درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی طنز» ثبت شده است

داستان طنز: قهوه اُسپُرسو - قسمت سوم

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ ب.ظ

نگاههای سهمگین ‌اهالی کافه مخصوصا مردوکان رو حس میکوردوم. نگاههایی که درون جنسی هسه و  هر کدام ترجمانی داره . والبته فقط یک مرد میتانه اورو دیلماجی کنه.
گارسون بی یِ یمی میزی سر و اون دفتر محضری رو پیش بیورد و گفت: خوش آمدید ...
دترک اعتنا نکورد و بگت: آفوگاتو لطفا
گارسون که هودار پی اویی قیافه داد میزی از مهاجرین هسه اورو بگت: ببخشید، آفوگاتو نداریم.
دتروک سرشو جیرانگتی به و موبالی همرا کار میکورد . جواب بدا: پس لطفا یه « موکا»  و به باریستاتون بگید شکلاتش کم باشه.
حالا مونی دهن دی شیلانوک ولگه ایی جور واز، گارسون گفت: چشم ، ده دقیقه زمان میبره.
یتیم همچین با غیظ مونه نگاه کورد انگار شوهر ننه شو بدیه. خب پدسوخته مونی تخصیر چیه این سیمرغ افسانه  مونی بِومی سر بنشتیه؟!
آب معدنی توک میزی یم و خودومه بی اعتنا نوشان میدام. امبا که از هر فرصتی جهت بررسی چهره ایسیتفاده میکوردوم. نه اینیکه چشم چران باشوم نه.  اکثرا مردکانی خلقت اینطور هسه که خالق  دوتا چوشم بدایه . هیکی چشم معمولی که معمولا غیر فعال هسه یا مکان فعالیتش خانه ای دل هسه  و هیکی دی چشم فرویدی و اپیکوری که عموماً با پلک دبس دی کار خودشو مینه و بیرون خانه کار مینه. البته درب بقا همین چوشمی سر میچرخه.
در تشریح چهره باید متوسل به مثال گردوم. شاید بشا اینطو در نظر گرفت که اویی آقا یه سرخپوست زیبا با اون صلابت و غرور در چهره  و ننه اش دی مثلا  مرلین مونرو بیه، دست و انگشتانی کشیده و بلند و قدرتمند.
اوووه مای گاد که جان میدیه  قولنج رگانت بیگیره این دستان بیا تی ی ی قولنجه بشکنه. باراِلاها چب اندی مونی ذهن فقیره؟
خودومی پیش بگتم مونی آقا ننه گو ده ساله رحمت خدا بشی ین و تنهایی دست دِ دیگه خسه گردی یمه .دوتا خاخوران دی گو با سر و پوست بِشی ین و زندگی یشانی پی درون، شاید تنهایی دوره تمان گردی باشه و این بانوی محترمه در حقیقت مونی نیمه گمگشته باشه.
اما نه
آخه این چطو میتانه مونی نیمه گمگشته باز آید به کنعان باشه؟
او اچینی یک لنگه  درب کاخ سعد آباد و تو اچینی یک لنگه بپوسیه آزونگله.
همین الان که حسب اتفاق مونی پیش بنشتیه نود نفر مونه تف و لعن مینون وای به حال اینکه خیابانی دل اویی دست مونی دستی دل دباشه.
در ثانی اینانی یگ هفته ایی خرج و مخارج از مایی یک سال جان بکنسون ویشتره. اما شاید اویی آقا مون د خوشش بیا و یه کارخانه یا صرافی  بزنه مونی اسم و خرجش درایه.
همینطو آخرین ملکول های اسپرسو رو دهنی دل سق میزی یم و ارتش عقل همچنان از سپاه خیال شکست میخورد. لعنت به تنهایی که دروازه دل رو روی هر وهم و ناشد و ناکسی واز مینه
احتمال عشق یک آدمی که خیلی تنهایی بکشیه به داهول (مترسک) مزرعه دور از ذهن نیه
درگده ، جهندوم د ، اگه یک هفته دی اویی همرا باشم و مونی گُرل فرند گرده خودش نقطه عطفی در زندگی هسه. آره . همینه .
تصمیم قطعی بیگیتوم که راس گردوم و بهش بگم : ببخشید خانم
او دی بگه بله بفرمایید....
بگم شما دوست دارید که گریه یک مرد رو ببینید؟
حتما میگه نه و در اون هنگام میگم پس لطفا شماره منو سیو بفرمایید.
آره همین خوبه و جواب میدیه.
صندلی سر د راس گردی یم و همین بیو می یم دهن واز کنم که درب کافی شاپ واز گردی و یه خوشتیپ پسروک از این بدنسازان دلومی و دتروک بپرس اویی بغل.
صدای اذان ظهر از بلندگو های پل طبیعت طنین انداز شده بود. یِقدی طول بکشی جهات اربعه و شمال و جنوب دستم بیایه و خداروشکر  کوردوم روزنامه  ها و جراید صبح فردا تیتر نزی ین که:

جوانی بر سر دعوایی ناموسی پس از صرف یک فنجان اسپرسو سی هوزار تومونی از بالای پل طبیعت به داخل مدرس جنوب انداخته شد.

