درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

لامپی کرسی

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ


📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: لامپی کُرسی


جاتان خالی طالقانی دِبی یَم و کرسی یی بیخ سه روز باخُتُم.... بَنِشته بی یَم که داستانهایی با محوریت کرسی یادوم کَت..... :)

زمان قِدیم در تهران، ما کرسی بَنگَتیم که بیصحابه هیتر بَسوت.
ای خاکانِی... چه خاک سر کنیم؟؟
عقل کار بِزی یَم و اتاق دوتا لامپ داشت و یکی از لامپانو واز کوردومو دَکوردوم کرسی بیخ تا گرم گِردیم. انصافاً خوب دی گرم کُرد. مایی اقبال بِزی یو مایی زُن مار، بیومی مایی خانه.

-  اِوها... چِبَ اتاق اِندی تاریکه؟
بگوتُم: لامپ بَسوتیه.
جُرهَت نکوردوم اورو بَگوعَم. خلاصه کرسی یی بیخ بَنِشت و چایی بیوردیم باخورد و میوه دی باخورد و نیمیدانوم چو گِردی که یگهو لحاف کرسی کنار بَش و نور بیرون بِزی !

مایی زُن مار یهو چهار چوشمی با تعجب نگاه کورد. بَگُتُم یا خدا.. خدا مایی عاقبت و خیر کنه الان هست که چهارتا لیچار بار کنه!
لحاف رو کنار بِزی و با سر بِشی کرسی یی بیخ و چند ثانیه اون بیخ دَبَ و با موهای پریشان بیرون بیومی و بگت: خدایا آدومی عاقبتو خیر کن. همه یی سر و چاچشان رُشُنه، شما بیختان رو روشون کوردین؟
صِغیران کدام غول، کرسی یی بیخ چراغ بِزیه که شما بِزی یِ ین؟! مایی چوشمان سو دَ بَکَت اِندی اتاق تاریکه اونوقت شما بیختانو چراغ بِزی یِ ین؟

هیچی دیه.. نُتانستیم خودمانه کنترل کنیم و بزی یِیم زیر خنده و خلاصه که کلی خنده کوردیم.


✍️ نقل خاطره از: آقای حامد نجاری - گوران

➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۹
درجی طالقانی

برای خودت زندگی کن...

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ق.ظ


📚 گپان نغز و پُر حکمت

خدا رحمت کنه جمیع رفتگانمانه،
آبّام یه قشنگه گَپ میزی:

مُنو میگوت: پُسر جان، تو کَلُته کچل کن، بوشو اَعیانانی مَحَل، همه فکر مینُن تو خاروج دِ بیومی یِی و آنجه مُد گِردیه کَلّه هانو ساتیلی مینُن!

یه کم جیرتَر بیا، وسطای شهر، مردُم خیال مینُن اِجباری دِ بیومی یِی!

ایسه بیا پایین شهر، تو دِ سوال مینُن: چند وَخت حبس بی یِی؟

میدانی.. اینان همه شان، یک شهری آدُمُن! فقط محله هاشان جَختی همدیگه دِ فاصله داره
اَمبا طرز فکرشان...اوووووه زیمین تا آسُمان فَرق مینه

ایسه اینو یاد داشته باش: گَپ مردمی واستان، زیندیگی ناکُن
اوشانی قضاوت دی، تو ر دلهره مند ناکنه

مردُم، معده شانی سَر دِ گَپ میزنُن و قضاوت مینُن، خدا و پیغمبر دِ ایراد مِیرُن، ما کو دیه جای خود داریم
بعد دی به سرعت یه فورتُوک بِزیَن! گپشانه فراموش مینُن...

تو شَهرویی جور باش و خودتی راسته راهو بشو ببه جان

✍🏻 برگردان آزاد: سیمرغ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۲۷
درجی طالقانی

زندگی... شیرینه

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ

قَلُمُتَ دَس گیر
از هر چی که «خوبی» به حساب میا، بِنویس
از زندگی، از عشق، از امیدواری...
اصلاً از هر چی که این زمینی سَر، قشنگ به نظر میرسه، بنویس!

