درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «taleghan» ثبت شده است

ذکری طنز و خشم آلود از خاطرات گندم چینی

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ق.ظ

خدا رحمت کند عمویِ طنز پرداز ما را که فرمود: گندم چینیِ‌ی موقع، خوبه یه زردِ ماهرک، آدم بزنه، آدمه بنگنه ولی نکوشه، اندی باشه که تا آخر گندم چینی پانیسته!
بلی، گندم چینی یه چنین کاری بَ. گاهی آوقات ظلِ گرمای تابوستان، آدم واری بُن، مرگشِ چمششی پیش میدی.
  مخصوصاً اگر وچه بیه. این ردال گندمانِ هامیدان توره، میگوتان بچین. یِدانه یِدانه تیخ و تنگالی میان دَ  باید در میاردی یا اندی کوتاه بَ که باید کین سر مینشتی میچی‌یِی. آونوقت بَ که کینِ سر ِدوجال، مُثل چُمک دیمّاسی سر تا پاته و نمی‌تانستی جُم بخوری.

بعد مگوتن همه رِ جَم کن گناه داره. خدا ره ناخوش میا این دَ بدتر ما ره هامیدی. خدایا شُکرُت. مثلاً این گرما ۵۰ درجه مقابل نور مستقیم خورشید با این پشه که دره آدم چاک بدی، با این مور و  ملخ و ماهر وعقرب و خاکی میان، خداجانی قربان بشم، دیگه چی ماست هادیه که این دِ بدتر باشه!

نزدیک ظهر که میگردی، دیگه گرما چنان بیداد می‌کرد که سیرسیرکِ داد، یه لحظه بند نمیامه. این گرمِ باد دی میزه، آدمی نفس بند میامه. تازه خوشحال بیَن میگوتن اوراز باد درامه. همچین تیلاس می‌کردون انگار زیر باد اسپلیت بنیشتینه کاپوچینا میخورن.

نصف زمین هم بماندیبه میگوتن لک بگیر اورازه. ما زمین تمام میکردیم نصف زمین بعدم میچیم تازه میگوتن ریسمان بیار کلشبار دبندیم. خود این کلشبار دبستنش و بار کردنش یه عزا بَ. مثل واش‌ِبار نبه که بلند کنی‌ درنگنی خری سر، باید یکی اینورش میگیت، یکی اونورشه، یکی پشتشِ تا بار دیمینای خری سر. بیصحب خرم همون لحظه بقول آقام کُرمِ ماهر دیمیکت جانش. این خرمگسان از فرصت استفاده می کردن، همون لحظه میخواستن خر وَزرانن، خر دی عین این اسب مسابقه به اندازه پرش از مانژ اسب سواری ۴ مُتر میپری هوا مپری زمین.

حالا تازه بار که میامه خری سر اول کار بَ. بَکّن! نه اشتباه نکنین این بکن با اون بکن فرق داره.  پا رِ هامینان خری پالانی دیم، طنافه گندم باره تکان میدای تا بار جاکیبه.

حالا بُشکن! بازم این بُشکن فرق مینه. دو نفر از دو طرف گندم بار با دست ایزان می گردین تا بار خوب خر پشت بنیشه. کشی ره میکشی و کلشبار راهی می کرد بطرف ده. می گوت تا ما این لکه بگیرم تو بوش بارِ خرمنی سر بنگن. نهار بگیر بیار، تولکارِ زرگر چُشمه دَ او پُر کن.

بعد میامیم زرگر چشمه سر، ماست اوی میان نان تریت می کردیم، کُفتی راهیبه یه لقمه نهار بخوریم. بصحب این ویدارانی بُن پشه یه لقمه نهاره مای تُک وینی دَ در میارد. گوش و چشم و دماغ و هر کجا راه پیدا می کرد، دُل میشه. آقام میگوت بیصحب این یه ذره پشه ما ره مُتعذز بیاردی.

دی چی بوگم. خو که اون جهندمی میان با اون پشه بیشتر عذاب بَ تا استراحت. چای بعد از نهار هم با یک لایه کامل پشه روش، چُکه سر هورت می کشیم و دوباره در اون گرمای سوزان، مقابل خورشید عالم تاب، زیر گندم وار، شکر خدا می‌کردیم که ما رِ بدتر از این هاندایه.

