درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصطلاحات» ثبت شده است

نفرین - قسمت دوم

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ق.ظ

در قسمت قبل، تعدادی از ناسزاها و نفرین‌ها را با هم مرور کردیم. نکته مهم در آن بود که این نفرین‌ها بسیار تند و شدید هستند و استفاده از آنها چه به صورت جدی یا شوخی، کارِ درستی نیست.

اما گاهی در مکالمات، وضعی پیش می‌آید که ناچار بایست یک واژه ناسزاگونه به کار برد تا به قول معروف، دلِ آدم خنک شود یا حرصش خالی گردد و حتی لُبِّ مطلب رسانده شود.

گویشِ طالقانی ما برای این وضعیت، راه چاره‌ای دارد که بسیار هوشمندانه و ظریف است: استفاده از واژگان به ظاهر بد و بیراه گونه که وقتی با نَهیب گفته می‌شوند، حرص آدمی را خالی می‌کنند اما در باطن و معنا، دعایی و خیرخواهانه هستند.

بعضی از این واژگان عبارتند از:  

  • پی‌یَر صلواتی: معنای آن واضح است: پدر صلواتی.
  • سَرِ خور: یعنی کسی که سر دیگران را می‌خورد که کنایه‌ایست از آدمی که عمر دراز دارد و مرگِ بقیه را می‌بیند. پس اطلاقِ سرِ خور به یک فرد یعنی آرزوی دراز بودن عمر او را داشتن.
  • جوان نَمُرد و ذلیل نَمُرد: یعنی الهی در جوانی نمیری و عمرِ طولانی کنی و به پیری برسی. یا در ذلت و خواری نمیری.
  • خاک سَرِ مُرده: به جای گفتنِ خاک سرِ خودت از خاک سَرِ مرده استفاده می‌کنند. چون به هرحال خاک بر سر مرده‌ها هست و اتفاقاً همین خاک، مأمن و پناهگاهی برای اموات است برای در امان ماندن از آسیب‌هایی نظیر حمله حیوانات وحشی، پس ناسزایی برای مرده‌ها محسوب نمی‌شود.
  • تَش به کَله: توجه کنید که کَله به معنایِ اجاق سنگی است نه کَلّه به معنایِ سر. کَله‌ی تَش دار و روشن در طالقانی، استعاره‌ایست به جریان داشتنِ زندگی در یک خانه و سر و سامان داشتن اهلِ آن خانه، چیزی شبیه چراغ روشن. پس تَش به کَله یعنی الهی که زندگی‌ات رونق داشته باشد و خودت سروسامان داشته باشی.

آرزوی داشتن همسر و فرزند و کار و رونقِ زندگی، همگی در این اصطلاح مُستَتِر است. اصطلاح قشنگی است، خیلی از آن استفاده کنید.

  • روحُتی کَک بَسوجه: کَک موجود آزاردهنده‌ایست و کَکِ روح هم یعنی آنچه باعث آزارِ روح و روان توست. پس روحُتی کَک بَسوجه یعنی آرزویِ از بین رفتنِ آنچه روانِ تو را می‌آزارد.

 

در آخر اینکه: با هم مهربان و مودب و در حق هم، مُنصف، مُنعطف و خیرخواه باشیم

 

تهیه کننده: سیده مریم قادری

تصویر اصلی کارتون از: خبرآنلاین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۵۶
درجی طالقانی

نفرین - قسمت اول

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ق.ظ

نفرین‌ها و ناسزاهایِ بدخواهانه، قسمت مهمی از یک زبان هستند که بازتاب روح و خصلت درونی مردمانِ صاحب آن زبانند. مثلاً در یک زبانی که نفرین‌ها برپایه مسائل اقتصادی است، نشانگر آن است که مردم آن دیار، به مادیات اهمیت زیادی می‌دهند.

زبان گویشی طالقانی نیز خالی از این ناسزاها نیست هرچند که استفاده از آنها، رواجِ زیادی ندارد و در مواردی محدود، می‌توان آنها را شنید که در بسیاری از این موارد هم، کاربرد ناسزاها، جنبه طنز و شوخی دارد و جدیتی بدخواهانه در آن، موجود نمی‌باشد.

پایه اصلی نفرین‌های زبانِ طالقانی، مرگ خواهی است و این نشان می‌دهد که مردمانِ دیارِ طالقان، به مسأله حیات و زندگی، نگاهِ مثبتی دارند و زندگی در نظر ایشان، ارزشمند و قابل احترام است.

 

 

در ادامه چند واژه متداول از این دسته واژگان را با هم بررسی می‌کنیم. ضمیر مورد استفاده ما در این متن، برای این ناسزاها تماماً سوم شخص است و نیتمان رسیدن این ناسزاها به روحِ گور به گوره صدّام، قاتل و شریکِ قتلِ هزاران لاله به خون خفته میهن‌مان است!

  • لَته سَر بَشورُن یا تخته‌ای سَر بَشورُن: یعنی الهی روی سنگ یا تخته مرده شور خانه شسته شود!
  • دل درد بمُرد یا دردِ سَر بمُرد: یعنی الهی از دردِ دل یا سر بمیرد!
  • یِتیم بُماند: یعنی یتیم و بی‌کس و کار شدن.
  • خانه خـَُراب: یعنی الهی خانه و سامان او ویران شود.
  • کوفه گَرده یا وِی‌ران گَرده: وقتی به مکان یا خانه‌ای این دو اصطلاح را بگویند، یعنی آرزو کردند که این مکان یا خانه، خراب و ویران شود!
  • وَراکوئی یا پَساکوئی: یعنی الهی وَر بیُفتی صدام (از بین بروی) یا پَس بیُفتی صدام (بمیری)!
  • جِزلاغ گرده: یعنی الهی بسوزد (هم سوختن ظاهری و هم سوختن دل و روح) که معادل فارسی آن: جِزّ جگر زدن است!
  • کفن کُلاه یا کفن ریش: یعنی الهی کُلاه (که بیشتر استعاره از سَر است) یا ریش او را در کفن کنند! البته «کفن کُلاه» می‌تواند به معنای درخواست تمام شدن اقتدار و سرافرازی یک فرد نیز باشد. به عبارتی دیگر الهی از اعتبار و بزرگی بیفتد!
  • تَش بیگیته ریش یا تَش بیگیته کُلاه یا تَش بیگیته دامان: یعنی الهی آتش به ریش یا کلاه یا دامان کسی بیفتد! که می‌تواند کنایه از در جهنم سوختن آن آدم باشد!
  • روحُش تَشاگیره: الهی روح و روانش آتش بگیرد! می‌تواند هم به فرد مُرده و هم زنده اِطلاق شود.
  • لال بُمُرد: الهی لال بمیرد و حتی امکانِ ناله کردن یا صحبت (نصیحت و وصیت) در زمانِ مردن را نداشته باشد!
  • پیچه بخورد:

توضیح: قدیم‌ها در مراسم کفن و دفن، لقمه‌هایی که یا نان و پنیر بود یا نان و حلوا، آماده می‌کردند و به کسانی که برای تشییع آمده بودند، می‌دادند. چیزی شبیه حلوایِ پیش خاک خیراتی، که به این لقمه‌ها «پیچه» می‌گفتند.

