شعر صبح
صبح دیگر شد من از عمق وجود می فرستم همگروهی ها درود
یا چطور است حال و احوال شما فارغ از هر مشکل و بود و نبود
شکر حق که تندرست و سالمید من به شکرانه دمادم در سجود
در گروه از هر طرف راندیم سخن می توان از طالقان یادی نمود
صبح سر می داد آهنگش قلاچ می توان حتی غرابانش ستود
بامدادش عقل و هوش از سر برد واژه کم آید در این شعر و سرود
قصدم آن بودش که بنویسم زیاد یاد تو ای طالقان♡ نطقم ربود
نام تو حک شد به تاریخ دلم می توان لب را به نام تو گشود
طالقان و طالقانی زنده باد جاودان باد پرگه، دهدر، کرکبود
آسفاران و انگه و زیدشت، گراب میر و لهران و فشندک تا کرود
بر همه همشهریان، یاران، سلام یادتان بر قلب من یاری فزود
قبله گاه من تو هستی طالقان ای وجودم از وجودت شد وجود
من همان بهزاد کوهستانیم نام پرگه هست مرا در تار و پود
صبحتان زیبا دمادم دوستان تا درود دیگری بدرود، درود
✍ شعر: بهزاد کوهستانی طالقانی