بیخیالِ کرونا و غمِ دنیا
یعنی این وَله پیتِ بشکه
مُن دِ ویشتر حالیشه
که اینجور با دُهانِ وا
به دنیا میخنده...
آها... بــــخــــنــــد...
یه لَگه دی بَزَن به این بیصَحَب غم دنیا...:))
یعنی این وَله پیتِ بشکه
مُن دِ ویشتر حالیشه
که اینجور با دُهانِ وا
به دنیا میخنده...
آها... بــــخــــنــــد...
یه لَگه دی بَزَن به این بیصَحَب غم دنیا...:))
به دنیا بمان وچشم واز کردن، مای دَس نی
بَمردن و چشم دَوَستان دی مای دَس نی
ولی این این دنیا رَ با چشم واز نگاه کُردن خودمانی دَسه
هر جور به دنیا نگاه کنیم همون جور نتیجه مِیریم.
چشمته وا کن عزیزجان
این روزا زیمین خیلی قشنگ گردیه
#اولین_روز_سال_کاری خیلیها به خیر و خوش
برگردان متن: سیدمصطفی افتخاری پراچانی طالقانی
عکس از: مهدی ویسانیان
خُودُت دِ مُواظبت کُن جـآن
دی عِینِ تو بُسات نمیبو
تو دِ فقط یه دانه این دنیایی میان دَره
و تو خُودُت به تنهایی، مینی دنیایی
بَرسان به اونی که دوسُش داری
اوقاتتان به تندرستی عِزیزانِ جان
همینجوری...
به دنیایِ کارتُنَک بِزی
بَـخَـند عزیـزجان
کارتُنَک: تار عنکبوت، کارتُن کلمهای که در اصل تارتَن و به معنای عنکبوت میباشد
بی یَلیم یالانِمان وَچگی کُنُون
در دنیایِ واقعی
با وازیانِ واقعی
و هَموازیانِ واقعی
اوشانِه که وَرگِ گلی جور لَطیفُن
با تکنولوجی و مَجازیاتِ زُمُخت اسیر ناکُنین!
روزگارتان خوش بَبه کانُوم
اگه مای دل سیاهَه،تاریکه، اینی خاطُر هسته که زیاد گناه مینیم
گناهِ زیاد، باعث میبو که ما زود سفر آخرته فراموش کنیم
این فراموشی، به خاطر آرزوی زیادی هسته که داریم
آرزوی زیاد، علتش دوست داشتُنِ بی حسابِ دنیایَه
دوست بُداشتن دنیا، رأس همه خطاها هسته
خدایا از جمیع گناهان ما درگذر🙏🏻🍃
1⃣ برگردان طالقانی 🔻
زُمُستان بَ که یه غریبه مردُک بیومی دهی میان و کولاک و وَرفی میان، جا و مکانی پی میگردی. مردُم دی چون نمیشناختنش، زیاد میل نُداشتُن او ر خانه شان راه هادیَن. یگهو بِدی یه خانه ای میان، شُلُغه و زیاد رفت و آمد دَره. پیش بَش و سوال کُرد: اینجه چه خبره؟
یکی بگوت: کدخدایی زُن دره فارغ میبو، اما سه روزه پیچ و تاب میخوره و درد میکَشه اما وچه دنیا نمیا. یکی بَگوته او ر طلسم کُردیَن و ما دی در به در پی یه دعانویس میگردیم تا اوییب دعا هادیه اما هیشکی پیدا نمیبو.
مردُک زرنگ بَ. تا اینه رو بشنواُست بگوت: خا دیگه دعانویسی پی نگردین، خدا شماییب برسانده، مُن بلدُم، صد جور بَلکَم ویشتر، هُزار جور دعا میدانُم!
خلاصه که اهل خانه او ر با عُزت و احترام، بَبُردُن خانه ای میان و خرش دی دبستان طِوله ای میان و کاه و جو بریتُن پیشش و مردُک و دی ببردُن بالای خانه، بیخ گرمِ کرسی و آب و چایی و چاشت بیوردُن. او دی یه دل سیر باخورد و گرم دَکَت و دَبه چُشمانُش سِنگین گرده که اوییب یه کاغُذ و قلم بیوردُن و بگوتُن: ایسه بسم الله.. دعاته بِن ویس که زُنُک بَمُرد درد د.
او دی کاغُذه بیگیت و اونی سر بِنوِشت: خودُم به جا، خَرُم به جا، ایسه میخوای بزا.. میخوای نزا!
بعد دی بگوت: اینه رو اویی میان بشورین و هادیِن زائو باخوره!
اتفاقی همینکه کاغذی او ر هادان زائو، زُنُک بنده خدا بُزاست و یه قشنگه وچه ی سالم دنیا بیورد.
