درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

کلمات زیبا و دوست داشتنی «چله بزرگ»، «چله کوچک»، «چارچار»، «سده»، «اهمن و بهمن»، «سیاه بُهار» و «سرماپیرزن»، کلماتی هستند که برای نسل قدیم بسیار آشنا و با رگ و خون آن عزیزان عجین شده ولی نسل جدید، خیلیهاشان هیچ از آنها نمی دانند.



در باور قدیم، زمستان به دو بخش: چله بزرگ (چله کلان) و چله کوچک (چله خرد) تقسیم می شده که چله بزرگ از (اول دی ماه  تا دهم بهمن ماه) و چهل روز کامل بوده و چله کوچک از (یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) به مدت 20 روز کامل است و به همین دلیل چون 20 روز کمتر از چله اولیست، چله کوچک نامیده شده است.
 
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شد، مردم دور هم جمع می شدند و از این جشن لذت می بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی به دور آتش، سده را جشن می گرفتند.
جشن سده، با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند،  آغاز می‌شود.
این جشن همیشه به شکل دسته جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت می‌کنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است.

این دو برادر (یعنی چله بزرگ و چله کوچک) در هشت روز در کنار همدیگر هستند که آن 8 روز را «چار چار» می نامند. یعنی چارچار، به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک گفته می شود.



پس از چار چار، نوبت به  اهمن و بهمن (پسران پیرزن (ننه سرما)) می رسد که خودی نشان دهند. 10 روز اول اسفند را اَهمن و  10روز دوم اسفند را بهمن می گویند و این 20 روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند. (قدرت خود را برتر ببینند)

در مورد این دو برادر، قدیمی های نازنین، شعر زیر را می خواندند:

اهمن و بهمن، آرد کن صد من،
روغن بیار ده من، هیزم بکن خرمن، عهده همه با من


تا اینجا 20 روز از اسفند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شده اند و می ماند 10 (یا 9) روز آخر اسفند ماه که 5 روز اول «سیاه بهار» نام گرفته و در این ایام، شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول شروعِ کار کشت و زراعت می شدند. شعری که آنها در این ایام زمزمه می کردند به این صورت بود:

سیاه بهار، شب ببار و روز بکار


5 روز آخر هم  «چلّه پیرزن» یا «سرما پیرزن» نام داشت که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد است و اکثر اوقات از آسمان، تگرگ می بارد که قدیمی های دل پاک بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مهره ها و مرواریدهای آن به زمین می ریزد.


حیف است بچه های ما این ها را نشنوند و  قصه های قدیمی از صفحه روزگار محو شود.



منابع: پایگاه خبری امید وزوان
  و  دانشنامه آزاد فارسی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۵۴
درجی طالقانی

اصطلاح گُرگُش زوز کُورد

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ق.ظ


📋 اصطلاحات طالقانی

          گُرگُش زوز کُورد

گورگی زوز از آن خُجیره اصیله طالقانی اصطلاحاته👌👌👌

اصل اصطلاح، اشاره داره به زوزه گرگها، وقتی یک طعمه پیدا می کنند
و به این معناست که نونشون افتاده تو روغن و روزگار بر وفق مرادشونه

حالا وقتی میخوان بگن که طرف خیلی خوش به حالش شده و سرنوشت به میلش چرخیده و یه اتفاقی افتاده که به نفع اون تموم شده، میگن: فلانی یی گورگ زوز کوردیه

مثلاً:
وَرف بیامه، وَچانی گُورگ زوز کُورد...
یعنی: برف اومد و بچه ها خوش به حالشون شد، چون هم مدرسه ها تعطیله، هم میرن برف بازی!

مثال دوم:
یه پسربچه ی شکمو تعریف میکرد:
دیشو سر سفره شام، ننه، برارمه تَشَر بِزی
او دی قاهر کورد و شامشه ناخورد...
مینی گورگ زوز کورد و اویی غذا رِ دی مُن باخوردوم
(ای کُفتُت گرده دَله خیک! 😄😄)


TaleghaniDarji
⚜️__________:::__________☆
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۷
درجی طالقانی

بُهار میا...

