درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

خوشبختی یعنی طالقانی گپ بزی یَن

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

احساس خوشبختی گاه در یک کلام و گویش محلی میتانه پیدا گرده و مُن به این نکنه برسیمه.
فکر مینُم وقتی مُن طالقانی گپ میزنم، به دیارم، عزیزانم و همشهریانم نزدیک تر میبُم.
و این نزدیکتری، یعنی آدُم تنها نی.

دلنوشته: مریم (مینو) تاجدینی




عکسنوشته:

شمایی ده دی اچینه منظره ناب و چشم نواز داره؟ 

دوستی میگوت، این جوی-راه باغی، اکثر طالقانی دهانی میان دره. گویی خدا بهشتشه طالقانی میان تکثیر کُردیه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۳
درجی طالقانی

جهازبران

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ


آداب و رسوم عروسی در طالقان
 جهاز و چادرشب دوزی


بعد از خواستگاری ای مراسم و شیرینی خوران، عروسی خانواده کم کم جهیزیه ای فکر می کتن.
این راهی میان، اولین قدم اجرای مراسم، چادرشب به.

پارچه بافی سوار می کردن که مخارجش دامادی خانواده تقبل می کردن. الباقی دیگر به هر دو خانواده کمک می کردن و فامیل و همسایه هان دی دعوت می کردن.

بقیه دی عروسی منزل می ماندن. عروسی ننه شروع به بدوتن چادر شبی پارچه می کرد. کسانی که دعوت گرده بین، بعد از بخوردن ناهار، یه خورده پول عروسی ننه ر به عنوان شیرینی هامیدان تا جهیزیه ای به خرج کنه.
نوع و مقدار جهیزیه معمولا به وسع مالی عروسی خانواده و امکاناتی که در روستا دبه بستگی داشت و اکثرا از موادی درست می گردی که ماده اولیه شان روستایی میان قابل دسترسی باشه.


جهاز که آماده میگردی، یه روز که معمولاً یک هفته قبل از عروسی به، زامیی بزرگتر و گته فامیلانش میومین از عروسی ننه آقا، جهازو تحویل میگیتن و سیاهه ای کو بنوشته بین (لیست وسایل جهیزیه)، امضا میکوردون و میبردن زامایی خانه مینگتن و سر فرصت زناکان جهازو میچین.


 💐 به سلامتی و دلخوشی استفاده گرده 💐


نقل از: سجاد صائمیان
عکس از نت

گوشه ای از مراسمهای عروسی با صدای خانم شجاعی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۲
درجی طالقانی

طالقان، عشق منی بی مقدمه

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ


طالقانکم عشق منی بی مقدمه
امروز هوا خونیکه و خیلی سردمه

باران و ورف دنی فقط سردی خشن
آدم تمام میبو ایچین مجسمه

خیلی دلم هواتو کردی طالقان
هر چی ز دلتنگیم تویی ون بوگوم بازم کمه

فردا اگه بشا یه سر تویی سو میام
آخر هفته اینجه مینی ون جهنمه

بس کو خوجیره قشنگه ده های تو
وصف بهشت دی برایت بدان کمه

شعر از بانو سحر سیدعلیخانی
عکس از مهدی صمیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۲
درجی طالقانی

گوش پیلیک

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۱ ب.ظ

یه کلمه و معنی آن:

عزیزان میدونید در طالقان به "درگوشی حرف زدن" چی میگن؟

میگوئَن: گوش پیلیک یا گوش بُنیَک

مثلاً: بیا مینی وَر تی یی بِه یه گوش پیلیک بگوئم.
یا: جمعی میان، گوش بُنیَک نُداریما.



با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۱
درجی طالقانی

سرتاشی

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۱ ب.ظ


آداب و رسوم عروسی در طالقان
سرتاشی


صبح روز عروسی، زاما برار (ساقدوش) که شب قبل از عروسی (حنابندانِ شو) معرفی گردی بَه, یه قیچی دست میگیت، زاماره پیشبند سفید آرایشگری دمیبَند و به صورت نمایشی، او ره اصلاح میکُرد.


وسطانُش دی مدام میگوت: قیچی کُله (کُنده, تیز نی) و از خانواده زاما انعام میگیت.

