درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

چند طنز-عکس-نوشته

سه شنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۴۹ ق.ظ

شوخی با چند عکس و مقوله
صرفاً جهت لبخند :)


 

سوال فلسفی جناب خُورُوس:

میگوتُن حاجیان مکه نَشُن، عَوضُش پولِشِ هادی‌یَن فقیر آدومانِ

ایسه الآن که دو سُ ساله کرونایی واستان، مکه بِشیَن تَهطیله

فقر ریشه‌کَن گردی؟!

 


 

از یه طالقانی سوال کنی اینه چه گُلیه؟ میگو: ترکیب توره ونگ و آتُک!

خودتان نگاه کنین: اینجا و اینجا

 


 

زُن جان، رنگش متالیکه! خودُم دیشو قَشو بَکشی‌یَم تا تو سوآر می‌گِردی بَل بَزُنه

مُلتفتی هِمین سیفیده خرِ خیلیان نُدارُن!

 


 

اُنتُخابات کِیِه؟

 


 

عشق جان، حتی آمریکایی گُرباکانِ دی دیوانه کُرده heart

 

بیدونِ شَحــر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۴۹
درجی طالقانی

خاطره خرِ باهوش و وفادار

يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۰۳ ق.ظ

به مناسبت روز جهانی خَر! خاطره زیر را تقدیم‌تان می‌کنیم:

آبـّام قدیما یه خر داشت، چَن سال اویی بِ کار کُردی بَ. بعد اون خرِه رِ بَروت به یه وِلیانی.

یه چند ماهی بگذشت.

یه روز گَن‌ننه‌اَم بِدی طِب‌له دِ صدا میا. میشو مِینه خرشان وَگردیه و خودُوش بِشیه طِویله‌ای میان.

آبـّا دی زیمینی سر دِ میا، سیفیده خرشانِ مِینه طِب‌له دَره.

او رِ ناز و نوازش مینه، گَپ میزنه همراش و اِو و واش هامی‌دیَش.

او رِ میگو: باهوشِ خرکُم، تی یِی وفا آدومان دِ ویشتره. با اینکه خیلی تو دِ کار بَکشی‌یَم، اما خیلی وقتان سوآرُت نمی‌گردیَم، میدانستُم خسته‌یی. تو دی محبت بِدی‌یِی و دل دَبُستای.

ایسه الان دی ولیان دِ وَگردی‌یِی طالُقان، چون خانُتی واستان دِلُت تنگ گردی بَ.

 

نقل خاطره از: مسعود محمدی نژاد، از روستایِ اورازان
عکس‌ها از: مهدی ویسانیان
شعر از: سعدیِ جان

_____________پیام بامزه‌ی یکی از دوستان____________

 یکی از همراهان درجی نوشتند:

 این خاطره رو برای گَن‌ننه‌ی خودم (مادر بزرگم) خوندم، برگشته میگه: آها... طالقانی مَک و مالان خیلی ذات‌دارُن. (یعنی باهوشن).

 بهش گفتم: ننه میدانی امروز روزِ خر هسته؟

 بگوت: چه حرفا... مگه خر دی روز داره؟ البت بعید دی نی! به شما امروزیان باشه، کُش و سُنده‌ای بِ دی روز دُرُست مینین!

خلاصه ما از خنده خودمانِ کُش بکشی‌ییم!! laugh

 

_______________نظرات دوستان________________

mail بانو شهناز سلطانیان از دیزان نوشتند:

حالا ما برای زوما همون داماد مثلی داریم، اول عرض کن



این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان

_______________نظرات دوستان________________

mail بانو شهناز سلطانیان از دیزان نوشتند:

حالا ما برای زوما همون داماد مثلی داریم، اول عرض کن



این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان

_______________نظرات دوستان________________

mail بانو شهناز سلطانیان از دیزان نوشتند:

حالا ما برای زوما همون داماد مثلی داریم، اول عرض کن



این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۰۳
درجی طالقانی

مثل شماره 53

يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۵۲ ق.ظ

یک ضرب المثل طالقانی:

اُسبُج دِ روغُن مِی‌ره، کَک دِ مُربّا

معنی:

از شپش روغن می‌گیرد و از کَک مربّا درست می‌کند.

کنایه از آدمی که زیادی زرنگ و رِند، خسیس و مال‌دوست است و با خسّتِ و زرنگ بازی، از همه امکانات و موقعیتها استفاده می‌کند تا بهره و منفعتی ببرد و حتی یک فرصت کوچک را نیز از دست نمی‌دهد.

