ماه مهمانی خدا
وقتی دل دنبال بهانه ای برای وصال میگردد، به هرچیزی چنگ میزند، تا بالا رود.
هر راهی را امتحان میکند که به مقصدبرسد.
به هر دری میزند تا آرام گیرد...
و بین تمام این بیقراریهای روزمره اش میرسد به یک مهمانی ناب.
یک ماه پر از عشق.
سحرگاهش پر از حضور فرشته ها،
لحظه لحظه ی روزش پر از یاد معبود،
و شامگاهش پر از عطر اجابت....
به که چه ماهی میشود این رمضان....
مهربانم ...
ما ماهها و سالهاو قرنها بر سر سفره محبتت مهمانیم.
جرعه ای آب از دریای بیکران نعمتت ننوشیدن و قطعه ای نان از سفر ی پر برکتت نخوردن، چه حکتمی دارد که اینگونه مشتاقانه جمعی را بیقرار ماه مهمانیت کرده ای؟؟؟؟؟؟
چه حکمتیست که این سی روز میشود ماه مهمانی؟
میشود ماه عفو؟
میشود ماه اجابت؟
میشود ماهی که میگذری از گناه بندگانت و بندگانت میگذرند از خلافشان؟
آه که چقدر ذهنم کوچکست برای درک اینهمه بخشش بی مثال......
✍ دلنوشته ای از: سحر سیدعلیخانی، از روستای سنگبن