پس پیچه بخورد یعنی الهی خیراتیِ مردنش را بخورند.

معادل فارسی آن: الهی حلواشو بخورند!

  • گُلِ کَت: یعنی در گِل افتاده! که همان استعاره از در خاکِ گور شدن است.

گاهی در ابتدای این اصطلاح، واژه نام یا جان هم آورده می‌شود. «نام گُل کَت» یا «جان گُل کَت» یعنی اسمت را رویِ گِل و شُل بنویسند که باز هم به معنایِ همان درخواست در گور شدن فرد است.

  • خاکان سَرُش یا حِصیران سَرُش: یعنی الهی خاک بر سرش که می‌تواند هم درخواستِ بچارگی و هم درخواستِ مردنِ کسی باشد. چون خاک بر سَر شدن، در مقیاس کوچک، بدبخت شدن است و در مقیاس بزرگتر و جدی‌تر، همان مُردن.
  • نَنُش بمیره یا آقاش بمیره یا وَچّـُش (یالُش) بمیره: این دیگه خیلی نفرین تندیه. معناش هم واضحه، درخواست مردن عزیزانِ یک نفر را کردن!
  • دربَسته یا در پیش کُورد:

توضیح: درِ خانه‌ای که همه اعضای آن بسته شده و وارثی ندارد، همیشه بسته خواهد ماند و مخروبه خواهد شد.

پس این اصطلاح به معنای آن است که الهی در خانه‌شان بسته بماند و همه اعضای خانواده‌اش بمیرند!

توضیح دوم: گاهی به ادامه این اصطلاح یک کلمه «کُته» به معنایِ توله‌ی حیوانات هم اضافه و می‌شود: «دربسته‌ای کُته» یعنی بچه آن خانه‌ای که همه اعضای آن مرده‌اند. چون واژه «کُته» خود خطاب بسیار نامودبانه‌ای به یک انسان است، این ناسزا در اوجِ بدخواهی و تحقیر یک آدم قرار می‌گیرد. خواهش می‌کنیم هیچوقت از آن استفاده نکنید.

 

    ادامه دارد...

با سپاس از آقای فرامرز عقبایی، اهل روستای گزینان طالقان

تهیه کننده: سیده مریم قادری

عکسِ اصلی کارتون از: آقای محمد علی رجبی - تسنیم

_________________________________

نظرات دوستان:

mail خانم زری مهرانی (از روستایِ مهران) نوشتند:

چند تا نفرین به گویش مهران براتون بگم

  • پیش‌تر مرده جیت تر شی
  • نوم گل کت
  • لتی سر بشورن
  • روحش بسوجه
  • یا تش بیته روح
  • کفن دپیت

البته شبیه به هم هستند در معنا و فقط شاید کمی در تلفظ متفاوت باشند.

 

mail  آقای شهرام صادقیان (از شهرک طالقان) اضافه کردند اصطلاحات زیر را:

  • کمر بیل بُخورد
  • اُشنامَه دوکورد (به معنایِ مرده شورش را ببرند)
  • مُرده شور بَبُرد
  • در بدر بُماند
  • جان سروُشت بُماند (به معنای اجل بَرسی)
  • پَر پَر بَزونی
  • شب غریبَ تو بُخوروم
  • گور بگور گردی
  • اُجاق کور بُمانی
  • سیفید چُشم
  • عُزراییل بَبُردی
  • ییتیم ییسیر بُمانی

همچنین برخی دیگر از طالقانی نفرینان:

  • خِیر نِی‌نی
  • گور به گور گردی
  • بُلا بیگیری
  • سیا بَخت گردی
  • زیمینَ گرم باخوری
  • نَفَسُت یا جانُت درآ
  • بی پی‌یَر بُمانی
  • کفنُت کُنون
  • لالِ تُک بُمانی

 

mail  خانم مهری بهزادی (از روستای وِشته) هم به اصطلاح  بَلمِ ریش اشاره کرده‌اند.

 

mail  استاد فرشید فلاحی (از روستای کولَج) تکمیل کردند با اصطلاحات زیر:

 

با سپاس از تمامی عزیزان همراه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۱۱:۵۸
درجی طالقانی

مال شوری (آیین شستن گوسفندان)

دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۵ ق.ظ

آیین شستن گوسفندان که در برخی روستاها، به آن مالَ شوری می‌گویند، در طالقان نیز مرسوم است.

 این آیین، معمولاً در اواخر تابستان که مصادف است با آغاز پشم چینی پاییزه، انجام می‌شود. بدین ترتیب، گوسفندانی که قرار است پشم‌های‌شان چیده و به مصارف تجاری برسد، توسط دامداران و مالداران، و با همکاری دیگر مردمان روستایی، در رودخانه شسته می‌شوند.

اصطلاحِ «سُِنگَل اِو بُدان» به معنایِ آب دادنِ فضولات چسبیده به پشمِ گوسفندان که کنایه از شستن و تمیز شدن به معنایِ عام است، از همین آیین شستن گوسفندان گرفته شده است.

خوش به حال گوسفندان، چه خُنُکِه ِاویی میان حمام مینُون🙃

شما در روستای خودتان این آیین را دارید؟

 

عکس بالا از: مهدی ویسانیان

 

جناب آقای مهدی رضاخانی از دنبلید برایمان نوشته‌اند:

بله. ما در روستایمان این آیین را داریم. ولی فصل انجامش اوایل تابستان است. با غرخُلُق و دُوارد یا دوارت (قیچی و ابزار پشم‌چینی) این کار انجام می‌شود. پشم چینی کاری است که در همه دنیا انجام می‌شود و قبل از آن، گوسفندها را شست و شو می‌دهند تا با تمیز شدن پشم، کار بُرش آنها آسان‌تر انجام گردد.

بعد از چیدن پشم، باز هم پشم‌ها را شست و شو می‌دهند. پشم‌های قسمت نشیمن‌گاهِ گوسفند، معمولاً به فضولات حیوان آلوده است که بعضاً این فضولات سفت شده و به پشم بدن حیوان چسبیده‌اند. این همانی است که به آن سُِنگَل می‌گویند. برای جدا کردن پشم سنگل، ابتدا آن را در آب خیس می‌کنند تا نرم شده و به راحتی از پشم جدا شود. به این کار « سُِنگَل او بُدان» گفته می‌شود.