پایان

به قلم: حامد نجاری (اهل روستایِ گورانِ طالقان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۳۶
درجی طالقانی

داستان طنز: قهوه اُسپُرسو - قسمت دوم

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۲۷ ب.ظ

من موندم و یه کیشکه فنجان و یه بطری آب معدنی،
یک کیشکه فنجان از همونانی که بابای اوشین و اقای تاکا هارا دور اجاق مینشتون و کفتیبه ساکی میخوردند. یک لحظه شک کردم که نکنه این خشه کینه مردوک ساکی قهوه دکوردیه بیوردیه.
فنجان رو جروردوم که بو کنم بدی یم عوهاااا خدایا آدومی عاقبته خیر کن، این فنجانی دل گو هیچی دنی. قطره چکانی همرا شاید ۱۰ سی سی میانش قهوه دکوردی بی ین.
یعنی اگه یه ذره فنجانو کج میکوردی کف فنجان دیار میگردی. بتم شایدا این صغیران یادا کوردی ین فنجان رو پر کنن . یا اینکه راهی میان اون خشه کینه مردوکی دس د بپاتیه.
تورا کتی یم .
راس گردی یم که بشوم بابا شانه دروروم که یه گارسون دیگه اسپرسو بیورد بنگت رو میز کناری. یواشکی چوشمی بیخ دید بزی یم و خیلی نرم و آرام کین خیلیز باخوردوم جامی سر.
اون اسپرسو دی مونی شینی جور، یک کیشکه فنجان و یه قاشق غذا خوری قهوه کف استکان دبه.
بتم این یه ذره بیصحاب تا دوندانانی سر د ردگنه چیزی نمیمانه که  جیرادی یِ ی
چمیدانستوم؟؟؟
مونی ننه اسپرسو درست کوردیبه؟
مونی آقا اسپرسو درست کوردیبه؟
چمیدانسوم؟
فنجانو بیتوم و بتم به سلامتی سه تا ده هزاری که تش بکشی یم و یه کله فنجانو جر کِشی یم. تا ثانیه هایی تمام ساعت های دنیا ایست کوردون. احساس کردم یه سیاهچاله فضایی مونه جذب کوردیه، تمام مغز و اعصابم اِرور ۷۱۸ بودا.
حس کردم قیافه م در حال انقباض و مچاله گردی ینه. انگاریکه آیینه مقعری دل خودتو نگاه دری
مغزم تصاویر درهمی نشان میدا. مثلا توهم بزی یم که اون خر مگس در کارتون حاج زنبور عسل که عینک ریبن میزی رفته آقاجانمی کوپایی سر نشتیه و ناخن گیری همرا ناخن هاشو وِمیچینه.
یا آناکارنینا از مسکو فورار کوردیه و دقیقا پل گورانی بیخ روی شاهرود یخ بزیه پاتیناژ مینه .
یا جناب «بودا» آلومبه دس گیتیه جوز جیر مینه!
خدای من
خدای من
زهر مار تر و تلخ تر از این بیصحاب چیزی تا حال خلق کوردی؟؟؟
کل سیستم عصبی م مختل گردیبه و مونی زبان اچینی مرغی کین نبض میزی.
چشمم به بطری آب معدنی افتاد و حالا هرچی تقلا مینوم این بیصحابی در واز نمیگرده. انگار ننه شانی قباله ازدواج رو مهر و موم کوردی ین. نصف آب معدنی رو جر کشی یم و دهنی دل چرخ بودام و جیر کوردوم. نفسم دریمی ، خسته و دشروس لپا کتی یم و جرعه جرعه آب میخوردم. انگار جهنمی دل دکتی یم و با هر جرعه اب یه قدم به سمت بهشت حرکت مینوم.
کم کموک اون تلخی جهنمی رد گنس و طعم بینظیری از قهوه به جانم نشست. این طعم به همراه بوی آسمانی قهوه احساس درون گرایی عجیبی در من ایجاد کورد.
ناخودآگاه گوشم محو موسیقی کافه گردی. یک آهنگ زیبای فرانسوی اثر الکساندر دسپلا  به نوعی کشکیروک خیال رو پرواز میدا. حس میکردم وارد «کتاب قلب زن» اثر سامرست موام گردی یم و در کوچه پس کوچه های بارانی پاریس با آقای استریکلاند نقاش بَنِششتی یم و شطرنج وازی مینوم.
ایتالیایی یان راست میگن که اسپرسو یی همرا باید زندگی کنی، بقولی اوشانی ضرب المثله.
در خیالم مشغول به بازی شطرنج با آقای استریکلاند بودم که کافه شاپی درب واز گردی و صدای کفش پاشنه بلندی زنانه همه توجهات رو به خودش جلب کورد.
همانجا متوجه گردی یم که گوش و هوش مردان متاهل در تشخیص برخی اصوات  به شدت قوی تر از مردان مجرد هسه و جغدی جور همه مردوکانی کله ۱۸۰ درجه پیت باخورد.
خدای من
اندامی زیبا و خوش تراش که خدا اورو در یک متر و هشتاد ‌و پنج سانتی موتر قد ، پیکر تراشی کوردیبه  و
کفش های پاشنه بلندی که وقتی راه میشی انگار یک اسب عربی با عضلات براق در زیر نور آفتابی ‌‌‌پاییزی در مرتعی زرد رنگ مشغول عشوه گری هسه و گیسوانی سیاه و  بلند  که چون شاخه های بید مجنون با ترقصی وزین حرکت میکورد.
از اون جراهی نگاهی به میزهای پر شده در کافه انداخت . تو گویی به روی نت های موزیک دسپلا راه میشی و هیچ اعتنایی به نگاههای سنگین نداشت.  یهو همون دست قضا وارد گردی و این مجسمه جاندار قدوم مبارکه رو بچرخانس و بیومی مونی میزی سر و با صدایی خش دار و تا حدی اندوهگین ولی بسیار محکم و با صلابت گفت:
_
ببخشید میتونم اینجا بشینم
منتظر پاسخ من نومانس و هیچ اعتنا دی نکورد و صندلی رو درورد و بَنِشت.
انگار طلسم گردی بی یم و تُک حرکت نمیکورد ، به یه بدبختی با دمی که از بوی قهوه سونگین گردیبه فقط اورو بگتم: خواهش میکنم ، بفرمایید.

