درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

مثل شماره 8

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ب.ظ

📌 یاری، یاری ره قشنگ مینه، هوزنی، هوزنی ره زرنگ.

معنی: جاری باعث میشه جاریش قشنگ بشه، هوو هم باعث زرنگ شدن هووش میشه.
این مثل کنایه از رقابت با کمی چاشنی حسادته که باعث پیشرفت و یا گاهی چشم و همچشمی میبو. از اون جایی که جاری ان با هم رقابت مینن برای عزیز گرستن، هووان دی حسادت مینن به هم که شوهر شانی ب شیرینتر جلوه کنن، این رقابت و حسادت باعث میبو زرنگ گردن و مدام به خودشان برسن.

با تشکر از گروه تولید محتوای درجی


با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۵
درجی طالقانی

نعلبندی

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ب.ظ

از جمله مشاغل قِدیم، نعلبندی بَه.
چون حیوانات بارکش و مَرکبان (یعنی آن گته مالانی که سواری هامیدان) وزن خودشان و بارشان سنگین بَه و زیاد دی راه میشیَن، بخاطر اینکه خودشانی سُم خُراب نگرده و بتانُن خوب راه بَشُن، اوشانه نعل میکُردُن. حیوانه بُداشتُن برای نعلبندی، یه سخته کار بَه و زور و قدرت زیاد میخواست.

ابزار نعلبندی دی اینان بَه:
1-نعلبندی انبر: انبر نعلبندی با دسته بزرگ
2-سُم تراش
3-ناخونگیر: ناخنگیر برای تراشیدن سم دام
4-کنده سم تراش
5-لواشه یا پوزبند
6-نعلبندی چَکوش: چکش نعلبندی
7-جعبه وسایل نعلبندی و میخ

برخلاف خارجیان که نعله یه خُجیره چیز و بقولی نماد خوش شانسی میدانُن (چون شبیه حرف انگلیسی u هسته که تنها حرف صُداداره کلمه luck یعنی خوشبختیه) اما طالقانیان اصیل و با فرهنگ میدانُن کو استفاده از نعل اسب از زمان شهادت امام حسین علیه السلام باب گِردیه، آن دی از سوی قاتلان حضرت که پس از شهادت به پیکر مطهر ایشان دی رحم نُکردُن و با نعلهای تازه به روی اجساد مطهر شهدا تاخت کُردُن و بعد دی نعلانه به نشانه پیروزیشان، سر در خراب گَرده خانه هاشان، اوزان کُردُن.


با سپاس از گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.

این متن ارزشمند با صدای بختیار قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۵
درجی طالقانی

 

کنه، چمُک، اسبُج (رشک)، گرها، مگسَک


مگسک: یه نوع مگسه که تو هوا تخمش رو میپاشه و معمولاً جای مرطوب و تاریک مث آدُمی دهن. پدر در میاره بیصحاب و داروش شربت آویشنه. یا قدیم که چوپانان سیگار هامیدان، میگوتُن سیگار دود درمانشه. سیگارشان دی زر، مُن دی سرفه داشتم، دبیَم خفه گردم. کوه ده درشیم. یا میگوتُن نوشابه ره ناغافلی هُورد کَش، گاز دُماغت دِ بَزنه میدان، ایسه بجای مگسک، آدُم خودُش ناکار میگردی.
کنه ریز مالی (گوسفند و بز) جان دَره، چمُک سیاه مالی (گو، گوساله، الاغ و کلاً درشته مال) جان دره. اُسبج دی از رشک (تخم شپش) به وجود میا به عبارتی اُسبُج همان شپش هسته، رشک هم اویی تخمُ میگوتُن.
کنه یه حشره هسته، چمُک دی یه حشره دیگه هسته و قیافش فرق داره. چَمک مالانی میان دره. چمُک بال داره، کنه بی باله .چمک بیشتر گو و اسبی جان دره، چمکی که بال داره ره سگه چمک دی میگوتن.