بعد از شستن و خشک کردن پشم نوبت به تمیز کردن و بازکردن آن می‌رسد که اصطلاحاً می‌گویند آنها را وامیشکلن. واشکالیَن (واشکلستون) در اصلاح فارسی چیزی است شبیه پنبه‌زنی که هدف آن باز کردن و زدودن ضایعاتِ پشم یا پنبه است. در طالقان این کار به وسیله دستگاهی بنام شانمیک انجام می‌شد و که بانوان با دست‌های زحمتکش خود، در هر زمانی که وقت کنند و حتی گاهی در شب نشینی‌ها و روز نشینی‌های دورهمی، به آن مبادرت می‌ورزند و این کار جزء مشغولیاتی است که معمولاً بانوان سالخورده دارند.

بعد هم که با «چُل» کار ریسندگی انجام می‌گیرد. مصارف پشم، برای انواع بافتنی است. از جوراب و دستکش و شال و کلاه و بلوز گرفته تا فرش دستباف و جاجیم و گلیم و شمط که مهمترین استفاده پشم در این گستردنی‌هاست.

🍃🙏با سپاس فراوان از ایشان

عکس شانمیک از: بانو زینب امانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۵
درجی طالقانی

آیین شستن گوسفندان که در برخی روستاها، به آن مالَ شوری می‌گویند، در طالقان نیز مرسوم است. این آیین، معمولاً در اواخر تابستان که مصادف است با آغاز پشم چینی پاییزه، انجام می‌شود. بدین ترتیب، گوسفندانی که قرار است پشم‌های‌شان چیده و به مصارف تجاری برسد، توسط دامداران و مالداران، و با همکاری دیگر مردمان روستایی، در رودخانه شسته می‌شوند.

اصطلاحِ «سُِنگَل اِو بُدان» به معنایِ آب دادنِ فضولات چسبیده به پشمِ گوسفندان که کنایه از شستن و تمیز شدن به معنایِ عام است، از همین آیین شستن گوسفندان گرفته شده است.

شما در روستای خودتان این آیین را دارید؟

 

دو عکس بالا از: آقای مهدی ویسانیان

 

جناب آقای مهدی رضاخانی از دنبلید برایمان نوشته‌اند:

بله. ما در روستایمان این آیین را داریم. ولی فصل انجامش اوایل تابستان است. با غرخُلُق و دُوارد یا دوارت (قیچی و ابزار پشم‌چینی) این کار انجام می‌شود. پشم چینی  کاری است که در همه دنیا انجام می‌شود و قبل از آن، گوسفندها را شست و شو می‌دهند تا با تمیز شدن پشم، کار بُرش آنها آسان‌تر انجام گردد.

بعد از چیدن پشم، باز هم پشم‌ها را شست و شو می‌دهند. پشم‌های قسمت نشیمن‌گاهِ گوسفند، معمولاً به فضولات حیوان آلوده است که بعضاً این فضولات سفت شده و به پشم بدن حیوان چسبیده‌اند. این همانی است که به آن سُِنگَل می‌گویند. برای جدا کردن پشم سنگل، ابتدا آن را در آب خیس می‌کنند تا نرم شده و به راحتی از پشم جدا شود. به این کار « سُِنگَل او بُدان» گفته می‌شود.
بعد از شستن و خشک کردن پشم نوبت به تمیز کردن و بازکردن آن می‌رسد که اصطلاحاً می‌گویند آنها را وامیشکلن. واشکالیَن در اصلاح فارسی چیزی است شبیه پنبه‌زنی که هدف آن باز کردن و زدودن ضایعاتِ پشم یا پنبه است. در طالقان این کار به وسیله دستگاهی بنام شانمیک انجام می‌شد و که بانوان با دست‌های زحمتکش خود، در هر زمانی که وقت کنند و حتی گاهی در  شب نشینی‌ها و روز نشینی‌های دورهمی، به آن مبادرت می‌ورزند و این کار جزء مشغولیاتی است که معمولاً بانوان سالخورده دارند.
بعد هم که با «چُل» کار ریسندگی انجام می‌گیرد. مصارف پشم، برای انواع بافتنی است. از جوراب و دستکش و شال و کلاه و بلوز گرفته تا فرش دستباف و جاجیم و گلیم و شمط که مهمترین استفاده پشم در این گستردنی‌هاست.

 

عکس پایین از: بانو زینب امانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۵۲
درجی طالقانی

اصطلاحی خاطره‌انگیز: مِچّی یا مِچّیل

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۴ ق.ظ

خاطره اول:

جمعه روزی، صبحِ زود، با داد و قالِ ننه، خِو دِ راست گِردی‌یَم. ننه میگوت: پایستین هرچی رخت و لباسِ چِرک دارین بیورین، میخوام ماشین لباسشوییه روشُن کُنُم. یالان همگی رخت چِرکانشانه بیوردُن و ننه ماشینِ روشُن کُرد.

مُن دی کَله‌مه بَبوردُم پتویی بُن و دوواره خُوتّی‌یَم.

ساعت دَه بَ با نوازشِ دستانِ گرمی، چُشمانمه وا کُردُم. گَته ننه بَ که بیامی بِ خانُومان. خوشحالی دِ بَپُرُستُم و او دی مُنو دیما گیت و ماچ کُرد. همان دَم که او مُنو ناز آمیدا، ننه بیامی اتاقی میان و یِگهو، بِیدی اِی اَمان، دو تا تیکه از مینی رختان که کثیف بَ، جالباسی‌یی وَر کِتی.

فوری مینی سَر داد بَکشی و بگوت: ذلیل بمُرد، مگه نگوتُم چِرکِ لباسانه بیورین، ایسه اینانه چه کُنُم ماشینه بِزی یَم؟

بَعد تا خواست مُنه ویسگیل هاگیره، گته ننه اویی دستِ بُداشت و با خنده بگوت: عاروس جان، چبه اندی غضب مینی... حلا آن دو تیکه لباسه دِسی همرا بَشور... نَه اصلاً بنگن سبدِ رخت چِرکانی میان، بُدا مِچّی گَرده و تا هفته دیه، هِمین موقعان، کُلی لباس تیب جمع میبو تا باز ماشینته روشُن کُنی عزیزجان!

از آن به بعد، هرکی اولین لباسِ چرکِ در سبد خالی لباسان مینگَت با صدای بلند میگوت: ماشین لباسشویی بِ مِچّی بنگیَم!

mail   نقل خاطره از: بانو میرزکی (اهل روستایِ اورازان)

 

خاطره دوم:

اون قِدیمان که وَچّه بی‌اَم، یه روز بِشی‌اَم گَته ننه‌ای خانه. از آنجا که بسیار کنجکاو بی‌اَم (مدیونین فکر کُنین چیزِ دیگه‌ای بی‌یَم‌ها! فقط کُنجِ‌کاوی نه فُضولی!) بِشی‌اَم کُرگِ لانی سمت، بِدی‌یَم اوووو آخ جان، کُرگ، مُرغانه بُندایه.

