درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کانال طالقانیها» ثبت شده است

 

ضیافت افطاری طالقانیان در دارالمومنین طالقان

رمضان سال 1395

روستای وِشته، بادامستان، آستان مقدس امامزاده یوسف، علیه السلام

به همت گروه طالقانی‌ها و سرکار خانم پروانه جوکار

 

پروانه جان مثل همیشه در تدارک آشِ خوشمزه - همسر و دختر گرامی و فریده خانم سلطانیان به ایشان یاری می‌کنند.

 

آقارضا مهرانی شله زردها را می‌آورد.

 

تشی سری چایی... اوووم نگم براتون

 

آلبالوهای پیشکشی از دوستانِ وشته‌ای... آقابراری باغت آباد

روحِ اعظم خانم جان هم شاد، ان شاءالله در باغات جنت، روزی خوار باشند.

 

خب آش هم حاضر شد... بیار آن کاسه رِ پُسر، الهی زاما گردی حسن آقایِ اسلامی

 

این دلبر چی می‌گه؟؟؟ (میگه بیا منو بخور!)

 

تقبل الله و نوشِ جان

 

#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد

#بیش_باد_این_مهر_یاران_بیش_باد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۴۰
درجی طالقانی

قند بُشکوتُنی خاطره

شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۶ ق.ظ

قِدیما یادُمه نَنوم هر وقت میخواست ما رِ قربان صدقه بَشوئه میگوت:

اِی تو نمیری تا خودُم با این قندشکن تو رِ بَکوشوم!

مُن نمی‌دانوم اینه دیگه چه جور قربان صدقه بِشیَن و اُظهارِ محبتی بَه ولی هر چی بَه، آخُرُش نه به قندشکنِ خونی، که به یه ماچِ تُفمال ختم می‌گردی. laugh

در هِمین راستا، یه خاطره بُخواندوم که در ادامه به محضرتان تقدیم مینُم:

ما مادر بُزُرگُمانه «خانُم جان» صُدا می‌کوردیم. یک روز خانُم جانُم ایوانی میان، نیشتی بَه، دَبه قَند خورد می‌کورد. مونم اوی وَر نیشتی بَم. خانه مانی قنده هِمیشُک خانُم جانُم خورد می کورد. بدُش میامه وَچان دست بَزُنُن.
او که دَبه قند خورد می‌کورد، یک کم عقل زُنُک اونجان دَبه، فقیر بَه، بیامه مای خانه ایوانی میان بنیشت.
خانم جانم بَشه اویی به یِچی بیاره. تا خانم جان بَش خانه‌ی میان، زُنُک مونه بُگوت دُتَر یِخورده قند هادین، مون قند نودارُم. مونَم دُلُم اویی به بُسوت، نُصفَ  قندِ سفره‌ی قند خالی کوردُم  زُنوکی کیسه‌ی میان.
خانم جان دی اویی به یخورده نان و پنیر و بلغور بیاردا  زُنُک بَش.

همینکه خانم جان بِنیشت قندَ خورد کُنه بُگوت: دُتَر قندسفره‌ی قند چو گِردی؟

مونَم دست پاچه گِردیم بُگوتوم: قندانه مون بُخوردُم!

خانم جان بُگوت اِی تو کوفته بُخوری، این همه قند چو وقتی بُخوردی مون حالیم نَگُردی؟ وایَست اونجه، مون تیی حقَته بَرُسُم...

مونَم پایَستام فرار کوردُم.
خانم جان قَندشُکَنه اَلَک کورد مونی طَرف، بُخورد مونی پا خون راه کَت.
آقاجانُم یکدفعه میدان دِ بیامه بُگوت: خانم جان چِبه اوقاتُت تَلَه؟

خانم جان بُگوت: وَچه بُمرد یک قند سفره ای قندَ خالی خالی بُخورد. بُگوتُم مَرَض قند می‌گیری میمیری!
آقاجانم خَنده کورد بُگوت: مرض قند گو او ره نمی کوشه، ولی اگه اون قندشُکن میخورد کلُه شه، الان او ره بوکوشتی بَه. دبیی دوتا قندی واستان، مای دُتَره کوشتَن بِدیی.

