درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بچگی» ثبت شده است

آش دندونی (دندان سری)

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۱۸ ق.ظ

#رسوم_طالقانی

🔶 دندان سری یا پختن آش دندونی

-  لثه هانش میخاره... چَک و چیلش دِ او جیر میا، کلافه و بداِخلاق گِردیه! هرچی ر ومیگیره دِمینه دُهانشی دُل و با حرص، میجوئه!

اینها همگی شکایتهای یک مادر طالقانی است که نوزادش دارد دندان در می آورد.
وقتی اولین نشانه های سربرآوردن قندهای سفید کودک در قندان شیرین دهانش، ظاهر می شود، مادر می داند که روزها و شبهای سختی در پیش است. به همین منظور و از قدیم الایام، برای اینکه این سختیها به سلامت گذرانده شود و جان دلبندش سلامت باشد و نیز به شکرانه این نعمت خداوندی، که به کودکش دندان ارزانی داشته، آشی را می پزد و بین همسایگان و فامیل پخش می کند که به آن "آش دندونی" می گویند.

سرزده چون ماه روشن، اولین دندان نی نی
می پزد امروز حتماً مادرش دندان سری

آش دندونی یک آش ساده ای است که سبزی ندارد و معمولاً با هفت نوع حبوبات و غلات شامل: گندم، ماش، عدس، نخود، لوبیا سفید، لوبیا قرمز، لوبیا چیتی، لپه و حتی برنج و باقلا و نظائر آن، طبخ می شود.
در بعضی شهرها، به آن آب قلم گاو یا گوسفند و گوشت ریش ریش شده هم اضافه می کنند. چاشنی آن معمولاً همان نمک است و گاهی سرکه و یا کشک و با پیاز داغ و نعنا داغ تزئین می گردد.

پختن آش دندونی با مراسماتی همراه است. اینگونه که زنهای فامیل جمع می شوند و در پخت آش کمک می کنند. اشعاری می خوانند و در آخر، به هر کدام یک کاسه آش می رسد. کاسه آش، خالی به صاحبخانه برگردانده نمی شود و هرکس به فراخور وضع مالی و به دلخواه، هدیه ای درون آن می گذارد.

همچنین رسم است که مقداری از دانه های غلات را، قبل از شروع طبخ آش، برای پرندگان می ریزند و برای کودک آرزوی سلامتی می کنند.

همانگونه که گفتیم اعتقاد بر این است که این آش در راحتی رشد دندان های کودک موثر و یک نوع خیرات و شکرانه سلامتی نوزاد است. یک نقل طالقانی از زبان کودک در حال دندان درآوردن می گوید: مادرم اگر می دانست من در چه لحظات سختی قرار دارم، تزئینات بالای گهواره ام را می فروخت و با پول آن صدقه می داد و آش خیراتی درست می کرد تا این روزهای سخت من، به سلامت بگذرد!

الهی تن و جان همه کودکان، مادران، پدران و گت تران همیشه ساق و سلامت باشه. 🍃


✍️ نوشته: سیده مریم قادری
      #اورازان

این مطلب، در کانال طالقانیها، منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۱۸
درجی طالقانی

ملیحه در چاله کرسی

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۱۹ ق.ظ

📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: ملیحه در چاله کرسی


گَته ننه تَهریف میکُورد، آن قِدیمان، میانِ یکی از اتاقانِ خانه، چاله کرسی دُرُست میکوردُن تا زُمستانان، اونِی میان، تَش کُنُن و سَرش، کرسی بِنگَـنُن.

یه شو، همه یِ اهل خانه، که دوازده سیزده نفر بیَن، کرسی یی بیخ میخوسُن و صبح که پامیَستُن، یکیشان کم بیه!
ننه وَچانشه میشمُره، مِینه کیشکین دُترش دِنی.. خلاصه شُرو مینه خودشه بَتکاندُن و شول شیوَن کُردُن که یالُم دستُم دِ بَش...
آخه میدانین، خدا دور کنه، سابقه داشت، کیچیک یالُکان، بَکتی بیَن این چاله کرسی یی میان و دَس و بال و پَر و پاهانشان جُزِلاغ گِردی بَ.

