چپاک میگوت :
طالقان دبی یم و اعلام کوردون مسجد سالگرد عمو فلانی هسه..
ما دی گو ، ننه آقا طالقانی و ختم بشی ین فُرمان
اون سال دی ماشالا پیر مردکان و زنکان مسابقه درنگتی بی ین بموردونیب.... انگار اون سر و اون دنیا چه خبره!! ختم باد دکتی بی یِ یم .
قبرستان به مسجد و مسجد به قبرستان گردی به مایی آسیو راه و کلا حضرت عزراییل دی گوران رو کُنترات بیتی به.
القصه بَنشتیم مسجدی دل و ملا فلانی دی بیومی منبری سر و از نوحه بخوانستون شروع کورد تا صحرای کربلا و تف و لعن بر یزید و شمر گور به گور
اون سر دی یک دربست بیگیت بَشه جهندُم و دَرَک و تَش و دودی دل و اون کله دی یه سر بِزی به جنتی قطاره باغان و لاتان و آبیجاران
سر راه دی یه سلام علیک دو سه تا حوری سیه چشم رو کورد و دبه منبر رو تمان میکورد .
مُن چرتکه دست گیتی بی یم و هر جور حُساب سرانگوشتی دی میکوردوم به روایت اوامر و نواهی فقهی مونی جا یا درک جهندُم بَ یا نهایتا جهندومی هیمالانی سر
دبه منبر تمان میگردی که شیخ بگت : حضرت امیر بفرماسیه وقتی این دنیایی دل درین جان میکنین چه چیز گیر میورید که ارزش اون با عمر بشی یتان برابری مینه؟؟..
هرچی که اویی پی دباشین یعنی اونه یی سر عمر و مهلت بنگتین.
.آیا ارزشش با عمرتان برابری مینه یا نه....
که ناگهان این سخن امیر همچین یه ناتیریک مونه بِزی(تلنگر)
بعضی موقان دنیا حرف میزنن آدومه اِچین میمانه خِری وِری یاسین .(سخن حق در گوش نادان)
امبا یک حرف مینی آدومی دل چالی میان( وجود ) انقلاب مینه...
عجب کلامی
عجب نغزی
عجب گپی
اندی مونه فوکر و خیالی دل ببرد که اصن حالی یم نگردی یه لقمه غذا رو چطو کُفت کوردوم.
برنجش شفته بَ یا دان بَ؟
.فقط به این نغز حضرت امیر فوکر میکوردوم.
مسجد د درومی یم و راهی سر دِبی یم خالک زهرایی خانه یی پیش رد میگنسوم که یادوم کت خاله مونه بتیه یه گته لاک (سینی چوبی بزرگ) گندم برشتوک مونیب کنار بنگتیه.
بتوم خب این دی غِنیمت... همین یه لاک گندم برشتوک یه نصفه روز عمر رو هدر میدیه
مفت باشه، کُفت باشه.
در بِزی یم خاله در رو واز کورد و همین سولام نکوردیه شروع کورد مایی گردن کار بار کوردون
__ خاله تصدقت گرده... بلات سرُم... این کابینت رو دوش گیر ببر اتاق ایوانی دل سَرادین اینجه حیاطی دل دَباشه گربه لان میگرده میشون کُش میکشون بیصحابان
حالا نیمیدانوم این بَپوسیه کابینت رو راهی سر پیدا کوردی بَ یا کدام دره گَل د بیوردی بَ نمیدانوم
یه بایر زنگ بزیه کابینت که محله یی گل مینگتی بازیافتی دی اورو محل نمینگت.
__ آخه خاله جان گربه دی اینه یی سر کُش نمیکشه... این چیه بیوردی خانه یی دل؟؟
__ حرف نُباشه... بشو بنگن اتاق ایوانی سر.... میانش کلی چیز مینگنوم.
حدود شصت کیلو وزن این آشغاله کابینت بَ، به چه بدبختی و مکافات اورو دوش گیتوم ببردوم اتاق ایوان. به این فوکر میکوردوم که کارد باخوره شکمت.... آخه تو بگو یه سه خطه گونی گندم برشته تورو هادی ین. آیا ارزشش رو داشت؟؟ خیر سرت مثلا سخن نهج البلاغه عمل کوردی مفت گندم گیروری؟؟ خاک جمیع عالوم سرت