خانم جانُم بُگوت: کِسی که یک قند سُفره‌ی قندَ خالی خالی بخوره، هیچ بُلا نمی رَسه!

خدا رحمت کنه همه رفتگانو

 

 

نقل خاطره دوم از: بانو اشرف حکیم الهی

با سپاس از کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۵۶
درجی طالقانی

طالقانی «آش مُزرُعا»

دوشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۲۱ ق.ظ

یکی از ایده‌ها برای افزایش سود کشاورزان در کشورهای دیگه مزرعه‌ی پیتزا pizza farm است. در این ایده یک مزرعه ی دایره‌ای شبیه پیتزا می‌سازند که در هر تکه از آن یکی از مواد تشکیل دهنده‌ی پیتزا کاشته می‌شود. در یک تکه هم گاو و مرغ و خروس و ... نگهداری میشوند.
وسط یا کنار این مزرعه هم یک رستوران کوچک پیتزا فروشی می‌سازند که پیتزاهایی با محصولات همین مزرعه تهیه می‌کند. این پیتزا فروشی ممکن است هر روز یا آخر هفته ها فعال باشد. استفاده از طبیعت، خوردن غذای سالم از محصولات تازه و سرگرمی بچه ها با دیدن مزرعه از دلایل استقبال مردم است. این ایده اولین بار در منطقه ی مادیرا در کالیفرنیا اجرا شد اما به سرعت در سایر نقاط آمریکا و جهان گسترش یافت.

‏لزومی ندارد که حتما شکل مزرعه دایره ای باشد یا حتما پیتزا بفروشد یا رستوران شیکی داشته باشد، حتی توی ایران می تونه با غذای دیگهای اجرا بشه مثلاً غذاهای محلی.
به نظر شما، طالقان، چه مزرعه‌ای میشا دُرُست کُرد؟  آش؟  مرجوقلی؟  سیاخوروش؟ ؟؟؟

مینی نظر، آش خوبه. یه گردالی مُزرعا شبیه قُزان... تازه همه مواد لازم آش، طالقانی میان به دست میا...

سبزی... کَلُم... سیبزینی... نخود لوبیا مرجو... خامَک (گندم کوبیده)... کشک یا سُج... سیر... ارُشته... cheeky

 

با تشکر از کانال کشاورزان و کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۰۸:۲۱
درجی طالقانی

فـاجعه معــماری در طـالقان

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۰۵ ب.ظ

آن زمان که در کنجی می‌نشینیم و دفترچه خاطرات رو ورق میزنیم، در می‌یابیم که ای عجب، بسیاری از لحظاتی که با لذت سپری کردیم در خانه‌هایی بوده که با در و دیوار و پستو و ایوان و تنورستان و حتی نردبان آن هم، به قولی عشق می‌کردیم و هویت لذت گذشته را در منازلی این چنینی لمس کرده بودیم.

 

 

امروز وقتی می‌گوییم برویم طالقان یا فلان ییلاق، عملاً جاذبه‌هایی که در مخیله نقش می‌بندد طبیعت است و آرامش و تفریح .به راستی شده است که امروز دلتان برای در و دیوار خانه تان در طالقان تنگ شده باشد؟یا اگر تنگ شده، این دلتنگی به اندازه‌ای هست که شما را ترغیب به رفتن کند؟ آیا اساساً هیچ تصویری در حال حاضر، در ذهنتان از خانه‌تان در طالقان دارید که موجب وجد و شوری در جان شود؟

صد البته که جوهر کلام، بازگشت به خانه‌های کاهگلی که از لحاظ مقاومت و  بهداشت و آسایش در سطح پایینی بودند نیست. تا صد سال گذشته اکثر منازل در سطح کشور، از پایین‌ترین استاندارها برخوردار بود و چه هزاران هزار انسانی که به هنگام وقوع زلزله در زیر آوارهای این خانه‌ها جان دادند. چه کودکانی که به علت نبود بهداشت مناسب در این منازل فوت نکردند. چه بیماری‌هایی که در سطح جامعه تسری پیدا نکرده و هکذا...