گُرها دی داریم که خون میخوره باد مینه. پوست نازکی داره. چمک بیشتر دنبه اى بیخ دره. گُرها خیلی ریزه، قدیمی خانانی میان دَبه.
چمک گُویی جان دَبه، پر دی میزنه. کک دی اگر طویله رِ تمیز نمی کردُن، دِمیکت بستر خر قاطری جان دبه.
مُوج دی دَبه. قدیم مالانی پشمه با گرخلوق یا قرخولوق میزیَن، اینانی پشمی میان، اندی چمک دبی که نگو. این مالانی پشم دی اندی دگت بین، اوشانه میبردن روخانه ای لو، یکی یکی مینگتان اویی میان، تا پشمش نرم دکفه. چمکانش دی درشو یا کمترگرده. این چمکان مالی صاحابه درمیاردُن کلی لاغرشان میکُرد. چمک و کنه دواردی دَم میامه، نصف میگردی. ولی تمان نمیگردین کو. گته مالانی کین دم دی همیشه مُج دَبه کو پرواز میکُرد
این خانواده انگل چندتا ویژگی داشت. یکی اینکه بدنشان تخت بَه تا حیوان نتانه اون بکنه. دوم اینکه میتانستن چند سال خاکی میان دَباشن، گشنه و تشنه تا یه حیوانی گیر اُورون اورِه بچسبن. سوم اینکه سرنگون با حواسش میتانه خونگرمِ حیوانِ از فاصله زیادی پیدا کنه و خودش به او برسانه.
همین حیوان به این کوچکی میتانه یه گله ره تا سی درصد ضرر بزنه، بیصحاب علاج دی نداره، چون پشمی بُن دره هیچ کارش نمیشاست کُرد.
چمک بیشترین ضرر رو برای وَره ها داره و حسابی جانشون رو میگیره. هرکدام یه دوره ای، مالُ حمله مینُن. چمک ها معمولاً وقتی از باخوردن خون سیر گردیَن، از حیوان جدا میبُن. معمولاَ بهار که بارندگی کم هسته اینا زیاد میشن و ماسه ای میان زندگی مینُن و یا جاهایی که گوسفند شبا میخوسه یعنی گهره، اونجه کو گوسفند میخُسه کو واویلا هسته.

البت آنانی کو زیاد مالی وَر دبین، اوشانه اندی بزیَه دی خیلی اذیت نمینه، فقط نباید بیاری شان خانه کو دودمانتُ به باد هامیدی یَن.
اُسبج دی ازآلودگی خاک و خُل میا. قدیمی وچان اندی این خاک کوپاآنی سر، سر همدیگرا میخازیین، این خاک و آلودگی مینیشت اوشانی بدن مخصوصاً کله شانی میان. اسبج اوجه تولید میگردی، بیصحابان انگارخط تولید داشتن، سریع زیاد میکُردن. آنوقت نَنانی کار در میومی، همیشک 
وچای کله ره میندان پاشانی سر و شروع میکُردُن این چغره موآنی دُله، اسبجی دمال. اوره دی میگیتُن به طرز ماهرانه ای میکُشتن. بقولی میجوریَن. این کل ناخونی همراه فشار میدان، تلق صدا میکُرد و اینگونه بود که اسبج توسط مادران غیور طالقان نیمه منقرض گردی.
اون قدیمان که اسبج و رشک زیاد بَه، برای ازبین ببردنش دو تا راه داشت. یا با یه گردی به بنام اسبج دوا یا لباسانُ دم می کردُن. یعنی جوش اویی میان تندوری سَر جوش میدان تا از بین بُوشوئه.
با سپاس از گروه تولید محتوای درجی
کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام درجی TaleghaniDarji) مجاز است.