خلاصه که ننه شول میکُورد و ما دی او ر دوره کورده بی یِیم تا خدابیامرز نَنآقا بیومی بگوت: زُن... وَسه چُبَه داد قال مینی و خودته صَدمه میزنی، اگه یالُت بَکتی بَ چاله کرسی یی میان، ایسه الان جُزه بو میامه... ولی هیچ بَر و بو دِنی!

خلاصه ننه با این گپ ننآقا یه کم آرام بیگیت و بگوت: پَ کُجیه این صغیر ننه بَمُرد؟

ننآقا ما رجمع کورد و همگی بسیج گردی یِیم، پیِ ملیحه!

تمام دَگ دوجانه سَرَک بکشی یِیم... یِگهو ننآقا که بیخ کرسی بَنشتی بَ و همانجا دِ (ستاد فرماندهی جور) عملیات جستجو و نجاته! 😜 مدیریت میکورد، چِنگ داکُورد لحاف کرسی یی میان و.... چند لحظه بعد...
ملیحه قنداق پیچه، جوعَر بیورد و ننه ر بگوت: بوفَرما... این دی تی یی آدُم کُته! صحیح و سالم و وِرِنگه چُوشم!

تو نگو کرسی لحافی ملافه، پاره گردی بَ، یالُک دَکتی بَ میانش، تا صُحب گرمِه جا باخُوتی و صداش در نیامی بَ...

ننه حرص و خوشحالیش دِ ، او رِ یه کیشکه ویسگیل بیگیت و همه مان هرهر خنده کوردیم و دادِ ملیحه هوا بَش...

◀️ نقل خاطره از: بانو منیر. میم
✍🏻بازنویسی و خوانش: بانو مریم قادری

🎤 دریافت فایل صوتی  🎤

📸 عکس از: بانو نادیا یگانه

➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖
کرسی پایه ی داستانان، ان شاءالله، ادامه دارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۱۹
درجی طالقانی

پسربچه ی شیردوش

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ

بُدا این بزه بدوشُم،
بیام شمایی بَ از گله داری گپ بزنُم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۵
درجی طالقانی

یاد باد، آن روزگاران یاد باد

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ق.ظ

🔻 به گویش بایزرودی (گته دهی)

یاد اون روزون بخیر..
وچه بیه می
مَردسه د آمبیه می، کیف و کتاب و دفتر دیم دیه بیه می، ایونی دله، یک لواشه با یک کمی پندیره  دورنه کنمبیه می، دکفمبیه می کَر و کوچه.
این داری بن، اون کری بن، یک رزین کیش امی دست دبیه، یا زنمبیه می جوزداره، جوز جیرکنمبیه می یا بیچاره میشکاوونه کوشمبیه می.
هیچ نگرونی نداشته می. غروب دی آمبیه می کت و کار بکت بیهوش بمبیه می خسم بیه می، اچین بو صدساله بمرده می.
همه فامیلون هدی ور دبیه می، این کت ببا و مما، اون کت ببا و مما..
خالک ..عمه...عامو...دایه....
همه چی، همه کس داشته می...
اسا شهری دله ....یک آپارتمونی دله....
کَکی جور « بود بود» کنه می.. بی کس، افسرده، خونه دمدخوشت، این ور دیفار، اون ور دیفار.....هیچ هیچ........

↩️ آریوبرزن کیان - گته ده

          🍂____ طالقانی درجی ____🍃

🔻 برگردان متن به فارسی

متن زیبایی بود از آقای کیان، با گویش بایزرودی (گته دهی). این متن دو تا اصطلاح خیلی قشنگ داره:
یکیش کلمه «دورنه» است به معنای لقمه بزرگ یا همون قازی (گازی)
یکیش «بود بود» که ترجمه تحت لفظیش خیلی سخته و به قولی باید درکش کرد. اصطلاحیه برای وقتی کسی در تنهایی خودشو بغل میگیره! یا مثلاً از سرما میلرزه.

متن رو برگردان آزاد می کنیم به فارسی، تا همه عزیزان معنی اون رو دریافت کنند.

