رضای رضا
رضایِ رضا 'علیه السلام'
سلام ای هشتمین بحرِ هدایت
نما از لطفِ خود بر من عنایت
تو خورشیدی و من چون شامِ تارم
زایوانت نما نوری نثارم
سلام ای ضامنِ آهوی خسته
گدایی بر درِ کویَت نشسته
امامِ آشنایان، من غریبم
کمی از مهرِ خود بنما نصیبم
تو پرسش های مردم را جوابی
برای تشنگان سَقّا و آبی
مرا بُغضی هزاران ساله مانده
تو ای ناگفته ها را، پیش خوانده
دو دستانم به سوی آستانت
اجازت ده که گردَم میهمانت
مرا شرم حضور است از خداوند
دوپا در گِل، بسانِ کوهِ الوند
هزاران آرزو در سینه ام ماند
نگاهت از دلم ناگفته ها خواند
کنون دستانِ خالی، چشمِ پُر بار
زیارتنامه می خوانم ز دیوار
اگرچه مثنوی ام نا تمام است
کجا شاعر به فکرِ نان و نام است
قسم بر چارده ماهِ شب افروز
نما یاری شَوَم در عشق پیروز
رضا جان راضیم من بر رضایت
اجازت دِه کنم جان را فدایت
ببخشایم اگر این گونه گویم
خدا را هم ز ایوانِ تو جویم....
شعر: فرشید فلاحی