ادامه دارد...

به قلم: حامد نجاری (اهل روستایِ گورانِ طالقان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۲۷
درجی طالقانی

داستان طنز: قهوه اُسپُرسو - قسمت اول

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ق.ظ

 جمعه روزی بود. بَتُم ماشینه سُوار گردوم بشوم تهران گردی. نمیدانم دست قضا چطو گردی مونه ویگیت بَبَرد و به خودم آمدم و بِدی یم عین میمون کین قورموز از میله های پل طبیعت اوزان گِردی یم و محو توماشای سیل ماشینهای مدرس جنوب هستم.
خودومیب دَقُم میزی یم که مونی پیش یه کافی شاپ ظاهر گردی و باز این کُفت بیگیت دست قضا نفهمسوم چطو دَسُنگله بِزی و مارو دکورد اون میان.
اول ماه بود و جیفان پر از پول، بَتُم که بشیم بِینیم چیه!!! دیگه یه قهوه باخوردون اندا خرج و فتورات نداره

 

بَنِشتوم. همه با کلاس و بقولی سانتال مانتال، یالشانی دوماقه دستمال مرطوبی همرا وِمیتون.
یه موزیک لایت  فرانسوی، خیلی های کولاس
اِندی در و دیفال و میز و صندلی یان برق میزی که دستانه مشت کوردی بی یم اثر انگوشت میزی سر نمانه
خلاصه گارسون بیومی: خیلی خوش آمدید، چی میل داشتید؟
مون دی این فیلمانی جور بتم یه قهوه لطفا ... بیدون شیر و شکر!
چیمیدانسوم، فیلمانی دُل دِ یادگیتی بی یم.
مردوک وَقَعی ننگت و بگت لطفا انتخاب بفرمایید.
یه گته دفتر نفهمسوم کجاش  دِ درورد و بنگت مایی پیش، از لحاظ ساختاری و ابعادی یِقدی از دفتر محضر داران کیچیکتر به. آقا ما اینو واز کوردیم، فقط اعداد رو میشاس بخوانسون!
یه اُسمان اَجَق وَجَقی اون دل دبه که به خدا اگه خودشان بتانن تلفظ کنن و بخوانن. مونی انگلیسی بدوک نبه ولی نفهمسوم اسپانیایی بنوشتیبه یا فرانسوی.
حالا مردوک دی علم مو داغ گردیه مونی کله ایی سر هُسا به، تِکِیم دی نمیخورد.
هی جر و جیر کوردیم، هی چپ و راست کوردیم. خدایا چی بگم اوره؟ عجب غلطی نکوردیم؟ کُفت ویگیرون اون خیکه، خبرتو صبر میکوردی خانه ای دل همون کین جوش بزیه چایتو کفت میکوردی!
احساس یه اعدامی رو داشتم که وقتی پای چوبه دار میشو از کرده و ناکرده خودش پِشیمان گردیه و ارزو مینه همه چی خِو باشه.
امبا خدا هرچی دِسی پیشو بوداشتیه و مارو هانودایه، یه پر رویی خاصی مرحمت فرموده که همیشه در مواقع خاص مونی ناجی هسه.واقعا هیچی مثل پر رویی مایه پیشرفت و اعتماد به نفس در جهان انسانی نیه.
کینو یه چپ و راست کوردوم و خجی لم بودام و بدی یم یه اسمو میشا تلفظ کوردون: espresso
بوفهمسوم همان اسپرسو هسه، ضایع نکوردوم و بتم یه اسپرسو
- بله قربان
دواره مردوک نمیدانم کجه ش د یه کارت خوان درورد و بنگت مایی پیش که حساب کنم تا سفارش در نوبت قرار گیره. صغیر عین کانگورو همه جاش کیسه داشت. دَس دِمیکورد یَک چی درمیورد دوبرابر قد و وزنش، یه فیش مایی پیش بنگت: ۳۰ هزار تومون!!
ننه ت بمیره، زمین داغ باخوری راس نگردی به حق پنج تن
۳۰ هزار تومونی همرا یه باک بنزین میگِردی دو بار میشی یم تا پراچان و گته ده طالقان
درگده، جهندوم دِ
خلاصه یه یک ربعی سیل ماشینها در مدرس جنوب رو نگاه میکردم.
اینهمه ماشین کجا میشون؟ چی یِ ی پِی؟ کی یِ ی پِی؟؟ زندگی جاریست و مرگ و تولد این راننده هان اثری در جریانش نداره
در این افکار فلسفی غوطه ور گردی بی یم که خَشه کینه، مردوک بیومی و یه کیشکه فنجان بنگت مایی پیش
کنارش دی یه لیوان آب خنک!
-خدمت شما قربان ، امر دیگه ایی باشه
- سپاس ، عرضی نیست

ادامه دارد...

به قلم: حامد نجاری (اهل روستایِ گورانِ طالقان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۲۲
درجی طالقانی

مصائب کرونا و بسته شدن جاده طالقان در ایام عید

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۰۴ ق.ظ

خبر خوش آن که الحمدلله طالقان جانمان در لیست شهرهای سفید بیماری کرونا قرار گرفت. بی‌شک بعد از لطف الهی، رعایت بهداشت و طرح‌های فاصله گذاری اجتماعی و دستورالعمل‌های ستاد مقابله با کرونا و با همت مردم فهیم طالقان و همکاری نهادها و ارگان‌های مسئول، در ایجاد و تثبیت این وضعیت، نقش عمده‌ای داشته و دارد. امید آن که بلاهای اینچنینی هرچه زودتر از کل کشور عزیزمان رخت بربسته و از صحنه گیتی به کل محو گردد.

در ادامه متنی را که در روزهای اوج بیماری کرونا توسط آقای حامد نجاری نوشته و در کانال طالقانی‌ها منتشر شده است را می‌خوانیم. به نیت لبخند روی قشنگِ تُوکِتان.