معادل فارسی:

از آب کره می‌گیرد.

با سپاس از کانال طالقانی‌ها
طراحی پوستر طالقانی: گروه طالقانی درجی


این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۵۲
درجی طالقانی

شعر روستا

شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

می‌برم لذت من از آب و هوای روستا              کوه و دشت و چشمه و بانگ و نوای روستا

صبحدم بیدار می‌گردم من از بانگ خروس       تا کنم رو سوی درگاه خدای روستا

می‌برم لذت من از آواز چوپانش ولی               لذتی بس بیشتر از کدخدای روستا

گله می‌آید ز دشت و کوچه‌ها پر می‌شود          از صدای بع بع بزغاله‌های روستا

گاو با گوساله و بزغاله و مرغ و خروس            پرسه هر یک می‌زنند در لابلای روستا

جای بنز و پاترول و پیکان، بود اسب و الاغ      مرکب رهوار بی چون و چرای روستا

کربلایی اصغر و مش قاسم و حاجی رجب        پیر مردان غیور و باصفای روستا

دخترانش شال می‌بندند دور سر که هست        در میانش مهره ای از کهربای روستا

  می‌رسد در صبحِ باران، عطر و بوی کاهگل       از در و دیوار و بام هر سرای روستا

هست بازار طلا در روستا بی‌جلوه چون            خرمن گندم بُوَد کوه طلای روستا

در عروسی بارها دیدم که شبها همچو ماه        می‌درخشد دست داماد از حنای روستا

از زنانش درس عفت باید آموزیم هست           مایه عز و شرف، حجب و حیای روستا

  هر چه می‌گردم درون شهر می‌بینم که نیست    آن کلاه و گیوه و شال و قبای روستا

  بنده سیمرغم نمی‌خواهم ببینم هیچ وقت      خشکی و ویرانی و مرگ و فنای روستا

 

شاعر و عکاس ناشناس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۸:۳۴
درجی طالقانی

زمین پاک

جمعه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۹:۳۷ ق.ظ

روز جهانی زمین پاک گرامی

 

زمینی که اگر پاک بماند

چنین سخاوتمندانه روییدنی‌های از دلِ خود را به ما پیشکش می‌کند.

عکس دوم: استاد فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۳۷
درجی طالقانی

گُلدارِ دامان

پنجشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۲۴ ق.ظ

نَنه جان دَ بُپُرسی‌اَم: آقاجان تی‌اِی‌بَ گُل دی می‌خری؟

بگوت: نه بَبَه جانُم، ولی هر چی دامُن می‌خری، گُلدار بَ!

عشق یعنی درکِ آن چه هسته، نه انتظارِ آن چه نی

 


عکس: بانو آزاده

در همین راستا شاعُر میگو:

بیو گُلدارِ دامان، بشیم تا کوه و باغان

مینی بالِ بُدارُ، بَرُخص چون گُل عُذاران

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۸:۲۴
درجی طالقانی

نوبرانه‌های بهار 1401

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۳۲ ق.ظ

زنبق وحشی بنفش: بوی بهار و خوش رنگی سالِ نو

 

 

یک سبد پر از سبزی باغیِ نو رَس

 

گلی شگفت انگیز بدونِ برگ به نام «گل پایِ خر» که خواص درمانی زیادی هم دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۱ ، ۱۰:۳۲
درجی طالقانی

توضیحات تکمیلی درخصوص مطلب «قهوه خانه قنبر»

شنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۴۹ ق.ظ

با سلام خدمت همیشه عزیزانِ همراه

درخصوص مطلب «قهوه‌خانه‌ی قَنبر» چند نکته را خدمت‌تان عرض می‌کنیم:

اول، قهوه‌خانه‌ی قَنبر، یک مکان خیالی نیست و در تهرانِ قدیم، خیابان ناصریه، واقعاً وجود داشته و بسیار هم معروف بوده است. روالِ کار این قهوه‌خانه از آنجایی جالب است که خواندن روزنامه در آن ممنوع بوده اما بساط نقالّی داستانهای شاهنامه و نمایش‌های همراه با تردستی، هر شب در آن برقرار بوده است. لوطی‌های معروف نیز در محوطه‌ی پشت این قهوه‌خانه معرکه می‌گرفتند و مردم را شاد و سرگرم می‌کردند. مَثَلِ قهوه‌خانه‌ی قنبر، یک اصطلاحِ فارسی است که فقط مختص به طالقان نیست و به طور معمول به محلی که به صورت پاتوق افراد زیادی درآمده و افراد در آن به تفریح و گپ زدن مشغول باشند، قهوه‌خانه قنبر گفته می‌شود.

