مادر...
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۴۴ ب.ظ
مادرم
مثل برف بود
آرام آرام می آمد
و هر چه هوا سردتر
بیشتر بر دلت می نشست
💥
مادرم
مثل نور بود
چونان صاعقه ای بر نامهربانی های روزگاران می زد
مادرم
مثل ابر بود
لطیف و بخشنده
گاهی سایه و گاهی باران
🌊
مادرم
مثل دریا بود
سینه اش لبریزِ از رنجها و ناملایمات
و قلب رنجورش اینبار
بی تاب شد و پر کشید و رفت
🍂
بود؟!
رفت؟!
کِی افعالم ماضی شدند؟!
ای وای مادرم
ای وای مادرم...
✍به قلم: سارا_شیرجی، مرجان