خطر وجود مار و عقرب در کفش
مِیدان میشین، پوجارانی میانِ خوب نیگا کُنین
هوا گَرم دکِتی و ماهر و دُم سرگردانی زیاد گِردیه!!!
مِیدان میشین، پوجارانی میانِ خوب نیگا کُنین
هوا گَرم دکِتی و ماهر و دُم سرگردانی زیاد گِردیه!!!
عصایِ دستِ آقاجان، هنـــوز
کنارِ کفشاش، تویِ ایـوونه
یادش جاریه، تو کُنجِ خونه
خودش کُجاهاست؟ خدا میدونه!
جمیع اسیران خاک، غرقِ رحمت الهی
عکس از: سعید ملک کیانی
شعر: سیمرغ (با الهام از ترانه میرن آدمها...)
کلیپ بارش برف در طالقان، خبرگزاری صدا وسیمای البرز
تو این هوای سرد فراموششون نکنیم...❤️ فیلم از: نیلوفرسادات سیدعلیخانی
می بینی ام وقتی به مویم برف غم باشد روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد
یادت می آرم گفتی امید بهاری نیست وقتی زمستان و زمستان پشت هم باشد
شعر: مهدی فرجی، عکس: ابوذر جان علیپور
خوشمزه فصل که این شبا، مهمان بعضی خانه هاست....
(نمی دونی چیه؟ پس به 👈🏻 اینجا 👉🏻 یه نگاه بنداز)
بعد از زِنجیل چرخ، زِنجیل کفش دی مُد گِردی👆
در روزهای برفی و یخبندان، خودتانی هوا ر بودارین
پاافزار یا کفشهای مرسوم در #طالقان:
1. گالش
2. گیوه
3. کم پشتی
4. پوجار
5. دمپایی
6. پتی پوجار
7. چکمه
8. پوتین
9. پلوخوری کفشان 😂
10. دترکانی تق تقی کفشان 😜
مثلا چکمه، اون هم چکمه های بلند سیاه که مناسب آبیاری بود، در هر خونه ای یک جفت ازش یافت میشد.
عکس نوشت: اینم اوج خلاقیت یک آدم خوش فکر که از چکمه های قدیمی و کهنه در ترمیم نودان (ناودون) خونه استفاده کرده 😉
✍️ تهیه کنندگان:
محمد آقابراری #وشته
و مریم قادری #اورازان
این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.
نگاه اول
گرچه بند لنگه کفشت، جنسش از سیم و نخ است
رشته ی وصلت به حق، از کابل هم محکمتر است
◀️ سحر سیدعلیخانی-سنگبن
ارسال عکس: اصغر ادیبی-دیزان
نگاه دوم
با کفش هایت گذر خواهم کرد
از غبار خستگی هایت
از شیار چینهای پیشانی ات
از فراز و نشیب ثانیه هایت
از پشت خمیده ات
از پینه ی دستانت
و تا بلندای عزتت
تقدیم به پدران زحمت کش
◀️ شیوا فلاحی، کولج
نگاه چهارم
میگویند مطلبی بنویس برای تصویر
شاید زیبایی خاصی نداشته باشد
کفش هایی کهنه و کثیف و از کارافتاده اما تا دیدمش بغض گلویم را فشار داد.
برای تو می نویسم مهربان ترین پیرمرد زندگیم
نمیدانم در دلم که با تو حرف میزنم، صدایم را می شنوی یا نه
اما من دلتنگم...
میشنوی؟؟
دلتنگ روزهایی که تمام روزهای هفته را التماس میکردم تا زودتر بگذرد و آخر هفته شود و بیاییم پیش شما
روزهایی که منتظر بودم بنشینی زیر کرسی و با اون دستهای زخمی و زبر و پرچین و چروک
وجب بزنی قد کودکی هایم را
دلتنگ روزهایی که دستم را می گرفتی و من را با خودت به باغ های سرسبز سیب می بردی
برایم از قدیم ها می گفتی...
از اتفاق های زندگیت...
باتمام وجود به حرف هایت گوش می دادم
گاهی نگاهت می کردم وسر تا پایت را برانداز...
یکی از همین کفشها به پایت بود!
وای که چقدر نگاهت مهربان بود.
چقدر ظاهر ساده ات با آن کفش ها برایم دوستداشتنی بود♡
پدربزرگ♡ از تو نوشتن دل میخواهد که تحمل کند این حجم وسیع دلتنگی را
که تاب بیاورد دردهای سنگین دل مهربانت را
که درک کند زحمات وخستگی ات را...
کاش بودی و با دیدن هر عکسی، بغض گلویم را درد نمی آورد...
◀️ سعیده آقابراری، وشته
ای همراه صبح تا شام منِ خسته
میدانم از من خسته تری
و میدانم فقط تویی
که بی هیچ گلایه ای
بار سنگین پیکر فرسوده ام را به دوش میکشی
تمام شد همراهی ما
ولی راه تمام نشد
و من رفیق نیمه راهت شدم
فردا صبح
کلاغ های کوچه
این را جار میزنند ___♤
✍ متن: فرشاد فلاحی-کولج
انتخاب عکس: سیده مریم قادری - اورازان