درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات طالقان» ثبت شده است

خاطره مایی مَچـّد در روز جهانی مَـچّـدان

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ق.ظ

إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَـئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ  سوره توبه - آیه 18

 

مینی خاطره مربوطه به قِدیمی مَچّدِ اُِورازان.

 

 

خیلی کیشکه یال بی‌یَم، تابُستان و مُحرم بَ، شوکیان می‌شی‌یِیم مَچـُّد.

روضه‌خوانان می‌خواندُن و هَرکی خودشی حالی میان دَبَه.

پیرزُنُکان گیریه می‌کُردُن، نَناکان ناله و بُرمه.

جوانِ دُترکان دی زُل می‌زی‌یَن به روبروشان، بَلکَم از پسِ آن ضُمُخته پرده‌ای که مابینِ زُناکان و مرداکان اوزان بَ، نُمزه‌شانِ بِینُن که دَره سینه می‌زنه.

ما یالان دی فقط شیطنت می‌کُوردیم و تا میتانستیم شربت هامیگیتیم و از بالایِ ایوانِ طبقه دویُّم دِمی‌ریتیم پُسرکانی کَلّه‌ای میان و قَییم می‌گردی‌یِیم!!

 

یادُوش بخیر..

الآن آن قدیمی مچّدِ باصفا دِ فقط هِمین خاطُره‌هان بُومانده و بَس...

 

نقل از: بانو سیمرغ

 

الآن دی خُجیرِ مَچد بُساتیَن اورازانی بَ

عکسها از منابع اصلی برداشت و برچسبهای آن حفظ شده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۰
درجی طالقانی

دُندان بَکُشی یَن - دویُمین قُسمَت

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۳ ب.ظ

مرا بِسُود، فرو ریخت هرچه دندان بود

نبود دندان، لا، بَل چون چراغ تابان بود      «رودکی»

 

 

در قُسمتِ اوُل بُگوتم که این درد در وطن درمان نگِردی و مینی پا وآز گردی به این وَرِ گردنه: هشتگرد و کرج. آها جانُم، آها بیامیَم این جَلّادانی وَر. اینجه روزی چند صد تا دُندان عینَ  پُوتِه دار از بیخ در میارن یا اونی میانَ مته دِمی نُون.

این مته رَ بگوتوم داغُم تازه گردی! ای روزگار...

نعمتی هامی دِیُ اونَه به زشت ترین حالت ممکن پَس هامی گیری.  آدمی جوانی و زیبایی و نیرو دُندانَ هاگیری دی چی می مانه؟

 

 

دَبیَم می گوتم بیامی ام این چِل و پنج ‌متری سر، یه گَته تابلو دَبَه گمانم الانم دره «کیلینیک دندان پزشکی»

اسمش قشنگه بَ، سَرَجیرینگَتُم و دُل شی اَم. پله آن جَرشیَم وُ دو سه تا دی گته سُرفه کُردم یعنی مُن دَرُم بیام!

یه تازه سرکَتَه دخترُک رنگ و لعاب دار، میزی پشت دبَه. خیلی مؤدب نوبت هادا، بنیشتُم تا نوبتم گِردی. این ماتَ شیشه ای دَره وآز کُردم دُل شی اَم دکتری وَر. بگوت دُراز گَرد این صندلی اِی سر، بِینُم دُندانانت چی اَن (معاینه کنم).

مُن قبل از این که دهنُمـَه وآز کُنم، یه پا منبری بخواندُم اویی بَ که خیلی وحشت نُکنه! بُگوتم مینی دهن عینه غار علیصدر و قندیل‌آنُش هَسته تعجب نکنی آقای دُگدُر..!

بَخندی بُگُوت اینانی که تی اِی بَ آرزو هسته، مای بَ خاطُره هسته!!! ما روزی هزار بار این غارانَ چِنگ دِمی‌نیم، اصلاً ما روزی شمای دهنی میان دَرَه.

 

 

جَختی دُلُم قرص گردی، بسم الله بگوتُم وُ دهنه وآز کُردم. این آرامشِ قبل طوفان بَ و مُنِ بیچاره خبر نُداشتُم. کم کم نیگا کُرد و چراغ قوه بَزَه و آینه و پَنس و قاشق و چِنگالَ! دُکرد مینی دهنی میانُ و بگوت: این یه دانه رَ باید عَصبُشَه بکوشُم و تی ای بَ با موادِ خُجیر پُرکنم، فقط جَختی تحمل کن. هیچی نی اصلاً نگران نباش، به انرژی های مثبت و چیزای خوب زندگی فکر کن و دهنَه وآز بُدار...