با خوشحالی ویگیتمش و بِشی‌اَم ننمی سُراغ، بگوتم: ننه جان، کُرگ مُرغانه بُندایه!

بگوت: کو؟

بگوتم: اِی‌هان...

بگوت: کی تو رِ بگوت ویگیری... اون مِچّیل هسه، اونِ بُندامه کُرگ تلاش کنه مرغانه کنه...

ایسه مُن خُجالتی دِ هیچ نمی‌گُمblush، ننه قُرمُز از غضبangry و کُرگ دی با تعجبsurprise ما و مُرغانه رِ نُگا مینه...!

mail   نقل خاطره از: بانو مهری بهزادی (اهل روستایِ وِشته)
   منبع: کانال طالقانی‌ها

 

اصطلاح مِچّی یا مِچّیل:

در روستاها مرسوم است برای ترغیب مُرغ به تخم گذاشتن، یک تخم مرغ داخل لانه و جایِ تخم‌گذاری قرار می‌دهند تا مرغ با دیدن آن، تخم گذاری کند.

در اصل این اصطلاح برای همان تخم گذاری مرغهاست اما به هر چیز دیگری که موجبات جمع شدنِ مانندِ خود گردد، هم اصطلاحاً مِچیّ / مِچّیل گفته می‌شود.

 

گناهان هم مِچّیل دارند:

طبق کلام بزرگان، هرگز گناه نکردن، آسان‌تر است از توبه کردن و جبرانِ گناهانِ گذشته. تا وقتی که آدمی سراغ گناه و معصیت نرفته، می‌تواند سرنوشت خود را از آلودگی‌ها به دور نگه دارد. اما همین‌که اولین گناه را مرتکب شد، به سرعت در دامِ دیگر گناهان می‌افتد و تا به خود می‌آید می‌بیند که اِی دلِ غافل، کلی گناه و ناپاکی در کوله‌بار اعمال و سرنوشتش تلنبار شده است طوری‌که شاید رهایی از آنها بسیار سخت و جبرانشان غیرممکن باشد.

هِمینی واستان، گَته آقاجانم میگوت: حواستان باشه بَبه‌کانُم... گناهان دی مِچّیل دارُن!

 

mail   متن و گردآوری خاطرات از: سیمرغ

 

 

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۴
درجی طالقانی

بیو بیو کَج بِنیش و راست بگو

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۴۶ ق.ظ

اصطلاحِ کَج بِنیش و راست بگو

معنایِ آن واضح است: کج بشین اما راستش را بگو.

این مثل در ستایشِ راستگویی و ذکرِ عاقبت خوبِ صداقت داشتن، به کار می‌رود.

اما چرا کج نشستن؟

اولاً شاید به این خاطر که خیلی صاف و به اصطلاح سیخ نشستن، حالتِ معمول کسانی است که معذب و ناراحت هستند و طبق علم روانشناسی، نشانه‌ای از آدم دروغگو در گفتگو است.

دلیل دوم آن است که کج نشستن، اشاره به لمیدن و راحت نشستن دارد. یعنی راحتی و آسایش در راستگویی است. البته در راستگویی نیز رعایت شرط حکمت، دلیلِ عقل است. چون گفته‌اند:

جز راست، نباید گفت                 هر راست، نشاید گفت

خا حَلا بیو کَج بِنیش و راست بگو بِینُم درجی یی مطالبِ دوس داری؟

 

متن از: سیمرغ

گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۶
درجی طالقانی

دُمی داستانان

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ

مقدمه:

دُم، عضوی مهم در بدن حیوانات است و علیرغم اینکه از خلقت بشر حذف شده اما جایگاه خود را در کلام و اصطلاحات زبانی حفظ کرده است. تا آنجا که من در مثلها و کنایات جستجو کردم، اکثر اصطلاحات دُم دار، به یک صفت، ویژگی یا فعلِ سرزده از حیوانات خانگی-روستایی اشاره دارد. حیواناتی نظیر خروس، سگ، گربه، روباه و ... که یا همدم انسان در زندگی روستایی هستند و یا دشمنانی همزیست و شریک در ماحصل دسترنجشان.

در متن پیش رو، اصطلاحات و مثل‌های دُم دار با گویشِ طالقانی گردآوری و سعی شده تا توضیح مختصر و آنجایی که الزام ایجاب می‌کند، داستانِ مربوط به مثلها به صورت خلاصه بیان شود. بسیاری از این اصطلاحات آمده، در زبان فارسی نیز کاربرد دارند. البته ادعایی درخصوص کامل بودن متن نداریم و به مانند همیشه، امکان اینکه واژه یا اصطلاحی جامانده باشد، وجود دارد. لذا قدردانِ دوستانی خواهیم بود که در تکمیل این نوشتار، یاریگر ما و فرهنگ غنی گویشی دیارمان باشند.

 

 

اصطلاحات:

  • کُلِ دُم: ناقص و ناجور.

 مثال: شُلوارتی قَد خوب بَه. اَککَل بَبُردی هادای خِیاط، او دی کُلِ دُم کرد و پس هادا.

  • دُم کُلُفت: آدمِ مایه‌دار و صاحب نفوذ. پولدار و قدرتمند.
  • دُم باریک: (با وسیله دَم باریک و آن دُم باریکِ مدرسه موشان فرق داره‌ها) آدمِ وُرِموذی، مرموز و آب زیرِ کاه.

 مثال: این خالُکُت دی عَجَب دُم باریکیه. چارتا خانه بَخِری هیشکَس خبردار نگردی.

  • دُم کَل: کسی که پیرو و طفیلی فردِ دیگری است. «دُم کَل گیتن» یعنی کسی را به دمِ خود بستن و با خود این وَر و آن وَر بردن.

 مثال: این زُنُک هرجا میشو، خوآرزاشه دُم کَل میگیره و میبره!

  • دُم نگو جُم‌کُتُن: جُم‌کُتُن همان بُوم کوتان (بامبرو) سنگی است که برای کاه و گل کردن بامها در خانه‌های روستایی از آن استفاده می‌شود. پس معنایِ این اصطلاح می‌شود دُمی که شبیه جُم‌کُتُن، سنگین و بزرگ است. باز هم کنایه از آدمی صاحب نفوذ و مال‌دار.
  • دُمُ دار بِزی‌یَن: کنایه از مُردن.