از گل رُز که شمای خانه ای جلو، بُکاشته، عطرش کلِّ محل، پخش گِردی بنویس.
از دل اون عاشقی بنویس که معشوقشیب بی تابی مینه.
از اون غنچه هایی که دلشان کُچیک هسته، کم کَمَک، دَرَه وقت بازگردیَنشان میرسه، بنویس.
از اون غروبی بنویس که گاه وقتی آسمان مثل خون سُرخه.
از لبخند بنویس.
و از اون نگاهی که با یه دنیایی از عشق، به تمام جهان نگاه مینه...

آها عزیزجان، قَلُمُتَ دَس گیر و بنویس:
این زندگی با تمام تلخی هایی که داره، بازم شُرینه...


✍🏻 سیدمصطفی افتخاری - پراچان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۲
درجی طالقانی

نکات کوچکی برای زندگی

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ب.ظ

ته بوته های کرفس رو که فرو کنید توی خاک،
خاکش رو که مرطوب نگه دارید،
یه هفته ای که روی گلدونتون کیسه
پلاستیکی بکشید تا رطوبتش حفظ بشه،
کم کم جوونه ها سر بلند میکنن و بهتون چشمک میزنن.
بعد هردفعه که سالاد درست میکنید چندتا برگ از گلدون تون بچینید و ریز کنید تو سالادتون و حظش رو ببرید.
چغندر، از اینم راحت تره. حتی تو یخچال جوونه میزنه.😅

به سادگی با همین یه چیز کوچیک، خوش میشه حالتون،
خوش آب و رنگ میشه دور و برتون،
ولو به قدر پنج سانت، یا به قدر شعاع دور خودتون.

 یه وقتهایی فکر میکنم میشه با هیچی هم یه کمی خوش گذروند، فقط کافیه بلد باشیم...😉


✍&📸 عکس و متن: بانو زهرا جلال

#بینا_بهاری_بو_میا


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۰۷
درجی طالقانی

کرسی یِی بیخ، باخُتُن

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ

📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: کرسی یِی بیخ، باخُتُن


این داستان، از مایی عمو  هست. خدا رحمتش کنه، نازنین بَ. مهربان... پاک...
آقام میگُت زمستانان شوکی در طالقان میشی یَن شب نشینی. وقتی عمو میومی، همینکه میشی کرسی یی بیخ، چوشمانش دَبَست میگِردی و میخُت. 😴
او ر میگوتیم: عمو هووووی عمو..... اگه خِو میخا کنی، خُب چِب میای شب نشینی؟
همانطور با چُشمان بسته میگُت: پُسر جان! مُنی چوشمان دَبَسته. دُل دِ هُشیاروم پسرررر 😄

خلاصه مواظب باشید از این دل هشیاریها، موقع رانندگی نداشته باشید که یَک راهه میبو آدوم! 😱😁

خدا همه رفتگان رو رحمت کنه و روحشون شاد باشه. مایی چشم و دل دی هُشیار 🌹🌾


✍ نقل خاطره از: آقای حامد نجاری - گوران

➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖
کرسی پایه ی داستانان، ان شاءالله، ادامه دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۱۸
درجی طالقانی

نمدمالی در طالقان

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ


برای درست کردن نمد از پشم بره استفاده میکنند.

بره یا بره هائی که میخواهند از پشمشان نمد درست کنند به رودخانه می برند و آنها را خوب می شویند تا پشمشان تمیز شود و بعد از پشم چینی احتیاج به شستن پشم ها نباشد. پس از شستن بره ها پشمشان را می چینند و میگذارند تا خشک شود. پس از خشک شدن باید پشمها از هم جدا شود. برای اینکار استاد نمدمال با اسبابی به اسم کمان پشم ها را از هم جدا میکند.