دوم، یک فیلم فارسی قدیمی نیز به نام « قهوه‌خانه‌ی قَنبر» وجود دارد. آقای ابوالفضل یزدانی با یادآوری این موضوع، اشاره کردند که گویا فیلمنامه این فیلم، که نوشته‌ی هموطنی روشندل از اهالی قم بوده، مورد سرقت ادبی قرار گرفت.

سوم، بعضی مخاطبان از این مطلب، اینگونه برداشت کرده‌اند که ما «مهمان داری» را مورد مذمت قرار داده‌ایم درصورتیکه این تصور، درست نیست.

مهمان داری و مهمان نوازی، رسم نیکو و پسندیده‌ای است اما به مانند تمامی تعاملات بشری، از دریچه عقل و شرع و منطق که بنگری، هر عملی را عکس العملی است و هر خدمت و لطفی، حقی برجای می‌گذارد که باید رعایت گردد. پس در مقابلِ آداب مهمان نوازی، مهمان بودن هم فرهنگ، بایدها و نبایدها و مرام و مسلک خود را دارد که باید از سوی میهمان، رعایت شود.

اینطور نیست که تنها میزبان، توصیه به مهمان نوازی شود، که مهمان هم باید حق خوب مهمان بودن را به جا آورد و کاری نکند که موجب آزار میزبان و سلب آسایش او و خانواده‌اش گردد.

توصیه‌هایی که در فرهنگ و دین ما در این زمینه وجود دارد و آدابی چون: سوغات و چشم روشنی بردن برای میزبان، به زحمت نینداختن صاحبخانه در تداک سور مهمانی، به موقع رفتن و برگشتن (به اصطلاح شیرین رفتن و آمدن)، به دعوت گرفتن میزبان برای جبران زحمات و به اصطلاح پس دادنِ مهمانی، همگی تأکید بر این دارد که رابطه میزبانی-میهمانی یک رابطه دو طرفه است که همچون ترازوی تراز، بی ظلم و احجاف بودنش، خوش است.

حتی خداوند در قرآن کریم، به مسلمین آداب مهمانی رفتن را تذکر داده و سفارش می‌کند که وقتی به خانه پیامبر دعوت شدید، زود نروید تا او را به زحمت بیندازید و وقتی هم که غذا را خوردید، ننشینید با هم به گپ و گفت، بلکه زودتر متفرق شوید. درست است که پیامبر، شرم می‌کند که این چیزها را به شما بگوید، ولی خدا که در این زمینه، از گفتن حرف حق، شرم نخواهد کرد.

پس عزیزان، همان طور که رسم مهمان نوازی، پسندیده و مشمول ثواب است، حق میزبان را با تشکر و جبران کردن و نیازردن او به جا آوردن، نیز پسندیده و سفارش شده و عینِ صواب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۴۹
درجی طالقانی

قهوه‌خانه‌یِ قَنبر

چهارشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۳۴ ق.ظ

مطلب «قهوه خانه» را که در درجی خواندم، یادم به یک اصطلاح افتاد که مادرم همیشه آن را به کار می‌برد:

قـَمـبِری قَهوه‌خـانه

که همان «قهوه‌خانه‌یِ قَنبر» است و اصطلاحاً به خانه‌های پُر رفت و آمد، شلوغ از مهمانِ همیشگی و بی‌ملاحظه (اعم از دوست و آشنا و فامیل و همسایه و حتی غریبه!)، با اوضاعی بی‌حساب کتاب و بی سَرصاحاب و با بریز و بپاش فراوان، گفته می‌شود.

مثلاً فرض کنید عموی شما و پسرعمویش، هر دو با هم در یک زمان، در یک اداره مشغول به کار می‌شوند و عینِ هم حقوق می‌گیرند. پس از چند سال، پسرعمو کلی پیشرفتِ مادی می‌کند و امکانات و مایملک خوبی فراهم می‌آورد. اما عمویِ شما، هر سال در جا زده، پیشرفت که نمی‌کند هیچ، پسرفت و از جیب خوری هم کرده است. علت را که جویا می‌شوید، مادربزرگِ طالقانیِ اصیلتان می‌گوید:

اوشانی خانه، قَمبِری قهوه خانه‌یه، اینه میا، آن یکین هنو دَر نِشیه، یکی دیگه میا. میخورُنو میریجُنو حسابی که تالان کُردُن دَر میشُن، دریغ از یه بوجاک درک و شوعور و عاطُفه!