چند روز پیش کاری سر دِبی یَم ولی بیکار. لعنة الله بر این ویروس منحوس یِزید صفت که همه دنیا کار و زندگی دِ بَکِتی ینه. از حق صُحب تا نُمازی مَغرُب دو تا مُشتر این دوکانی میان نمیا اقلکن دوتا فاحش هادیه آدومِ.
خلاصه، موباله دَس گیتوم و تلگرامه واز کُردُم. تقریباً هیچ گروه و‌کانال و در و دوجه ای دَنِبه که اسم این بیصحابه کورنا میانش نباشه. هر جایی دی دل میشی خبر بِزی ین اِندی مبتلا گِردی یَنه، اندی بَموردی ین، اندی میخوا هله رحمت خدا بشون. اندی زنده درشی یَن ولی هیچ معلوم نیه بعدا بخوا رحمت خدا بَشُن یا نَشُن و خلاصه اگه کورنا نکوشه این اخباران سُل باد دِمینگنه آدُمه میکوشه.
ای خدا جان، این کمونیسته ویروس بیصحاب کُجه دِ دریمی آخه؟!
بَتم بَشُم دنیای مجازی طالقان ببینم چه خبره؟ اول کانال طالقانیها، خجیره کاناله آخه، ادمینانُش همه مایی قِدیمه رفیقانُن، همه خجیره بَشورد دَشورده یالُن. البته یکی یَشان یقدی تور توری مینه گاهی وقتی ولی مایی عِزیزه رفیقه‌، بگذریم... خیلی اوشانه تعریف دی کنی مُندشان جَر میشو ایسه  مایی سُلامه دی علیک نمیگیرون! وُلاااااا
القصه، کانالی میان بِدی یم یکی پیام مردمی بزیه که آقاجان، این طالقانی جاده رِ دَبِندین تا دیر نگردیه این ملعون ویروس اقلن طالقان نیا، طالقانی هوا سرده اکثرا دی پیر آدوم زیاده دَرِ و خلاصه یه مدیریتی گرده...
پیش خودم بگُتُم که باریکلا، حرف حساب بزی و بقولی پیشگیری همیشه درمان دِ بیهتره. از طرفی خیلی راحت دی میشا مدیریت کوردون. یه نیم باند جَعده ( جاده ) ویشتر نیه گو، کلاَ میخوا جاده ای دل راه بِشی بایس مواظب باشی دَس و پَرت نامحرمه که از روبرو میا وَرا نیگیره، البته یه چهار بانده جاده دی داریم منتها استفاده نمینیم. جزو میراث فرهنگی ملموس طالقانه. آنطور که ویل دورانت در تاریخ تمدن بَگُتیه کلنگ اولیه در دوران پارینه سنگی بِزیه گِردیه. بعدش در زمان اردشیر چهارم یقدی اوره هُموار کُردی ین بتانه چاپار اویی سر حرکت کنه نامه برسانه .حتی برای مدتی جزوی از جاده ابریشم بیه. مارکوپولو سفرنامه ای دل اشارتی به آن کوردیه. منظور اینکه اون چهار بانده جاده جزوی از میراث کهن طالقانه که طالقانی آدومان همیشه خِویی میان اون جاده د رفت و آمد میکوردی ین. اصلاً ضرب المثل داریم که میگو ایشالا پیر گردی رو ایشالا اون یکی طالقانی جاده ای سر بِشی و وَگِردی. حالا اینان به کنار، همشهریانی که درس تاریخ بُخوانسی ین بهتر میتانُن نظر هادی ین .
بعد از اینکه اون پیام مردمی رو بخوانسوم حقیقت خوشحال گردی یم.
ایضما کانالی دل خبر بزی ین که از طرف مسئولین طالقانی جاده تحت کنترل قرار بیگیت و جز افراد بومی که برای انجام کاری بِشی ین کسی نمیتانه تشریف بیوره طالقان .تازه اوشان دی باید تست هادین تب و لرز و قولنج نُداشتی باشُن. دواره پیامهای مردمی بزی ین کانالی دل:

  • یکی بَگُت ما گو طالقانی آدومیم ولی ساکن تهرانیم چب نمیتانیم بِشیم؟
  • یکی دیگه بَگُت مایی خانه دزد بزنه کی میخوا جُواب بدیه؟
  • یکی دیگه بَگُت پول بودامه خانه بَخَرِسی یمه، پول بُدامه مگه الکیه پول بُدامه؟ سند دارُم منگوله دار.
  • یکی دیگه بَگُت مُن عادت کُردی یم ماهی یَگ بار تمدد اعصابیبه بَشوم طالقان تازه مونی ننه دی طالقانیه.
  • یکی دیگه بَگُت مونی دل مرحوم گت آقامیب تُنگ هایتیه بنده خدا سال ۱۳۳۰ رحمت خدا بشیه میخوام بَشوم اویی خاکی سر فاتحه خوانی.
  • یکی دیگه بَگُت مون میخوا بَشوم خانه ر یک سر بزنم ببینم مایی کنتور آب بَتِرکیه یا نه!! تازه مایی محله ای سگان گُسنه یون اوشانه میخوا غذا هادی یم.
  • یکی دیگه بگت ایست بازرسی سر سوال کنین رانوکی به طالقانی چی میبو هرکس بتانس جواب هادیه طالقانیه بدارین ردگنه.
  • یکی دیگه بگت تهرانی خانه رِ خانه تکانی کُردیم یَگ وانت خُرابه چیانه جمع دروردیم میخوا ببرم طالقان.