کابینت تمان گردی یه بپوسیه فرش دوازده متری دستی دی مایی گردن بار کورد که ببر تنورستانی دل.
از زمان احمد شاه قاجار فقط یک طایفه خالک زهرایی یالان و نوه هان و نتیجه هان این فرشی سر کُش بِزی بی یَن.
اون کُشاشی فرش رو دی بنگتوم تنورستانی دل و مونی شانان دیه سراکتی به. به هُرت باخوردون دکتی بی یم..
نفسم جرومی بتوم خاله مونی گندم برشتوکه هادین مون بَشوم تو مونی بابا رو دروردی. خالک دی بَشَه یه گته مشمع بیورد و دقیقا حس کلفتی رو داشتم که بعد از کار مزدش رو هامیگیره...
بشی یم خانه یی دل و کرسی بیخ بنشتوم یه پیاله گندم برشتوک دی پیشوم بنگتوم
یه اُزگه دی کف دستم دکوردوم و هی تُک میزی یم.
میجواستوم و به گلهای جاجین روی کرسی خیره گردی بی یم.
عمر میگذشت و دبی یم از یه دوندوک بزی ین به گندم کیف میکوردوم.
به هر حال چه کیف دباشه و چه دنباشه
شب غریب ساعتی عقربه هان وا نیمی یسه.
تا اون روز مونی خال( خیال) بیست میلیون تومن بدامه و یه کُلِ ماشین بخرستی بی یَم
.اما اینطور نَبَه بلکَم بیست میلیون و دو سال عمر بُدا بی یم(داده بودم) و یک کٌلِ ماشین بخرستی بی یم
کفت بگیره این ساعتی عقربه هانه..
وانیمی یسه
نویسنده: حامد نجاری
روستای لهران در پایین طالقان، طول جغرافیایی ۵۰درجه و۳۶دقیقه وعرض جغرافیایی ۳۶درجه و۱۳دقیقه وارتفاع۱۸۰۰متر و در۲۷ کیلومتری شهرک واقع شده است.
لهران بدلیل داشتن کوههای فراوان ودر ارتفاعات بالاتر هم مرز بودن با الموت از موقعیت جغرافیایی بسیارخوبی برخوردار است و بیشتر مورد علاقه ی کوهنوردان، صخره نوردان و شکارچیان در تمامی فصول سال است. همچنین در فصل بهار دارای امکان سبزی چینی وکمان گوشت و در تابستان اسفندچینی میباشد. روستای لهران دارای یکی از کوههای مهم طالقان بنام وجین است که در گذشته مردم لهران در این مکان مستقر بودند که بدلیل وجود مارهای سمی به منطقه کنونی نقل مکان کردند که اثارکمی از دیوار خانه های قدیمی و سنگ نوشته ای عظیم الجثه هنوز برجای مانده است.
روستای لهران دارای چشمه بزرگی است که از دیرباز تمام نسل روستا انرا سینه به سینه به یادگار دارند، غروب نشینی جوانان لهران، پرکردن اب کوزه و تولکا و اب دادن احشام و رفع خستگی جوانان از ویژگیهای محبوبیت این چشمه است.
از آثار باستانی این روستا میتوان به تپه ی باستانی معروف به قلعه دیو اشاره کرد و همچنین قبرستان قدیمی که با توجه به اثار برجای مانده از سنگ قبرها میتوان انرا به زمان زرتشتیان تخمین زد.
روستای لهران در نوروز پذیرای مهمانان گرامی میباشد.
عکس: احمد لهراسبی
این چوچُکی از شارجه، دلتنگ طالقانه
به عشق کوه و جاده، دَره آواز میخوانه
عکس: مینا قادری، شعر: مریم قادری
سلام من به طالقان، به آن خجیره شهرمان
به آفتاب کوهی تُک، به باغان قشنگمان
به چشمه ی پر از اُو، زلال و آبی رنگمان
عکس؟ شعر؟
الا ای طالقان و طالقانی، همیشه زنده و سالم بمانی
نکن یاد این زبان مادری رِ، که خوش بو همدلی و همزبانی
عکس و شعر: احمد لهراسبی

