درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۱۵ مطلب با موضوع «متن و صوتها» ثبت شده است

غم مردها

شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ب.ظ

🔻متن به گویش بایزرودی (گته دهی):

مرداکون، همیشک هم قَدَر قدرت و توانا نینه
اوهنون تظاهر کندنه
چون یاد بیتنه خدشونی ناراحتیونه، خدشونی برید خندی پشت و خدشونی خسسه گیونه، داد و هواری پشت پنهون کندنه.
تا همچنون تکیه گاه بموندن!

چون وانه، اشونی دست رو نبو. پاره درینگندنه، گازی سر، فشار دیندنه، تا استرس و نگرونی، اشونی دیمی سر، معلوم نبو.

اگر بمبیه مرداکونی قلبه چاک بدان، شک ندارمه که:
شانه اشونی قلبی هزارون زخمه بدین، که هیچچی همرا، نشانه وره پینک بزان..
و اگر اشونی چشمونی ته تهی دله، هروت گندی، هندقی اندا، غم و اسری ویندی..
مرداکون بلد نینه، قوی بن و بدون ترس از قه ضاوت برمه بکنند
اشونی دل که بیره، شندنه، کر و کوچه ای دله، موسیقی را تا ته زیاد کندنه
غرق بندنه
سیگاری دی ره پس کشندنه..
مرداکونی دلتنگی ره، باید از اشونی ساکت بین بفهمی، از اشونی چشمونی خسسه گی، که وی دله روح دنیه.
از اشونی سعی و تلاش برای نشون بدانه این که اشونی جنس از سنگ هسسه....

گاهی شیر زنون باید مرداکونی تکیه گاه بن


✍ برگردان: آریو برزن کیان – گته ده
🎤با صدای: م کیان_دختر کهار  دریافت فایل صوتی

🍃💛 TaleghaniDarji

🔻متن فارسی:

مردها، همیشه هم قَدَر قدرت و توانا نیستند. اونا تظاهر می کنند، چون یاد گرفتند که ناراحتی خودشونو پشت لبخند و خستگیشونو پشت داد و هوارشون پنهون کنند، تا همیشه تکیه گاه بمونن.
چون میخوان که دستشون رو نشه، واسه همینه که وقتی نگرانند، پا رو میذارن روی پدال گاز و فشار می دن تا استرس و نگرانیشون، در چهره هاشون معلوم نشه.
اگه یه روز بیان و قلب مردها رو بشکافند، شک ندارم که توش هزاران زخم مرهم نگذاشته می بینی و اگر تو چشماشون دقیق خیره بشی، قد یه دریاچه غم و اشک می بینی.
مردا بلد نیستند که قوی باشند و بدون ترس از قضاوت دیگران، گریه کنند. به خاطر همینه که دلشون وقتی می گیره، تو کوچه خیابون، صدای موسیقی رو زیاد می کنند، غرق میشن و بعدش یه سیگار روشن می کنند.
دلتنگی مردها رو باید از سکوت اونا فهمید. از خستگی چشمای بیروحشون.
از سعی و تلاششون برای اینکه نشون بِدَن که از جنس سنگ هستند.
گاهی باید شیرزنان، بیان و تکیه گاه مردها بشن!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۳:۴۴
درجی طالقانی

شکلک نوشته!

يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ق.ظ

نبایست شکلکی همراه جواب بی دی ییم !!!
درسته اینکار، یه میانبره. جوابانه کوتاه مینه. 
اما آدُمانی که دلتنگُن، سخت دیوانه میبُن، وَختی این شکلکانی همرا، جوابُشان میدی
فُکرکن!!!!
وقتی سخت دلتنگی، میخوای یکی تی یی همرا گپ بزنی، بعد از قرنی، یه بیت شعر !!یه قشنگه جمله!! پیدا مینی
هامینی با احساس
همه عشق و احساسو ته خرج مینی
اویی بِ هامینی
بَعد اویی جواب یه عکسه !!!!
آی حالُت بیگیت میبو
آمپر میچسبانی
خُل میبی
آها عزیزجان
سعی کنیم خیلی کمتر اینان د استفاده کنیم 🌺🙏🌺