 

 

 چُشمُت روز بَدَ نینه و هیچ کافری سر نیا...! دهن وآز کُردن همانُ مته بِزیَن همان، درد بَش تا مینی مغزی میان.

اُدامه داره...

 

«مینی بنویشتان» به قلم: فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۳
درجی طالقانی

دُندان بَکُشی یَن - اولین قُسمَت

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۸ ب.ظ

 

 ایلاهی هیچ دُهانی بی دُندان نُمانهِ وُ هیچ بنی بشری دُندان درد نَکُشَه. ایلاهی آمین.

ایمشُو که مُن این داستانَ می نویسُم از سی و دو تا دُندان، سه چهار تا بُماندی و بِقیه دی از مابین بشینَه... گُمانُم دو سه تا شان هنوز اون دُندان کِشی کاسه ی میان دَرُن. عقلانَ چند سالی هَسته از دست بُدامِه وُ آسیاهان دی خیلی ساله کار دَ بَکِتی. این دو سه تا دی چَن روزِ مهمان هستُن و به جمع رفتگان می پیوندُن. دی باید کلاً فاتحه شانَ بُخوانم.

 

 

بیشیم اصل داستانی سر، دندان و دندان کشی سابقه ای طولانی داره. همینجوری که عَسکی میان مِینین، این دُندانان یه قشنگِ ترگُل و رگُل زُنی بَ از کشور باستانی مصر، الان به این روز دَکتی! همینی خاطُر میگن آدُمی دَ فقط یه خوبی می مانه و یه بدی! اوناکان دی یه روز خودشانی بَ دبدبه و کبکبه ای داشتُن، ای روزگار...

 

 

از میان همه ی اختراعات بشر دو سه تا خیلی بد نام گِردی‌یَنَه. یکی دینامیت هسته، یکی کلاشینکُف، یکی دی بی صاحُبَ کَلُفتِنگ! گمانم این کَلُفتِنگ دی ساخت اون بورِ کله روسی آن باشه اُسمُش اونانَ وامیشُو...

مینی دُندان بکشین از زادگاهم (حسنجونِ طالقان) شروع گِردی. یعنی قشنگ یادُمه مراسُم اِفتتاحیُوش مُنَ گول بِزین بُگوتُن شیری هسته، دوباره درمیا! چَن سال مُن مُنتظُر بُماندم در نیامه که نیامه ولی جاش یه گته چاه بُماند دهنُمی میان. این چاهان الان تکثیر گردین و تعدادشُان به چاهای نفت ایران برُسیه!

 

 

بعد از افتتاحیه، دومین دُندان که ماهی اِی تیخ بَشه میانُش، هر بُلایی که اویی سر بیاردم خوب نگِردی، راه کَتم شهرُکی درمانگاه. اونِ دی به سلامتی هدیه هادم اون جِه وُ این مسیر دُندان بکُشی یَن کم کم مینی بَ عادی گردی!

تا یادُم دَرنِشی بُوگَم چَن تایی دی منگُلانی دُندان کشی کاسه ای میان هانام!

 

 

کم کم بِدی یم اینان جواب نمیدی، پام وآز گِردی اینوَر گردُنه! بیامی اَم هَشتگُرد، دُندان کَشَ فامیل مانی وَر خدا اورَ بُداره گمانم سه چهارتایی اونی کاسه میان دی هانامه. باز اُفاقه نُکرد وُ راه کَتُم کَرُج! اینجه مدرنتر وجلادتر این داسُتان یه گَتَه کُتابه قُسمت بعدی میگم.

اُدامه داره...