یاد اون روزا بخیر
بچه بودم، از مدرسه میومدم، کیف و کتاب و دفترو یه گوشه مینداختم و میومدم تو ایوون، یه نون لواش رو لقمه میکردم با یه کم پنیر، دستم می گرفتم و میومدم تو کوچه.

زیر این درخت، پای اون برزن، یه تفنگ کشی هم دستم، یا میزدم به درخت گردو، تا گردوهاش بریزه، یا میزدم به بیچاره گنجشکها!

هیچ استرس و نگرانی نبود. غروبم میومدم اونقدر از کت و کول افتاده و خسته بودم که یه جوری میخوابم، انگار که صد ساله مُردم.

همه فامیلا کنار هم بودن... پدربزرگ مادربزرگا، خاله عمه، عمو، دایی
همه، همه جور فامیل و کس و کاری داشتند.

حالا تو شهرها... تو یه قوطی کبریتی که اسمش خونه و آپارتمانه! همه مثل کَک «بود بود» می کنن، همه غمگین و تنها و افسرده... خونه شده چهارتا خشت خالی... این ور دیوار اون ور دیوار
بی کَس و همدم!
خدا به بچه هامون رحم کنه !

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۳۵
درجی طالقانی

22 بهمنی آتیش وازی

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: 22 بهمنی آتیش وازی


چندین سال پیشان ب، درست مثل ایمشو، 22 بهمن ب.
ما بشی بی ییم خانه داییم شب نشینی. دایی پسرم بگوت ایمشو قراره آتیش وازی کنن، بشیم پشت بوم تماشا کنیم. مون کیشکه یال بیم. بگوتوم مون دی میام. اوشان پچ پچ کوردون و بین خودشان قرار بنگین مونو دا نیگیرون. میگوتن خطرناکه، ورف بیومیه سرما میخوری یا بوم د جیر میکوعی!
اما مون گوشوم بدهکار نبه.

آنان دی بگوتن خا... ولی خودشانی همراه نقشه بکشین منو خو کنون و دواره بشن تماشا.
همینی واستان منو بگوتن تو اگه تا ساعت 9 بتانی بیخ کرسی، یک بند بمانی و بیرون نیایی و جوم ناخوری، تو ر همراه میبریم.
ایسه ساهت چند ب؟ هفت و نیم. یعنی یه ساهت و نیم میباس کرسی یی بن مینیشتوم و لحاف دی تا قورت، جوعر میوردوم و تکان دی نمیخوردوم.
اوشان فوکر میکوردون مون آن بیخ، خوم میبره تا آن وقت.

مون دی بشی یم کرسی یی بیخ و هرچی ننوم صدا کورد بیو مینی ور میوه باخور نشی یم. اندی دی گرمم گردی ب دبه خفه گردوم. خوم دی بیگیتی ب ولی مقاومت کوردوم تاااا ساهت 9 گردی و صدا الله اکبر بیومی.

یالان پایستان بشن تماشا، مون دی زل چشم، بیدار و قبراق پایستام. دیه چاره ای نداشتون منو همراه ببرون.
خلاصه با تن عرق کورد بشی یم بومی سر و آتیش بازی ر که اولین بار میدیم، تماشا کوردوم.
امبا این تماشا کوردون همانا، پی سر سرما باخوردن همانا...

بعد دی جریانه ننومه بگوتوم، او دی خوآر و برارمه دهوا کورد و بگوت: این خر! یاله عقل نوداره ☺️ شما دی کو خرس گنده گردی یین عقل کله تانی میان دنی؟ یالکه سرما هاداین خیالتان راحت گردی؟

ایسه نفهموستوم مونه فوحش هادا یا مون د دفاع کورد امبا این خاطره منیب یادگاری بماند.

✍ نقل خاطره از: خانم س.میم
📸 عکس از: آقای امیر منیری

➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖
کرسی پایه ی داستانان، ان شاءالله، ادامه دارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۱
درجی طالقانی

غول غولی

سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ق.ظ


📌 طالقانی خاطُرات:
           غول غولی

این روزان طالقان، خدایی وَرف اُنداز گِردیه و مُن دی شماییب یَک خاطره زمستانی تعریف مینُم که خنده کُنین و گرم دَکوعین.

