خسته ام...
دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ب.ظ
📚 شعر خسته ام
ولله از دنیای پیچان خسته ام از جفای روزگاران خسته ام
از کژیِّ راه پر هول زمان از سیه کاری دوران خسته ام
از توحش های این غول دوپا کو بدرّد حلق انسان خسته ام
از دغا و سفلگی های بشر پشت آن لبهای خندان خسته ام
خسته دل هم خسته جانم زین قفس من از این جنات دیوان خسته ام
از مراییهای اهل دین و زهد وز جوانیهای پیران خسته ام
از خدنگی کو بدرَّد سینه ای برکَند هستیش بنیان خسته ام
از دروغ و ظلم بی مرز خسان هم ز فرعون و ز هامان خسته ام
خسته ام از غربت بوذرجمهر من ز فقدان ایازان خسته ام
از جفا و از ریا و از دروغ کو کَنَد بنیان ایمان خسته ام
از فرود و از ژکیدن های او بهر شهر خویش، ایران خسته ام
✍ شعر از: فرود طالقانی - گوران
۹۵/۱۱/۱۸