 

«مینی بنویشتان» به قلم: فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۸
درجی طالقانی

کرم شب تاب

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۰۶ ق.ظ

کرم‌های شب تاب معمولاً در شب‌های فصل تابستان بیشتر دیده می‌شوند. زمانی که بعد از غروب خورشید و تاریک شدن هوا، به جستجوی سایر حشرات،کرم‌ها و حلزون‌ها می‌روند تا خود را سیر کنند.
نورافشانی شب‌تاب‌ها همیشه در طول تاریخ موجب حیرت انسان بوده است.
برخی معتقدند که انسان‌های نخستین، از  شب‌تاب‌ها برای نشانه‌گذاری مسیرها و روشنایی محل زندگی‌شان استفاده می‌کرده‌اند.
تحقیقات نشان می‌دهد که این نور زیبای فسفری، کاربردهای متنوعی برای کرم شب‌تاب دارد:
آنها از طریق تابش نور با یکدیگر صحبت و ارتباط برقرار می‌کنند.
همچنین از نوردهی به عنوان یک سیستم دفاعی برای مقابله با شکارچیانی مانند قورباغه‌ها استفاده می‌کنند.
و نیز، آنها با استفاده از این نور، از قلمرو خودشان دفاع می‌کنند.
البته جالب ترین کاربرد این نورافشانی زیبا، جلب توجه جنسِ مخالف در فصل جفت‌گیری است.
شب‌تاب‌های نر، آواز عشق‌شان را به زبان نور می‌خوانند.
شب‌تاب‌های ماده مشکل پسند هم  لابه لای شاخه های درختان می‌نشینند و گزینه‌های خود را با دقت زیر نظر می‌گیرند تا جفت مورد پسند خود را انتخاب کنند.

نورافشانی شب‌تاب یکی از نوستالژی‌هایِ کودکانِ روستایی است. در طالقان نیز، عشق به شب‌تاب در رگ و ریشه خاطرات همه آنهایی که روزگاری در نور حیرت انگیز آنها، غرق تفکر شده‌اند، باقی خواهد ماند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۰۶
درجی طالقانی

بشقاب ملامینهای لیلی و مجنون

جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۲۱ ق.ظ


یادُش بخیر...

چِندی این بُشقابانی میان، غذا مُزّه داشت!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۱
درجی طالقانی

روز تعطیل و دلتنگی

جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۳۰ ق.ظ

 


روز تعطیل که میشه، دلم پَرپَر می‌زنه برای خونه‌ی مادربزرگ

و دلتنگیم برای اون حجمِ مهربونیِ محصور در دیوارهای خوش عطرِ کاهگلی، به بی‌نهایت می‌رسه...

این گل شاه اشرفی که ما بهش شیویدی هم میگیم، عجب حال و هوایِ طالقان رو داره.

تو اکثر خونه‌های روستایی و باغچه‌های باصفاش، میتونی یه عالمه از این گلها رو تو رنگهای مختلفش مشاهده کنی. مثلاً تو عکسهایی که از خونه ی آیت الله طالقانی گرفته شده، این گلهای زیبا خودنمایی می‌کند.

 

یادش بخیر... خونه‌ی اورازان ما هم یه عالمه از این گلها داشت


متن: بانو سیمرغ

عکس: آقای مسعود جعفری نژاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۰۸:۳۰
درجی طالقانی

از چشمه آب خوردن

جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۲ ق.ظ


تا به حال، سَرِ چشمه، اینجوری آب خوردی؟!

 

#چُوشمه­_قُل‌قُل_مینه_اُِو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۰۸:۲۲
درجی طالقانی

یادی از رانندگان زحمت‌کش طالقان

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ب.ظ



در این شب جمعه، یادی می‌کنیم از عزیزانِ خفته در خاک،

مخصوصاً رانندگان طالقان

که عمری با صبوری، سختی‌های جاده را برای رساندن ما به دیارِ قشنگمان، تحمل کردند.

 

 

خاطره‌ای از اتوبوس‌های طالقانِ قدیم:

خیلی وَچه بی یَم... (حدود شصت سال پیش) تازه اتوبوس بنز بیامه بَه طالُقان

یگروز دبی یِیم بشیم کَرُج، اتوبوسه سُوآر گِردی یِیم

یگ جوانکی بَه که شوفر اونه ر تَهِ اتوبوس جا بُدا

او اعتراض کُرد: چُبه خودتی فامیلانه بَنُشتای صندلیانِ جِه‌لُو..  ما ر برساندی عقب؟

شوفر دی بگوت: قال نُکُن پُسر جان و بِنیش جاتی سَر.. اتوووسش بُـنزه!  عقب جِه‌لو نُداره!