 یال بی یَم.... پنج یا شُش سالُم ویشتر نَبَ..... زمستان بَ و ما دی بِشی یِ یم طالقان ... دِبی یِ یم وِمیگِشتیم که بِشی یِ یم قبرستان یه دعا فاتحه بخوانیم و راه کوعیم....
اِندی وَرف بِزی بَ که خدایا دور کن... دو مُتر ویشتر ورف بَ.... آفتاب دی بِزی بَ به این وَرفانُ اِندی قشنگ گِردی بَ که نگو و نپرس.....
یه نگاهی به این قشنگه وَرفان کُردُمُ و یه سوالی مُنی سر دَکَت...... که این وَرفی میان به این قَشنگی چه جورَ؟؟؟ یعنی این وَرفی بیخ چه دنیا و چه عالُمَ....؟؟؟

 خلاصه که چُشمتان روز بَد نِینه....... با سر بِشی یَم ورفی میان .... دو تا دستانُمُ زمین بِزی یَمو کَلَمو دَکُردُم ورفی میان..... کبکی جور 😅🙈
حالا میخواستم چُشمانُمُ واز کنم مگه میگِردی؟؟؟ .... واز نیمیگِردی.... به یه بدبختی چُشمانُمَ واز کُردُم و همه چی سیاه بَ... 😎

مسخره نکنین... آلبرت انیشتنی خاطرات رو دی میخوانستُم اون صِغیر دی مُنی جور بَ..... از این کاران زیاد میکُرد ... 😝
 گَل و گَردَن و گوش و دوماغمی میان پر از وَرف گِردی...... در همین اوضاع بِدی یَم که مُنی کینی بیخ یَک چی صدا کُرد.... ننه م بَ.... مُنی کینو ویگیتو از وَرف دَرورد ...... 😁😂

یَک کتک دِلانا باخُردُم.... 🤓
_ آخه تو مگه وحشی یی پسر؟؟... یه پس گردنی  👋🏻
_ تو کدام جنگل دلان دِ فُرار کُردی ؟؟. کدام خر سرشو دِمینه وَرفی میان؟؟؟..... یه پس گردنی 👋🏻
_ خدااااااااااااا منو مرگ بده اینه یی دست دَ راحت کن ..... یه پس گردنی 👋🏻
_ تو منو پیر کُردی... یه پس گردنی 👋🏻
_ بیچاره کُردی.... آخه تو مگه آدومی یال نی یِ ی؟؟.... یه لَگه کینی بیخ 👞 (نه.. ببخشید اشتباه گِردی این استیکر درسته: 👠 )😂😂😂😂

حالا خداییش دی بنگری مُن نَفَهمستُم چه خبطی کُردی یَمَ مگه ؟؟؟؟ ..... چیمیدانستوم کار اشتباهی کُردی یَمَ.......

خلاصه که تا تهران مُن عَــــــــــــــــــــر بِزی یَمو بُرمه کوردوم...
از یه طرف جای کتک درد میکُرد از یه طرف گوشانُم وَرف بِشی بَ و درد میکُرد...
خداییش خیلی شر بی یَم...هرجا میشی یِ یم مُنی دفترچه بیمه ننه می کیفی دُل دَبَ..... خدا از سر تقصیرات ما بگذره... حقیقتا خیلی او رو آزار کُردُم تا گَت گَردُم....هنوز که هنوزه شوک یه اتفاق بد در جانشه... ☺️☺️

🍃❄️  شـاد باشـیـد  ❄️🍃

✍ به قلم: آقای حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹
درجی طالقانی

