حکایت ما و خیلیانه دیگه
نمکدانه که پر مینی، زیاد توجه نمینی که دقیق همه ی نمکِ بریزی نمکدانی میان. شاید خیلی از دانه های ریز نمک، دی زیمین بریزه. حالا اینکه در قدیم، طالقانی میان، دو چیز که خیلی حرمت داشت: نان و نمک، به جای خود. کاری هم نداریم که حرمت نمک، فلسفه ش چی هسته. اما خراسانی زعفرانِ که دمینی هاون بیخ و میکوبی و میسوی، به دانه دانه ش دقت مینی که زیمین نریزه. حلا بی نمک هیچ غذایی خوشمزه نمیبو. حتی یه خیار هم میخوای باخوری، بهت نمیچسبه. ولی بی زعفران، شاید ماهها و سالها بشاست غذا بپت و مهمانداری کُرد. کوچیک جر و بحث و دعوا و بگو و بخند خانه و خانواده میان، حکم همون نمک زندگی ره داره. خیلی مواظب این نمک، زندگیتانی میان باشین. ساده و بی ریا و همیشک دستی دم، که اگر دنباشه وای به حالِ سفره زندگی...
این دل نوشته ی زیبا از یکی از خُجیره دوستمان هست. در ادامه دی یک داستان صوتی داریم به نام "داستان بارِ عشق" که دوستان دیگرمان در کانال طالقانیا درست کُردین و الحق ارزش بارها بشنوستُن و به یاد سپردنه داره.
تقدیمتان 🌹