↩️ علی صفاری - زیدشت طالقان



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۰۹:۴۳
درجی طالقانی

طنزی به گویش گته دهی

يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۳۳ ق.ظ

مَردکی دوعا و ثنا خدایی همرا:

جانه خدا، وختی وانه بیایم تو خونه، باید خلی کرایه هواپیما، کرایه ماشین، اداره حج و زیارته پول هادییم.
از اون گذشته خلی آداب دی باید بلد بیم🌹😁🌹

وختی دی وانه بیایم  تی مهمونی، امی تُک باید میم ( موم) بزه بو، هیچ چی ناخریم، هیچ کسه نیاشیم، صب تا نماشدیر تی اسمه ببریم🐝🐝

وختی دی وانه بیایم  تی پلی، حتما باید بمیریم، بشیم گلی بُن ( زیر خاک)

پس یک دفه بو رفت و آمد قطح هاکنیم... ته دی راحت، من دی راحت!!!!!!!؟؟؟؟😁😁😁❤️👍


یک سیف می گت ببا تی باغی دله باخرده، می مما و کت ببا ره دیم بدای درگا.... بوتی بشین رته پشت ( آواره) هایرین🌷🌷😐😐
یک ذره انگوری  او ( آب)  ره  گو  نتومی باخریم،  اماره برنی جهندم!!!!😜😜

ندومه چیبه، اندی میوه و میوه اویی همرا.... مشکل دارنی!!!!!؟؟؟؟🎄🎄

جانه خدا، حتماً باید بشیم گلی بن تا امی روح شاد و شنگول ببو؟؟😅

آخه یک کمی، خدتی حواسه جمع کن .....
اما  دره  مخارج  نیویورکه  دیه می، ولی امی زندگی کیفیت بورکینافاسویی ( شعب ابی طالب) مردمی جور،  ایرون دله زندگی کنه مه!!!!!!😁😁😁😁

😁😁😁😁😁

◀️ برگردان: آقای آریو برزن کیان – گته ده
 عکس: آقای اصغر ادیبی - دیزان

🔻آقا ما خدایی همرا رودروایسی داریم، راستشو بخواین جُرحَت دی نمی نیم این متنه ترجمه کنیم!  خودتان دو سه باره بخوانین، معنیش حالیتان میبو! 😁😁😁😁


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۰۹:۳۳
درجی طالقانی

مغرور نگردیم...

سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

🔔 مغرور نگردیم...

وقتی یه پرنده زنده هستَه، مَلیجه رَ میخورَه.
وقتی بَمُرد، ملیجه او رَ میخورَه!

شرایط با گذشت زمان وَمیگردَه.
هیچ موقع کسی رَ کُچیک نکن.
شاید ایمروز قدرتتان زیاد باشه ولی
زمان، شما دَ خلی قدرَتُش ویشترَه!

یه دار
هزار تا کبریت چو میسازَه
ولی وقتی زمانش بَرسَه
یه کبریت چو میتانَه
چند هزار تا دار َبسوجانه!

پس خوب باشیم و خوبی کنیم
اما مغرور نگردیم 🙏🍃


↩️ برگردان:
  آقای سیدمصطفی افتخاری - پراچان
_____________
ملیجه: مورچه 🐜
دار: درخت 🌴

TaleghaniDarji
☘_______🌾_______🐜
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۹
درجی طالقانی

نمایش چله ای شو

سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۷ ق.ظ



نمایش چله ای شو

نویسنده،تهیه کننده وکارگردان:مهدی علاالدینی

بازیگران: فرشید فلاحی (پدر ملیحه)، محمد حبیبی (اکبر)
مهشید مطلبی (مَش رُباب-مادر اکبر)، بهناز علیمحمدی (ملیحه)، مریم قادری (مادر ملیحه) و مهدی علاالدینی (مُراد)

گوینده: روزبه اجلالی

باسپاس از سید محمد هادیفر

📻 رادیو_طالقان


دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۵ ، ۱۰:۰۷
درجی طالقانی

زُبیده خالُک، گربشه بیرون مینه...

پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۵۹ ب.ظ

هان چیه حیوان؟
ایسه هی اون میدان مو مو کون و اندی اون پنجر های پوشت، چوشم چوشم کن تا چوشموت در آیه¡

بی سر شبان سر هرز
از صبح تا حال کوجه دیبی؟
خاک بر سری پیی
با اون آبجی سلماکی گربیی همراه؟؟

نمیگی مون جز تو همدمی نودارم؟

اندی این پنجر ه ای پشت تی چوشم اونتظار بوماندوم، چوشموم درآمه؟

ایسه خوبه تو دی اون پوشت چوشم چوشوم کنی تا کی مون خانه ای در وا کونوم؟

مینی چوشوم انتظاری چندی سخته؟
 این لایی در وامینوم بیای
ولی یادت در نشو چوشم انتظاری خیلی سخته خیلی...

 عکس: بانو فریبا قاضی - حسنجون و سیدآباد
متن: آقای فرشاد فلاحی - کولج



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۹
درجی طالقانی

صبح بخیر آخرین روز پاییز

سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۷ ب.ظ

خزان، معرکه گیر الوان بود و حضرت دوست مهر و آبان و آذر را چنان هنرمند آفرید که با الوان گونه گون، مانی وار ارژنگ طبیعت را به هزاران رنگ جادویی درآورند.اما فصل سوم از چهار فصل کتاب سال در شرف پایان است.
در این واپسین روز پاییز، قمریان عاشق قمر میخوانند و کرشمه های طبیعت با نوای دلنواز خش خش برگهای جدا شده از درخت به رقص آمده اند.

 پلک پاییز دوباره پرید و خبر از آمدن مهمان داشت، میهمانی پاک و یک رنگ که سپیدی را جایگزین هزار رنگ دره طالقان نمود و با ناز و نیاز نعمات دادار متعال را بر زمین تشنه و داغ ارزانی  داشت. یک رنگ و سپید و پاک، با زمهریر لذت بخش خود آخرین فصل سال را آغاز خواهد کرد و باز پلیدی ها و پلشتی های زمین را با سپیدی برف پاک خواهد کرد و پر صلابت به انتظار آغازی دگر خواهد نشست.

متن: امید .م_مهران
صوت: بانو سارا شیرجی_مرجان

دریافت فایل صوتی

عکس: اصغر ادیبی_دیزان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۲۷
درجی طالقانی

خداحافظ ای پاییز

سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۱ ب.ظ

بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر...   باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان
قراری طولانی به بلندای یک شب
شب عشق بازی برف و برگ

پاییز چمدان به دست ایستاده
عزم رفتن دارد
آسمان بغض میکند، می بارد... می بارد...

خدا هم می داند عروس فصل هایش، چقدر دوست داشتنی است
دقیقه ای... دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن می دهد.

پاییز آخرین نگاه بارانیش را به درختان عریان می دوزد
دستی تکان می دهد
قدمی بر می دارد سنگین و سرد

کاسه ای آب می ریزم
پشت پای پائیز
و تمام می شود..!

پائیز ای آبستن روزهای عاشقی
رفتنت بخیر سفرت بی خطر
رفتنت بخیر  سفرت بی خطر
خدا حافظ... خداحافظ...!

◀️ ارسال متن از: بانو مینا صائمیان، شهرک
🎤 خواندن متن با صدای: بانو مصی مهرانی، مهران

   دریافت فایل صوتی

عکس از: آقای ابوالفضل یزدانی، خسبان


TaleghaniDarji
🍁__________::::__________♡
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۳:۴۱
درجی طالقانی

شیلان کشی (شیرلان کشی)

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ

رسم فراموش شده: 🍲 شیلان کشی
👨‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👦‍👦👩‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👧👪

◀️ متن طالقانی: سیده مریم قادری، اورازان
⏪ ارسال متن فارسی: آقای باقری، دینه رود الموت