 

این متن ارزشمند با صدای پوریا فرامرزی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۰
درجی طالقانی

داستان پرشور نمک طالقان

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ب.ظ



داستان پرشور نمک طالقان

یالان سلام. جمع گردین تا شمای به تعریف کنم سوسرک چیه و نمک وشته چه جوری درست میبو؟
سوسرک یا همان سو به گویش خودمان
سامان: مرز  بین ملک وشته و گزن  کهیک مقداری برآمدگی داره به نام سو. در نهایت سوی سر و چون کوچیکه میگرده سوسرک.
در همین محل چشمه اویی دره که اوی بسیار شوری داره که هدایت میگرده چالانی سر که از قبل درست کردین و هر نفر طبق مقداری رو که خریداری کردین، میتانه از اوی چشمه استفاده کنه و بریزه چالشی میان. گردش نوبت هر دوازده روز  یک بار هسته. اوی چشمه رو داخل چال دمیریجن، پس از دوازده روز میان و نمکشانه جمع مینن. منتها او رو قبل از اینکه داخل چال گرده، خوب تمیز مینن واگر اوی شور دکردی باشن و پس از دوره نمک گردی باشه،  خوب جمعش مینن، میشورن، مینگنن کنار، مصرفی واستان. همینکه نمکه جمع کردن، دوباره او دمیریجن چالی میان،  برای دوره بعدی  و تکرار مجدد.
 تقریبا از دو ماه بهار رفته تا اول پاییز میتانن نمک بدست بیارن. وقتیکه هوا گرمه و او تبخیر میگرده، برداشت مینن به اندازه مصرف خودشان ذخیره و اضافی رو به دهات اطراف میبرن و میروشن. 
واحد وزنی نمکشان، کیله هسته که تقریبا همان هفت و نیم کیلوی طالقان هسته یک من. در قبال آنهم پول یا جنسهای دیگه هامیگیرن و میورون وچانی و خانوادشانی به.
در وشته دو معدن نمک وجود داشت. یکی به نام نمک سری  پشت  که متاسفانه از بین رفت. دیگری سوسرک که تمام وشته سهم داشتن.
یک چشمه بالای معدن وجود داره آب شور. در کنارش چشمه آب شیرین دی وجود داره.
بهار که میامه خرانه سوار میگردین به سمت سوسرک کو خیلی راهه، بیصحاب آدمی جان در میشو تا برسی. هر خانوار چند حوضچه دارند.
اب شور از ابتدای چال  همان حوضچه به نوبت از بالا میشوردن و تمیز میکوردن، دور و برشو دست میکشین، جای نمک تمیز میکوردن هر چال نصف روز وقت میبرد.
در وشته سه نوع نمک داریم. سرگل نمک، سفید نمک و گل نمک. سرگل نمک میبردن شمال. سفید نمک واسه همشهریان طالقان که با خر و قاطر به تمام روستاهای طالقان صدرمیگردی. گل نمک دی برای مصرف غیرخوراکی مثل گل بام  وغیره استفاده میکردن.
با سپاس فراوان از گروه تولید محتوای درجی
خصوصا همراهان و همشهریانمان از وشته

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام درجی TaleghaniDarji) مجاز است.

معرفی وشته با صدای محمدمهدی کریم پور تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۰
درجی طالقانی

استیکرهای درجی طالقان

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ب.ظ


خوجیرَ طالقانیان سلام
نماشانتان بخیر...

طالقانیان طالقانی گپ بزیَن اصلاً سخت نی، خیلی دی راحت.َ لازم نی بترسین. خیلیانتان می دانم اوستایین
فقط نمی دانم چرا گپ نمی زنین. شما رَ جسارت نیمینم. فقط خواهش مینم یه جختی زوانی رَ کو وچگی د همراش گپ بزینه سَرچ واگیرین. جدی بیگیرین. نیَلین ما آخرین کسانی باشیم کو به این زوان گپ می زنیم. حیفَ حیف.
قوم یا ملتی کو زوانش بیمیرَ، فرهنگش بیمیرَ، خودش دی نابود می بو.
خدا اون روزَ نیارَ...
امبا اونانی کو بلد نیَن ولی طالقانی زوان خوش دارن :
هیچ کی تَوَقَهْ ندارَه روز اول همه بلبلی جور گپ بزنین. شرو کنین کم کمُک،  وَرد وَرد  بَهترو بهتر می گردین.