 

 متن از: آقای مهدی رضاخانی، از روستایِ دُنبلید طالقان
 عکس از: آقای علی شفیعی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۵۱
درجی طالقانی

رب آلوچه

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۳۵ ق.ظ

این روزها در کوچه پَس‌کوچه‌های طالقان که قدم بزنی، از حیاط هر خونه، بویِ پختنِ رب و لواشک رو با تک تک سلول‌های خوشمزه پسندت حس می‌کنی. رب هَلی یا آلوچه، برای طالقانی‌ها کاربردی شبیه رب انار برای شمالی‌ها رو داره. تو اکثر غذاها می‌شه از این عصاره دل انگیز استفاده کرد و طعمِ بی نظیر همراه با لِعابِ خوشایندی به غذا داد.

طرز تهیه رب آلوچه، خیلی راحته و فقط کمی زمان بَره و حوصله و دست پَنجه زنانه می‌خواد. اول آلوچه‌ها رو خوب بشورید. دُم و برگ و ساقه‌هاشو ازش جدا کنید. اگه کُرم بِزی میانُش دَره، اونِه دی اَلَک کنین میدان، نگویین کُرمُش به کُرمُم یا که مَثَل پروتئین داره و روده‌ای لَپه میگیره و کُفران نِهمَت میبو! (طالقانی گفتم این تیکه رو، آخه اخلاق مادرای طالقانی رو می‌دونم دیگه)

خلاصه وقتی شستن و تمیز کردن آلوچه‌ها تموم شد، اونها رو داخل دیگ بریزید و با کمی آب، رویِ حرارت بگذارید تا جوش بیاد اما مواظب باشید سَرریز نشه. وقتی جوش اومد، شعله رو کم کنید و اجازه بدید خوب آلوچه‌ها قُل بخورند و بپزند و لِه بِشَن. بعد اجاقو خاموش کنید و وقتی آلوچه‌ها کمی خنک شد و حرارتش افتاد، اونو بریزید توی یک صافی، سبد یا آبکش که روزنه‌هاش ریز باشه و با تهِ ملاقه، روی مواد بکشید تا از صافی رد بشه و عصاره آلوچه بدون پوست و هسته باقی بمونه. حواستون باشه که علاوه بر ملاقه، باید از دستهای مبارک هم کمک بگیرید برای گرفتن پوست و دور ریختن هسته‌ها.

حالا عصاره صاف شده رو مجدداً روی حرارت بگذارید تا خوب بجوشه و کاملاً غلیظ و بدون آب بشه. می‌دونید دیگه اگه رُب شُل باشه کپک می‌زنه اما رُب سفت و غلیظ، حتی تا دو سال هم توی یخچال ماندگاری دارد. در آخر کار، به رب‌تون کمی نمک طبیعی (اگه طالقانی نمک بو چه بِیتَر!) بزنید و بعد از سرد شدن، توی ظروف دربسته ریخته و داخل فریزر یا یخچال نگهداری کنید.

نکته مهم و حیاتی: آمار ظرفهای رب‌تون رو داشته باشید، چون خیلی پیش اومده که در یخچال رو وا کنید و ببینید جا تَره و بچه نیست! در همه حال و همه جا و از سویِ همه کَس، خطر به یغما رفتن رب و لواشک شما وجود داره!!

آها عِزیز جان، طالقانی رُب آلوچه، از ناخُنُک بِزیَن عُبور کُرده و به پاتُک بِزیَن بَرسیه!

با خُجیرِ کواَلو و آلوچه‌هان که طالقانی میان فُراوان دَره، دُرُست کنین و نوشِ جانتان

 

 

🍃 🙏 سپاس از بانو ملک محمدی بابت عکس و دستور پخت

گروه تولید محتوای درجی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۳۵
درجی طالقانی

گلیم طالقانِ جان

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۶ ق.ظ

 

دستبافته‌هایی از تارِ عشق و پودِ زیبایی

هنرِ پنجه‌های صبورِ مادری از دیارِ طالقان: بانو کبری سادات میرقادری از روستایِ اورازان

خدا همه‌تانِ بُوداره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۴۶
درجی طالقانی

تکمیل مطلب «کینی داسُتانان» با نظرات ارسالی دوستان:

به لطف و مرحمت و عنایت شما عزیزان همراه، تعدادی اصطلاح و مثل دیگر رو تقدیمتون می کنیم:

🔸 کین وار: ته زمین

🔸 کین سوگرک: کرم شبتاب

🔸 کینکی سر پینک بزن: خطاب به خیاطها یعنی پشت شلوار رو وصله بزن

 🔸کین تِـ‌‌ئو: کنایه از کسی که از امری سرپیچی میکند، مثلا میگویند فلانی کینتِـ‌‌و بززی.

🔸 قر کین: کسی که بر اثر سربالایی رفتن باسنش به سمت عقب کشیده شده.