عموت خودُش دی کُفلَتمَند! (= کفالت مند، یعنی آدمِ عیالوار و پُر بچه) سیاروز زُنُش دی بی‌دست و پَر و بی سرزُوان.

مگه یه کارمندی حقوق چندی می‌تانه آن قَمبِری قهوه‌خانه‌ای میان دوام بیوره. ماه به نُصف نرسیه، هشتشان گرو نُهشان میبو، ایسه تا آخر ماه، سِنگ دَبُند خیکت. اوشانی‌یَم که هادای تا قُرت باخوردُنُ بگو یه نان هاگیر ماییبِ بِینُم هامیگیرن... آها جانِ سرشان، کُفت دی تیِب هانمی‌دیَن اما دریغ از اینکه حالیشان گَرده و درس عبرتشان بو، دُواره سرِ ماه روز از نو، سیاروزی از نو!

اما برعکس، عَم‌قُلیتانی خانه، همه چیانُش حساب کتاب داره، یک شو مهمانشان گردی، یک شو بایستی سفره بنگنی پیششان، رفتشان آمد داره و آمدشان رفت. هر چی خودشی جایی سر، یالانُش همه معقول و مودب، یه دانه برنج اوشانی خانه‌ای میان حَررُم و اُسراف نمی‌بو. خدا دی خوشُش میا برکَته مینگنه مالشانی میان. فکر عاقبت و فرداشان دی هستُن. روز به روز دی پیشرفت مینُن و یکیشان دوتا و دوتاشان سُ تا میبو.

خُب تا این گَته‌نَنه‌ی عصبانیِ طالقانیِ اصیل ما رو نَتُکانده، شما رو با لبخندی که از خوندن این جملاتِ به لبهاتون اومده و البته کمی هم به فکر انداخته‌تون، به خدا می‌سپارم.

راستی، قهوه خونه برید اما خونه‌ی دیگران رو قهوه خونه‌ی قنبر ندونید. یا حق

به قلم: سیمرغ - عکس از: مهدی ویسانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۳۴
درجی طالقانی

عیــد دیدنی

دوشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۵۸ ق.ظ

 

قبل از عید که میگِرده، کلــی نقشه میکشی که این تعطیلی‌یانی میان، خانه‌یی دُل دِری و آاای استراحت مینی و میخُسی و کیف مینی...!

روز اول عیـــد ساعت هفت صُحب علی الطلوع، در خواب و بیداری دری که تیلیفون بی صحاب زنگ میزنه. حالا تو دی لک و لایی ( لحاف و دوشک) دل گوش دِری که کدام نامسلمانِ مردم آزار، این وقته صُحب زنگ بزیه. آقاجان که تا اون لحظه پنج بار صبحانه باخوردیه و صدای تیلیویزیون و نقاره‌های سال تحویل گوش بداشتی بیه و مایی خِو رو کُفت و زهر مار کوردیه، میشو گوشی رو وِمیره.

- سلام عمو، جابر هستم. زن دایی فاطمه‌یی پسر! عید شما مبارکا... خانه دِرین مزاحمتان گردیم؟

- علیک سلام جابر جان، بَعلی، خانه دریم، تشریف بیورین، تشریف بیورین.

- کی بَ؟

- جابُر بَ.

- کدام جابُر؟ ماگو جابُر نـــداریم!

- دایی رضایی پسر، عمه لیلایی زوما!

😳 😳

 

دقیقاً آخرین باری که این گند تحفه رو مون بِدی بی‌یَم، دوازده سال پیش، مسجدی دل، طالقان، چایی پخش میکورد.

- آخه اون میخوا بیا مایی خانه چه خاک سرش کنه اول صحب؟ مگه اوشانی خانه خِو دِنی؟ اصلاً چه رابطه‌یی اون ایمامزاده و دودمانش مایی همرا داره؟؟ این چه بُلا بَ اول صحب مایی گردن بار گردی؟؟ تحفه میخوا بیا چه کار؟

- پسر جان زشته... غلطه... میهمان حبیب خدایه... راست گرد این لک و لا رو جمع کن الان میایُن... پایَــــــس.

- یَک راهه بیایه .... هرگز نیایه!