برار جان، خواخور جان، شمایی بُلا مونی سر
ویروس شمایی خانه ای سند منگوله دار و شمایی سُجلِ نگا نمینه که طالقانی آدومید یا گیلانی آدوم؟! همانقدر من و شما میتانیم ناقل این بیصحاب ویروس باشیم که اون بابای غریبه که عمرش طالقانه ندیه، چه فرق مینه؟ چه فرق مینه ترک و بلوچ و لر باشیم یا طالقانی؟ هرکس بیرون د میخوا دلایه ممکنه ناقل باشه. اصلا ناقل دی نباشی هیچ بُلا دی نُداشتی باشی، این ورف و خُنُکی دل میخوا بِشی طالقان چه کنی؟ مال داری؟ قال داری ؟ یال داری؟ بنیش خانه تی دل آخه خانه ت آبادان. اندی درن طالقان مایی آقا ،مایی ننه ، پیر آدومون، خدای نکرده بخوا این ویروس طالقان فراگیر گرده حالا حالاها در نمیشو. طالقان  سرده. کفیکون دو‌ ماه گرمی ویشتر نداره گو، ایمسال دی گردیه خدایی ورف انداز. اندی کوچان ورف دَرِ نمیشا راه بِشی ین.
مُن دی میدانم شمایی دل تونگ هاییتیه، میخوا بشین خاکی سر، میخوا بشین خانه زندگی یتانه سر بزنین،میخوا بشین آقا ننه رو سر بزنین، اما وضعیت اُضطراریه ، همه باید باور کنیم که از یکسری خوشایند هامان باید بگذریم.
فکر میانبر بزی ین نباشیم، میخوا همدلی داشتی باشیم تا به امید خدا این مرض زهر ماری ردگرده.
بندگان خدا عوامل و نیروهای  انتظامی و هلال احمر این ورف و سرمایی دل جاده ای سر خدمت مینون ماییبه، اوشانه اندی کوری هانِدین. عملا یک جنگی میان دَکِتیم ، موشک و خمپاره بیماری بر سر خانه سلامتی همه ماست، اونوقت دهوا دِریم خانه ای پرده صورتی باشه یا بنفش؟! این عادات و روند زندگی برای شرایط عادی تعریف گردیه نه این شرایط و بحران!!!
خدا همتانه بداره، خدا همتانی بلا بلی رو دور کنه، یقدی اتحاد و همدلی داشتی باشیم تا به امید خدا بتانیم این مرحله رو دی رد کنیم بشیم مرحله بعد!
نترسید خانه و ملک و سامانتان جاشی سر دَرِ فُرار نمینه، پا درنیوردیه.
مرحله بعدی فوران آتشفشان دماوند و برخورد شهاب سنگ و حمله موجودات هوشمند فضایی اَسه، باید بتانیم بشیم مرحله بعدی تا همگی باهم ببینیم فضایی یانی قیافه چطوره!!
خداوند پشت و پناه همه نازنین همشهری های طالقانی خودم
 قابل توجه عِزیزان راهداری و ایست بازرسی اینکه شما دِ خیلی تعریف کُردُم یه پارتی وازی کنین بی یَلین مُن رد گَنوم بَشُم طالقان دُق مینوم بُ خدا!!!
نویسنده متن: آقای حامد نجاری (اهل روستایِ گورانِ طالقان)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۰۴
درجی طالقانی

خاطرات قرنطینه

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ق.ظ

خاطرات قرنطینه

ایام عید و قرنطینه کرونا، تیلیویزیون تا میتانُست فیلم و سُریال پَخش میکُرد، ما دی از سر بیکاری، دسته جمع، تماشا میکُردیم.

یِگ روز فیلم «سرخ‌پوست» داشت. اونی میان، یه نمایی دَره که حیاط زندانِ نُشان میدی و آسُمانی کُنج دِ یه طیاره اوج مِیره. اینان به کُنار... چیزی که خیلی به چُشم میا و عینهو آونگِ اوزان، آدُمِ مَسخ و هیپنوتیزم مینه، آن دی یه طالُقانی آدُمه، زیمین این صحنه هَسته که یه گَته صحرائه اِچینه سبزِ مورت!

تا این صحنه بیامی، گَن‌نَنُم آن سر اتاق دِ بگوت: هیع بَباکُم... چه قَشِنگه این! اینه کُجه‌یه؟

بگوتُم: هِمین خودمانی ایران!

بگوت: نه... گُمان نمینُم، پالانُشان گو خارُجکیه!!

بگوتم: داستانِ فیلم برا زمان طاغوته، و اِلا ایرانیُن. حَلا چیِب تی‌یی بَ اَندی مُهمه که اینجه کُجه یِه؟

بگوت: آخه آن سبزه صحرایی میان، یه عالُم سبزی و تَره دَره. نُشانی‌شه پیدا کُنین بشیم بچینیم!!

 

یَهنی فیلم و سریال دی مِینُن، حواسشان باز به تَره و خیکشانه!