زُنکان دی در همین اثنا، مجمعه های پر از چیزهای رنگ و وارنگ میاردُن و میندیَن زامایی پیش. از طرف عروسی خانواده و فامیلای نزدیکش دی مجمعه میاردُن و بعد از پایان سرتاشی، ومیگردیَن خودشانی مجلس.

زاماره بعد از سرتاشی میبرُن حمام (خانه نزدیکان) و زاما برار دی اویی همرا میشو. بعدش لباس زاما ره که خانوادش بیاردُن، هر کس یه چی دِمینه زامایی تن، یکی کت، یکی قِییش (کمربند) و ...

تا بالاخره زاما آماده میگردی و با نزدیکان میشیَن عروسی پی.

مبارکا باشه 💐

نقل از: گروه تولید محتوای درجی
عکس: حاج محسن از خچیره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۱
درجی طالقانی

نان دبندان

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۰ ب.ظ



آداب و رسوم عروسی در طالقان
 نان دبندان 


یکی از روزهای منتهی به عروسی، فامیل بستگان و همسایه ها و همدهی ها در خانه ی زاما جمع میگردین و با کمک هم، نان عاروسی ره میپتن.


رسم به، حتی آنانی که کمک دی نمیکردن، یه سر میامین زامایی خانه، مبارک باد و خسته نباشیدی میگوتن و چند دیقه ای میماندن و بعد میشین.

هیچ خانمی دست خالی دی نمیومی. یک بشقاب آرد یا برنج یا حبوبات و این اواخر، نقل یا شکلات ومیگیت و سرش دی یه اسکناس لوله میکورد و چشم روشنی میورد.

آری، قدیمانی رسمان طوری به که هیچکس تنهایی زیر بار خرج و زحمت بزرگ نمیکت، همیشه همیاری و همدلی دبه. به  هیشکی دی فشار نمیومی، هیشکی فشار زندگی ده نمیوسی. مردم همی پشت و یار بین.


خوش به آن روزان


نقل از: سیده مریم قادری #اورازان


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

خاطره نان دبندان با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۰
درجی طالقانی

مثل شماره 9

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ

📌 ککشان وَک داره، اُسبُج شان هَسته

اُسبُج = شپش، هسته = استخوان یا اسکلت، وَک = قلوه یا کلیه
معنی لغوی آن میبو: کک اینها قلوه داره و شپش شان استخوان. (بقولی کک و اسبجشان باکلاسُن!)
در مورد افراد تازه به دوران رسیده ای که با افاده و تکبر با دیگران برخورد مینُن و خودشانه بالاتر از دیگران می پندارُن، استفاده می گرده.
مثلِ معادل فارسی آن میبو: فلانی اسم شپش های سرشو گذاشته منیژه خانوم

با تشکر از آقای کوروش روشن که از کانادا با درجی همکاری می کنند.



با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۸
درجی طالقانی

داسُتان عشق مُن و همسایمانی دُتر

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ب.ظ

به مناسبت روز عشق ایرانی، این داسُتان، تقدیمتان می گرده.



چَن سال پیش بفهمستم همسایمانی دُتر، که برارش منی رفیق بَ، مُنُ دوس داره. دُترک هر روز، قشنگِ رختان تَنُش میکُرد و خانشانی ایوانی میان دِ همش مُنه نیگا میکُرد. مُن دی حالیم گِردی بَ او مُنه نیگا مینه، مُن خانمانی ایوانی میان، فقط او رِه نیگا میکردم، از اونجه که مایی خانان، روبروی هم بَ، ما دوتایی کار همین گردی بَ که بعد از ظهران، ایوانی میان، همدیگه رُه نگاه کنیم.

چون رفیقمی خوار بَ جرات نمیکردُم اشاره ای او رِ بدیم یا حرفی بزنم، از آنوَر دی میترسیَم پا پیش هانیم، رفیقم ناراحت گرده و دوستیمان بهم بخوره. ولی همینکه ساعتها همدیگه ره نگاه میکُردیم، دلمی میان خیلی خوشحال بیَم. 