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ق.ظ


کِی میبو بُهار بیا... دُواره بِشیم واش بار ؟!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۴۳
درجی طالقانی

شعر تفرج

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۴۹ ق.ظ

درین شهروک مونوم یک طالقانی                 نویسوم مون یه شعری تا بوخانی

بوشوم لاتی میان، روخانِیی لو                       چایی مون دم کنوم با چوشمه ای اِو

دَبوستوم مون طونابی تا خوروم تِو                  گوانُ و هم خرانه هادیم جِو

تفرُّج مون کُنوم در کوه و صحرا                    ازین گردوش دلوم میبو مصفا

بوشوم سُرخه دِمیجاری سریندان                   توماشا مون کنوم آیات یزدان

بَگَردُوم مون همَه جارَه ببینوم                        غم و غوصه ز دُل بیرون نومایوم

خدا میگو تفرج کن زیمینَه                           توماشا کن زیمین و آسمانَه

زیمین و آسمان مُلک خدایَه                         خدا ماره همیشه رَهنومایَه

مشو غافول، نُما شکر خدارَه                         خدادَه تو بوخاه خیر و صلاح رَه

به گوش جان شنو پند خدارَه                        توماشا کن تو آیات خدارَه

تفرج کن که این تیی بَ خُجیرَه                   اوطاعت کن خداوندِ کبیرَه

 

 

شاعر: آقای علی صائمیان، شهرک طالقان

خوانش: خانم سیده مریم قادری، اورازان          دریافت فایل صوتی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۴۹
درجی طالقانی

آش در فرهنگ ایران و طالقان --- قسمت سوم

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۱ ق.ظ

انواع آشهای نذری، در طالقان بسیار است. مثل:

🍵 آش دندونی (نذر به سلامتی دندان درآوردن نوزاد)
🍵 آش باران یا همان چمچه گلین**
🍵 آش پشت پایِ زائر یا مسافر
🍵 آش مراسم های مذهبی مثل چهل و هشتم (آخر ماه صفر)
🍵 آش شیشه برای سلامتی زائو و نوزاد
🍵 آش سیزده بدر و همینطور شیلان کشی**
🍵 آش ویارونه برای مادر تازه باردار
🍵 آش سربازی برای سلامتی سرباز وطن
🍵 آش شفای مریض (آش امام زین العابدین)
🍵 آش سفره حضرت اباالفضل

و انواع دیگری از آشهای نذری که به نیت نذر صاحبخانه طبخ و پخش می گردد.


🔸 حال ببینیم که حکمت این آش نذری چیست؟

در روایات و توصیه های دینی آمده، برای رفع بلایا چند راه موثر وجود دارد که عبارتند از: دعا، صدقه، صله رحم، نیکی به والدین، استغفار و توسل.
نیک که در این توصیه ها بنگریم، می بینیم که در آیین و مراسم طبخ و پخش آش نذری، تمامی این راهها یا بسیاری از آنها، مستتر است.

به عنوان مثال، بانویی با اجازه بزرگ خانه، برای شفایِ فرزند بیمارش، آشی نذر می کند.
او از اقوام و بستگان خود دعوت می کند که در فلان روز، منزل آنها جمع شوند. (صله رحم)

سپس با کمک و همیاری یکدیگر، آش را طبخ و بین دوستان، آشنایان، فامیل، همسایه ها و نیازمندان قسمت می کنند و صدالبته قسمت بزرگ و پروپیمان آش، متعلق به والدین صاحب نذر است. (صدقه و نیکی به والدین)

در زمان طبخ، دعا و نیایش و عرض نیازی هم به درگاه خداوند خوانده می شود. مثلاً دعای توسل یا زیارت عاشورا و با نمِ اشکی، از خطاهای گذشته استغفار و به معصومین و اهل بیت نبوت توسل می جویند و نیاز و حاجت خود را از خداوند درخواست می کنند. (دعا، توسل، استغفار).

و اینگونه است که با رجوع به روایات اسلامی در می یابیم که نیاکان ما چه هوشمندانه، این رسم خوب و اثربخش را برای ما به یادگار گذاشته اند.