خداجان دی یه روزَ دنیا رَ دُرُس نُکُرد.
قطعاً دور و برتان قومیتای دیگرَ مینین چه تعصبی زوانشانی سر دارُن.
چرا ما زوانمانَ سرا دیِ یْم؟ مگَه چی کم داریم؟؟؟!!!  هه برارجان؟ هه خوآر جان؟؟؟
مای زوان خیلی قشنگَ، خیلی ظریفَ
خیلی دی راحتَ کاربردش
فقط همت می خوا
همین کوچیکَ جملان و حرفان دَ شرو کنین. بُخدا یاد می گیرین
خجالتَ دی کُنار انگنین...گپ بزنین تکرار کنین.
نیَلین  طالقانی زوانی چراغ دیمیرَ.
همه تانی تُکی قربان....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۹
درجی طالقانی

کَلُم آش

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ب.ظ

طرز تهیه آش کلم


مواد لازم:

حبوبات شامل نخود، لوبیا (ترجیحا چیتی)، عدس، گندم (یا بلغور)
سبزی آش یا اسفناج
کلم سفید
سیب زمینی
چغندر
شلغم (در صورت تمایل)
کشک
نعنا داغ سیر داغ پیاز داغ

اول حبوبات جدا پخته میشه
بعد چغندرها رو درسته میپزیم و بعد از پخت، از قابلمه درمیاریم و خرد میکنیم و کنار میذاریم
در آب صورتی رنگ چغندر، گندم یا بلغور یا ترخینه رو میپزیم و بعد کلمهای خرد شده و بعد از آن سبزی را اضافه می کنیم
شلغمها رو با کمی نمک جدا میپزیم
در آخر سیب زمینی ها را با پوست شسته و خرد کرده ایم اضافه میکنیم
نیم ساعت بعد وقت اضافه کردن کشک، نعنا-سیر-پیاز داغ و حبوبات به آش است
 20 دقیقه بعد که آش جوشید و جا افتاد، شلغم و چغندر را اضافه کرده و آش را کشیده و بعد از خنک شدن تزئین میکنیم.

آشپز: سیده مریم قادری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۹
درجی طالقانی

