون!!! بودار دروم بیآم

دلوم دبه سیر و سرکه ای جور میجوشی؛ حالا مگه ننه میآاآ

هر یه دقه می نی به، ساعت ها می گذشت..
ننه با حوصله مستراح د بیآمی، بدیئم بعلی؛ حلقوم ننه ای دست دره!!
حالا مردی ننه رو حالی کن، که اون انگشتر می نی به هسته؛ مگه قبول مینه..

بوگوتم ننه چبه می نی انگشتر و ویگیتی؟
بوگوت کدام؟
بوگوتوم همون که پشت انگشتر عقیقت هانائیی

بوگوت بیخود دورو دوند نوگو... اینو  عِلی (آقام) مشهت د مینی به، بخرستیه؛ بوشو ردگه!!!!

بوگوتوم ننه، جان جدت بیخیال گرد.. مون نیم ساعت دیگه میخوام بوشوم نامزمی خانه اگه دستوم نباشه اوقاتش تل می بوهآآ..

بوگوت بمون چی..خیلی دلوت میخوآآ، بوشو یکی اینجوری، اویی به بخر....این می نی به هسته!!

بدیئم نخیرا، حریف نیئم؛ راکتم بشیئم سرقرارو با هر زارو خاری ای به، رو نوکوردیم که حلقه دستوم دینی..
شوکی نامزمی همرا بیامیئیم خانمان، بدیئم کماکان حلقه ننه ای دست درئو، هیچ به روی خودشم نیمیآره...
اهل خانه مشغول پذیرایی نامزوم بیئنو، ننم پوس تخت مخصوصشی سر  بنیشتی بئو سیف پوس میکند؛ مون دی چشممو ننه ای سمت بودوتیبم تا بلکن با ایما و اشاره ای، عز و التماسِ چشم تو چشمی،، از خر شیطان جیرآیئو ختم بخیر گرده.
در همین اثناء ننه مونو نیگا کوردو ابروآنو، جر بردو..زیر زیرکی لبخندی بزیئو بوگوت "نچ" بی صدا لب و بجنباند و بوگوت: هآنیمیدئم..

تنها راهی که به ذهنوم برسی این به گو... صبح کمین هانیئم تا ننه میخوا بوشوئه وضو هاگیره انگشترو ساعت در میارهو مون ومیگیروم

فقط خدا خدا میکوردوم زیاد دست به آب نوشوئه مبادا دستش د بکوئه...

بالاخره دم صب گردیئو اذانو بزیئن ننه بش تا وضو بگیره... بدو بشیئم سر وقته انگشتروم تیلویزیونی پلو،
بدیئم
ننوم یه گلمحمدی خشک شده ی بهاری رو هانایه کنار انگشتروم... 
وایستام تا ننوم وضوشو بیگیتو بیآمی.. اوره بغل کوردومو ماچش کورودمو بنیشاندوم کنار سجاده و در گوشش بوگوتوم ننه مونو دعا کن
مونو دعا کن....

ننه جان به یادتم اگرچه پیشم دنی ای
چی میبو یه شو بیای قدم بچشمم هانی ای

پرچین خیالی سر شبنم آواره بنیشت
مرغ بیقرار دل به شاخ صد خاره بنیشت

بوگوتی مزاری سر شمع و چراغی تش کنید
مشتی اسپند به سر کوچه و باغی تش کنید

بدیئم شمع و چراغ به پوفی بنده ننه جان
بوگوتوم شعر و غزل تا باشی زنده ننه جان

رستگار عاقبت این گلی میان جای توئه
آسه تر قدم ویگیر خوب و بدش پای توئه

✍️ #قاسم_رستگاری__________________✒️ #هرنج


این خاطره در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۴
درجی طالقانی

خوب جایی عروس گِردی یِی

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۴۱ ب.ظ


وقتی میخوان به یه تازه عروس بگن که خوب جایی عروس شده و به قول معروف، از داماد و خانواده اش تعریف کنند، اما یه جوری میگن که ....!


فایل صوتی را دانلود کنید و این خاطره شیرین رو با با صدای بانو لیندا مهرانی بشنوید.


دریافت کنید


ویژگی این صوت در اینه که شما با لهجه روستاهای بالا طالقان آشنا می شید که تفاوت چشمگیری با لهجه دیگر روستاهای طالقان داره و یه جورایی شبیه لهجه های شمالی هست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۴۱
درجی طالقانی