آن چه می‌خواهم بگویم فقط فقر و فقدان هنر معماری در سازه‌های ویلایی و حتی شهری ماست. آن چه محصول چند هزار سال فرهنگ و هنر و اصالت ما متناسب با جغرافیا و فرهنگ و آداب و دیانت و روحیات و خلقیات ماست. هنری که خاک و چوب و آهن را چنان در هم می‌آمیزد که گویی خانه سکوی عروج روان به ملکوت شده است.

متاسفانه ما نتوانستیم ادغام صحیحی از تجدد و این میراث ارزشمند تا به امروز داشته باشیم و تقلیدوار سراهای چند صد میلیون تومانی می‌سازیم متناسب با آسایش تن و این در حالیست که ما وارث معماری بی‌بدیلی هستیم که خانه‌هایش سرپناه روح و روان هم بوده.

امروز در روستاهای طالقان شاهد ساخت مساجد چند طبقه با هزینه‌های بسیار بالا هستیم که متاسفانه فقط یک سازه است و اگر گنبد و گلدسته‌ای بر سر آن نباشد، در چشم ناظر گمان می‌رود یا مدرسه است یا درمانگاه و کمترین هنری از معماری ایرانی اسلامی که بستری فراهم می‌کند برای عروج خیال نیایشگر در آنها دیده نمی‌شود. تقلید پشت تقلید... کپی پشت کپی... رخوت پشت رخوت...!

در طالقان امروز ویلاها کمترین تناسب محیطی را دارا هستند و در بهترین حالت همان سازه شهری تهران ناگهان بر کوهی سر بر می‌آورد. خانه‌هایی با نمای روز شهری که وقتی دو ساعت در آنها می‌نشینی از یادت می‌رود که در طالقان هستی و وقتی از خانه خارج می‌شوی تلنگر می‌خوری که ای بابا اینجا طالقان است.

معماری ایرانی در یک کلام درون گراست و توجه ویژه‌ای به احوال و روحیات و ما فی الضمیر انسان دارد. مطبخ‌های غیرِ اُپن، ایوان، شبستان، اتاق‌های مجزایِ منتهی به ایوان، حیاط و باغچه‌هایی که در یک گردش کیهانی گویی منتج به مرکز آن آب و حوض می‌شود .سرویس بهداشتی در خارج از خانه و تنورستان و دهها شاخص دیگر. البته مقومات و مقتضیات زندگی امروز هم تغییر کرده و منظور بر احیا صد در صدی آنچه بوده نیست.مقصود برگرفتن حداکثری از آن هنر اهورایی است متناسب با زندگی امروز.

اینکه ما می‌رویم در بالا شهر و در یک رستوران شیک و گران قیمت با معماری ایرانی و سنتی که فقط در آن آجر و چوب و سنگ و آهن با ملات هنر ساخته شده است، می‌نشینیم و یک وعده غذا را به قیمت خون پدر می‌خوریم و صد عکس سلفی هم با آجرهای دیوار و تخت و پنجره‌های مشبک و منحنی می‌اندازیم و آنوقت در نافِ بافتِ روستایی طالقان، خانه‌ای می‌سازیم شهری!

خانه‌ای که اگر ده سال هم طالقان نروید، نه آجر قرمزِ گرم در نما دارد و نه ایوانی با سقف لمبه قهوه‌ای سوخته و نه نرده‌هایی چوبی ناز شصت استاد نجار و نه اتاق‌هایی حافظ امنیت روان، با درب و پنجره‌های مشبک چوب روسی، نه تنورستانی اَندود به نمای کاهگل نانو تکنولوژی و نه تخت و شبستانی که دلتان برایش تنگ شود.