خاطره ای از مرحوم صمد عکاس طالقان

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ


عکس بیگیتنی خاطره

خاطره از صمد عکاسِ خدا بیامُرز، شمای بِه بگوم
اونوقتان که ما ابتدایی درس میخواندیم، کسی رنگ عکس و دوربینه نمیدی، تا کلاس پنجم، بهار که میگردی، صمد عکاس خدا بیامُرز میامِه مدرسه، دوربینِ عکاسیِ پایه دارُش دی میارد، کلاس پنجمان دِ عکس میگیت. امتحان نهایی و تصدیقی بَه.
وقتی مُن کلاس چهارم بیَم، صمد عکاس بیامه مدرسه پنجمان دِ عکس بیگیره.
ما یه خانم معلم باکُلاس و مهربان داشتیم، که هنوز دی خیلی دوسش داریم، خانم معلممان بَگوت: صمد آقا، بعد از اینکه از پنجما عکس گرفتی، مُن بچه های کلاس چهارمو میارُم حیاط، از منو بچه هام دی عکس یادگاری بگیر.
خلاصه ما همه دختر و پسران، معلممانی همراه بیامیم حیاط وایستایم، صمد اقا کَلُش دُکُرد دوربینشی شلوار لنگه ای میان، ما دِ عکس بگیت. آقا ما دی کُلی ذوق میکُردیم، اچین فخر میروتیم که چی؟ یه سال زودتر عکس بیگیتیم.
معلممانم نفری یه عکس ما ره هادا، پولُش دی خودش حساب کُرد. ایشالان که هر جا دَره، تنش سلامت باشه. نامُش فرح خانم نجاران به، مایی کلاس چهارمی معلم.
خُب ما سال بعد، کُلاس پنجم گردییم، بَگوتُن صمد آقا، امسال نیمیا مدرسه، چون شهرک عکاسی بِزیَ، باید خودتان بِیشین شهرک، عکس بگیرین.
خلاصه نَنُم مُنو ویگیت بشییم شهرک، یادُمه این کوچه نانوایی لواشی، صمد عکاسِ خدابیامرز، دُوکان بِزی بَه.
بِشییم سلام و احوالپرسی، نَنُم بَگوت دخترم دِ عکس بیگیر کلاس پنجمه.
او دی کلی مینی کَله ره اینور اونور بَچرخاند و عکس بیگیت. بعد از یه ماه، مُن بِشیَم شهرک، دُوکانُش، عکسُمُ هاگیرم، بِدیم مینی سمتِ راستِ صورت، کُنارِ بینی، یک گته خال دُرامیَ. حلا خجالت می کَشُم حرف بَزَنُم، بُرمه کُنان بیامیَم خانه. نَنُم مُن بیدی، بَگوت چی گردیَ؟ کسی راهی میان تو ره دَهوا کُردیَ؟ بِزیَ؟ بگوتُم نه، عکس نشان هادام. نَنُم بَگوت خا عیب نُداره، بگوتُم نه، من این عکس دِه خجالت میکَشُم بَبُرُم مدرسه.
 فردا دوباره بشیم نَنُمی همرا شهرک، صمد آقایی عکاسی، نَنُم بعدِ سلام علیک، عکسُ دُرُرد، نشان بُدا بَگوت: آخه جوان نَمُرد این اَندینه خالِ کُجِه دِ بیاردی وچه ای صورتی سَر هانای؟؟
بگوت: آبجی جان، الان ملت میان کلی منه پول هامیدیَن اوشانی عکسی سر، خال درَنگنُم، حلا من همینجوری دخترتی بِه خال درنگتیم ناراحتی؟ نَنُمی صورت یِ خال داشت، صمد آقا بگوت: آبجی من تیِ صورتی خالِ نیگا کُردم، دخترتی بِه عین همون خالِ هانام. هیچی، صمد آقا رِه حریف نگردییم، عکس همونجور با خال هادایم مدرسه، اینم از ابتکاراته صمد آقا خدا بیامرز که منی بِ خاطُره گِردی.
خب اون زمانان، مُد به، اصلون از معیارهای قشنگیشان همین داشتن خال بَه، تُکه کیچیک و ابروی نازُک و خالِ گونه یا کُنار لب. دُماغ دی اصلون مهم نبه، ولی چشمان اچینه خمار و درشت و سیاه. مثل الآنان نبه کو لب شُتُری، ابروآن یه گته کلفته چویی جور و دوماخ سَر جَر اچان کو سولاخشی بُن معلوم دباشه، چُشمان دی لنز دمینگن، گربایی جور سوسو کنه، صورت دی کویری جور، لخت و عور و بی خال، لپان دی ورقُلُمبیده. ایسه اینان الان گردیه مُد زیبایی.

با سپاس از خانم شهناز فلاحی، نویسنده خاطره

صمد آقا عکاس، هی یادُش بخیر، خدا بیامُرز مایی واستان اَندی هنر دَرمیکورد و عکسانمانو خط و خال میکَشی، ایسه با خانم قادری همراه گردیم تا خاطُره را مایی بِ بُخوانه.