مدتی بگذشت و خورد وخوراک دِ بکتی بیَم، هَمُش دتری فکر دبیَم. به آن که او هر روز یه رخت نو تن میکُرد و میامِه ایوان منی خاطر، خیلی خوشحال بیم و ذوق میکُردم، خدایا یکی دی دره این دنیایی میان، مُنه دوس داشته باشه و منی وَن هر روز رخت نو تن کنه. ولی حتی اسمشم نمیدانستم، فقط اون لبخندی که لبانشی سر دَبه، باعث منی ذوق وشوق میگردی...اما چون چشمانم ضعیف بَ نمیتانستم قشنگی چهرشه خُجیر بینُم.

خلاصه عزممه جزم کردم، دلمه به دریا بزیم که دترک از برارش خواستگاری کنم. یه روز که با دُترکی برار بِشی بیَم صحرا، بلاخره به هر بدبختی بَ خجالتِ هانام کنارا بوگوتم: میخوام بیام خانتان خوآرتی خواستگاری.

یِهو رفیقم جا بُخورد. دلمی میان بوگوتم الانه دعوامان درآیه و بَزنه مینی گوشی بُن، دهانمی او رِ بسختی قورت هادام و بوگوتم: وحید جان مگه ما باهم رفیق نی یِیم، مُن کو نیت بدی ندارم، عاشق خوآرت گردیَم، میخوام بیام خواستگاری.

وحید که خشکش بزی بَه با تعجب بوگوت: منی خوآر؟ آخه من کو خوآر ندارم.
بوگوتم: پس اونی که هر روز قشنگه رخت تن مینه میا ایوان وامیسته مُنُ نیگا مینه،کیه؟؟

وحید از خنده ریسه بشی بَ دلش بیگیت و از خنده زمینی سر لو میخورد. مُن دی عصبی گردی بیَم میگوتم: کُجش خنده داره ک خنده دِ غش کردی ؟؟پس ایوانی میانی دختر کیه؟؟

وحید خودشه جمع و جور کرد و بوگوت: اون کو منی خوآر نی، اون مارِمی مانکنه !!!تو گو میدانی مینی مار خیاطه، هر روز یه دس لباس میدوجه میاره مانکنشی تن مینه. او رِه میاره ایوانی میان هامینی در و همسایه بینُن بیان اویی ور  لباس بدوجن...

وختی وحیدی حرفانِ بُشنوستم از خجالت عرق کردُم. رویایِ خاطرخواهیم، کابووس گردی بَ. فقط چشمانم سیاهی میشه هیچ جا رِه نمیدیَم. بی خداحافظی، بشیَم خانه و گُسنه تشنه بکتم.

فرداش دی بشیم شهر و دکتر چشمی وَر. الان دی یه عینک ته استکانی دارم، اگر چه عشق نُدارم ولی دنیا رِه همونطور که هسته، واقعی مینُم.


متن: شهناز فلاحی
عکس: مهناز فلاحی

با صدای: فرشید فلاحی دریافت کنید

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۲۴.۰۲.۱۶ ۱۱:۰۱]


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۵
درجی طالقانی

سکیناک (کفشدوزُک)

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ

در ادامه بحث حشرات میرسیم به یه حشره مفید، قشنگ و مورد احترام در طالقان به اسم کفش دوزُک

البت در طالقان، اینه اسمهای دیگه ای داره: سکیناک، اوخولی مَماک، زن بروک، پیر ماما و پینه دوز.

کفشدوزُکها، انواع مختلفی دارُن که در شکل و رِنگ و تعداد خالهایشان متفاوته، از رنگ قُرمُز و زرد و نارنجی و قهوه ای و سیاه و دارُن تا سفید، تعداد خالهایشان دی کم و زیاد میبو. اما کفشدوزُکی کو طالقان دره 7 تا سیاه خال داره (هر طرفُش سه خال و نیم) و رنگُش دی قُرمُز یا زرد هسته. سینه سیاه با دو علامت سفید در پهلو و کَلُه اش دی کیچیک و سیاهه. بالانُش قَییمه و وقتی میخوا پرآگیره، آنانو باز مینه.

برخلاف دیگر حشرات، که طالقانیان تا میدیَن، دمپایی همراه شَتَرَق، میکوتُن اونه ای سر، اما این سکیناک، محترم بَه. نازُش هامیدان و میَشتن پراگیره و بشوئه خودشی به. آنقدر اوره دوست داشتُن که یه مذهبی اُسم دی روش بندان. شاید شما دی بارها خودتان دیده باشین کو مثل خرده نان، او رِه زیمینی سر و دست و پایی میان دِ ومیگیتُن و مینگیَن یه گوشه. آنقدر اویی سر، غیرت داشتُن کو فکر میکوُردی خوآرشانه. ایسه چُو بَه اوره احترام میکُردُن دلایل متعددی داره.