🔸 کین تتله: نرمی نشیمنگاه.

🔸 کین کینا: عقب عقب رفتن و گاهی در اصطلاح به بر عکس موافقت عمومی حرف زدن و عمل کردن نیز گفته می شود.

🔸 سر کین بدوت: کیسه ای یا ظرفی که پلمپ شده باشد. سر و ته کیسه ی دوخته شده باشد.

🔸 تله کینه میزنه: بعد از خوردن میوه یا خوراکی که آخرش به تلخی می زند می گویند. مثلا این خیار، تله کینه میزنه.

🔸 پرسه کین: پشت بامهای قدیمی که پلکانی بود به پله پایینی که آفتاب گیر و از باد سرد ایمن بود، گفته می شد. همچنین به کناره کوپا هم اطلاق می گردد.

🔸 داسه کین: یعنی ته داس که اشاره دارد به فعلی. با پشت داس، ترکهای بامهای گلی را میکوبیدند تا از نفوذ باران به داخل خانه جلوگیری شود. گاهی هم در دعواها با داس کین به طرف مقابل ضربه میزدند.

🔸 گرد کین دار: این اصطلاح مربوط به درخت گردویی است که میوه اش کاملا گرد باشد.

🔸 پیر شنگ کینه: نوعی شنگ (سبزی) که غده مغذی دارد.

🔸مینی کینی کار نی: یعنی من از پسِ این کار برنمیام.

    yes با سپاس فراوان از آقایان: جناب علوی نیا از #خودکاوند و جناب فلاحی از #کولج

 

mailenlightenedmail


 کینی داستان سر دراز داره، الحمدلله با مشارکت فرهیختگان طالقانی، باز مطلب کاملتر میبو.

اصطلاحاتی که در ادامه می آید، توسط جناب آقای علی لطفی از #نویز برایمان ارسال شده است:

🔶 بخش اول_ عبارت هایی که در نویز بکار می رفت و به یادم مانده است:

🔸 کینه کر kine kar : آنچه پس از پخت و پز به ته دیگ می چسبد که البته باتهدیگ (پوشتی) که خوردنی است تفاوت دارد.

توضیح درجی: کریدن همان کندن ته مانده غذاست که به ظرف چسبیده است. البته معنای عام آن کندن سطح هر چیزی به وسیله دست، ناخن و یا وسایل کمکی دیگری است. مثلا کریدن پوست با ناخن... خیلیهامان یادمانه ننه مان میگوت: زخمتی سره نککر!

🔸 کین وری kine vari : رو به عقب راه رفتن. اصطلاحا معامله ای که سود در آن نیست و فروشنده از سر طعنه به خریدار سمج و ناخن خشک می گوید: می خواهی مال را مفت ببری.

🔸 کینی بیخ بنگتن kini bikh bangaten: چیزی را زیر پا نهادن و بر آن نشستن. همچنین کنایه از بی اعتنایی و اهمیت ندادن به چیزی. مثال: منی حرفه کینتی بیخ بنگتی؟

🔸 کین وزرس kin vazares: لفظا ماتحتی پاره شده معنی میدهد. اما کاربردش شبیه «کینش پاره گردی» هست. مثلاً کسی که در دعوا عربده می کشد و زیادی شلوغ  می کند، طرف روبرو می گوید: چه خبرته؟ چبه دری کینته ومیزرانی؟

🔸 داری کین dari kin: پای (زیر) درخت.

توضیح درجی: گفته بودیم کین به همراه هر کلمه ای بیاید به ته یا زیر آن کلمه اشاره دارد.

🔸 غیرت کین گیتن gheyrat kin giten : ِپایداری کردن و کوتاه نیامدن.

 

🔷 بخش دوم_ این اصطلاح ها را درکتاب «درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان» دیدم:

🔹 کین قر بدان(کین بچرخاندن) kin gher badan: قر دادن باسن، عمدا به کسی پشت کردن.

🔹 کین گرد kine gard: ته مانده ی خرمن.

🔹 کین مشتی moshti: رشوه، حق حساب، انعام بچه ها، و همچنین مشت در باسنی.

🔹 کین واز kine vaz: بالا نگهداشتن گاو آهن برای شخم زمینی که سفت است تا گاو آسیب نبیند.

🔹 کین وال val: پایین نگهداشتن گاوآهن در زمین خیس.

🔹 کینه kina: باقی مانده ی ریشه درخت یا ریشه ی گیاهان پیازدار.

🔹 پل کینه: پای پل، دم پل.