کمان تشکیل شده است از یک چوب استوانه ای به طول تقریبی 2.5 متر که قطرش در حدود 12 تا 18  سانتی متر است. یک سر چوب کمی خمیده و عصا مانند است و در انتهای دیگرش تخته ای کوبیده شده است که طولش در حدود 30 سانتی متر و عرضش 6 تا 8 سانتی متر است. از سر این تخته به انتهای خمیده چوب رشته نخ مانندی کشیده شده است که آن را از روده گوساله درست میکنند. چوبی هم به شکل گوشت کوب ولی بزرگترین از آن است که قطر قاعده اش حدود 8 سانتی متر و ارتفاعش 12 سانتی است و به آن کمان زن میگویند. کمان زن دارای دسته ای چوبیست که به قاعده بالائی وصل شده و بلندیش در حدود 20 سانتی متر است. برای جدا کردن پشمها از هم آنها را در ایوانی میریزند و نمدمال با دست چپ چوب کمان را در دست میگیرد و رشته روده ای را روی پشمها قرار میدهد و یا کمان زن روی رشته میکوبد در نتیجه پشم ها از هم جدا میشوند و گردو خاک و آشغالی که در موقع شستن بره پاک نشده روی زمین میریزد و پشم ها به هوا بلند میشوند و در گوشه ای روی زمین میریزد.

از کوبیدن کمان زن بر روی رشته کمان آهنگ خاصی ایجاد میشود که نمدمال همراه آن اینطور می خواند:
گلین گله گلین گله  گله گله
و اینرا مرتبا تکرار میکند تا کارش تمام شود.

بعد با یک چوبدستی پشم ها را در گوشه ای جمع میکند. پس از اینکار استاد نمدمال قالب نمدزنی را که پارچه ای از جنس کرباس بطول 4.5 متر و عرض 3 متر است روی زمین پهن میکند و قدری آب رویش می پاشد.

نمدهائی که درست میکنند یک رنگ نیستند و معمولا از دو رنگ متضاد میباشد مثلا اگر زمینه نمد سیاه رنگ باشد برای گلها و نقش ها و کلماتی که باید روی نمد نوشته شود ( مثلا تاریخ نمدزنی یا اسم صاحب نمد) از پشم سفید استفاده میکنند. برای اینکار پس از اینکه روی قالب آب پاشیدند با پشم سفید گلها، نقشها و نوشته ها را درست میکنند و روی قالب میگذارند بعد نوبت به زمینه سیاه نمد میرسد. اول بمقدار کافی پشم سیاه روی نقش ها و گلها و نوشته ها و بعد در اطراف آنها 10 تا 20 سانتی متر میریزند سپس چوبی را در امتداد عرض قالب میگذارند و آنرا با پشم خیلی آرام بدور چوب می پیچند و در گوشه ای به حالت ایستاده میگذارند.

عصر آنرا بر زمین میگذارند به آرامی نمد را از قالب جدا میکنند و باز آن را می پیچند بعد دیگی را پر از آب میکنند و حرارت میدهند تا جوش بیآید. وقتی آب بجوش آمد نمد خام را باز میکنند و مقداری آب جوش رویش می پاشند و استاد نمد مال با پنج یا شش نفر دیگر مقابل نمد می نشینند و با بازوانشان به نمد فشار میآورند و بعد دوباره نمد را می پیچند. اینکار را چندین بار تکرار میکنند و در هر بار آن پنج یا شش نفری که به استاد نمدمال در نمدمالی کمک میکنند عوض میشوند و کسان دیگری به نمدمالی می پردازند. اینکار خیلی دشوار است هم زور و قدرت زیاد میخواهد و هم به علت پاشیدن آب جوش روی نمد و تماس بازو با آن ممکن است پوست بازو بسوزد.

روز نمدمالی، صاحب نمد اقوام و دوستانش را دعوت میکند بساط چائی و شیرینی و شام هم روبراه است و چند نفر نوازنده و خواننده محلی هم دعوت میشوند در بین کار مهمانان به رقص و آواز مشغول میشوند در این مهمانی اغلب نی هم می نوازند.