زندگی روستایی: آقامی دوچرخه

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ب.ظ

🎑 زندگی روستایی

مردم باصفای روسِتا، معمولاً خودشانی لِنگی همرا، این وَر آن وَر میشُن. وسیله نقلیه شان دی خر و قاطُر و اسبه و گاهی دی یه قُراضه دوچرخُک دارُن.
یعنی روستایی میان، کسی کو دوچرخه داره، پولدار حساب میگَرده. این دوچرخه ای سَر، مثل مالانی سَر، خورجین مینگنُن و وسایلشانه دمینُن اونه ای میان.
آی مُزه داره آقات، ظُهر که میا خانه، اولاً خورجینشی میان، پُر باشه از میوه هانِ تازه برسیِ سرباغی. بعد دی ناهارشه باخوره و باخوسه، تو دی یواشکی بِشی دوچرخه شه سُوآر گِردی و حیاطی میان، دور بَزنی.
یَهنی قدِ دور بزین با سانتافه یِ آخرین سیستُم، مُزه هامیدیه! 😍😋
فقط مواظب باش، بوقشی صدا در نیا که آقا بیدار میبو و تو ر پیامیکنه! 😁😉


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

لِنگ: پا
میشُن: می روند
مینگَنُن: میگذارند
دمینُن: می ریزند داخل
پِیامیکنه: دنبال میکنه (به قصد گرفتن و تنبیه کردن)

تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۰
درجی طالقانی

منی تراکتور

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ

☀️🍃🚜


آقام تراکتور نُداره

دیروز که بَش باغمانه سرکشی کنه
بِیدی این توریستان، بیومیَن پرچینه خُراب کُردیَن و باغی میان کُلی آشغال بریتیَن¡

اوُلُش عصبانی گِردی
اما بعد، اوشانی آشغال قوطیانی هَمرا، منیب این قشنگه تراکتوره بُسات

♡♡ آقام، خُجیرترین مُهنِّدسِ دُونیایه ♡♡

✍🏻 متن و انتخاب عکس: سیمرغ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۰
درجی طالقانی

چند عشق نوشته از اهالی طالقان

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ

دلنوشته

دلم واسه  روزای بچگی تنگ شده
همون روزایی که یک گوشه حیاط ایستاده بودیم و یک نفر میومد بهمون میگفت با من دوست میشی؟؟
دلم برای اون روزایی تنگ شده، که وقتی دوستمون آب میخواست میرفتیم و اول خودمون کمی آب می خوردیم و بعد دهنمونو پاک میکردیم میدادیم تحویل دوستامون.
دلم تنگ شده، برای شب هایی که میخوابیدیم و  صبح که پا میشدیم میدیدیم همه جا سفید پوش شده و مدرسه ها هم تعطیل..😃
دلم برا اون موقع هایی که کیفمون اندازه قدمون بود تنگ شده 😳
دلم برای اون کتونی کوچولو ها تو پامون
دلم برا خنده هامون
غصه های بعد املاءمون
 شادی های زنگ ورزشمون🏃🏃
اون موقعی که الفبا رو بلد نبودیم
اون موقعی که میگفتیم بابا آب داد
اون موقعی که بعد املاء معلم برامون شعر مینوشت 😍

دلم برا همه اینا تنگ شده...
روزگار کودکی رفت و بر نمی گردد😔😔

✍پونه مهرانی_مهران




این روزها
باز عاشقی میکنم
این روزها
باز دلباخته ام
ترس از عشق را کنار گذاشته ام
تو به راهم آوردی
یا بی راه.....

✍امید.م _مهران





به شانه هایم تکیه نکن
تنهایی من
واگیر دارد

#صادق_بابکان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۴۹
درجی طالقانی

نخ پول نو

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ق.ظ

یادش بخیر.اون قدیم نو پولانی میان یه نخ دبه. آی مزه هامیدا نخش یواش درآریم...
میگوتن اسکناسی که این نخ نداشته باشه بی ارزش و تقلبیه.
اما مول دمیکت آدومی جان که این نخ درآره😁
در میاردیم و دوباره با هزار ترس و لرز میشیم دوکان خرید..پول یه جور مچاله میکوردیم که دوکان دار حالیش نگرده نخ نداره....
بعد خرید که دوکان ده در میامیم عجیب کیفور بیم ..میداری یه اختلاس چند میلیاردی کوردیم...😁😁
خوشا وچگیان و کوچیک شادیان..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۱۵
درجی طالقانی