🔹 کینه بزین kina bazien: رشد پیاز و هویج و...

🔹 کینه بنی kine beni: نمد پاره، فرش کوچک، زیرپاانداز .

🔹 کینه پس بزین: جمع شدن آب پشت مانع و به عقب رفتن، همچنین پشیمانی از کاری.

🔹 کینه پس کینه پس: عقب عقب رفتن.
🔹 کینی گل kini gal: مزاحم، دست و پاگیر.

   yes با تشکر از جناب آقایان علی لطفی و ابوالفضل یزدانی

 

mailenlightenedmail

 

دو اصطلاح دیگر:

🔸 کینا کَت: نشست

🔸 کینا بَرد: از بین برد /هاپولی کرد/پس نداد

 

🍃🙏 با تشکر از خانم فاطمه پوررستگار و آقای فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۷
درجی طالقانی

هواشُناسی طالُقانیان

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۴ ق.ظ

 

در طالقانی این اصطلاح هواشناسی وجود داره که میگو: بُهاری رو... پاییزی کو (کوه)

منظور از رو، سمتِ گردنه طالقان و کوه، سمتِ البرز است.

این اصطلاح، در مواقع بارش به کار می‌رود. به این صورت که در بهاران، اگر سمت گردنه، ابری می‌شد، می‌گفتند که باران می‌آید. اما در پاییز، ابری بودن کوه‌های البرز، نشانه باریدن باران خواهد بود.

تجربه ارزشمند دیگری که به ما رسیده حکایت از آن دارد: هر وقت تابستان به میانه می‌رسید، یعنی حدودایِ پانزده مرداد، قدیمی‌های می‌گفتند که در این روز، بادِ سرد می‌زند. و واقعاً هم در این روز، باد سرد می‌آمد و پس از این باد، رشد محصولات کشاورزی کم شده و طالقان به سمتِ پاییز می‌رود. از این روز به بعد، رویِ سبزه‌ها شبنم نشسته و کم کَمَک، پاییز از دور فرا می‌رسد.

همچنین اعتقاد داشتند بعد از اتمام بارش باران، چنانچه سمتِ قبله، بدون ابر باشد، به اصطلاح: اگه «آسُمانِ قبله صاف بو» بارش به اتمام رسیده و دیگر باران/برف نخواهد آمد. برعکس، قُرمُزی آسُمان، نشانه باریدن برف است.

از دیگر عقاید هواشناسی، پیش‌بینی وضع هوای تابستان و زمستان است، به این صورت که اگر زمستان خیلی سرد و سخت باشد، انتظارِ داشتنِ تابستانی گرم و داغ را خواهند داشت. «زُمُستانی که سَرد بو، تابُستانُش میبو گَرمو!»

yes

متن اصلی از: آقای شهرام صادقیان کانال اصیل طالقانیان

طرح اصلی کارتون از: آقای شهاب جعفرنژاد

عکسهای طالقان از: آقایان سهراب و جعفر احمدی

طراحی پوستر برای متن طالقانی: سیمرغ

تکمیل شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۴
درجی طالقانی

شوخی پیامبرِ جان با امیرالمومنینِ جانان

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ق.ظ

آقاجانم رسول الله با امام جانم علی نُشتی بی‌یَن خُرما نوش جان می‌کُردُن.

آقا رسول الله، هر خرمایی می‌خورد، هسته‌شه یواشُکی مینگَت امام علی جانی پیش. آخُر سرِ که خرما تُمام گِردی، پیامبر بگوت: هر کی یِی پیش هسته ویشتره، ویشتر دی خرما باخوردیه. علی جان، چِندی زیاد خُرما باخوردیِی.

امام علی دی بگوت: اما مُن فکر مینُم اونی که خرماهانه با هسته قُرت بُدایه، ویشتر خرما باخوردیه، هرچند هیچ هسته‌ای پیشُش دَنُباشه.

بعد همدیگه ر نُگاه کُردُن و بَخندی‌یَن.

آها عزیز جان، دینِ ما دین شادی و مزاح دی هست. اما باید دقت کُرد که شوخی با مسخره کُردُن فرق داره و نباید باعث خدای نکرده گناه و کدورت گرده.

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۲
درجی طالقانی

دو اصطلاح کولی و کوری

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۵۴ ق.ظ

تشابه و تفاوتی جالب در دو اصطلاح طالقانی

طالقانیان وقتی میخوان بگن که کسی به کسی دیگه، خیلی لطف می‌کنه یا یه جورایی زیادی بهش باج و بها می‌ده از اصطلاحِ «کـولی هادان» استفاده می‌کنند.