 مثال: زُنُکِ هَمساده یه خروار خودشیب لُباس بَخری‌بَ. سیاروز خبر نُداشت میخوا هِمین فردا دُمِ دار بَزُنه.

  • دُم دُراُردیه: کنایه از عدم اطاعت کردن زیردست از بالادست. زرنگ و مستقل شدنِ آدم فرومایه. از حد خود تجاوز کردن.
  • دُم تُکان میدیه: آدمی که دنبال فرصتی برای شروع بابِ آشنایی و البته وِلیس دِلیسِ (منفعتِ) خود است. خود رو صمیمی نشون دادن.

 مثال: رئیسی از دستِ کارمند زیردست خود شاکی است و می‌گوید: این مَردُک دی ماییبه دُم دُراُردیه، تا دیروز هِی دُم تُکان میدا و جانم قُربان میگوت. ایسه الان که بِیدی مُن دَروم میشُم یه اداره دیگه، دی مایی سُلامِ دی علیک نمی‌گیره.

  • دُم دُم کُردُن: تقریباً همان دُم تکان دادن است. اصطلاحی در شرحِ حالِ کسی که منتظر است دیگری نفعی به او برساند. کسی که دارد خودشیرینی می‌کند یا خود را به کسی نزدیک کرده به طمعِ غنیمتی.
  • دُمشه بِنگی کولُشی سَر بَش: یعنی ناامید شد و رفت. مأیوس و مغلوب شدن.
  • دُمِشِ چو کُرد: کنایه از قهر کردن یا خود را جمع و جور کردن و رفتن. (چیزی شبیه ماست خود را کیسه کردن). جالب است بدانید دم چوب کردن در فرهنگ تهرانی، اصطلاحی برای مُردن است. (اشاره به جُمودِ نعشی. اگه معنی جمودِ نعشی را نمی‌دانید لطفاً در گوگِل جستجو کنید.)

 مثال: دیشو عاروسُمِ توپّوز بِزیم (یعنی زدم تو پوزِش! توپوز زدن همان تشر زدن است)، دُمِشه چو کُرد و بَش.

 mail پیام ادمین: آی خوش خوشانتان میبو برای مثالها دی اصطلاحات جدید رو مینیما..wink

  • دُمشی سَر نُشتی: یعنی منتظر و مترصد فرصت برای انجام کاری بودن.

 مثال: این دُتَرک رِ اینجور آرام و بی زُوان نِین که هر چی میگوئی جواب هانیمیدی، دُمشی سَر نُشتی تا یه فرصت گیر اُره بَشوروتُ و بنگنه طُنافی سر (...تا خُشکِ چو گِردی/تا اَفتو خُشک گِردی)! devil

  • دُمشی هَمرا جُوز میشکی: کنایه از خیلی خوشحال بودن و اوضاع را بر وِفق مراد دیدن.
  • دُم به تله هانمیدی: کنایه از زرنگ بودن و در دامهایی که دیگران سر راه گذاشته‌اند، نیُوفتادن.
  • دُمشِ بِربی/ دُمشِ قیچی کُرد: کنایه از رسوا کردن و برچیدن بساطِ آدم پُررو و موذی.

 مثال: اگه به موقع دُمِ این مَردُکُ میربی‌یِی، اِندی پررو نمی‌گردی که راست راست راه بشو و پولته هاندی.

  • دُم بریده: آدم مرموز، موذی، زرنگ و ناقلا. ضرب المثل مرتبط با این اصطلاح این است: سوال کُردُن خُرس، لیله میزا یا تُخم مینه؟ بگوتُن این دُم بریده دِ هر چی بگی بَرمیا!
  • گِءُوئی شاخ و دُم: کنایه از آدم قوی و تنومند، اما بی فکر. معادل غولِ بی شاخ و دُم.
  • با دُم شیر بازی کوردُن: دست به کار خطرناکی زدن یا خود را در وَرطه و خطر انداختن. با بزرگان در اُفتادن.
  • دُمشی بیخ سسته: کنایه از آدم زبون و ترسو و سست عنصر که عرضه و توانایی کار ندارد و متزلزل است.
  • پا رو دُمِ کسی بِنگی‌یَن: اذیت کردن کسی و در کار او دخالت و ایجاد مزاحمت کردن.
  • سگه با دُمُش می‌خوره: کنایه از گرسنه بودن بسیار و یا حریص بودن به طوری که به کیفیت آنچه پیش رویش قرار داده‌اند، بی‌توجه است.

 مثال:  مادر به دخترش می‌گوید: این غذا که بَپُتی شوعَرُت می‌خوره؟ دختر: آها.. چُبه ناخوره؟ سگِ دی با دُمُش می‌خوره. surprise

 

 

ضرب‌المثل‌های رایج:

دُمِ خروس، جیفت دِ بیرون بِزیه: کنایه از برملا شدن یک دروغ. سندی برای اثبات دروغگو پیدا شدن.

دُمِ خروسه باوُر کنیم یا قسمِ حَرضَتِ عباسه؟: این هم در ادامه ضرب المثل قبلی است. وقتی یک سند غیر قابل انکار برای دروغگویی وجود دارد ولی باز هم دروغگو، با قسم و آیه خوردن سعی دارد طرف را قانع کند که راست می‌گوید.

داستان این مثل:  مردی خروسِ یک نفر را دزدیده و زیر لباسش قایم کرده بود. وقتی او را دستگیر کردند، علیرغم اینکه دُمِ خروس از زیر لباسش پیدا بود، باز قسم می‌خورد که دزدی کار او نیست و خروسی ندیده!

مایی خر از کُرّه‌گی دُم نُداشت: یعنی ما از قصد و غرض خود منصرف شدیم چون امیدی به عدالت و صحت قضاوت نداریم. (این مثل یه درازِ داسُتان داره که در این مجال، نمیتانیم بیوریم. شرمنده، باز میتانین گوگِلی میان جستجو کنین.)

موش سوراخی دُل نمیشه، جارو دَبُست به دُمبُش: یعنی برای حل یک مشکل و مسأله، مشکلی بزرگتر درست کردن. کار را سخت‌تر کردن.

روباه شاهُدُت کیه؟ بگوت: دُمَم: وقتی میخوان که ادعای یک نفر رو زیر سوال ببرند یا بگویند که او سند و مدرک جعلی ارائه کرده این مثل را به کار می‌برند. همچنین وقتی می‌خواهند کنایه بزنند به اینکه در امر قضاوت و شهادت، ساخت و پاختی صورت گرفته و شاهد به اندازه مدعی، بی اعتبار است.