امرو صبح
هر چی میتانی قهقه بزن
هر چی میتانی شیطانی کن
هر چی میتانی اطرافیانت محبت کن
بدا همه تویی لبخند ده لذت ببرن
امروز
هر چی میتانی خوارته کوری هادین
هر چی میتانی چیزای خوبه تجربه کن
چون امروز فقط یبار اتفاق دمیکوبه
پس امروزه خوجیر زندگی کن
متن سحر سید علیخانی
عکس مهناز فلاحی

■ روستای گـَراب انتهایی ترین روستای طالقان به طرف شرق و یکی از سرچشمه های رود طالقان میباشد.
■ این روستا، یک چشمه معدنی دارد که به جهت گوگردی بودن آن خواص درمانی زیادی دارد. آب فراوان این روستا به منطقه طراوت غیر قابل وصفی بخشیده است.
■این روستا در 28 کیلومتری روستای جوستان طالقان قرار دارد و آخرین روستای طالقان از سمت عسلک طالقان میباشد .
■از دیگر اثار باستانی روستای گراب نیز میتوان به سنگ نوشته ی قاجاری واقع در گردنه ی عسلک طالقان اشاره کرد.
#مطلب #ارسالی از :
آقای شهرام نظری از سوهان
کانال طالقان نگین البرز


عملیات برفروبی و پاکسازی بهمن در ۵ نقطه از محور روستایی جوستان به گراب (حدفاصل تکه رو تا دوراهی خچیره)، توسط عوامل راهداری شهرستان طالقان (۱۳۹۵/۱۲/۱۳)
بازی های قدیمی در طالقان
#جوز_وازی ( #گردو_بازی ):
▪️ یکی از #بازیهای مشهور و معروف منطقه بود که در مقیاس بزرگ و در هر منطقه طالقان انجام می شد. و انجام آن از هیجان و حساسیت بالایی برخوردار بود. و بچه ها هنگام بازی سرو صدای زیادی می کردند.
▪️شرح بازی: در ابتدا بسته به تعداد نفرات بازی که بیشتر چهار ،پنج،شش بیشتر و یا کمتر بودند نفری #یک یا بنا به توافق، #دو گردو در یک نقطه به ردیف قرار می دادند فرض کنیم تعداد نفرات بازی #پنج_نفر باشد تعداد پنج یا ده تا #گردو به ردیف قرار می دادند که اصطلاحا به آن #مال می گفتند و هر شخص برای خود یک گردوی خیلی گرد و درشت داشت که به آن #تیره یا تیره مال می گفتند. و بهترین تیره تیره ای بود که هم #درشت باشد و هم اگر از ارتفاع یک متری به روی زمین پرت می شد ارتفاع نمی گرفت و به سطح زمین (بامی سر) می چسبید که در اصطلاح به این #تیره ها #ارقه یا #دچک می گفتند. و پنج تیره پنج نفر در دست یکی قرار می گرفت و آن شخص تیره ها را در دو دستش تکان می داد تا خوب #قاطی شوند و #تقلب نشود و بعد آنها را با هم به روی زمین می انداختند و تیرهای که بیشترین فاصله را از بقیه تیره ها می گرفت #اول و به تناسب فاصله بقیه تیره ها از تیره اولی نفرات دوم سوم چهارم و پنجم مشخص می شد. و بعد نفر اول و بقیه افراد به ترتیب در پشت سر او رو به سمت #مالها که قبلا روی زمین در فاصله حداقل دو متری یا بیشتر، از مالها قرار می گرفتند. و بعد نفر اول تیره خود را به سمت #مالها با دقت پرت می کرد اگر تیره به یکی از مالها برخورد می کرد تمام گردو ها مال او می شد و او #جوزان را جمع می کرد ولی #تیره او باید سر جایش می ماند و بقیه نفرات باید تیره او را می زدند اگر نفر دوم تیره او را می زد #نصف گردوها را از شخص #اول می گرفت و بازی #تمام میشد و دور تازه از اول شروع می شد در قسمت بالا اگر نفر #اول تیره اش به جوزان برخورد #نمی کرد نوبت به نفر #دوم و اگر مال او نیز برخورد نمی کرد نوبت به بقیه افراد به ترتیب می رسید.
▪️مطلب ارسالی:
#علی_صفاری (زیدشت)
کانال: طالقان البرز


روستای دهدر واقع در #عرض جغرافیایی 36 11 21 و #طول جغرافیایی 51 02 45 و 2300 متر #ارتفاع از سطح دریا از روستاهای بخش بالا طالقان از شهر طالقان بوده و از سمت شمال با کوه خاص از سمت شرق با روستای آسکان از سمت جنوب با روستای گته ده و از سمت غرب با کوه پیله وهمن همجوار میباشد.
■ از جاذبه های گردشگری و توریستی میتوان به #آبگرم #گنداب در روستای دهدر اشاره کرد که به زمان #قاجار برمیگردد
■ #قلعه #استقراری قلعه #نوده یا قلعه #کیان خاتون روستای دهدر طالقان
دوران تاریخی تا قرون 7 و 8 هجری
حد فاصل میان دوروستای دهدر و اسکان
■ #محوطه #تاریخی معصوم زاده پیر غلام و #محوطه #باستانی گندی آب روستای دهدر طالقان
هزاره اول قبل از میلاد
1760 متری شمال شرق روستای دهدر
■ نام های خانوادگی اهالی بومی روستای دهدر طالقان
کیان –طاهری- قادری- محمودی ...
■ مطلب ارسالی از :
آقای شهرام نظری از سوهان
■ و جمع آوری سایر اطلاعات روستا توسط ادمین های کانال طالقان نگین البرز
تعدادی عکس مربوط به روستای دهدر (با تشکر از کانون فرهنگی اورازان)
مراسم عروسی قدیمی در دهدر