یکی اینکه این حشره، سمی هسته، به این وَهانه کو محترمه، از اویی کشتن جلوگیری میکُردُن تا مسمومیتی پیش نیا.

دوم اینکه اینه یه حشره خیلی خیلی مفیده، کشاورزیی بَه. چون آفات و شَتان و قارچانو میخوره و یه جور مبارزه بیولوژیک با آفات محسوب میبو و طالقانی رعیتانِ کمک مینه. خودُش دی طفلک، هیچ آزاری به محصولات نمیرسانه چون گوشتخواره نه گیاه خوار.

سوم اینکه باورهای مذهبی و خرافات دی در این احترام وجود داره، یکیش مربوط میبو به مقدس بودن عدد هفت (تعداد خالها) و یکی دی اسمُش (سکیناک) که اسمی محبوب و مذهبی هسته.

خارجیان دی اوره لیدی صدا مینُن (Ladybird) اینه خودُش یه قشنگه داستان داره، در قرون وسطی، اروپاییانی مُزرعان، یه آفت دَکَت که همه محصولاتشانه نابود میکُرد. اوشان دی نمی تانستن آفته نابود کنُن، تنها کاری که از دستشان برآمه این بَه کو به درگاه خدا دعا کُردُن. بعد دی یه عالمه سکیناک بیامی مزرعانی میان و آفتانه باخُورد و ریشه کن کُرد. مردم دی بگوتُن این کفشدوزکان، از طرف مریم مقدس بیامیَن و اونانه "سوسکهای مریم مقدس" صدا کُردُن و این اُسم دَکَت اوشانی سر.

قدیمانی وَچان، با سکیناک بازی می کُردُن. اینطور کو میندان دَسه شانی سر، میگوتُن: سکیناک سکیناک پربَکَش پربَکَش، آنقدر میگوتُن تاپر بَکشه.

مایی محله، یه بلال زیمین داشت، وچانی همرا میشی یِیم، بلالانی میان دَ 2000 تاشَ مِی تیم، دمیکُردیم 5 کیلو حلبی میان، بعد میبردیم یه جای مناسب، همه رَ دانه دانه پَر هامیدایم، خیلی تفریح خوبی بَه.

همچنین این حشره یه جورایی سونوگراف قدیمیان دی بَه. اگر زُنى، آبستن بَه، این اخولى مماک رِ میگیتُن هامینان دستشانى سر و میگوتن: پسر یا دُتر، اگر پرواز میکُرد، پسر بَه، اگر میماند دُتر میزاست. به این ترتیب جنسیت وَچه مشخص میگردی که خیلی وقتان دی درست نَبه.

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی
کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

این متن ارزشمند با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۶
درجی طالقانی