ان شاءالله نذرهای همگی قبول حق
و حاجات، روا به خیر باشه 🙏🏻🍃

خلاصه که هروقت نذری آش بَپُتین، مایی سهمِه دی یادا ناکُنین... یه گَته قُزان بَرسانین درجی یی بَه 😜😌😉


TaleghaniDarji
✍🏻 به قلم: سیده مریم قادری
با تشکر از همیاری استاد فرشید فلاحی و بانو میرزکی
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی




💡 برای خواندن بیشتر درخصوص «چمچه گلین» و «شیلان کشی» به لینکهای زیر مراجعه فرمایید:👇🏻👇🏻👇🏻

چمچه گلین                                شیلان کشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۴۱
درجی طالقانی

آش در فرهنگ ایران و طالقان --- قسمت دوم

يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ق.ظ

در دیار طالقان هم به سان جای جای مملکت ایران، آشهای محلی طبخ می شود.
حتی گزافه نیست اگر طالقان را شهر و دیار «آش» بنامیم.
چرا که این غذای گرم و سبک و سالم، در روزهای سرد و کوهستانهای پر برف طالقان، بهترین خوراک مردمان سخت کوش و قناعت پیشه آن محسوب می شود.

از انواع آشهای محلی می توان به کشک آش، دوآش (دوکَجیز)، تِلیارد، کنگر آش، کَلُم آش، آش شلغم و ترش آش اشاره کرد.

آشهای طالقانی، از ترکیب موادی که محصول دستِ خود طالقانیان است به دست می آید.
مشتی گندم یا جو، نخود و لپه و مَرجو (عدس)، سبزیهای کوهی یا باغی، سیب زمینیهای ریزِ کوچک اما خوشمزه، شلغم، کلم، چغندر، بَلگه (برگه زردآلو یا سیب و هلو)، کشمش و آلو خشک، جوز مغز، یک بادیه ماست ترش شده یا کشک یا سُج (قره قروت) و آب زرشک و هر آنچه دم دست زنِ کدبانویِ طالقانی است، در دیگ ریخته شده و بار می شود تا سرِ صبر و حوصله پخته و عمل آید.

آن وقت است که کدبانو فرصت می کند تا به کارهای دیگر خانه و زندگی برسد.

مثلاً یادم می آید در اورازان، روزهایی که نانوایی (نان دبستن) داشتند، دیگ آش دوکجیزشان در ته تنور جای می گرفت.
سر ظهر که می شد، ایزاری پر از نان، گسترده و پیاله های آش، دست به دست می شد.

سهم همسایه ها هم همیشه محفوظ بود و «هَمساکاسه» آنها نیز می رسید.

آش همیشه با تار و پود زندگی مردم دیار طالقان، گره خورده است.
در بسیاری از مراسمها و جشنها، این خوراک طبخ می شود.
از مشهورترین آنها می توان به آشِ حنابندان و آشِ شیشه (ششمین روز تولد نوزاد) اشاره کرد.

آش نذری هم انواع گوناگونی در طالقان دارد که در مجالِ بعدی به آن خواهیم پرداخت ان شاءالله.


TaleghaniDarji
✍🏻 به قلم: سیده مریم قادری
با تشکر از همیاری استاد فرشید فلاحی و بانو میرزکی
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۶
درجی طالقانی