شب بعد از تمام شدن کار نمدمالی شام میدهند و پس از شام استاد نمدمالی قصه نقل میکنند.
در هر روز یک نمد تمام میشود و اگر صاحب نمد فقط یک نمد لازم داشته باشد استاد نمدمال قصه ای کوتاه میگوید که همان شب تمام میشود ولی اگر نمدها چند تا باشند قصه دنباله داری میگوید که در مدت چند شب تمام میشود.

پس از آماده شدن نمد آنرا زیر یک فرش جائی که رفت و آمد بیشتر است پهن میکنند تا خشک شود. نمدهائیکه درست میکنند معمولا بیضی شکل هستند که طول تقریبی قطر بزرگشان 3 متر و قطر کوچکشان 1.5 متر است.

گاهی یکنوع نمد بزرگتر از نمدهای معمولی هم درست میکنند که آنهم بیضی شکل است و طول تقریبی قطر بزرگش 5.5 متر است. و نمد دیگری هم درست میکنند که بآن کناره (به کسر حروف اول و چهارم) می‌گویند.

◀️ تهیه و تنظیم: مهرانگیز غفوری
منتشر شده در مجله فردوسی - آذرماه 1347
و باز نشر آن در روزنامه ایران - خردادماه 1394



در ادامه مطلب، شرح دیگری از نمدمالی طالقان را می خوانید که از وبلاگ فرهنگستان طالقان گرفته شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۷
درجی طالقانی

زندگی روستایی: بازگشت گله از صحرا

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ب.ظ


🎑 زندگی روستایی

غروب که میگردی، مالان صحرا د میامیَن و دِه کوچانی میان، گرد و خاک میگردی و صدای حیوانان ِخسته و سیر، همه جا د بلند بَ.
میشان پی وره آن میگردین و ورکولیان طِوله ای میان، ننه هانشانه صدا میکوردون.
زناکانی که شیرواره داشتُن، سطل ومیگیتُن و میشیَن تا شیر بدوشُن و سهمشانه بیورون خانه.

یکی از زیباترین صحنه ها در زندگی روستایی همین غروبدمان و برگشت گله از کوه بَ!

🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

مالان: گاو و گوسفندان
ورکولیان: وره ها و کولیها (بره ها و بزغاله ها)
طِوله: طویله
شیرواره: استفاده شراکتی از شیر که در بین جامعه روستایی، مانند یک تعاونی، در جریان داشت.


تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۷
درجی طالقانی

زندگی روستایی: در با کلون و کوبه

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ

🎑 زندگی روستایی

روستائیان، مردمانی غیرتمند و ناموس پرست بیَن.  حُجب و حیای زُناکان و غیرت و چُشم پاکی مرداکانشان، مثال زَدَنی بَ. یه نمونه از این غیرت و حیا، مربوط میگرده به درهای خانه که آنه ای سَر، دو جور کوبه نَصب میکُردُن.
یکیش گردالی و میان تُهی بَ که صداش دی زیر و زنانه بَ و زُناکان استفاده میکُردُن. آن یکین، دراز و میله ای شکل بَ که مردکان می زیَن و صُداش دی زُمُخت و بَم بَ. اینجوری وختی مهمان میامه، اهل خانه بدون داشتن آیفُن تصویری! میتانستُن بفمُن که مهمان، زُن هسته یا مرد. بعد اهالی خانه حجاب میگیتُن و درِ وا میکوردُن. اگر دی زُن بَ، مردان خانه میشیَن یه اتاقی میان، تا مهمان راحت تر باشه.
توجه داشته باشین، با آن همه صفا و صمیمیت و چُشم و دل پاکی، باز دی تا آنجا که میتانستُن حریمها، رعایت میگَردی. مثلاً نمیگوتُن ما که دلمان پاکه، دیگه نیازی به این چیزان نی.