دنیا دُمُش درازه: یعنی دنیا، حالاحالاها ادامه داره که فرداشو کسی ندیده. کنایه از اینکه کارهای دنیوی، ممکنه در آینده خیلی دور نتیجه بده. تقریباً معادل این مثل که میگن: چرخ و فلک گِرده و بازی‌های بسیار داره. مثلاً از این اصطلاح، زمانی استفاده می‌کنند که میخوان آدمی رو دلداری داده یا اونو به صبر دعوت کنند، میگن: نگران نباش، دنیا دُمُش درازه... بالاخره نتیجه کار (بعد از مدتی) نمایان میبو.

دستش به دُمِ گِو بَنده: کنایه از اینکه به آدم قوی و پرنفوذی وصله که در مواقع خطر می‌تونه کمکش کنه. معادل اصطلاح فارسی: دمش به دمِ بزرگانِ بنده.

شیر بی یال و دُم و اُشکُم: در موقع نقصان کار و کامل نبودن یک امر، این مثل را به کار می‌برند.

داستان این مثل که در مثنوی معنوی آمده: روزی مردی به حمام رفت و از دلّاک خواست که روی کمرش، عکسِ یک شیر، خالکوبی کنه. دلاک تا شروع به کار کرد و اولین سوزن را زد، مرد فریاد زد که چی میکنی خیلی درد داره. دلاک گفت دارم دم شیر رو نقش میکنم. مرد گفتم نمیخواد بدون دم باشه. بعد دلاک رفت سروقت شکم، باز مرد تحمل نکرد و گفت شکم هم نمیخواد. و به این ترتیب دلاک وقتی خواست یالِ شیر رو نقش بزنه، باز مرد گفت که یال هم نمیخواد. دلاک عصابی شد و گفت: شیر بی یال و دُم و اشکم که دید؟   این چنین شیری خدا، خود نافرید.

 

 

ضرب‌المثل‌هایی که شاید کمتر شنیده‌ایم:

شالی دُم، زرنگی دِ تله‌ای میان دَره: دُمِ روباه، از زرنگیشه که تو تله گیر کرده. این مثل دو وَجه داره: یکی میخواد بگه که علیرغم زرنگی زیاد، بازم ممکنه که یک نفر داخل مشکل بیوفته. به عبارت دیگه تو زرنگی هم دست بالایِ دست بسیاره یا سرنوشت از همه زرنگتره. در وَجه دیگه‌اش میخواد بگه: با وجودیکه اون آدم در مشکل افتاده ولی این موضوع هیچی از شایستگی‌هاش (زرنگی‌هاش) کم نمی‌کنه.

داستان این مثل: روباه زرنگی بود که هرچی دام سر راهش میذاشتند، نمی‌تونستند اونو گیر بندازن. مثلاً سر راهش چاه کندن ولی روباه از روی چاه رد نشد. طعمه سم آلود براش گذاشتند، بوی سم رو فهمید و اونو نخورد. آخر سر تله گذاشتند. روباه برای اینکه تله رو آزمایش کنه، دُمش رو به اون نزدیک کرد که ناگهان در تله گیر کرد. همین گیر کردن دُم در تله، نشون میداد که روباه اونقدر زرنگ بوده که کامل تو تله نیفته ولی بازم دست سرنوشت اونو از طریق همین دُم، گرفتار کرد.

تی‌یِی ریش بهتره یا دُمبِ سگ: چون در قدیم، داشتن ریش پرپشت، نمادی از آدمِ متشرع، فهیم و متشخص بوده، این مثل کنایه‌ایست به آدمی که علیرغم ظاهر موجه، اعمال خوبی ندارد و خیری از او نمی‌رسد لذا دُمِ سگ از او کارایی و خیر بیشتری دارد.

داستان این مثل: از بهلول سوال کردند: ریش تو بهتره یا دُمِ سگ، گفت اگر این ریش (که ظاهری متشرع و خوب به من داده) منو از آتش جهنم نجات بده (یعنی واقعاً هم آدم خوبی باشم) که ریش من بهتره، وَ اِلّا که دُمِ سگ.

ذکر این یک نکته هم جالبه که طالقانی‌ها به آدمِ ظاهر فریبی که خودش رو خوب و بافضیلت جا می‌زنه میگن: خَرِ ریش!

ماهی از سَر گـَنده گردد نی زِ دُم: یعنی عامل فساد و تباهی یک جمع، بزرگان و عقلا و روسای آن جمع هستند نه افراد عامی و سطح پایین. این مثل نیز، مصرعی از اشعار مثنوی معنوی است.

 

 

گَر بُری گوش و گَر کَنی دُمبَم، بنده از جایِ خود نمی‌جُنبَم: یعنی به هیچ وجهِ مِنَ الوجوه، تن به انجامِ کاری که از من میخواهی نمی‌دهم. ممانعت از فرمان بُردنِ کسی یا تنبلی زیاد داشتن.

خری که از خری وابُمانه، یال و دُمشه باستی بِربینُن: یعنی کسی که از هویت و اصالت وجودی خود فاصله گرفته و رفتارِ با همنوع خود را نمی‌داند، بایستی از جمع، طرد شود و قابل معاشرت با دیگران نیست.

سگ، دُمشی همراه زیر پاشو جارو مینه: این مثل دو وَجهی است. یک وجه آن دلالت دارد به اینکه فردی خودکفاست و با دارایی‌های اندک و تلاش خود، کارهایش را انجام می‌دهد و به دیگران وابسته نیست. اما وَجه دوم آن که با تأکید بر اصطلاحِ «زیر پایِ کسی را جارو کردن» به معنایِ «زیرآبِ کسی را زدن و موجب اخراج او از کارش شدن» است، به این دلالت دارد که یک آدم، خودش بهترین کسی است که می‌تواند زیرآبِ خود را بزند و به عبارت دیگر، خودش با دست خود، موجبات بدبختی و اخراج خود را فراهم کند.

قاشُق بُساتُن کاری نُداره، یه مُشت میزنی گود میبو، دُمشِ میکشی دُراز میبو: این مثل درخصوص افرادی به کار می‌رود که ادعا می‌کنند کار دیگران چندان سخت نیست و آنها هم از پسِ انجام آن برمی‌آیند. که البته زِهی خیالِ باطل.

یه گَز شاخ، بهتر از هزار زَرع دُمه (یا یه وجب شاخ، بهتر از دو متر دُمه): یعنی یک وسیله کوچک اما کارآمد داشتن، بهتر است از داشتنِ هزار وسیله به دردنخور. البته می‌تواند اشاره به این هم داشته باشد که در موقع نزاع و سختی، شجاعت (و یا یک پشتیبانی‌کننده و همرزم) داشتن بهتر است از داشتنِ مالِ بسیار.

چُشم روباه که گرگی دُمِ بِینه، حساب خودشی پی و دُمبه رِ مینه: یعنی درس عبرتی همیشه جلوی چشم یک نفر بودن به طوریکه نتواند دست از پا خطا کند.