چپاک 18: تِقّی صُدا

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۱۲ ب.ظ

یال بی یَم و خدایا دور کن شیطانی کینی پارس. قِدیمان اگه یادتان باشه، لحاف و دوشوکانه، معمولاً گوشه اتاق دِچیه میکوردون و یه ملافه دی رواَش میکشی ین و اون بیخان دی نفتالو دِمیکوردون که  لَمک نکوعه. این دوره یی جور نبه که خانان کمد دیفالی و این چیان دباشه.
یک روز بشی بی یم اون لک و لایی سر و وحشیانی جور بُمبوروک میزی یم، اندی جفتک بپران بزی یم که یَگهو لحاف دوشوکانی چینه بیصحاب اون بیخ و بُنوره دِ دَگـِـــردی و اچینی برج های دوقولوی یازده سپتامبر سقوط کورد و جیر کِتی یم و  بالم ارنج د درشی.
حالا ترسوم د تو بَگِی جیک بزی یم ، نِزی یم.
اگه صدام در می یِ یمی میخواس دوتا درد رو بُداروم. یکی دستی درد، یکی ننه یی کتکی درد.
هیچی، مونه ویگیتون ببردون درمانگاه، حالا مایی شانس دزدی به ما واکَت مهتابی شِو گردی.
 همین برسی یِ ی یم آجیر خطر بزی ین و درمانگاهی درو دَبَسان و قلف و کیلی کوردون.
جنگی دوره بَ
اون گور به گور صدام که خودوش و پی یَر و مارش و هفت جد و تخم و تبارشی  روحو قبری دل تش بکشون تهران رو بمباران میکورد و هر شِو یک وَرو میزی.
تا کیانه کی هرچی بنشتیم درمانگاهی برقان بشیبه وبرق نی یومی و ما دی نصمه یی شو  دَگَشت کوردیم سمت خانه.
خدایا دور کن غریب کوره شیطانی بی یِ یم
مون نیمیدانوم یا ما ساق نبی ی یم یا این دوره یی یالان ساق نیون.
هیچی، برسی ی یم خانه یو مایی ننه طبابتش رو شروع کورد و  طفلک یه بَرکَر بنگت اتاقی دل و وشته یی نموک دی دکورد اون میان و بگت همینجه کینتو مینگنی و دستتو دکن این دل و  وَرز  بدین.
مایی شانس اون شِو مایی همساده دی بیومی مایی خانه که فیلم اوشین رو بِینون.
اوشین دبه پخش میگردی و همه دی اُسکوب بزیه نگاه دبی یِ یم.
اوشین ورفی دل یخ میشکی و روخانه پیان بایره امراض و چرکه خَرقه هانو میشورد و مایی بورمه درومبی به
حالا مون دی از یَگ طروف درد
از یَگ طروف دستوم برکری دل
از یَگ  طروف دی قفلک بزی بی یم اوشین نگاه میکوردوم
آقا یَگهو مایی کله شروع کورد بخارسون و همین نغافلی اون وله بالوم رو جَروردوم که کله رو بخارانم
تَق    تِق    تِق
اصن نفهمسوم چو گِردی و بترسی یم و دست به پیله بنشتوم و بدی یم  همه مونه نگا درون.
حالا همه خال کوردون مون بی ادبی کوردیمه و باد در کوردوم.
😡 صغیر یتیم بماند بی تکلیف!   ای کُفت کاری!   ای مرض!   ای درد بی درمان!   ای نیم مونی اُزاروک
حالا دستت درشیه، کینتی چفت و بند دی درشیه یتیم؟
😩 بابا جان مون غلطه کار نکوردوم، دستوم صدا بودا
😡 خفه گرد، صغیر گوزون
😩 ای بابا... گیریفتاری گردی ی یم.... بابا جان مونی این صحاب بمورد بال صدا بودا.
حالا هرچی دلیل و برهان بیور مگه باوور مینون؟
بابا جان ، ننه جان ،مونی کله بخارست و بالمو جروردوم و  تق صدا کورد ،
مونه بدبخت گو اینجه پیز به کین بنشتوم.

دستمو پیشوردوم و بدی ین که دست خجیر واز و دبست میبو و رژ گردیه تا باور کوردون
آها
از نبودن دلیل کذب مدعا استنتاج نمیشود.
دلیل و برهان نداشتم که مون غلطه کار نکوردوم. امبا نبود دلیل موجب نیمیگردی مونی مدعا از بیگناهی کذب و دورو باشه.
این مونیب درس گردی در قضاوت

وقتی خنده تان تمان گردی شماییب دی درس گرده.
شاد باشید🌺


✍ نویسنده : حامد نجاری - گوران

 

 