آن به بعد دی، مردُکه خیلی احترام کوردُن و چند روزی مهمان بَ بعد دی جیفشی میان، پول و شیرینی داکُردُن و هوا که آفتابی گردی، خرشه ویگیت و بَش.
ایسه نتیجه میگیریم که سواد داشتن، خیلی جاهان به درد میخوره!
حَلا خودُم به جا، خَرُم به جا، میخوای درس بخوان، میخوای نخوان
والّا اصلُون به مُن چی!
😂😂😂😂😝😝😝
🍃🐝 طـالـقـانـی درجـــی ☀️🐞
2⃣ متن فارسی داستان 🔻
یک نفر در فصل زمستان وارد دهی شد و توی برف و کولاک دنبال جا و منزلی میگشت ولی غریب بود و کسی او را نمیشناخت. مردم هم حاضر نبودند آدم غریبه را توی خانههاشان راه بدهند. اما او ناامید نمیشد و همینجور که توی کوچهها میگشت دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد میکنند از یکی پرسید، «اینجا چه خبره؟» طرف به او گفت: «توی این خونه یه زنی درد زایمان داره و با اینکه سه روزه پیچ و تاب میخوره و تقلا میکنه نمیزاد. ما داریم دنبال یک نفر دعانویس میگردیم از بخت بد این زن دعانویس هم گیر نمیاریم» مرد تا این حرف را شنید فرصت را غنیمت شمرد و گفت: «بابا! کجا میگردین؟ دعانویس را خدا براتون رسونده، من بلدم، هزار جور دعا میدونم!»
اهل خانه یارو را با عزت و حرمت فراوان وارد کردند و خرش را توی طویله انداختند و کاه و جو دادند، خودش را هم به اتاق بردند و زیر کرسی گرم نرم جاش دادند، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد. مرد غریب کاغذ و قلم را گرفت و روی کاغذ نوشت «خودم بجا، خرم بجا، میخوای بزا، میخوای نزا» بعد گفت: «این کاغذ را توی آب بشورید و بدهید به زائو» اتفاق روزگار زد همین که کاغذ را شستند و آبش را به زن بنده خدا دادند زائید و بچه، صحیح و سالم به دنیا آمد.
به دعانویس ناشی عزت و حرمت زیادی گذاشتند و چند روز میهمان آنها بود تا هوا آفتابی شد و رفت.
◀️ ارسال داستان آقای: اکبر گرشاسبی
↩️ برگردان شده در گروه طالقانی درجی
همه دنیای دتر، این وَره بَ
وَره رِ خوش می داشت
وره رِ سفت بداشت
اما
وَره از دستش دَرش
دترک ما هستیم
وَره دی این دنیا
هر چقد بیشترک خوش داریم
این وَره را
وَره دی زودترک دَر میشو
✅ امیر اسلامی – سگران_بزج
✅اوباما: میتوانیم تمام جهان را زیر سلطه خود در بیاوریم اما در مورد طالقان ناتوانیم.
✅هیتلر: به من ده مرد طالقانی بدهید تا با آنها تمام جهان را تسخیر کنم.
✅انیشتین: کاش در دانشگاه پیام نور طالقان درس خوانده بودم، آنجا تنها جایی است برای یادگیری و نابغه شدن.
✅ تام کروز: آرزو دارم روزى فراری خودم را از جایگاه بنزین اول شهرک پر کنم.
✅ مسی: هیچگاه سالن های طالقان که نکات ظریف بازی را در آن یاد گرفتم، فراموش نمی کنم.
✅ مارکوپولو: تمام مناطق جهان راسفر کردم، جایى به جذابیت آبشار های طالقان نبود
✅ انجلینا جولی: من بهترین لوازم آرایشی خود را از شهرک خریدم.
✅ کریس رونالدو: رویای من اینه که در بین مردان قهرمان طالقان، بازی کنم.
✅ ملکه الیزابیت: آرزو دارم روزى قبل از مرگ به طالقان بروم و نان و پنیر معروف آنجا را بخورم.
✅ ادیسون: نور دل مردمان طالقان مرا به ساخت چراغهای برقی تشویق کرد.
✅ شوماخر: همیشه آرزویم این بود که در جاده های طالقان لایی بکشم.
✅لئوناردو داوینچی: همواره آرزویم این بود که جنگل های طالقان را نقاشی کنم.
💦فرشید فلاحی" طالقان خُجیرَ جا هَسته اُویِ قَدرَ بُدانین هَمُه جا طالقانی حرف بَزُنیم💦💦💦💦
فایل صوتی این متن، با صدای آقای پدرام سوداگری تقدیمتان