سیبِ سرخِ خورشید
آهای اُونانی کو چَلکهاتان پُرِ خِوئه
ســیـف بیـوردُوم
خورشیدی سُرخِه سـیـف ....
سلام، صبح و عاقبتتان بخیر عِزیزان
عرضم به حضورتان که اصل شعرِ بالا از سهراب سپهریه و عکاس دی آقا رضا کاوه
آهای اُونانی کو چَلکهاتان پُرِ خِوئه
ســیـف بیـوردُوم
خورشیدی سُرخِه سـیـف ....
سلام، صبح و عاقبتتان بخیر عِزیزان
عرضم به حضورتان که اصل شعرِ بالا از سهراب سپهریه و عکاس دی آقا رضا کاوه
سلام عزیزِ همراهان و خُجیرِ همدلانِ درجی
خبر خوش آن که: صبحی دیگر از صندوقچه خداوندی به ما هدیه شد
آرزو داریم برآمدنِ آفتابِ امروز، گرمی بخشِ جان و زندگیتان باشد.
الهی شکر
یک سبد سلام، به شیرینی گلابیهای وحشی، تقدیم به تو که اهلِ طالقانِ بهشتی
چند واژه طالقانی: سبد = چَلک chalk - گلابی وحشی = خُوج khoj
لبخند تو زیباست گلِ سرخِ انارم،
ماهِ من! سَر شدی از شمس و قمر با لبخند
کاش هر شب بشود با تو سحر
جانِ من، باز بخند
عکس از: سعید ملک کیانی
مالدار اونی هسته که همیشَک خوش حاله
قشنگترین حالانَ، فقط خودُت میتانی خودتیب بُسازی
باغان طالقان در پاییزان – عکس از: جعفر آقااحمدی (روستای دیزان طالقان)
تَشی سیب زینی!
من اهلِ آبادی پاکی هستم که کوچههایش را اگر چه برف مسدود میکند،
اما در آن از تعطیلی دلها و آلودگی هوا خبری نیست!
خداجان، خودُت قشنگه طالقانمانی هوا ر بُودار
عکس از: مهدی ویسانیان
حالا که به دلیل آلودگی هوا، مدارس البرز و تهران، به استثنای طالقان، تعطیل شده چند طنز در این خصوص تقدیمتون میشه تا ان شاءالله دلشاد باشید.
چراغِ شعری میان، نفت دِمینُم
در و دیوارِ دلتنگی ر پیته میکَشُم
و پنجرهای دیم، مینیشُم و تو رِ چُشم به راه میمانُم
که حافظ، چله شو، مُنه بگوتیه:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید...!
متن از: سیده مریم قادری اورازانیِ طالقانی (سیمرغ)
عکس از: مجید دربندسری
خُجیر نُگاه کُن عزیزجان
این قشنگِ راه دی دَرِه تُومام میبو!
پاییزَک دی دَرِه میشو خانُشان!
باز ما میمانیم و یه فصلِ تازه...
اَمبا چی یِی غُصُه رِ داری؟
فصلِ تازه دی خودشی قشنگیانِه داره
عکس از: عباس وزیری
طالقانی درجی
زندگانی نخی کلافِ میمانه
دستت که دَر شو، میبو کلاف سَر در گُم
دمیپیچه لِنگ و بالتی میان، گره میکوئه میانُش، زیاد دی که چِنگ داکُنی کور میبو
آن وقته که باید صبوری کنی ببه جان
و سر حوصله، یکی یکی گرهآنُشه وا کنی
شاید دی لازم گرده که یه جاهایی ر بِربینی و یه کیشکه گُره بزنی که معلوم نگرده
یادُت باشه که هامون طور که هیچ کلافی بی گره نی، هیچ زندگانی دی بی مشکل و دلخوری و غصه نی
اما صبر که بیا وسط، از هِمین گره دارِ کلاف، میتانی یه قشنگه چی ببافی
آها ببه جان، زندگانی هامون قشنگِ چی هسته
برگرفته از متنی به قلم ناشناس (منسوب به سیمین بهبهانی)
عکس از: بانو زهرا بیگدلی
سلام
هوا سرد گِردی (گَرِستی) اَمبا هَنو قشنگیانُش دَره
این قُرمُزه وَلگه بِینین، طبیعت اویی دور چُنُسی همرا خط بَکِشیه
راستی میدانین چُنُس یا چُنُسک چی هَسته؟
اینی سَر اَنگُشت بَزَن و بُخوان «چُنُس» کلیک
صُبحتان بخیر عِزیزانِ جان
معنی چُنُس یا چُنُسک: در روزهای سرد پاییز و زمستان، شبنمی که بر روی برگها، گیاهان و زمین مینشیند، یخ میزند و شکل زیبایی به طبیعت میدهد. انگار که همه چیز در زیر بلور نازکی از یخ پوشیده شده. به این شبنم یخ زده در گویش طالقان، چُنُس یا چُنُسک میگویند.
یه طالقانی مثل میگو: وَرفی آواز دَر شییَه، اَمبا چُنس پا رَ میسوجانه.
به این معنی که اسم کسی بد در رفته اما از کسی که اصلاً به ذهنت خطور نمیکنه، آسیب و بدی میبینی. کلیک
در عکس، شبنم یخ زده را روی چمن و پرچین شمشادها میبینید.
عکسها از: سیده مریم قادری #اورازان
پَییزه و شوکیانِ خُنُک و سُرخه بُخاریانُش
و تشِ شونشینی که این میانه ر خُجیر گرم مینه
هیچ عزیزی رِ یادا ناکُنین
دورهمیهاتان خوش عِزیزان
طالقانی درجی
ای مثلِ خزان زرد،کسی منتظرت نیست محبوبه ی شبگرد،کسی منتظرت نیست
تنها شده در شهرِ شلوغِ تُهی از عشق در کوچه ی بی درد، کسی منتظرت نیست
آواره یِ نفرینکده ی عمری و اینجا در قامتِ یک مرد کسی منتظرت نیست
با شیب تنت پله عمرت به فراز است در پیریِ پاگَرد، کسی منتظرت نیست
تاراج شده هم دل و هم جسم و روانت بازنده ی این نرد! کسی منتظرت نیست
با رَم شدن اینهمه حیوان صفتِ رذل از خود شده ای طرد، کسی منتظرت نیست
هرچند که بازار تو گرم است ولی باز جز یک زن دلسرد،کسی منتظرت نیست
این ظلم زمان بود و زمین بستر آن شد از فاجعه برگرد،کسی منتظرت نیست
شعر از همشهری گرامیمان: بانو ارسا اجلالی
عکسها از همشهری خوش ذوقمان: آقای ابراهیم صابری
با تشکر از استاد فرشید فلاحی مدیر گرامی وبلاگ انجمن شاعران طالقان
این روزان هر وَلگی کو لَقَد مینی، حواسُت باشه
ممکنه اونی بیخ، یه گَته گَنج دَباشه!!
مثل این جوزان که وَلگانی بیخ دَبَه...