تسطیح و رگلاژ محور روستایی دهدر در بخش بالاطالقان، توسط اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان طالقان (۱۳۹۶/۰۲/۲۰)


🌸 بُهار
بهار زودتر بیو، دلُم بگیت که باخُته منی وجود، هزار شوق و آرزو.
بهار زودتر بیو. بهار زودتر بیو.
طالقانیان و کلا کوهپایهِ ی مردم، یه تکیه کلام دارن که خجیر نی، البته به نظر من. حقیقتش فلسفه بگوتنشِ درست درک نمینُم. میگن: سیاه بهار بیامه. نمیفهمم این گپ شان کنایه از چی هسته، شاید از سر نداری این حرفِ میزنُن. شاید دی به دلیل کار زیاد تو فصل بُهار اینه میگوَن. شاید دی به این دلیل که مَک و میوه دِنی، میوه های پاییز و زُمستان، بهاری باد که دیمشان میخوره، میگندن و بدرد نمیخورن. تا دو سه ماه باید صبر کنی تا پیش رَس میوه هان از بلاد گرمسیر بیا، که برخلاف ظاهرشان، چنگی به دل نمیزنه. مثل توت فرنگی که خیلی خوشبو و شکیله، اما دلچسب نی.
بگذریم، گپ اصلی دِه منحرف نگردیم. مُن این سیاه بهار بگوتنی فلسفه، حالیم نمیبو که هیچ، اصلاَ از بیخ و بُن با زُبان بیاردُنش دی مخالفم. بهار یه دانه هسته. زیبا، شکیل، سبز بهار. آها عزیز جان، سبز بهار دَره میا. این زُمستانِ سوت و کور که روز کوتاهه و شو بلند و روزی میان فقط کوشکورُت و غُرابی غچ غچ صدا میا و شو دی شغالی ناله و گرگی عوعو، دَره میشو. سیره قشنگِ صدا روزی میان و بلبل هزار دستانی آواز شو بگوش میرسه.
اسفند هسته و بهمنی وَرف او میبو. بوی بهار میا. بنفشه غنچه مینه و پونه در میا. شکوفه های نازنین دارانی سر میشکوچه. سیپید، زرد، صورتی. برعکس زمستانی ابری هوا، بهار میا طالقانی آسمان ستاره پُر میبو. روخانه گَل او زلال و پاک میبو. پرنده ها لانه میسازن و کورِ موش زیمین دِه سر در میاره. عکسِ زُمستان که افتوشم سرده و تابستان که گرم، آدُمه خوش میا این قدیمه خانه هانی کَندای سر، آفتاب دیم بنیشه و از ته دل نسیمِ بکشه سینه شی میان.
آها سبز بهار دره میا. مالداران مال دَر مینُن جمانی ده دران. باغداران نهال میکارن و جو در مینن. پرنده ها مستی مینُن. آدُمی دل میخوا پَرپَرُکی جور، دوتا نرمِ بال داشته باشه، قشنگ و چند رنگ، سبکبال این بوته گُلان دِه بَپُره اون غنچه ی سر. یا بلبلکی جور، این باغ دِه بشی اون باغ. یا دم لاسکه ی جور، این روخانه سَنگانی سَر دِه وُشت کنی و جیغ شادی بَکشی. آها عزیز جان، سبز بهار میا. همانی کو میگن بهار خانم فصل زایش و تولد. جانِ بُهار زودتر بیو...
متن: ابوالفضل یزدانی از خُسبان
عکس: الهه تاجدینی از حسنجون
با صدای: فرشید فلاحی از کولج
ویرایش: سیده مریم قادری از اورازان
کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.
این متن زیبا و ارزشمند با صدای غزل گونه ی فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)

طالقان قشنگه
باران بیا قشنگه
برف بیا قشنگه

غروبش قشنگه
آسمانش قشنگه
زمینش قشنگه
بهارش قشنگه
تابستانش قشنگه
ای خدا جان خلقتتی قربان