 

 

امروز خانه‌های آنجا همان است که در اینجا... همچنان یک پذیرایی و یک آشپزخانه و سه تا اتاق و یک رنگ سفید به دیوار و مُشتی لوازم لوکس که مثال لوازم آرایش، خانه را از رخوت بیاراید.

امّا ای کاش خانه‌های طالقان به شکلی بنا شود که متناسب با محیط کوهستانی و برآمده از معماری با اصالت ایرانی و متناسب با فرهنگ بومی باشد. خانه‌هایی که فرق فارقی با منازل شهر داشته باشد و در عین رعایت بهترین استاندارهای موجود، ولو شده اندکی هم به هنر آمیخته باشد. فراموش نکنیم که شادی و رضایت درونی و در توالی آن آرامش روح و روان آدمی در یک خانه، هیچ ارتباطی به تجمل آن ندارد و کسب این موهبت جز بر طریق هنر معماری با اصالت که محصول چند هزار سال تکامل در هر فرهنگی می‌باشد میسر نخواهد شد.

آیا رفتن از این خانه شهری به آن خانه شهری در ییلاق، نامش سفر است؟.این چه سفری است که هیچ تغییر و تحولی در وجود آدمی در آن دیده نمی‌شود؟.امروز استفاده از هنر معماری ایرانی در گران قیمت‌ترین نقاط شهری تهران استارت خورده و امیدواریم هرچه زودتر به طالقان ما هم برسد.

تا بوده چنین بوده که همیشه اعتبار امور توسط قشر ثروتمند به جامعه تزریق می‌شود. در طالقان هم این شروع خجسته ولو بسیار محدود شروع شده است که ما می‌توانیم با توجه بدان، ایصال به مطلوب را سرعت بیشتری ببخشیم.

 

 

به امید روزی که دلمان برای یک شب اقامت در خانه‌های‌مان تنگ شود .شاید خانه‌ای بسازم فردا، خانه‌ایی که دلم لک بزند برای دیدارش. خانه‌ای با نمای آجرهای قرمز با بند کشی های سفید و مشکی که گویی یکدست، ردایی از خاک سرخ بر تنش پوشاندی. خانه‌ای با ایوان و نرده‌های چوبی قهوه‌ای رنگ، هنر دست استادی زبردست. خانه‌ای که هم تنورستانی به نمای کاهگل نانو دارد و هم هیمالانی زیبا کنج حیاط. حیاطی که به چهار گوش هندسی درخت و گل‌کاری شده است و در میانش حوضی آبی رنگ دارد. با ایوانی که سقفش لمبه‌های خرمایی رنگِ شیکی کوبیده شده و در دکوراسیون داخلی اتاق‌هایش، آجر و سنگ و رنگ کاهگل به‌کار رفته باشد. خانه، مطبخی داشته باشد با درب‌های مشبک جدا شده از پذیرایی. اتاق‌هایی که در درون خانه، با پنجره‌های منحنی به پذیرایی باز شود و شاید در گوشه آن تختی مجلل باشد که بنشینم و از پشت پنجره‌های مهربان، بارش باران و برف را تماشا کنم. خانه‌ای که هر گوشه‌اش نماز گزاردن، لذت داشته باشد و حداقل بکشاندم به سکوت و تفکر و اندیشه. خانه‌ای با جادوی معماری اصیل...

 

 

خانه‌ای خواهیم ساخت

به قلم: حامد نجاری، از روستایِ گورانِ طالقان

  منتشر شده در کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۰۵
درجی طالقانی

جانم خاکِ پر برکت طالقان

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ ق.ظ

فصل کاشت نشا در طالقانه. طالقانیان، نشا رَ  تَلک میگن (TALK)

ایمسال همه جور تَلکَ بُکاریم: هندوانه، کلم بوروکلی، انواع گوجه فرنگی، فیسالیس (عروسک پشت پرده)
آخه میدانی، طالقانی خاک برکت داره. همه چی عمل میا.