داستان این مثل: گرگ و روباه و پلنگی با هم همراه و همسفره شدند. پلنگ شکار می‌کرد و گرگ شکار را تقسیم کرده، با هم می‌خوردند. اما گرگ بدجنسی می‌کرد و قسمتهای خوبِ شکار را برای خود برمی‌داشت. عاقبت پلنگ عصبانی شد و گرگ را داخل مردابی انداخت به طوریکه گرگ خفه شد و فقط دُم او از مرداب بیرون ماند. از آن به بعد، روباه با ترس و لرز، بهترین قسمت شکار شامل پی و دمبه را به پلنگ می‌داد و خود به پست‌ترین قسمتها بسنده کرد. چون همیشه، دُمِ گرگِ بیرون مانده از آب که نشانگر عاقبتِ بدِ بدجنسی کردن در تقسیم خوراک است، مثل یک مایه‌ی عبرت، جلویِ چشمش بود.

گربه‌مانی دُم نیم زرعه: کنایه‌ایست که به یک آدم  تنبلِ از زیر کار در رو که حال و حوصله اطاعت از فرامین را ندارد، می‌زنند.

داستان این مثل: این مثل از آنجا شکل گرفت که اربابی هر دستوری به نوکرش می‌داد، نوکرِ تنبل، پی آن دستور نمی‌رفت و آن را با حواله دادن به گربه خانگی، رفع و رجوع می‌کرد. مثلاً به او می‌گفتند: ببین بارون میاد یا نه، میگفت: نمیاد چون گربه مون خیس نیست! یا می‌گفتند: برو یه سنگ سه کیلویی بیار گندم بکشیم، میگفت: از گربه استفاده کن، سه کیلوئه! در آخر هم وقتی ازش متر برای اندازه‌گیری پارچه خواستند، گفت: با دمِ گربه اندازه بگیرید که نیم زرعه! ارباب هم عصبانی شد و گربه را از خانه بیرون کرد تا دیگر نوکرِ تنبلش دستاویزی برای تنبلی نداشته باشد. بیچاره گربه که تاوان تنبلی نوکر را داد!

ما با دُمِ بَکـّـَند بشی‌یِم اما شما دی دِه آباد کُن نی‌یِین: کنایه از اینکه ما در این قضیه، دچار گرفتاری و ضرر شدیم اما شما هم از آن خیری نخواهید دید.

داستان این مثل: این مثل مربوط به دوستی خروس و سگی است که تصمیم گرفتند یک دهِ متروک را آباد کنند. غافل از اینکه این دِه، مأمن و جایگاهِ زندگی روباهی شده که مایل نیست خلوت و آرامش خود را از دست بدهد. لذا روباه با حیله به خروس می‌گوید که آماده همکاری با آنهاست. ولی در یک فرصت مناسب، خروس را به دندان می‌گیرد که با مداخله سگ برای نجات خروس، مجبور می‌شود فرار کند. اما در این حادثه، دُمِ روباه که سگ آن را گاز گرفته بوده، کنده می‌شود. در آخر کار، روباهِ دُم بریده به آن دو می‌گوید: مُن کو با دُمِ بَکَّند میشُم زندگیمی پِی، اما شماهان دی دِه آباد کُن نی‌یِین.

 

تهیه کننده متن و طراحی پوستر: سیده مریم قادری (اورازان)

طرح اصلی کارتون اول: از تسنیم نیوز           طراح اصلی کارتون دوم و سوم: محمدعلی رجبی - خبرگزاری فارس

گروه تولید محتوای درجی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۵
درجی طالقانی

نِءودانی بیخ

پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۹ ق.ظ

در بین طالقانیان مرسومه که هرکسی به حج میره، بهش سفارش می کنند که حتماً زیر ناودون طلا، برای دیگران دعا کنه. حاجی ها هم که بر میگردند، همگی یکسر رو این قضیه تأکید دارند که: نودانی بیخ، دعاتان کردیم!

این قضیه کم کم به صورت یک اصطلاح متداول دراومده و گاهی که یک نفر از دیگری میپرسه: فلان جا یادم بودی؟
طرف (به شوخی) میگه: آها... نودانی بیخ یادوت دبیَم یا دعات کُردُم.

 

 

نودانی بیخ (زیر ناودون) هم همون حجر اسماعیل و زیر ناودون طلای کعبه است که محل استجابت دعاست و در عکس، اون رو می بینید.

ایسه الان که حج به ظاهر تعطیله اما خیلی حج ها همین نزدیکی دره.

مثلا آقا رسول الله فرمودند: هر فرزند خجیری که از روی محبت، آقا ننه اش رو نگاه کنه، هر نگاهش یه حج مقبوله.

ایسه اگه آقا ننه جانت تی یی ور درون، اوشانی قشنگه دیمه با محبت نگاه کن.
اگه تو د دورون، اوشانه زنگ بزن و با محبت احوالپرسیشان کن.
اگه دی به رحمت خدا بشین، این شب جمعه ای با فاتحه و صلوات یادشان کن...

آها عزیزجان
     #حج_همین_نزدیکیهاست
                         حجتان مقبول  🍃🕋🍃

متن و عکس از بانو: مریم قادری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۴۹
درجی طالقانی

تکمیل مطلب «کینی داسُتانان» با نظرات ارسالی دوستان:

به لطف و مرحمت و عنایت شما عزیزان همراه، تعدادی اصطلاح و مثل دیگر رو تقدیمتون می کنیم:

🔸 کین وار: ته زمین

🔸 کین سوگرک: کرم شبتاب

🔸 کینکی سر پینک بزن: خطاب به خیاطها یعنی پشت شلوار رو وصله بزن

 🔸کین تِـ‌‌ئو: کنایه از کسی که از امری سرپیچی میکند، مثلا میگویند فلانی کینتِـ‌‌و بززی.

🔸 قر کین: کسی که بر اثر سربالایی رفتن باسنش به سمت عقب کشیده شده.

🔸 کین تتله: نرمی نشیمنگاه.

🔸 کین کینا: عقب عقب رفتن و گاهی در اصطلاح به بر عکس موافقت عمومی حرف زدن و عمل کردن نیز گفته می شود.

🔸 سر کین بدوت: کیسه ای یا ظرفی که پلمپ شده باشد. سر و ته کیسه ی دوخته شده باشد.

🔸 تله کینه میزنه: بعد از خوردن میوه یا خوراکی که آخرش به تلخی می زند می گویند. مثلا این خیار، تله کینه میزنه.

🔸 پرسه کین: پشت بامهای قدیمی که پلکانی بود به پله پایینی که آفتاب گیر و از باد سرد ایمن بود، گفته می شد. همچنین به کناره کوپا هم اطلاق می گردد.