طالقانیانی زیارت بِشیَن

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ


از قدیم، طالقانیان علاقه عجیبی به زیارت داشتُن. این سیاه پولانُ جمع میکُردن که بالاخره یه روزی بشن زیارت. شاید به جرأت بشا بگوت که طالقانیان، وقتی میانسالی رِه رد میکردُن، آن وقتی که خانه بُساتنشان تمان گِردی بَه و یالانشان دی سر و سامان بیگیته بیَن، تنها آرزوشون زیارت بَه. مکه کو خیلی دور و بعید بَه و کمتر کسی قسمت میگردی. اونانی که وضع مالیشان یه کم بهتر بَه میشیَن و حاجی میگرستن، باقی، اوُل کربلا و نجف یه عده ای دی مشهد و قم. قدیم، دی این راهه کلاَ خر و قاطری همرا یا پیاده میشین و شرفیاب میگردین. شاید به خاطر سختیهایی که میکشیَن یا دل پاک و خلوصشان بَه که همگی دی حاجت روا و به قولی دست پُر ومیگشتن خانه شان.
وقتی کسی عازم زیارت بَه، معمولاَ اهل آبادی جمع میگردین و تا یه مسافتی، زائرِ بدرقه میکردُن، همراه با سلام و صلوات بر پیغمبر و ائمه عصمت و طهارت. خوش صداهان دی چاووشی میخواندن و مردم دست جمعی اویی همرا همصدا میگردیَن. ایسه الانی جور نَبَه که قایمکی میشُن و میان طوریکه همساده دیوار به دیوارشان دی خبردار نمی گرده.
الآن کو مردمانی وضع بهتر از قدیمه و جاده و راه و ماشین و هواپیما و وسایل نقلیه پیشرفت کُردین، الحمدالله مثل قدیم نی که فقط عده ای معدود بتانَن بشن زیارت. کربلا، مشهد، حتی مکه دی هرکس تو هر سن و سالی اراده کنه و دلشه داشته باشه، خیلی راحت میتانه بشو زیارت. مایی دیار یاران طالقان دلربا دی خیلیان هرساله به زیارت عتبات عالیات در کربلا و نجف مشرف میگردن. درسته عصر صنعت و اتم و ارتباطات سریع باعث گردی مردم خیلی ازهم دور گردُن، خیلی مشاغل گذشته در طالقان فراموش گرده و خیلی از رسومات قشنگ در خطر فراموشی قرار بگیته، اما خوشبختانه این رسم بدرقه و پیشواز زائر هنوز در طالقان رونق داره. هنوز هرکی میخواه بشو کربلا، اقوامش از یه هفته قبل شروع مینُن تک تک میشُن دیدنش، التماس دعای خصوصی مینن و پولی برای خرج راه هامیدین زائری جیف. پول و طلا بابت نذری امام حسین هامیدین و اولین التماس دعایی که دارن اینه که زائر دِه میخوان و میگوئن: برسی کربلا دستت بخورد به حرم شش گوشه اباعبدالله، ماره دی یاد و دعا کن. آقا رِه بگو ماره دی به پابوسی بطلبه.
بعد این بدرقه خصوصی، در روز حرکت زائر دی عده ای از یکی دو ساعت قبل، هم قدم و همراه زائر میبُن. حالا خواه فرودگاه باشه، خواه ترمینال اتوبوس یا مثلاً مسجدی دم. تا لحظه موعد حرکت که فرا برسه، چندنفر شروع به چاووشی بخواندن مینُن. سرآخر دی اگر وقت دباشه، یه زیارت عاشورام میخانُن. نزدیکای زائر آخرین سفارشات و التماس دعاهان مینُن و اوره قرآنی بیخ دِ رد مینُن، آخرین کارها و امورات مربوط به اعزامِ انجام هامیدین، تا او بنیشه صندلی ای سر.
اتوبوس که میخواه حرکت کنه، بدرقه کُنان صلوات میرسانن و زیر لب دعا مینن که زائران به سلامت بشن و وَگردن. اما یه مطلب عجیبی میشه از چهره بدرقه کنندگان بفهمست. وقتی اتوبوس حرکت مینه، همه از نظر روحی منقلبن. حتی بعضیان نمیتانن خودشانه کنترل کنن و بغضشان میترکه، های های بُرمه مینن. یکی زیر لب زمزمه مینه: از جوانی به پیری رسیدم عاقبت کربلا را ندیدم‌‌. یکی با بُرمه کلمات و جملاتی میگو که جز حسین و ابوالفضل و حیدر باقیش قابل فهم نی. آنچه که هسته، قریب به اتفاق بدرقه کنندگان حسرت دارُن چُ بَ اوشان همراه کاروان نین. بستگان نزدیک زائر هم قلوپی یه چیزی دلشانی میان دِه جیر دِمیکوه. یه دلشوره و دلتنگی عجیبی پیدا مینن. شیطان لعنت میگن و زیر لب آیۀ الکرسی میخوانن و میگن انشاالله صحیح و سالم ومیگرده. سر آخر دی همه با آرزوی اینکه در سفر بعد همراه بشن زیارت، اویی پشت اتوبوس میریزن و میشن خانه هاشان.
دو روز بعد، قُزانِ آش پشت پا برپا میبو و دوباره دوستان و فامیلان جمع میگردُن و برای به سلامتی بیومیَن زائر خیراتی هامیدیَن. ان شاءالله که همه تانی قسمت بو.

با سپاس از آقای ابوالفضل یزدانی (نویسنده) و خانم قادری (ویرایش و تنظیم کننده متن)


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۶
درجی طالقانی