این خاطره با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۸
درجی طالقانی

پوجار

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ب.ظ

چاروق
پوجار
لاستیکی گالش


واقعا یادش بخیر پراچان یه مغازه داشت اوندی یه جوری نبی که هرچی بخوای داشته باشه،مجبوربییم بیاییم دیزان ده وسیله بخریم چون دیزان مغازه زیاد داشت مادی اسبه سوارمیبییم میشییم دیزان یک ماهمانی خریده  کنیم این وسط اون چیزی که خلی نیازمان بی همین لاستیکی چارقان بیین مجبوربیییم
چندجفتشه بخریم،چون چاروق همیشک مای پا دبی ازواش چینی بی تا مدرسه تامهمانی،محله مجی دی باچاروق میکردیم ، این بی که زودبه زدوپاره میگردی . وقتی یه نوچاروق پامیکردیم انگاردنیاره هادابیین ماره،یه روزه تمام اینوراونور میدواستیم تا مای پاده بینن،تازه اگه ازاین چاروقایی بی که دوتا بندپلاستیکی اوی سرمیخوردگوهیچ انگارآدیداس مای پادره. ولی همه ده جالب تر اوجه ای بی که پامان این چاروقی میان عرق میکردیااودمیکت این چنان صدا صدا میکرد .اصلاآبروبری بی
خلاصه مای یکی ازدلخوشیانمان همین چاروقانمان بیین .
اینه دی شمایب بگم،دقیق یادم نی ساله 68 بی یا 69 طالقان دبیییم . چند نفر ازمای خانواده بایه چند تاخانواده ی دیگه از فامیلانمان جمع گردیین و خر و قاطرانه بار کردنو بشیین آبگرم سه هزار ولی منه خودشانی همراه نبردن. من دی اندی برمه کردم که نگو پیرم هرکاری کرد من ساکت گردم منی حریف نگردی اون زمان منه 20 تومن پول هادا 20 تاتک تومنی،ولی ساکت نگردییم،بنده ی خدا مجبور گردی بشی منیب یه قشنگه چاروق بخری تاساکت گردییم من دی ته تغاری بییم منه دوست داشتن دیه.
خداشماره بداره

با تشکر از گروه تولید محتوای درجی
مخصوصاً جناب آقای سید مصطفی افتخاری

این متن ارزشمند با صدای سیدمصطفی افتخاری تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۵
درجی طالقانی

چپاک 1: دُگدر پسیانی - قسمت سوم (آخر)