 

نقل خاطره از آقای اکبر شعبانی، از اهالی روستای صمغ آباد

عکس از آقای کیوان محمدی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۰۳
درجی طالقانی

مایی قدیمی مستراح

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۳۸ ق.ظ

کاری سر مایی رفیقان تعریف مینون که مثلاً بعد از بیست سال هنوز خواب شب امتحان و کنکور رو مینون و با وحشت خِو دِ راس میگردون. ولی بعد از بیست و پنج سال مُن خواب طالقانی قدیمی مستراحه مینوم و همینکه قلبم میخوا حلقم د درایه خو د راس میگردوم. ینی مونی خِو و کابوس دی آدمیزاده نمیمانه، ببین این طالقان چی مایی سر بیوردیه که از کابوس تا طاووس خاطراتمان طالقان دره.

 

در دهه ۶۰ تعداد زیادی از خانان در طالقان خشت و گل بِه و مایی ۳۰۰ ساله خانه دی هم اَچّان  قدیمی خانانی مستراح حیاطی دل و میدان دبه. ما دی تهرانی کیشکه یال بی یِ یم و شوکی مستراح بشی ین در حد مرگ وحشت آور بِه. انگار قبری دل میخوا بنگنون. مجاهدت میکوردیم که کُشی پیشو بداریم تا در اون تاریکی دل از میان سایه های ترسناک داران به زیر نور سرد مهتاب  و صدای زوزه شغال و وهم شب مستراح نشیم. ولی دیگه مثانه پر میگردی و جُواب میکورد، کلیه هان پر میگردی ، کم کم حجم کُش که به طحال و کبد و شُش ها میزی دیگه چاره ایی نبه، توالت نگو ، تو بگو شب اول قبر

 

یه در چوبی داشت که از چهارتا لته چوب عمودی تشکیل گردیبه، میانانش دی همه درز داشت که مینشتی و قشنگ بیرون رو دید میزی ی ی. سقفش چغر و سیاه تیر چو دبه پر از اُشگر و نازک چو بین تیر ها که هر آن خیال میکوردی الان یا ماهر سرت میکوعه یا موش یا جن درمیا. اون چاچی کناران دی کارتن دبه و عنکبوت خانه بساتیبه. هر کدام از عنکبوتان دی بیصحاب ، نیم متر دست و پا داشتن. دیفالان همه کاهگل و ترک باخورد با نقش هایی  دَشَند آگیت و ترس آلود.

 

همه اینان به درک، اصل ماجرا  کاسه توالت بود. یه کاسه ذوزنقه ای که همه اش دیواره بود، دقیقاً دوتا لحدی همرا بساتی بی ین. نیم متر جیرتر یه چاله وسطش  دبه. یه سیا چاله، این کهکشانی سیاه چاله هانی جور. انگار جاذبه داره و میخوا تورو جیرکشه  میانوش. همه ش خیال میکوردوم الان یه اَژدَرها اون کاسه د درمیا و مونی کینه گاز میگیره. «البته در بهترین حالت»

 

ای قبر پدر طراح اولیه اون کاسه توالتان، آخه پدسوخته  این چیبه تو طراحی کوردی؟ یتیم بوماند انگار اورو بگتن یه چی طراحی کن که  علاوه بر قبض کُش ، قبض روح دی کنه. ای تَش بکشون روحته

 

اصلاً اون کاسه ای سر بنشتون انگار پرتگاهی سر  دری، پات اگه در میشی کارت تمان گردیبه. جای پاش دی دوتا پنج سانت، روح چند نسل از یالان همین کاسه توالتانی سر آسیب بدی. حقیقتا ،اینهمه ناهنجاری های اجتماعی که الان جامعه ایی دل دره اگه ریشه یابی گرده به همین بیصحابه کاسه توالتان در دوران بچه گی میرسه.

 

کلاً اگه یالانی کُشه از اون مستراحان  میبردی آزمایشگاه  حدود سی درصد اوره دبه، هفتاد درصد آدرنالین. همه اینان یَگ طروف، مایی قدیمی مستراح یه بُنکیه دی داشت. اینو دیگه کجای دلم بنگنوم؟

 

بُنکیه یه حالت انباری و غار مانند بود که معمولا طویله ایی دل میساتُن که در سرمای زمستان وَره هانه  اون میان جا کنن تا سرما د تالان نگردون. از بیخ دیوار مثل یک غار تنگ بود به ارتفاع پنجاه سانت، حالا سیصد سال پیش اون معمار پدسوخته مستراحی دل چب ، قبر آقاش بُنکیه درست کوردیبه مونیبه هنوز هم علامت سواله.