برگردان "چپاک  ۱۸" به گویش بایزرودی
برگرداننده: آریو برزن کیان - گته ده

ایمی سر گذشت
وچه بیه مه، خدا دور کن بیمه، شیطونی کینی پارس.
اگه شما ره یاد بو، مارون اندی لک و لا و دواج دوجمبیه نه، خدا بدونه، تا چاچ لک لا بیه، یک گته لابند دی  وی سر کشنبیه نه. لک و لای بن دی  نفتالو ریزنبیه نه تا لمک دنه کوئه. اللونی جور نبیه گو، خونه گازکشی بو چارتا پتو داشته بی.
یه روز بشیه مه لک و لای سر، هی خدمه جور دار و بنه بزامه، یک دفه تمام دشک و دواجون غر بزا، اچین بو نیویورکی برجه د قلو بریته، من جیر کتمه، می بالسکین درشیه.
اسا ترسمه گپی بزه نم.
اگه می ونگ درآمبیه، د جور درده واسسه تحمل کنم، هم درد درشینه بالسکین، هم شپپاتی باخردن.
خلاصه منه ویتنه ببردنه درمونگاه، اسا نوبت که می دزدی برسسیه، مهتابه شو ببیه.
همینکه برسیه می، درمونگاهی دری گل، آژیل خطر بزانه. ووووو‌‌‌‌و
درمونگاهی دره دبسسنه و وره قلف  و کلی بزانه. جنگی دوره بیه. اون صدام بباس سگ، وی جدو آبایی قبر تش هایره، کرجه بمبارون کنمبیه، هرشو یک جاره زنمبیه، یک روز زورآباد بزا، یک روز امی خونه ای دسشویی ره بزا😄😃😃
تا کیهانه کی بنیشتمی تا درمونگاهی در وا ببو ولی وا نبیه، برق دی بشیه بیه...
خلاصه وگرسسه می به طرف خونه.
همینکه برسیه می خونه، می مما طبابته شروع کرده..
یک لوی ره او دکرده و وشته ای نمک دکرده وی دله، وره هدی بدی بزا. منه بوته خدتی دسته درینگن اویی دله، اون یکی دسسی همرا وره بمال.... می بد شانسی، اون شو امی همساده بیما امی خونه تا فیلم اوشینه بیاشن. همه اوشینه یاشمبیه نه. اوشین ورفی دله ای، یخه اشکنمبیه، چغره لباسونه شورمبیه. می مار و همسایه زنک اوشینی سر گذشتی به برمه کنمبیه نه. من دی می دست دره لوی دله، دره اوشینه یاشه مه. آقا یک دفه می کلله، شروع بکرده به خرش بکردن. یک دفه ناقافلک، وله دسته جور اوردمه، خدمی کلله ره خرش بدیم.
تق   تق   تق
اصلاً نفهمسسه مه چی ببیه، خلی بترسیه مه. بدیه مه همه، واچردنه منه یا شندنه. همه فکر کردنه، می کین درشیه.
می مار منه بوته: کفته کاری، بی تکلیف، صغیر عمه بمرد، ای درد بی درمون بیری. تی دست درشیه، نتوندی خدتی کینی چفت و بسته بداری.
اسا اماره گوز بار کندی؟😄
جانه مار، من غلط ... می دستی صدابیه...
خفه بباش... صغیر گوزنه کین...
ای بابا عجب گرفتاری ببیه مه، می بالی صدابیه...
هرچی من دلیل بیوردمه، کسی ره باور نبیه...
جانه مار، مما جان می کله خرش بکرده تا باله جور اوردمه ...تق صدا بدا.  من گو خدمی پیزی سر نیشتمه...
وختی شمی خنده تموم ببیه، شما عِربت بیرین.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۱۲
درجی طالقانی

زمستان 96 و اولین برف حسابی البرز

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۰۹ ب.ظ


کلیپ بارش برف در طالقان، خبرگزاری صدا وسیمای البرز

دریافت کنید (دانلود)



تو این هوای سرد فراموششون نکنیم...❤️ فیلم از: نیلوفرسادات سیدعلیخانی

دریافت کنید (دانلود)


می بینی ام وقتی به مویم برف غم باشد     روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد
یادت می آرم گفتی امید بهاری نیست        وقتی زمستان و زمستان پشت هم باشد
شعر: مهدی فرجی، عکس: ابوذر جان علیپور


خوشمزه فصل که این شبا، مهمان بعضی خانه هاست....