🔸 داسه کین: یعنی ته داس که اشاره دارد به فعلی. با پشت داس، ترکهای بامهای گلی را میکوبیدند تا از نفوذ باران به داخل خانه جلوگیری شود. گاهی هم در دعواها با داس کین به طرف مقابل ضربه میزدند.

🔸 گرد کین دار: این اصطلاح مربوط به درخت گردویی است که میوه اش کاملا گرد باشد.

🔸 پیر شنگ کینه: نوعی شنگ (سبزی) که غده مغذی دارد.

🔸مینی کینی کار نی: یعنی من از پسِ این کار برنمیام.

    yes با سپاس فراوان از آقایان: جناب علوی نیا از #خودکاوند و جناب فلاحی از #کولج

 

mailenlightenedmail


 کینی داستان سر دراز داره، الحمدلله با مشارکت فرهیختگان طالقانی، باز مطلب کاملتر میبو.

اصطلاحاتی که در ادامه می آید، توسط جناب آقای علی لطفی از #نویز برایمان ارسال شده است:

🔶 بخش اول_ عبارت هایی که در نویز بکار می رفت و به یادم مانده است:

🔸 کینه کر kine kar : آنچه پس از پخت و پز به ته دیگ می چسبد که البته باتهدیگ (پوشتی) که خوردنی است تفاوت دارد.

توضیح درجی: کریدن همان کندن ته مانده غذاست که به ظرف چسبیده است. البته معنای عام آن کندن سطح هر چیزی به وسیله دست، ناخن و یا وسایل کمکی دیگری است. مثلا کریدن پوست با ناخن... خیلیهامان یادمانه ننه مان میگوت: زخمتی سره نککر!

🔸 کین وری kine vari : رو به عقب راه رفتن. اصطلاحا معامله ای که سود در آن نیست و فروشنده از سر طعنه به خریدار سمج و ناخن خشک می گوید: می خواهی مال را مفت ببری.

🔸 کینی بیخ بنگتن kini bikh bangaten: چیزی را زیر پا نهادن و بر آن نشستن. همچنین کنایه از بی اعتنایی و اهمیت ندادن به چیزی. مثال: منی حرفه کینتی بیخ بنگتی؟

🔸 کین وزرس kin vazares: لفظا ماتحتی پاره شده معنی میدهد. اما کاربردش شبیه «کینش پاره گردی» هست. مثلاً کسی که در دعوا عربده می کشد و زیادی شلوغ  می کند، طرف روبرو می گوید: چه خبرته؟ چبه دری کینته ومیزرانی؟

🔸 داری کین dari kin: پای (زیر) درخت.

توضیح درجی: گفته بودیم کین به همراه هر کلمه ای بیاید به ته یا زیر آن کلمه اشاره دارد.

🔸 غیرت کین گیتن gheyrat kin giten : ِپایداری کردن و کوتاه نیامدن.

 

🔷 بخش دوم_ این اصطلاح ها را درکتاب «درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان» دیدم:

🔹 کین قر بدان(کین بچرخاندن) kin gher badan: قر دادن باسن، عمدا به کسی پشت کردن.

🔹 کین گرد kine gard: ته مانده ی خرمن.

🔹 کین مشتی moshti: رشوه، حق حساب، انعام بچه ها، و همچنین مشت در باسنی.

🔹 کین واز kine vaz: بالا نگهداشتن گاو آهن برای شخم زمینی که سفت است تا گاو آسیب نبیند.

🔹 کین وال val: پایین نگهداشتن گاوآهن در زمین خیس.

🔹 کینه kina: باقی مانده ی ریشه درخت یا ریشه ی گیاهان پیازدار.

🔹 پل کینه: پای پل، دم پل.

🔹 کینه بزین kina bazien: رشد پیاز و هویج و...

🔹 کینه بنی kine beni: نمد پاره، فرش کوچک، زیرپاانداز .

🔹 کینه پس بزین: جمع شدن آب پشت مانع و به عقب رفتن، همچنین پشیمانی از کاری.

🔹 کینه پس کینه پس: عقب عقب رفتن.
🔹 کینی گل kini gal: مزاحم، دست و پاگیر.

   yes با تشکر از جناب آقایان علی لطفی و ابوالفضل یزدانی

 

mailenlightenedmail

 

دو اصطلاح دیگر:

🔸 کینا کَت: نشست

🔸 کینا بَرد: از بین برد /هاپولی کرد/پس نداد

 

🍃🙏 با تشکر از خانم فاطمه پوررستگار و آقای فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۷
درجی طالقانی

هواشُناسی طالُقانیان

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۴ ق.ظ

 

در طالقانی این اصطلاح هواشناسی وجود داره که میگو: بُهاری رو... پاییزی کو (کوه)

منظور از رو، سمتِ گردنه طالقان و کوه، سمتِ البرز است.

این اصطلاح، در مواقع بارش به کار می‌رود. به این صورت که در بهاران، اگر سمت گردنه، ابری می‌شد، می‌گفتند که باران می‌آید. اما در پاییز، ابری بودن کوه‌های البرز، نشانه باریدن باران خواهد بود.

تجربه ارزشمند دیگری که به ما رسیده حکایت از آن دارد: هر وقت تابستان به میانه می‌رسید، یعنی حدودایِ پانزده مرداد، قدیمی‌های می‌گفتند که در این روز، بادِ سرد می‌زند. و واقعاً هم در این روز، باد سرد می‌آمد و پس از این باد، رشد محصولات کشاورزی کم شده و طالقان به سمتِ پاییز می‌رود. از این روز به بعد، رویِ سبزه‌ها شبنم نشسته و کم کَمَک، پاییز از دور فرا می‌رسد.

همچنین اعتقاد داشتند بعد از اتمام بارش باران، چنانچه سمتِ قبله، بدون ابر باشد، به اصطلاح: اگه «آسُمانِ قبله صاف بو» بارش به اتمام رسیده و دیگر باران/برف نخواهد آمد. برعکس، قُرمُزی آسُمان، نشانه باریدن برف است.

از دیگر عقاید هواشناسی، پیش‌بینی وضع هوای تابستان و زمستان است، به این صورت که اگر زمستان خیلی سرد و سخت باشد، انتظارِ داشتنِ تابستانی گرم و داغ را خواهند داشت. «زُمُستانی که سَرد بو، تابُستانُش میبو گَرمو!»

yes

متن اصلی از: آقای شهرام صادقیان کانال اصیل طالقانیان

طرح اصلی کارتون از: آقای شهاب جعفرنژاد

عکسهای طالقان از: آقایان سهراب و جعفر احمدی

طراحی پوستر برای متن طالقانی: سیمرغ

تکمیل شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۴
درجی طالقانی