 


انتشار در کانال طالقانی‌ها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۵۴
درجی طالقانی

به یاد مرحومه سارا شیرجی

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۴۸ ب.ظ

به یاد شاعره جوان و دوست فرهیختهٔ مان بانو سارا_شیرجی از روستایِ مرجان، که متأسفانه امروز، در اثر ابتلا به بیماری کرونا به دیار باقی شتافت.

صلوات و فاتحه‌ای تقدیم روحشان می‌کنیم.

#کرونا #دختر_طالقان #صدا_و_قلمی_که_دیگر_نیست

شعر زیر از بانو شیرجی تقدیمتان

کاش با من سخن از خاطره ها میگفتی

کاش چشمان پر از حادثه خیس مرا            که پر از بیم جدا ماندن از احساس تو بود

در شب سبز هم آغوشیمان میدیدی

کاش می ماندی و شبهای دراز                 تنم از خواهش لبهای تو لبریز و خموش

به تمنای دو چشمان سیاهت می‌رفت

دل تنهای من از رفتن تو می‌گیرد             تن تبدار من از رفتن تو میمیرد... میمیرد...

 

اثر صوتی «چهل سالگی» با صدای شادروان سارا شیرجی تقدیمتان

کلیک و دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۴۸
درجی طالقانی

خاطره طنزِ شهرک، مغازه آقای اجلالی

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۳ ق.ظ

دم ظهر بود که رسیدیم شهرک و طبق معمول غصه نان بود و نگه داشتیم که مایی آقا بَشَ نان هاییره.
زمانیکه از گردنه به سمت طالقان سرجیر میشی در حالیکه محو و مسحور عظمت شاه البرز زیبا هستی و انگار موتور ماشین هم در سر پایینی آرامش، دیگه صدایی ازش در نمیاد، اولین صحبتی که میشه این هست که نان داریم؟؟؟

  • نه نداریم.
  •  پسر شهرک بُدار نان هاییریم.

اون روز وقتی که به شهرک رسیدیم، طبق معمول بعد از کشیدن ترمز دستی، چهار در ماشین یهو باز شد و پنج نفر سرنشین در کسری از ثانیه پیاده شدند و چنان پرندگانی که از قفس میگریزند، نفهمستوم کُجه دَرشی یَن! فُرار کُردُن! هرکس دی یک چی رو ویانه مینه و قِیشی جور درمیشو!
یکی نان، یکی هوا خوری، یکی کُش دَکوردُن، یکی من برم ببینم مامان کجا بَش و یکی دی سیککار بَکِشی یَن!

نمیدانم درب صندوق عقب چجور باز شد. حالا پیاده میگردون جای خود، نمیدانم چبه این بیصصحاب ماشینی دران رو باز مینگنن و نمیبندن؟؟
پیاده شدم و درب ها رو بستم و درب باک رو دی چک کردم که محض احتیاط بسته باشه و بنزین هوس درشی یَن نکنه!
دربها رو بستم و ماشین از اون حالت ماشینهای عبدل‌آباد که برای فروش، در و پیکرش رو برای خریداران باز میگذارند درآمد و یک جا خجیر پارک کردم و بد جور گُسنه‌م کوردی بَ و کالا کِتی بی یَم.
رفتم دکان آقای اجـــــــــــلالی
سلام و علیک و خوش آمدی و قفسه هانو نگاه میکردم یک چی پیدا کنم و باخوروم. یهو چشمتان روز بد نِینه بِدی یَم یک پیر مردک با کمری خمیده و بیل به دست بیومی و یک مشمع قند رو بَنگَت پیشخوانی سر و بسیار ادیبانه و شمرده شمرده داد زد: جناب آقای اُجلالــــــــــــــــــی چِب گُران فروشی مینی؟؟؟؟
چنان ضمه غلیظ و زیبایی بر سر الف اجلالی گذاشت که حافظ بر الف قامت یار نگذاشته بود.. مایی خنده درومی!
جناب آقای اُجلالی چب گُران فروشی مینی؟؟؟ یک کیلو قند مُنَ بُدای دو هُزارر تُمُن، جَری دُکان میدیه یَک هُزار و هشتصد و پنجاه تُمُن....چب گُران فروشی مینی؟؟؟
آقای اجلالی پیش بیومی و بگت: پدر جان این قندان حبه‌ای یه، گُرانتَرَ، اون قندان فَله‌ای یه. عِوهااااا اونجه اون سه خطه گونی یی دُل دَرَ... اینان فرق مینه.