(نمی دونی چیه؟  پس به 👈🏻 اینجا  👉🏻 یه نگاه بنداز)


بعد از زِنجیل چرخ، زِنجیل کفش دی مُد گِردی👆
در روزهای برفی و یخبندان، خودتانی هوا ر بودارین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۹
درجی طالقانی

آش در فرهنگ ایران و طالقان --- قسمت اول

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ق.ظ

یاکوب ادوارد پولاک، سیاح و پزشک اروپایی، می گوید: هیچ چیز برای ایرانی غم انگیزتر از آن نیست که ناگزیر باشد غذای خود را به تنهایی بخورد.

آش یا «با» در فرهنگ ایرانی پدیده ای است فراتر از خوراک که به فراخور حال و به مناسبت پخته می شود: گاه به عنوان دارو، گاه رواکننده حاجت، گاه برای دفع بلا و گاه برای ادای نذر. پختن آش بهانه ای بوده و هست که ایرانی خورندگانی را بر سر خوان خویش بخواند و شکمشان را سیر کند و از برکت دعای آنان، حاجتش روا یا نذرش ادا شود.

اعتقاد به کارکردهای آش چنان بوده و هست که آشهایی برای نزول باران، خورشیدگرفتگی، قطع سرما و یخبندان و  برای تندرستی و حاجت گرفتن پخته می شوند.
در بسیاری موارد هم، آش پختن بهانه ای برای دور هم نشستن و از تنهایی درآمدن بوده و هست. مثل سنت طبخ آش پشت پا برای جمع شدن در خانه ای که مسافری از آن رفته و رفع دلتنگی اهل خانه است.

آش پختن کاری است سهل و ممتنع.
سهل است چون ترکیب پیچیده ای ندارد و ممتنع است، چون آن را به عالی ترین شکل پختن، تجربه می خواهد.
اما با کمی دقت و خرج کردن سلیقه هم می توان نتیجه ای درخشان گرفت.
پایه بیشتر آش ها ترکیب ساده ای است که از آب و برنج و عدس و سبزی و حبوبات به دست می آید.

اینجا ترفندی هم بیاموزید و با آن صد نوع آش سنتی و ابتکاری بپزید و به یک تیر، دو نشان که نه، صد نشان بزنید:

پایه آش که به دست آمد، یعنی ترکیب آب و عدس و حبوبات و سبزی که یکی، دو ساعتی جوشید و غلیظ شد، هر چاشنی ای که می خواهید به آن بزنید. مثلا آّبغوره بزنید، می شود آش آبغوره. گوجه سبز هسته گرفته بزنید، می شود آش گوجه سبز. زدن کشک و ماست حاصلش می شود آش کشک و اش ماست!
هر چند این تمام فوت و فن آش پختن نیست اما خوراکی که حاصل می شود، خورندگان را کاملا راضی خواهدکرد. 


TaleghaniDarji
✍🏻 به قلم: نیوشا طبیبی
 برگرفته از هفته نامه کرگدن
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۵
درجی طالقانی

همـّت نـفـس

سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ق.ظ


مُن همیشاک، وَختی راهُم میرسه به یه دری کو دَبُسته
یا جایی که آدُومانُش مُنو راه هانمیدیَن پیش بَشُم

ویشتر سماجت مینُم که خودمی بَه راهه وا کُنُم

آن وَخته کو هم شو راه میشُم، هم روزان...

آها عزیزجان
دَبُسته درآن بَه که مُنو به آن جَرایان برساند!


✍🏻  متن طالقانی: سیده مریم قادری – اُورازان
با الهام از متن هوشنگ گلشیری


ترجمه:

من همیشه وقتی می رسم به یه در بسته

یا جایی که آدمهاش راه نمیدن به من که جلو برم

بیشتر سماجت می کنم که راهی برای خودم باز کنم

اون وقته که هم شبا راه میرَم و هم روزها


آره عزیزجانم

درهای بسته بود که منو به جاهای بلند رسوند...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۴۳
درجی طالقانی