مثال: مَشتی شَهربانو دی خیلی عاروسِشه کولی هامیدیه!

یا:      چِندی این هَمسادتان دِ کولی هامیگیری زُن!!

به همین ترتیب وقتی بخوان بگن که کسی یه نفری رو خیلی اذیت می‌کنه، حرصشو درمیاره یا حسودیشه تحریک می‌کنه، از اصطلاحِ «کوری هادان» بهره می‌گیرند.

مثال: این جوان نَمُرد، یاری‌شه خیلی کوری هامیدیه!

یا:      مُنه اِندی کوری هاندین وَچه!

می‌بینید که این دو اصطلاح، در حالیکه از لحاظ تلفظی، شباهتی با هم دارند، در معنایِ لغوی دقیقاً متضاد هم هستند. حالا اگه بیشتر در بحرِ معنی این دو دقت کنیم می‌فهمیم که در اصل، هر دو کارِ «کولی هادان» و «کوری هادان» فعلی نادرست و خطاست. کولی هادانی که منجر به تربیتِ بد و عادتِ ناپسندِ «بار خود را بر دوش دیگری نهادن» میشه و کوری هادانی که ظلمی آشکار است و اذیت و آزار و نفرینِ مردم را در پی خواهد داشت.

ایسه شما رِ این آخر کاری نصیحت مینُم: هیشوَقت هیشکی رِ نه کولی هادی‌یِین و نه کوری!

 

  enlightenedبه قلم: سیده مریم قادری
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۴
درجی طالقانی

افسانه‌ای برای طالقان

پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۳ ق.ظ

اوسنه‌ی طالقان

 

بَنشتُم جویی کُنار و بگوتُم: آقاجان، چیب اینجِه اِندی قشنگه؟

بگوت: ما این قشنگی یِی بِ یه اوسنه داریم!

بگوتم: بَگو تا بُدانُم!

بگوت: یه وَختی خدا همه‌‌ی آدُمانِ جمع کُرد و به همه شان، یه سهمی از زیمین هادا، تا سرزمینشان گَرده. هر قومی، خودشی زیمینِ ویگیت و بَش سَر وختِ زُندُگانیش.

یه روز رَد گِردی بِیدی‌یَن صُدایِ در میا... فُرشته‌ی نُگهبان بَش دَرِ وا کُرد. بِیدی یه پیرمَردُک، با گالُش و روستایی قُبا، که بیلُش دی کُولُشی سَر دَبه، دُل آمه.

فُرشته بگوت: تو کی‌ یِی؟ اینجه چُکار داری؟

بگوت: بیامیَم دَهوا...! خدا رِ کار دارُم!

خدا صُدا بِزی: مُن میشنوئُوم، کارِتِ بگو.

پیرمردُک بَگوت: خداجان... تو که اَندی عادل و عاقُلی، چیب همه رِ زیمین هادای و ما رِ نه؟ گُمانُم یادُت دَرشیه، آخه ما طالقانیان که همه دِ ویشتر تو رِ عبادت مینیم، همیشاک دی گَپانته گوش بُداییم، زَحمت کَش و بی سَرصدا، خودمانی کاری پِی دِریم و هیش کَسه آزار نمینیم! ایسه رَوایه ما بی زیمین بُمانیم؟

بَهد دی چُشمانُشی اَشکان جیر آمی‌یَن و فُرشته‌ها دی غُصه‌شان بیگیت.

اَمبا خدا یه قشنگه لبخند بِزی و بگوت: ای جانِ طالقانی بَنداکُم! مُن هیش‌وَخت هیچ آدُمی رِ یادا نمینُم و هیش حقی دی یادُم دِ دَر نمیشو. آن دی شما خُجیرِ طالقانیان... اَمبا هرچی نُگاه کُردُم زیمینی سَر شمایی بِ یه لایُقِ جا گیر نیوردُم. اینی واستان بَ که شما بی سرزمین بُماندین.

بَهد خدا به فُرشته‌هان دستور بُدا: بِشین یه تیکاک از بهشتِ که خودمی واستان کُنار بِنگی‌بیَم بَکَنین و بیورین.

اوشان اُطاعت کُردُن.

خدا دی آن یه تیکاک بهشته بَچُسباند زیمینی سَر و بگوت: ایسه این دی شمایی سرزمین!

و اینجوری خدایی سهم از زیمینِ بهشت گِردی مایی نازنین طالُقان.

حَلا بُفَهمُستی چیِب اینجه اِندی قشنگه؟!