 

پس در یک نمای کلی فرض کنین، نصمه شو، یه کیشکه یال بنشتوم اون قبری سر ، جراهی و سقف که اونجور ، بیخ که اینجور ، تازه از پشت دی یه غار سیاه و تاریک هسه که هر آن ممکنه یه اژدرها درایه مونی کینه گاز گیره. اصلا پوزیشن توالت ایرانی بنشتون یک پوزیشنی هسه که به لحاظ دفاعی در نا امن ترین حالت ممکن هستی چون در حالت نشسته ،شولوار ، پاهانته قفل کوردیه. نفس مستراح دی طوری هسه که خیال آوره .

 

وقتی مینشتوم و از درزهای درب ، باد خنک میومی و رو ی پوستم مینشت ، بیش از پیش به عجز میرسی یم. هر باد خنکی روی مهره های انتهایی کمرم انگار اون اژدرهایی دوندانه، یا اون عنکبوتی دراز دستانه، و بیومیه مونه گاز گیره. حالا اینکه اصن چرا عنکبوت باید بیا مونی دیاره کینه گاز گیره چندان به ذهن هفت ساله ام متبادر نمیگردی. مگه بیکاره؟

 

البته قصص غیر استانداری که اون دوران  یالانیب تعریف میکوردون میتوانست علت باشه. ایسه نسل جوان بدانن که یه کُش بزی ین مایی دوره چه مکافاتی داشت .سامانه موشکی اس سیصدی راداری جور سرم میچرخی تا از چاچی سر و کاسه توالت و ترک دیفال و پشتمی بنکیه چیزی در نیایه

 

وحشت روز دی کمتر از شوکی نبه، روز دی وقتی میشی ی ی، همین شولواره جیر میدای یا یک گُشک میومی مستراحی دل یا از این گته سیا زَنگوآن اون چاچی تیرانی سر دنبال سوراخ میگردی لان کنه. خب ترس داره دیگه ، سیا زنگویه، عقل نوداره گو ، هرچی سوراخ دباشه دل میشو..

 

چه کُشانی که نصمه و نیمه قطع نگردی از ترس نیش  گُشک و چه  دِفورار هایی با جیر کشیه شولوار...

ایسه حق بدین، که بعد از ۹۰ سال دی باشه کابوس اون قدیمی مستراحه بینوم

 

خندهخندهخنده

 

✍ به قلم: حامد نجاری #گوران طالقان

 

 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۳۸
درجی طالقانی

📌 داستان تنمال کیسه

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۴ ق.ظ

آقا من وچه بیَم حمام بشیَن د َخلی بدم میابی
دلیلش دی این بی که چندبار که گته برارمی همرا بشیَم حمام، لگنی میانی داغ اِو که حدوداً صد درجه حرارت داشت بریزی منی سر،
😨
از اون به بعد دی زورم میابی حمام بشم.

یه روز کلی قسم آیه باخورد که داغ اِو نمیریزم تی سر، اصلا خودت اِو ولَرم درست کن بریز خودتی سر
آقا من دی قبول کردم بشیَم حمام.
راس بگوت به قولش دی عمل کرد، اما چشمتان روز بدِ نینه، این تنمال کیسه ی سر روشور بمالست، با یه دسش منی فکّه بداشت
😂😂😂با یه دسش دی کیسه رَ باقدرت تمام منی دیمی سرمیکشی😂😂
ینی منی فکه یه جوری داشت که صِدام در نمابی چون اصلا دهنم واز نمیبی
😂😂
تنها صدایی که من دَ درمیابی این بی: ممممممم مممممممم
😐
اصلا توجه نمیکرد، وقتی منی فکه ول کرد، جامی سر دَ پایستام لباسانمه بیتُم همون نشوردِ دیمی همراه فرار کردم
🏃‍♂🏃‍
حمام دَ درمام منی دیمی سرخی دَبه کبودی میزّی
😈😄😁
حلا نینین میخندم اما منی تله خنده از برمه غم انگیز تره
😂

خلاصه که این روزان وختی مایی عمو سدعباس وچانه بگوت:
اگه کسی بُخا زیاد شیطانی کنه، اینی همرا، اون قد اوی دیمه میمالُم، اچین گردَ سُرخ اَلاله....
😜😂😂😂
من یاد این خاطره از تنمال کیسه و روشور بکتم.

   شاد باشید 🌸🍃

✍ نقل از: سید مصطفی افتخاری #پراچان طالقان




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۳۴
درجی طالقانی