 

حالا حالت عادی ما هفت و نیم خِو د راس میبیم میشیم کاری سر، اول عید یه گند دوماقی واسان، ساعت هفت میخوا راس گردیم. از این جابرانِ جبار همه جا هسه. اون موقع معلوم نیمیگرده، سُه ماه بعد کاشف به عمل میا که اویی کار یک جایی گیر هسه یا مَثَل از مایی آقاجان زیمینشی واسان راه میخوایه و از الان هُزُم کوردیه و ماهری جور ویلیش میکشه .

 

ظهر که میگرده یک جور دیگر، فردا دی هم اچان، از روز سُوم ایسه میخوا آقا ننه رو ویگیری بَـبُری اینانی بازدید پس بدانه!

ننه میگو: پسر جان ایمروز مارو ببر یکی دایی اصغرتی خانه و یکی دی خالک پِری یی خانه و اون سر دی بشیم عزیز الله‌یی خانه ایمسال نو عید دارند و اگه کیشکه عمه ت دی دبه، دَرگده، اونو دی تُمان کنیم!

حالا اینانی خانه یک جا و دو جا نیه گو، یکی کرج دره، یکی آبیک دره، یکی هفت چنار دره،  یکی کِندی تُک نارمک...!

خب اول از همه میشی پمپ بنزین، باک رو تا قُرتش، چهل و پنج لیتر، پر مینی و یه نازنین تراول پنجاهی آقای پمپ بنزینی رو هامیدی. صُحب ساعت هفت خانه د درمیشی و شوکی دشروست و کرکته حال، ساعت دوازده وِمیگردی. کیلومتر ماشین نشان میدیه پانصد کیلومتر جان بکنسی!

حالا وقتی میشی عید دیدنی بعد از تبریکات، اولین سوال این هست:

- طالقان نِ شی یِی؟؟ کی میخوا بِشی؟ ورف و باران نزیه؟ داران بسوتیه؟

حرف کم میورون:

- تو نیمیخوا زُن ببری؟ تو نیمیخوا یال دار گردی؟ تو نیمیخوا خانه بخری؟ چب اندی اَلافی‌گری مینی؟ تویی همسند و سالان، الان چی کوردینه و فلان خاک رو سرشان کوردینه و اینطور...!

 

این میان تا پنجم عید کلا از بیخوابی چوشموتی بیخ چالان گردیه و از بس تخمه یو آجیل و شکلات باخوردی، مرض یبوست دی قوز بالا قوز گردیه و ایسه هم اَچان.

شب ششم میشی یَخه‌چالی پیش و شیشه رب هَلو (آلو) رو پیدا مینی باخوری که  گلاب به روتان خیکت راه کوعه و اینطور میگرده که شمایی تعطیلات نیمه اول تُمان میبو و صبح ششم میشی کاری سر و یک استراحت دلانا مینی.

حالا این وسط همه اینان به کُنار، گوتوروم بمانسی‌یم تو الان میشی عمویی خانه دو ساعت گپ میزنی، بعدش میگن خب تو پیش بشو خانه ما الان شمایی پس پسایی میایم، ایضما نیم ساعت بعد اوشان میان مایی خانه..!

خب این خالک وازیان چیه؟ یکی بیا مونه حالی کنه!

حالا اینانه بگتم بَخِندین، اما خداییش بنگری این دید و بازدیدان خیلی دی خوبه و سنت پیغمبر دی هسه و آدومی روح تازه میبو. امبا یک سری خُله وِلی کاران و رفتارهای بیهوده و چشم و هم چشمی هان اگر نباشه یو رعایت گرده، خیلی دی بهتر میبو.

نفسِ این سنت محبت است و استحکام مودت و باخبر شدن از احوال و امورات یکدیگر، مطلوب آن است که هر آنچه خارج از این محور پاک و اهورایی بخوا باشه، مثل گِلِه‌گزاری و این چی یان، خاک عالوم سرش... درگده... هرگز نباشه...

نَوِلا کی میهمانی د بدش میا؟؟ هرکی بیومی قدمش چوشمی سر... هرکس نیومی خدا به همراش... دستش درد نکنه مارو یه نارمک بشی ین دِ راحت کورد. گله چب مینی؟ ولی اون وله کینه گور به گور جابُر دی اگه بیومی، بزنین اورو بکوشین خونش مونی گردن. اینانی که مُکر مینون خدا میدانه چندی بدُم میا!

 

لبتان خندان و تنتان ساق، همتـانی عید مبــارکا

 

به قلم: حامد نجاری، اهلِ گورانِ طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۱ ، ۱۰:۵۸
درجی طالقانی