ایسه الآنان که این حرفان، خریداری نُداره و مُد گردیه همه چی مختلط باشه!
خدا به حال ما رحم کُنه. ما بِشی یِیم.


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

میزیَن: می زدند
میامه: می آمد


تهیه شده در گروه طالقانی درجی

نمونه ای از یک در چوبی، دارای کوبه های زنانه و مردانه در روستای اورازان طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۹
درجی طالقانی

زندگی روستایی: آقامی دوچرخه

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ب.ظ

🎑 زندگی روستایی

مردم باصفای روسِتا، معمولاً خودشانی لِنگی همرا، این وَر آن وَر میشُن. وسیله نقلیه شان دی خر و قاطُر و اسبه و گاهی دی یه قُراضه دوچرخُک دارُن.
یعنی روستایی میان، کسی کو دوچرخه داره، پولدار حساب میگَرده. این دوچرخه ای سَر، مثل مالانی سَر، خورجین مینگنُن و وسایلشانه دمینُن اونه ای میان.
آی مُزه داره آقات، ظُهر که میا خانه، اولاً خورجینشی میان، پُر باشه از میوه هانِ تازه برسیِ سرباغی. بعد دی ناهارشه باخوره و باخوسه، تو دی یواشکی بِشی دوچرخه شه سُوآر گِردی و حیاطی میان، دور بَزنی.
یَهنی قدِ دور بزین با سانتافه یِ آخرین سیستُم، مُزه هامیدیه! 😍😋
فقط مواظب باش، بوقشی صدا در نیا که آقا بیدار میبو و تو ر پیامیکنه! 😁😉


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

لِنگ: پا
میشُن: می روند
مینگَنُن: میگذارند
دمینُن: می ریزند داخل
پِیامیکنه: دنبال میکنه (به قصد گرفتن و تنبیه کردن)

تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۰
درجی طالقانی

زندگی روستایی: نخ سوزن و مقراض!

شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ

🎑 زندگی روستایی

قدیمان، همه چیشانه، خودشان میدوتُن. کمتر پیش میامه که رخت و لباس و پرده و این چیزانی بَ، خیاط خبر کنُن. زُناکان خودشان اَندی هنر خیاطی داشتُن که خودشانی کارانه انجام هادیَن. اِی هر از گاهی عروسیانی بَ، خیاط سَر میگیتُن یا جاهاز دُرُست کُردُنی بَ، خیاط میاردُن.

چرخ خیاطی و اتو بُخار و دستگاه بُرش و الگو و بوردا و این قُرتی وازیان دی دَنبه. یه کُلِ قیچی داشتُن و یه وَله پیته سوزن، چند متر چیت و چلوار و کرباس. همانه ای همراه، کُل خانواده ای بَ لباس تهیه میکُردُن.

وچکان کو معمولاً لباس نوشان این عید به آن عید بَ. یا همدیگه ای تنگ گردی لباسانه تن میکُردُن، یا بزرگترانی کهنه لباسانی همرا، اوشانیب لباس میدوتُن.
همینه ای واستان، خیاط سر عروسیان، خیلی بر و بیا و رونق داشت و معمولاً خلعتی و سرخریدی پارچه هان، آن موقع بدوت میگردی و عروسی یی بَ، همه نو نوار بیَن.
ای خدا رحمت کنه گذشتگانه، چه سخت، اما شیرین زندگی میکُردُنا.


🍃🐎🍃🐣 ____ 🌾

مِقراض: قیچی
میدوتُن: میدوختند
خیاط سَر: یکی از رسوم عروسی در طالقان
کُل: کُند
وَله پیت: کج و کوله
خلعتی: هدیه ای که داماد یا عروس برای فامیل نامزد خود می فرستد.
سرخریدی: هدیه ای که به هنگام خرید عروسی، برای افرادی که در خرید شرکت دارند، تهیه می شود.


تهیه شده در گروه طالقانی درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۳:۲۸
درجی طالقانی