نقل خاطره و تنظیم پوستر: سیمرغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۴۱
درجی طالقانی

عکسها و خاطراتی از «طالقانی وَچکان»

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۲۱ ب.ظ

بی‌یَل خودومی حال میان دَباشُم. اُفطاری بُوخُوردمه تا نـآق! نمی‌تانُم پایَسُم!!   ارسالی: آقای شهرام صادقیان

 

قِندیل یخ‌لوله در بهار   ارسالی: خانم رقیه صفی

 

بازی محلی «خر پشت خر وازی» - محل: پشت بامِ کبل عبدالرسول، طالقان سال 1358   ارسالی: آقای مهدی رضاخانی

 

یقیناً این دَس‌پُخت َ هیچ رُستورانی میان، پیدا نمی‌نین    ارسالی: آقای شهرام صادقیان

 

کالنَک: نان محلی سبزیجات   کانال: ناریان بهشت من

 

پاک سرگردان گِردی‌یِم!

دَسانمانه بَشوریم، وزیر نیرو مکدر می‌گرده... نشوریم، وزیر بُهداشت برزخ میبو

خانه بُمانیم، به دیرَک قُبایِ وزیر اقتصاد بر می‌خوره... دَرشیم، دُگتُران ناراحت میبُن

زُنده بُمانیم، دولت ناراحته که هنو میخوا یارانه هادیه... بمیریم، مُرده شوران غُرغُر مینُن

نمی‌دانُم سَرِمِه بِی‌رُم کُدام بیابان دَرشُم؟!

ارسالی از: آقای مهدی رضاخانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۲۱
درجی طالقانی

طرز تهیه داروی قطعی کرونا

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ

طنز

  • 50 گرم اسپند دانه
  • 10 گرم اُلرگ دانه یا هامون گُلپر
  • 250 گرم ماچه خِری زور یا همان: عنبر نسارا

نکته: ماچه خرُش سیفید باشه، سیاخِری زور برا سیاسُلفه خوبه!!

اینانه دمینگنیم اسپند دود کُنی میان، تِشی سَر با حرارت 40 درجه فارنهایت، اِندی میداریم تا پَل بیا و تَشاگیره.

نکته دو: پَل بیا یعنی به نقطه جوش بَرسیَن.

بَعد یه پوف مینیم اتاقی میان دوره می‌گردانیم. یالانِ می‌گوییم تا خوب نَفَس بَکشُن بَشوئه ناقِشانی میان.

جان دیجانِ کرونا، آقاشی قبرِه می‌خنده اگر جُرحَت کنه نُطُق بَزنه...!

 

 

برگرفته از پُستی به قلم آقای مسلم گرشاسبی، (روستای کَش) منتشر شده در کانال طالقانی‌ها

طراحی پوستر: گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۳
درجی طالقانی

تجویز چپاک برای ایام کرونایی

جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۱۶ ب.ظ

استرالیایی سر و کین بَسوت، کجا اینطو خدایی یقه رو بیگیتون که چِب بُلا نازل مینی؟
طبیعت همینه دیگه....
خلاصه که بدانید و آگاه باشید خودتانه اندی کوری هانِدین...
همیشه این مصیبتان دبیه ، بدتر از اینان دی دبیه ، گنداله مطالبه نخوانین ، هر فیلمی رو واز نکنین. نازنین نِت رو حَرِویم نکنین، این شانتاژ خبری مبنی بر جذب مخاطب توسط ری اکشن روانی ناشی از غم و ترس و اندوه رو مدیریت کنید.
دنیا د پست تر و بی وُفاتر دِنیه.
همینکه آرزوی نفس بَکِشی ین و سولامتی داریم یعنی با همه این حرفان باز زندگی شیرینه.
هر سالمان همینه ، حالا چندسالی این اینیستا و تلگرام و واتساپ بیومیه. پِریجن د اخبارو رد مینون هرچی بخوا ویشتر مردمی بورمه رو دروره سُوا مینون ...

مونی تجویز اینه موبالانه کُنار بَنگنین
تیلویزونی کنترله دست گیرین
همه چی گل و بلبل ، گلَستان ، دنیارو تش و زلزله یو سیل و فقر بیگیتیه آسمانی کین سوراخ گردیه ما فقط جیر کِتی یِ یم همه چی یا درست پیش میشو یا انشالا که درست پیش میشو

هر وقت دی خسه گِردی ی ین یا بیخوابی بِزی سرتان بزنین کانال چهار‌
یه میز و دو تا صندلی دو نفر همیشه خدا بیل دمه ای جور سیخ بَنُشتون کاری ندارن دلار چند گردیه ، کورنا بیومیه، ریقنا بیومیه ، هر بشکه نفت بیست دلار گردیه ، کجا انتحاری
  بِزی ین ، کجا اشتباهی بِزی یَن ، هیچ.
دنیا رو آب ببره کانال چهار خودشی کارو مینه
خودشانیبه فیلم تفسیر مینون که اینجای فیلم مثلا اون مردُک دس دکورد دوماغی دل کارگردان میخواس فلان منظور برسانه که دنیا خیلی مصرف گرا گردیه میشا بازیافت کوردون ، شعر میخوانن و هَله نُتانسی یَن خیام بدبخته مِی ملکوتی بخورانن
معضلی گردیه این حِکیم عمر خیام
ولی خیلی تقلا درن
یا چب سهراب بَگُت آب را گُلُ شُل نکنین.
هگل و اسپینوزا رو میزنجُن و خودشان دی نمیدانن شر اصالت داره یا عدم خیر میبو شر

خلاصه دنیاییه این کانال چهار
جان میدیه باخُتُنیبه
اوشانی که خیلی وضع روحی شان خُرابه تجویز کانال چهارو مینوم....