 

  • اوسنه: افسانه، راست و خیالی به هم بافته و در هم تنیده، درست مثل همین اوسنه‌ی ما که مکالمات خدا و فرشته‌هایش خیالی است اما قشنگی بهشتی طالقان جانِ ما واقعی‌ترینِ حقیقتهاست.

 

 

    به قلم: خانم سیده مریم قادری (اهلِ روستایِ زیبایِ اورازانِ طالقان)

    عکس از: آقای حسن جعفری (روستایِ زیبایِ دیزانِ طالقان)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۰۳
درجی طالقانی

کینی سَری چُرت

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۲۴ ق.ظ

 

کینی سَری چُرت به روایت تصویر

عامو جان خسته گَردی، راهی میان، اون سُکویی سر، یه کین سَری چورت بَزّی
 

عکس از: آقای سید امیر افتخاری (روستایِ اَوانَک طالقان)
با سپاس از کانال طالقانی‌ها
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۲۴
درجی طالقانی

کینی داستانان

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۶ ق.ظ

مقدمه:

بعضی واژه‌ها بار معنایی شرم‌آوری دارند و به دلیل رعایت ادب و اخلاق، استفاده از آنها محدود و پَساپرده‌ای و گاهی مذموم است. اما مفهومی که این واژه‌ها بِدان اشاره دارند، حقیقتی اجتناب ناپذیر از زندگی است. لذا در زمانی‌که یک زبان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، به ناچار، باید به این واژه‌ها هم توجه نمود.

از سوی دیگر، تعدادی از این واژه‌ها که در اکثریت فرهنگ‌ها کلماتی ممنوعه و شرم آور هستند، در یک زبان یا فرهنگی خاص، آن چنان بی‌ادبانه تلقی نمی‌شوند و استفاده از آنها در مکالمات روزمره و اصطلاحات آن زبان، مرسوم است. اینهایی که گفتیم مقدمه‌ای بود برای شروع واژه شناسی امروزمان که درخصوص واژه «کین» در طالقانی است.

پیشاپیش از برخی عبارات خارج از ادب که در این متن آمده، پوزش می‌طلبیم. به هرحال برای آشنایی با این اصطلاحات، گذر از واژگان بی‌ادبانه مرسوم، اجتناب ناپذیر است.

 

 

صفتهای ساخته شده با واژه کین:

  • به آدم‌های تنبل، بی‌حال و بی‌انگیزه میگن: لَسه کین، شُلِ کین، تَمبَله کین. البته کُلِ کین هم هست که بیشتر برای آدم دارای معلولیت حرکتی استفاده می‌شود.
  • صفت آدم‌های درشت هیکلِ بی‌بُخار و تنبل: خُرسِ کین، گَته کین.
  • آدمِ بی‌ادب یا آدمِ بی‌حاصل: گ.و.زینه کین، تُسنه کین.
  • آدمِ خیلی مایه‌دار، سرشناس و بزرگ: نَفت در کین! پیله کُلـُفتِ کین، کینان سَر، کین شانس.
  • دیوانه و خُلِ چِل: وُرِ کین، خُلِ کین، تورِ کین.
  • کین وِلیس: پاچه خوار، چاپلوس، بادُمجان دور قاب چین.
  • خُشکِ کین: دارای اخلاقِ یُبس یا خساست زیاد.

 

روش‌های حرکتی یا افعالی (به صورت نِشَسته):

  • کین خُزولَه/خُزلیت یا کین خُزُک یا کین خیلیز یا کیناخیز: خزیدن روی باسن.
  • کین شَره یا کینا شَره: رو باسن حرکت کردن.
  • کین کَرش: خود را روی باسن کشیدن.
  • کین سر خو یا کینی سَری چُرت: خوابیدن به حالت نشسته، قِیلوله، چُرت کوتاه.
  • کین سر تِـ‌‌ئو: تاب خوردن روی طناب با حرکات باسن و پاها.

 

 

واژگان ترکیبی:

قاعده کلی:

کین در پسوند هر واژه‌ای که بیاید، به انتها، زیر یا ته آن کلمه‌، اشاره دارد. مثلاً چاچی کین: به معنای زیرِ سقف.