🔻متن طالقانی:
آقای باقری، ماییب یه مطلب برسانده به اُسم: شیلان کشی
ایشان از اهالی دینه رود الموته و همانطور که می دانید، الموت، همسایه طالقانه و علاوه بر نزدیکی جغرافیایی، از نظر فرهنگ و آداب و رسوم دی با طالقان قرابت داره.
ایسه بِینیم این شیلان کشی چی هسته؟

شیلان از ترکیب سُ تا کلمه: شیر و لان و کشی درست گردیه. شیر که همان مالانی شیر میبو، لان دی همان خانه و به عبارتی اهالی خانه و کشی دی یه کاری ر دسته جمع انجام بُدایَن، معنی میگرده. پس این شیلان کشی، میبو: دسته جمعی شیر باخوردُنِ خانواده هان!

آن قدیمان، در دینه رود، رسم بَ که آخُران اردیبهشت ماه، کدخدا و بزرگ ده میامی اعلام میکُرد فردا شیلان کشی داریم. آن وَخت مردم از صبح زود پا میستان و یه کَمکی برنج ومیگیتُن و میامیَن تا امامزاده. آنجه دور هم یه گته قزان بار میکُردُن و آشی میپتن به نام: شیرآش. (گمانُم شبیه خودمانی شیربرنج باشه.)
بعد آشه میخوردُن و زیارت میکُردُن و تا اَفتو غروب گَرده، دور همی خوش بیَن و خداشانه شُکر میگوتُن.

ایسه الآنان که این بیصحابه مدرنیته بیامیه و اهالی روستا کوچ کُردین شهرانی میان، این مراسم نزدیک بیست ساله کو برگزار نمیبو.

ولی عزیزجان
تو گذشتگانی قشنگه رسمانه زنده بُدار 🌻🌱🌷




🔻 متن ارسالی:
یکی از مراسم های محلی روستای دینه رود (از توابع بخش رودبار الموت شهرستان قزوین) که امروزی فقط یادی از آن می شود، شیلان کشی است.
در گویش مردمان دینه رود، شیلان کشی از ترکیب شیر، لان و کشی درست شده است.
منظور از شیر: همان شیر گوسفندان
لان: یعنی خانه و خانواده
کشی: به معنای دستجمعی کاری انجام دادن است.
پس شیلان کشی را این گونه می توان معنا نمود:  «شیری که خانواده ها دست جمعی میخوردند»
در رسومات مردمان قدیم دینه رود، این روز، روز شادکامی اهالی و روز همدلی و همچنین شکرگزاری از نعمتهای خداوند بوده است.
شیلان کشی، در پایان اردیبهشت ماه، هر سال انجام می شده و بدین شکل بود که کدخدا یا بزرگ محل، به همه اهای اعلام می کرد که فردا، روز شیلان کشی است و اهالیِ ده، صبح زود، هر خانوار با کاسه ای از برنج خام، در دست، درکنار گذرگاه یا امام زاده که روبروی ده واقع شده، جمع می شدند.
پس از زیارت و مراسم آیینی و دوشیدن گوسفندان، آشی را دستجمعی طبخ کرده که از برنج و شیر درست می شد و «شیرآش» نام داشت و با یکدیگر میل می نمودند و تاغروب، شادی کرده و شکرگزار خداوند بودند.
این مراسم، بیش از بیست سال است که  به دلیل کوچ اهالی و استیلای عصر مدرنیته و دلایل دیگر، انجام نمی شود.

رسومات گذشتگان را پاس بداریم 🌻🌺☘


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۳:۰۳
درجی طالقانی

آبدنگ و آسیاب

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۶ ب.ظ

در گذشته، یکی از کار ابزارهای مورد نیاز، آبدنگ هایی بود که توسط آن، برنج، اَرْزَن و گندم را پوست می کندند و می کوبیدند. از آنجایی که این دستگاه، با نیروی آب حرکت می کرد، می باید در کنار رودخانه کار گذاشته می شدکه اهالی روستاهای دور نیز برای تهیه آرد از این آسیاب ها استفاده می کردند.