پیر مردک که سوزنش رو صفحه خراشیده گیر کرده بود و خون جلو چشمهاش رو گرفته بود گفت: هیچ این حرفان نیه..... جناب آقای اُجلالی چِب گُران فروشی مینی؟؟؟
هرچی بنده خدا توضیح میدا پیرمردکی سر در نیمیشی و خلاصه پولش رو پس بُدا و پیر مردکه در کورد.
حالا مُن دی اِندی بَخِندی بی یَم روده هانوم بِسوتی بَ. یه بایره کیک ویتوم و بَتوم چندی میگرده؟؟؟ بگُت: دویست تُمُن.
بَتوم: جناب آقای اُجلالی چب اندی گُران فروشی مینی؟!

آقای اجلالی که کارد مینگتی قُرتشه خون در نیمیومی بَگُت: صِغیر خفه گرد، مُنی اعصاب داغانه! بشو رد گَن تا یک بُلا تی یِِی سر در نیوردوم.... بِدی یِی بِزی یَم تورَ بَکوشتوم... بشو رد گن... بشو!

ما دی فرار بر قرار ترجیح دادیم و از شهرک تا گوران ماشینی دل میگُتُم جناب آقای اُجـــــلالی و مایی آقا ننه دی میگُتُن: ای کُفتِ کـــــــاری!

 

شاد باشید

به قلم: حامد نجاری، روستایِ گوران
 منبع: کانال طالقانی‌ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۹ ، ۰۹:۳۳
درجی طالقانی

جوره یا چوره

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۶ ق.ظ

یک کلمه طالقانی: جورَه یا چورَه
که جمع آن می‌شود: جوران یا چوران

به معنایِ: جوجه، جوجه‌ها

 

 

ماشالله کُرگمان چندی جوره (جوجه) داره!

جوره رِ بیاردیه پیک نیک، آب و هواشان عَوُض گرده.
اِی امان الان بِدی چند تا گته جوره همسایه بیامیه وچانشی دانه رِ دَرَه میخوره.
عصبانی گردیه، پَرانشه پوش بُدایه که اونانه دُِندِک (نوک) بَزَنه که وَچانشی دانه رِ ناخوره.

 

متن تصویر از بانو مهری بهزادی (روستای وِشته)

با سپاس از بانو پروانه جوکار و آقای شهرام صادقیان

کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۱:۴۶
درجی طالقانی

اندر حکایتهای گپ من و ننه جان

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۴ ق.ظ

 

وقتی گَپِ تو با ننه‌جانت، ثابت مینه زُوانِ اینگیلیزی، تنها شعبه‌ کوچیکی از زُوانِ بین‌المللی طالُقانیه..!

در ادامه کشف ریشه طالُقانی کلماتی نظیر:

اَدمین: اونی که آدُمه به گروهان اَد مینه!

ناتریک: که هامون نات رینگِ یعنی انگُشتِت رِ گُرد ناکُن (اگه دقت کنین وقتِ ناتریک بِزیَن، انگوشت این شکلیه 👌 بعد باز میبو) و دیگر کلمات (که الان یادُم نمیا! 😁) )

ایسه الان های دی طالُقانی گِردی و طالُقان دوستانِ متعصب، با خیالِ راحت میتانُن از آن در گپانِ خود استفاده کنن.

 

تا های و هویِ بعدی، مُن بِشی‌یَم... 🚶‍♂

 

کار مشترکی از گروه طالقانی درجی و کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۹ ، ۰۸:۰۴
درجی طالقانی

معضلی برای طبیعت

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۰ ق.ظ

ضمن عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین، توجه شما را به مطلب پیشِ رو جلب می‌نماید که در این روزها، نمودِ بیشتری در زندگی ما دارد.

مُعضلی به نام «ظروف یک‌بار مصرف»

 


                                                                                                                                                                                                 عکس از بانو آرزو

عکس را نگاه کنید: واقعا زیباست، این سفره‌ها و این همدلی‌ها. سفره های طعام و برکتی که در ماه‌ مبارک رمضان و سایر ایام، در اکثر روستاهای طالقان گسترده هستند.
اما آیا تا به حال از خودمان پرسیده‌ایم که این ظروف یکبار مصرف پس از مراسم چه می‌شوند؟

من به شما میگویم که این ظروف، در نود پارچه روستای طالقان، در کوه و دشت رها می‌شوند!!
پس از جمع آوری از مساجد به سطل زباله و سپس آخر هفته توسط خودروی حمل زباله روستا به دره‌ای در نزدیکی روستا منتقل شده و یا بهتر بگویم که رها می‌شوند.
پس از مدتی، عفونت و شیرابه‌های این زباله، به باد و آب و خاک و حیوانات و محیط زیست تحویل داده می‌شوند!
آری، جمع‌آوری و دفع زباله، یک خودفریبی است و به عبارت دقیق‌تر زباله‌ها فقط از جلوی دیده‌گان و انظار برداشته می‌شود، بی هیچ دفع و از بین رفتن.

مدتی است در یک یا دو روستا در طالقان، طی یک حرکت فرهنگی، مساجد از ظروف یکبار مصرف استفاده نمی‌کنند و برای مراسم‌ها ظروف عادی خریداری شده است. این امر البته اندکی و فقط اندکی، به زحمت بانیان مراسمات اضافه می‌کند اما مادامیکه در طالقان یک سیستم جمع‌آوری و دفعِ صحیحِ زباله به وجود نیامده و در طی آن، تفکیک و بازیافتی هم وجود ندارد، یقیناً چنین حرکات فرهنگی، نشان از بصیرت و سطح بالایِ فرهنگ آن مردمان دارد.

 


امیدواریم روزی فرا برسد که این معضل وحشتناک، در دره طالقان و بلکَم در سراسرِ گیتی از بین برود و اولین قدم حصول این نتیجه خواست و اراده جمعی مردمان این دره سبز است. خواستی که مراجعِ ذی صلاحِ مسئول را به تکاپو و دغدغه بیاندازد به عقلانیت و هوشمندی و خدمتِ خردمندانه بینجامد.
فراموش نکنیم که اگر بنا را چون امروز بر سیر طبیعی تجزیه این زباله‌ها در طبیعت بگذاریم، حدوداً دویست یا سیصد سال دیگر نوادگان و نبیره و ندیده‌های نسل بعدی می‌توانند
 از زیر خاک، ظروف افطاری نذری اجداد و نیاکانشان را بیرون بیاورند و ظرف ماستی کثیف و تجزیه نشده را به یادگار داشته باشند!!
البته اگر تا آن زمان، خاک و زمینی برای آنها مانده باشد و چه بد اجدادی بودیم و چه بد آثاری از خود به جای گذاردیم.
من، تو، ما، همه مقصریم. باشد که به خود بیاییم.

 

اصل مطلب به قلم: آقای حامد نجاری (اهلِ آبادیِ گورانِ طالقان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۰
درجی طالقانی