چیمیدانوم والا

انشااله که سال نو قرنطینه ای دل مبارکتان باشه.
سال خوبی داشتی باشید
هرچی ننه تان یا خانمتان شمارو بَگُت یه جوری سیاست خرج بدید یه جوری رته بدید تا این وامانده دوران تُمان گرده و اسارت د آزاد گردیم
خلاصه این بیصحابه ریقنا رد میگرده میشو
منتها
اعمال شما قرنطینه ای دل تا قیام قیامت باقی میمانه
نسوانی
  حافظه در عالم ماده تجلی خداوند تبارک و تعالی یی لِوحه محفوظه

وقتی یه چی بِشی میانش دیگه نه در میا نه پاک میبو نه هیچی

نود سال دیگه زونوکی همرا دهواتان گرده هرچی این دوران کُردی باشین فناره مینون میزنن سرتان

خیلی مراقب باشید
وضعیت این د بعد اُمُرجُنسیه
اضطراریه

اندکی صبر سحر نزدیک است

شاد باشید

به قلم: حامد نجاری (روستایِ گوران طالقان)

با سپاس از کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۶
درجی طالقانی

یک گیاه و این همه اسم

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۱۴ ق.ظ

#گیاهان_طالقان

وَچه جان مواظب باش زَردِ گُلانِ لَگه ناکِنی!

اینان یه خُجیرِ تره هَستُن، نَنه میخوا اونانی هَمرا پِلو بَپُچه

زمبالک، قمبلیک، چالو، آلاله برفی

 

یکی از اولین گیاهان کوهستانی که در همان روزهای ابتدایی تغییر فصل از زمستان به بهار، سر از خاک می گشاید و چشم روستاییان دامنه نشین را به جمال خود روشن می کند، این سبزی کوتاه قد با گلهای زرد زیباست که چون از کنار برفهای باقیمانده از زمستان، سرک می کشد، به آن آلاله برفی یا آلاله برفزی می گویند.

آری این گیاه از خانواده آلاله هاست و نام علمی آن ficaria kochii می باشد اما نامهای دیگری نیز دارد.

مثلا در همین طالقان خودمان به آن زمبالک یا زومبالیک (بالا طالقان)، قمبلیک یا قمبلکی (میان طالقان)، چالو یا چَلو (پایین طالقان) و کل یا کچل ازقی (صمغ آباد) می گویند.

در گیلان و مازندران به نامهای کولوک، ماس گول، برف لیم (یا وَرف لیم) و مگسبارک خوانده می شود.

در حالیکه در مناطق دیگر به برف نمک و مرغی هم مشهور است، شمرونی ها به آن زرد مرغک می گویند.
نام ترکی آن هم قار تره سی است.

این گیاه با آب شدن برفها در دامنه کوه و حتی زمینهای مسطح باغی، می روید و مصرف خوراکی دارد چون بسیار خوشمزه و خوش طعم است.
از آن در تهیه پلو، آش، کوکو و تره (بورانی) استفاده می شود.

در مورد خواص آن اطلاعات زیادی در دست نیست و گفته شده که خاصیت میکروب کُشی دارد اما افراط در مصرف آن مجاز نمی باشد.
همچنین گلهای اون مولد گرده با شهد متوسط است که جذابیت خوبی برای زنبورهای عسل دارد.

 

   🍃🙏  با تشکر از آقایان روزبه اجلالی، ابراهیم صابری و خانمها پروانه جوکار، رقیه صفی، مریم قادری و شهناز سلطانیان که در تهیه این مطلب مشارکت نموده اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۱۴
درجی طالقانی

روز کاری بعدِ تعطیلات عید و کرونا خوش گذشت؟

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۱۰ ب.ظ

نوای صبحی که بعد یگ ماه تهطیلی باس بشی کاری سر:
آی مارَک جان منه خِوْ  دَرَ

 

امروزتان چطو به؟
ان شاءالله که همیشه به کار و تندرستی و جیفان پر از پول با برکت

 

ارسالی از: آقای سید عباس افتخاری، اهل آبادی پراچان طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۰
درجی طالقانی