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ب.ظ

فرداش ساعت پنج صحب خو د راس گردی یم بشوم میدان گلاب به روتان کش دکنوم
بدی یم آقاجان نوشتیه کُت و‌شولوار  دی تون کورد و نمدی کلاهه دی سرش بنگتیه و تسبیحی همرا ذکر میگو و  منتظر که مون راس گردوم بشیم مریضخانه
ساعت پنج صحب
همین مونه بدی داد بزی ناصُررررر
--هیسسسس آقاجان هییییسسس یالان خو درون هیسسس
-- کی میخوا بشیم؟
-- آقا الان ساعت پنج صحبه کله پزی نیه گو ویگی باخوس دگدر ده د زودتر نمیا همه تی ی ی جور مرغ سحر  نیون گووو
-- آها؟؟؟
--آهاااا
به یه مکافات کتشو دروردوم تا باخوسه و ما دی یه گُله بَکِوعیم
تا ده صحب روز جمعه نود بار داد بزی ناصُررررر ناصُررررر
ای ناصر بمیره تو راحت گردی
همچین صُر صُر دی میگت احساس میکوردی سرلپه یی و میخوا دکنتت تندوری دل
ناصر باد دکوعی یه روز جمعه کفت کوردی مارو
صبحانه رو خورده ناخورده کفت کوردیم و ماشینی همرا ببردومش دگدر
مطب دگدر مرادی یه چندتا کوچه ما د جیرتر به
مطبی پیش برسی ی یم و بتوم آقاجان پیاده گرد
-- اینجه کجه یه؟
-- بیوردومت خراسان زیارت ، خب دگدری مطب اینجایه دیگه پیاده گرد
یهو اون گته چوشمانوش عینکی پشت سه برابر گت تر گردی و داد بزی
-- مگه مون تی ی ی مسخره یوم؟ مگه مون تی ی ی الافوم؟
--بسم الله... مگه نگتی مونه ببر مریضخانه؟؟ خب این دی دگدر
-- این جیراهیانی دگدر چه به درد میخوره؟ مونه ویگی ببر جراهی ی ی دگدران ، ساق دگدران جراهی درون ، راه کِو ، راه کِو اینان ه دکن آقاتی سر
آبّااااریکلا تووو .... مونیبه بالا شهری گردی ی ی؟ از یه طروف خنده م گیتیبه از یه طروف غیظوم جرمبی به مونیبه آقا با کلاس گردیه
هرچی کوردوم که آقا ، تصدقت گردوم دگدر جر و جیر نوداره ،گوش نیگیت که نیگیت
حکم کورد یا مونه میبری جراهی یانی مریضخانه  یا همین راه د میشوم طالقان
بتم آخه آقاجان جراهی دگدرانی مریضخانه رو مون چه میدانوم چیه؟
کجابه کجایه؟
صبح جمعه محل غریب دگدر کجه د گیروروم تی ی یبه؟
بگت خوب میدانی، تو یتیم اگه میلت باشه که نر گو رو دی میدوشی، مونه ویگی بَبَر دگدر پستانی ی ی ور
-- جان؟ دگدر پستانی چیه اقاجان؟ پسیانی پسیانی
یادوم کت سه ماه تمام اسم دکتر پسیانی مایی خانه یی دل دبه و همیشه از رفت و آمد به مطلب دکتر پسیانی خانه یی دل نالش میکوردوم که چندی دور هسه و بالا شهر هسه و چندی اویی تعریفه میکوردوم
نگو مایی آقا جان تمام مدت ضبط کوردیه ایسه الان تحویل بدایه
بدی یم نخیر، مثل اینکه این تو بمیری از اون تو بمیری یان نیه و تا دستش به پستانی نرسه مارو ول نمینه.
به ناچار سر خرو کج کوردوم به سمت جراهی
خیابان ولیعصر نسبتا خلوت بود و میدانسوم دکتر پسیانی صبح جمعه ها بیمارستان خاتم الانبیا دره
به چه ضربه زور جا پارک گیروردوم و نوبت بیگیتوم و آقا ره ببردیم دگدری ور و یه دوتا قرص ویتامین بونوشت و تا خانه برسی یم پنج غروب گردیبه
مطبی دل یواشکی دگدر رو بتم که مایی آقاجان الکی ویانه کوردیه یه دوتا قرص بدین این مایی جان د دست ویگیره
یه هشت ده بار دی اورو به بلاغت و فصاحت تمان دگدر پستانی خطاب کورد
تختی سر باخوتیبه دگدر اویی کمر فشار میدا میگفت اینجات درد مینه پدر جان؟
اودی میگفت :پستان جان بشو جیرت تر
بشو جیرت تر
همانجایه بیصحاب
دیگه دگدر پسیانی ور نشی یم
خجالتوم د
آقاجان دی سال بعد همون موقان رحمت خدا بشی
اما هنوز وقتی کار سونگین مینوم کمری فوریاد در میا
دیه سونگینه کارانه قابل نیوم

یادگاری که از این گنبد دوار بماند

نوشته: حامد نجاری - گوران

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۷
درجی طالقانی

مثل شماره 7

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ب.ظ

📌 یه تَمنه خودت بزن، یه جوالدوز دیگران

منظور از تمنه یه ابزاری هسته که قدیمان استفاده میگردی الان دی کفاشان دست دره. تمنه رو بدنش یه شیاری داره که سوزن کوچیک اون میان ده رد میبو. تمنه یه فشاری ایجاد مینه که سوزن راحت رد گرده. جوالدوز دی یه گته خر سوزن هسته که قدیم برای بدوتن پالان یا کیسه گندم و کاه استفاده میگردی. منتها جوالدوز خودش فشار ایجاد مینه و رد میبو و کار دوخت ره انجام میدی. فکر کن کنایه از آدمای نق نقو یا آدمهایی که همیشه خودشانه بهتر از بقیه مینن مشاجراتی میان دیگران ره مقصر میدانن. کسایی که زیاد پشت سر مردم غیبت مینه. خلاصه این هسته که یه کوچیکه فشار خودته هادین. خوب معلومه تمنه همراه درد کمتر تا جوالدوز. همون میگرده هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران بپسند.

با تشکر از گروه تولید محتوای درجی
سرکار خانوم فلاحی
جناب آقای یزدانی



با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۰
درجی طالقانی