گاهی یک شغل، به ‌دلیل انحصاری بودن یا استفاده از وسیله‌ای که همه به آن نیاز دارند، می‌تواند یک جایگاه مهم و کاربردی برای دارنده آن ایجاد کند. مثلاً در یک روستا کسی که «آبدنگ» یا آسیاب آبی که برای پوست کندن و سفید کردن برنج است، داشته، به‌دلیل انحصاری بودن و نیاز همه افراد به آن، ارباب یا خان منطقه می‌ شده است و همه به دلیل نیازشان، به او، وابسته می‌شده‌اند و اصولاً این وسایل مهم، همواره در تملک اشخاص بانفوذ قرار می‌گرفته است.

این آسیاب ها، بر اساس اصول سنتی، توسط نجارها و استادکارهای ماهر آهنگر ساخته می شد و در مسیر رودخانه ها نصب شده و به کار گرفته می شد. آب به پره های چوبی و یا فلزی برخورد نموده و به کمک یک شافت (محور) نیرو به سنگ آسیاب منتقل می شد.
گندم ها و موادی نظیر جو، برنج و غیره نیز در قسمتی از سنگ که دارای سوراخ بود، ریخته می شد و از زیر سنگ به صورت آرد شده با سبوس بیرون می آمد.

آسیابان نیز معمولاً مردی میانسال و عادل بود و همه مردم، به عدالت او جهت تقسیم کارمزد و سهم مشتری از آرد، ایمان داشتند. چنین فردی مسئولیت آرد کردن گندم ها را به عهده می گرفت.
از مناطقی که از این نوع آسیاب ها وجود داشت، می توان روستای آبدنگسر دهستان لات لیل را نام برد.



📌 کلمات و اصطلاحات طالقانی مرتبط:

آسیو سَرُک (assi yow sa  rok) = سر آسیاب (ک انتهایی به جهت علامت تحبیب، تصغیر و الفت آمده است.)

آسیوو و آسیوو وان: آسیاب و آسیابان (قدیمان هر دهی یه آسیوو داشت یه آسیوو وان) مثلاً گته ده دو تا آسیاب داشته که کنار هم بود. یکی متعلق به طایفه «کیان» و دیگری متعلق به طایفه «بگان» و مزرعه آسیوسرک، پشت این دو آسیاب قرار داشت.

آبدنگ: از تبدیل حرکت دورانی یک چرخ که توسط نیروی آب به حرکت در می آمد، به حرکت عمودی، جهت پایین و بالا بردن یک چوب بزرگ و کوبیدن آن روی گندم، جهت تهیه بلغور هست. به عبارت دیگر، آسیاب آبی را آبدنگ و آسیاب پایی، را پادنگ می گفتند. (آسیاب یا با نیروی آب حرکت می کرد یا با نیروی انسان و حیوانات اهلی نظیر خر و قاطر)
در صحرای کولج، تقریباً هم مرز با شهرک، یک آبدنگ قدیمی بود و آنجا به آبدنگ سران مشهور است.

اهرُک و اهرُک کشی: آسیاب دستی خانه را اهرُک می گفتند که معمولاً جهت تهیه بلغور از آن استفاده می شد.

سایر کلمات و اصطلاحات: اجین زدن و دست چال.
اجین ندارت اهرُکت، بلغور کن، شلغور کن!

آسیووسروک سنگه سروک کیپ: از آنجا که وقتی وارد آسیوو میشدی، باید دهانت را می بستی تا آسم و دل تپش نگیری و جلوی دهانت را کیپ میکردی. یعنی سنگ رویین سخن بگوید که سخنش آرد تحویل می دهد! و لطفأ بقیه ساکت. زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم....

در ادبیات فولکوریک، ترانه ها و حکایات جالبی از نامزه وازی سر آسیاب (سرآسیوو.....این دنگی سر اون دنگی سر رعنا) و نیز شبهای اَهرُک کشی نقل شده است.

🙏 با سپاس از آقایان علی صفاری زیدشتی، آریوبرزن کیان، فضل اله دُری و سایر عزیزانی که در تهیه این مطلب ما را یاری نمودند.

TaleghaniDarji
⚜__________:::__________☆
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۵۶
درجی طالقانی