  • بال کین: قسمت آرنجِ دست.
  • کُرگِ کین/کُرکِ کین: قارچ دنبلان. نوعی قارچ وحشی.
  • کینازول: زنگوله کوچکی که به پشتِ رانکی قاطر می‌بندند.
  • کین چُک: یعنی لبه زمین یا جایی. مثلِ حمامی کین چُک یا آن پیلا (گَته) چالی کین چُک.
  • کیناکَت: سرنگون شدن و با باسن به زمین افتادن.
  • کینُس کیلی: سستی و کاهلی عمدی.
  • کین سر دوجال: یک گیاه تیغ‌دارِ چسبنده. تیغ‌های این گیاه، به پا، جوراب و شلوار چسبیده و همه را به هم می‌چسباند. برای کندن آن باید «کینی سر» نشست و آنها را کَند. لذا به این اسم مشهور شده است.

 

یک حاضر جوابی بامزه: از این پس هر وقت کسی به شما گفت: همین؟

در جوابش بگویید: کینته بنگَن زیمین! laugh

اصطلاحات:

  • کین تور (کُردُن): یعنی خُل خُلی کردن، دیوانه بازی درآوردن. مثلاً: بِنیش جاتی سَر، کین تور ناکُن.
  • کین چُلُق (بِزیَن): بهانه‌گیری و اجتناب از انجام اوامر، عدم تمایل به کار.
  • کین مَچولی: کسی را سرِ کار گذاشتن، گربه رقصانی کردن. شیطنت و شر ریختن.
  • کینِ کسی ر باد دُکُردُن: تعریف اَلکی کردن، معادل: هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن.
  • کین دَنِبو (گ.و.ز): تُهی مغزی و بی‌مایگی. معادل: پز عالی و جیب خالی.

  • کین تو سر تو: یعنی الکی قیافه گرفتن.

  • کین سر نشیر (نشین) نیه: یعنی بسیار خوشحاله و در جای خود از خوشحالی قرار و آرام نداره.

  • کینشی همراه جوز میش‌کُنه: یعنی خیلی خوشحاله. شاد و شنگول بودن. معادل فارسی آن: با دُمش گردو می‌شکنه.
  • کینش دِ دَر میوره مینگـَنه دُوهانشی میان: یعنی خیلی خسیس و ناخن خشکه.
  • کینشی میان عروسی داره: یعنی از شرایط پیش آمده، بسیار خرسند و شادمان بودن. شعف بسیار داشتن.
  • کینِ کوپّا کُردیَن: لَم دادن و تنبلانه به استراحت پرداختن.
  • کین به کین و دیم به دیم: یعنی دو نفر که خیلی با هم صمیمی و نزدیک هستند.
  • کینُش پاره گردی: به کسی خیلی فشار آمدن. در سختی و معضلاتِ کمر شکن افتادن.
  • بَسوتِ کین: کسی که در حسرت و تأسف بسیار افتاده و به قولی از حسادت، کینُش بَسوته. مثلاً کودکان وقتی حسادت و عقده کسی را در بیاورند به او می‌گویند: کینانُت بسوجه.
  • کین حال: اشاره دارد به زدودن پشمهای آلوده به پشکل خشک شده گوسفندان (مالان) و در اصطلاح یعنی به یک نفر خیلی لطف کردند، طوری که از خوشی به وجد بیاید.
  • کین کلفت مینه: مال اندوزی و کسب شهرت و اعتبار و بزرگی.
  • آسُمانی کین وَزرُست: باران شدید آمد.
  • و خلاصه آنکه کین عورتی سر دِنی: یعنی واژه «کین» از الفاظ نامناسب در گویش طالقان نیست.

 

 

ضرب المثلها:

  • گو.زی.نه یا شُلِ کینی وَهانه، جو کُلاسه: نانِ جو کُلاس موجب نفخ می‌گردد، از این رو برخی که کار بی‌ادبی می‌کنند، تقصیر را گردن جو کُلاس می‌اندازند. به عبارتی این مثل کنایه از کسی است که یک بهانه الکی برای توجیه کار اشتباهش می‌آورد. معادلِ یک ضرب المثل آلمانی که می‌گوید: بهانه گیر همیشه بهانه شو پیدا میکنه.
  • دُلی سر بگیری یا کینی سر، فرق نمینه: یعنی خوبی و محبت کردن به یک نفر، هیچ فرقی با بی اعتنایی کردن به او ندارد و نتیجه همیشه یکی است. زیرا آن فرد، فرقِ محبت با تحقیر را نمی‌فهمد. مثال: این رئیسِ تو دی خیلی بی چُشمِ روئه. هرچی کُنی باز همان ذاتِ خرابِشی پِی دَره. او رِ دُلی سر بگیری یا کینی سر، فرق نمینه!
  • کَکی کینِ داغ دمینه: یعنی خیلی شیطان و شَر است. کک معمولاً داخل شلوار جا خوش می‌کند و مدام آدم را می‌گزد. در این حالت می‌گویند: یِهو کینِ تَش همینی. حالا اگر یکی بتواند کَکی کینِ تَش هنی و داغ کنه، یعنی خیلی شیطانه. به عبارت دیگر، در شیطنت، دست بالایِ دست بسیار است!
  • سَر و کینِشه به هم بدوت: یعنی قالِ قضیه را کند. سر و ته قضیه را جمع کرد. گاهی اشاره دارد به کسی که از سرما داخل لَک و لا خود را می‌پوشاند.
  • زاما سر خبری نیه، عروسی سَر نقاره‌ای کین بَترکیه: از حد گذشتن و افراط در تحویل گرفتن یک امر یا کسی. بیشتر از حد معمول سنگِ تمام گذاشتن. معمولاً برای کنایه زدن به عروسی که بیشتر از داماد خوشحالِ ازدواج است. (در حالیکه حجب و حیا و رسوم حکم می‌کند که زاما سَر بیشتر خوشحال باشند.)
  • با باریک‌الله گفتنِ مردم، کین کلفت نمیبو: این یک توصیه اقتصادی-اجتماعی از سوی گَت‌تران به جوان‌هاست. یعنی برای خوشایند مردم کار کردن (علی الخصوص خرج کردن زیادی و بریز و بپاشِ بی حساب) که موجب می‌شود آنها به تو بارک‌الله و احسنت بگویند، تو را آدم مهم و بزرگی نخواهد کرد. برعکس، ثروت تو را به باد داده و خود هم به فنا خواهی رفت. لذا به جایِ بریز و بپاش برای «مگسانِ گِردِ شیرینی» مالِتِ سُفت بُدار و برای آینده، سرمایه گذاری کن.
  • کینان سر گردییَن، سران کین: عوض شدن جایِ افراد فرودست با بالادست. سر و ته شدن امور، قرار نداشتن هر چیز جایِ خود. برگشتن روزگار به نفع زیردستان یا نااهلانِ ناشایست.  
  • همسایه‌ای کین، همسایه رِ نظر میا: اموال و امکانات دیگران، به چشم آدم بهتر، کاملتر و زیباتر جلوه می‌کند. معادل: مرغ همسایه غازه.
  • فقط کین گَت کُردیه: کنایه از آدمی که فقط هیکل، درشت کرده و دریغ از یک جو افزایش در معرفت، سواد، هنر، کار و تلاش. هیکلِ بی‌بو و خاصیت. معادلِ فارسی: مثل رستم در حمام.
  • سر و کینتِ بِیدی‌یِیم: تمامِ زوایایِ وجودیت رو دیدیم ولی خاصیت و خیری در کل، مشاهده نکردیم.
  • کین دمِ خر/قاطر بِشیَن، یا دُرت دَره یا جفتک: عاقبت همنشینی و نزدیکی به آدم‌های بی‌شعور و بی‌فرهنگ (مخصوصاً آدم‌های نمک نشناس و بی‌آبرو) چیزی جز خسارت و پشیمانی نیست. معادل: از دیوار شکسته حذر کردن.
  • خدا تنبله آدُمانی کینی بیخ، کُتَل دمینگنه: یعنی روزگار هوایِ آدمهای تنبل رو داره، طوری که حتی برای نشستن اونها صندلی هم می‌گذارد. معادل: تنبل نرو تو سایه، سایه خودش میایه!

نتیجه گیری:

کلمه «کین» در گویش طالقانی کاربرد بسیار دارد و یکی از لغات مشترک و پرکاربرد، در سه قسمت بالا و میان و پایین طالقان است. همان طور هم که گفتیم، به اندازه معادلِ فارسی خود، بی‌ادبانه نیست لذا نباید از به‌کار بردن آن خجالت کشید. چون بدون این کلمه، منظور نصف بیشتر اصطلاحات رو نمی‌توان رساند.

و دیگر آنکه، کلمات و اصطلاحات «کین» دار طالقانی، محدود به اینهایی که گفتیم نیست و ده‌ها واژه و اصطلاح دیگر نیز وجود دارد که در مجالِ اندک ما، آورده نشده است.

طالقانی گپ زدن هنر است

گروه تولید محتوای درجی

مشارکت کنندگان در تهیه این متن: آقایان مهدی رضاخانی، شهرام صادقیان، مسلم گرشاسبی، فرشید فلاحی و خانم‌ها فریبا سوداگری، شهناز سلطانیان و سیده مریم قادری

طراحان اصلی کارتون: محمد کارگر و پیمان علیشاهی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۶
درجی طالقانی