آبّا طالقانی
خدابیامرزه همه رفتگانو، من دو تا آبا
داشتم که هر دو طالقانی اصیل بودند اما یکیشان در کرج ساکن بود و به او میگفتیم
آبا
و یکی دیگر که قبل از به دنیا آمدن من فوت کرده بود و در طالقان مزار داشت و به او
میگفتیم: آبا طالقانی
در منزل آبای کرجی، عکس بزرگی به دیوار
بود که نظیرش رو میشد در خونه خیلی از طالقانیها دید.
نمیدونم از کی، ولی احتمالا در همون یکی دو سالگیم، شاید وقتی که کنجکاوانه
انگشت اشاره مو به طرف عکس نشونه کرده بودم، بهم گفتند: این آقاست... آقای
طالقانی...
ولی تو ذهن من حک شد: آبای طالقانی.
و اینجوریا بود که تا سالهای سال، من به آقای طالقانی میگفتم آبا طالقانی و حس
عمیق و عاطفه محبت آمیز یک نوه به پدربزرگ، نسبت به ایشون در دلم وجود داشت.
و هنوزم که هنوزه، چشمم با نور چهره ایشون روشن و قلبم از مهرشون لبریزه.
بزرگ مردی که در هر شهر و روستای این مملکت، نامش به نیکی برده میشه و به حقیقت،
مایه افتخار برای دیار طالقان بوده و خواهد بود.
آباجان طالقانی
روح بلندت غرق رحمت الهی
و سر عزیزان و همدیارانت سلامت
✍ سیده مریم قادری #اورازان
🖌
تصویرگر: علیرضا عبدالحسینی
TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی