درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانه های طالقانی» ثبت شده است

با ما در یک سفر تصویری به خانه های تاریخی و پر خاطره طالقان همراه باشید.


تیرهای چوبی سقف خانه از درخت تبریزی (تبریزی دار یا اسپیدار) است. عکس: بانو شوکت لهراسبی 🔻




سنگ، چوب و کاهگل، عمده مصالح ساختمانی خانه های روستایی است. به نمای سقف چوبی مهتابی (راهرو) و دیوار کاهگلی خانه توجه کنید. عکس: بانو شوکت لهراسبی 🔻




پنجره ها معمولاً ساده است و یا تزئینات مختصری دارد. عکسها: منزل آیت الله طالقانی در گلیرد
🔻






پنجره ای قدیمی و مهندسی ساز. عکس: بانو شوکت لهراسبی
🔻




خانه ای قدیمی ولی همچنان استوار و در حال استفاده. عکس: بانو شوکت لهراسبی
🔻



ان شاء الله ادامه دارد...


با سپاس از کانال طالقانی ها و گروه تولید محتوای درجی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۰۴
درجی طالقانی

امروز می خواهیم سری به معماری سنتی روستایی در طالقان بزنیم. با ما در یک سفر تصویری به خانه های تاریخی و پر خاطره طالقان همراه باشید.


نمایی از یک خانه دو طبقه بسیار زیبا در طالقان - عکس: کانال آردکانی ها 🔻




مهتابی (تِراس یا بهار خواب) که در اکثر خانه های دو طبقه دیده می شود. تقریباً در هیچ زمان از سال در طالقان نیاز به استفاده از وسایل خنک کننده نیست. در گرمترین شبهای تابستان هم برای خوابیدن در چنین تِراسی، نیاز به لحافهای ضخیم و پشمی است. اما عجب خواب راحتی خواهی کرد! - عکس: بانو شوکت لهراسبی
🔻

 


در نقش مهمی در خانه های طالقانی دارد و معمولاً با تزئیناتی همراه است. استفاده از کوبه های زنانه و مردانه هم مرسوم بوده. عکس: سیده مریم قادری
🔻
 



درهای قدیمی همگی چوبی است و کُلان (کُلون) دارد.
عکس: بانو شوکت لهراسبی 🔻




پشت تمام درهای قدیمی پَس کُلان داشت.
عکس: بانو شوکت لهراسبی 🔻




و گاهی فقط با یک قفل کوچک بسته می شد (در زمان ترک خانه برای مدت طولانی). عکس: سیده مریم قادری 🔻




یکی از درب های قدیمی باز سازی شده.
عکس: بانو شوکت لهراسبی 🔻




دری با کلون بسته. عکس: سیده مریم قادری
🔻




درب قدیمی دکان شیخ حسنی ملقب به شیخ (یکی از خادمان اقا ابراهیم علی - یاد ایشان و مادرش تاج نسا گرامی باد - روستای #تکیه_ناوه). عکس: بانو شوکت لهراسبی
🔻



ان شاء الله ادامه دارد...

با سپاس از کانال طالقانی ها و گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۲
درجی طالقانی

از همه مهربانتر

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ق.ظ


بدون شک، یه آدم مهربون تو این خونه زندگی میکنه
که این «گُرباکان» اینجور «دِری پـُشت» چشم انتظارش هستند!

ایسه عزیزجان

تو هم «خداجـانی خانه ی دَم» همینطور «چُشم چُشم» کن
و منتظر بمان
تا «تی یِب دَره وا کنه»
و دامانت پر بشه از  «خُجیر آرزوهان»

«آخه کیه خداجان دِ مهرُبان تر؟»


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۵۷
درجی طالقانی

بامبرو (خیوه: پاروی برف روبی)

شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۸ ق.ظ

بامبرو، وسیله ای است برا جمع کُردُن و جیر کُردُن (پایین ریختن) برف از پشت بام
همان وسیله ای که امروزه پارو خوانده می شود و در اصل بام بِروب یا بام روب بوده.

در طالقانِ قدیم، مردم خودشان بامبرو درست میکُردن. اول بامبرو از جنس پوست بَ یا تخته، بعد حلب بیامه. این اواخر دی پلاستیک.
قدیمی بامبروسازان، گاهی وقتا به جای حلب، از یه جور چادر نایلونی برزنتی دی استفاده می کُردُن.

بامبرو، بیخش یه چو داره که مثل یه تیغه عمل مینه برا جمع کردن برف
برف جمع شده میا سمت حلب
دسته ای داره که هم نیرو وارد مینه، هم دست آدم از برف وسرما دور می مانه

در بامبرو، نوع چوب دسته مهم هسته که مقاوم باشه، زود نشکی
دسته به چوب تیغه با کان (حفره درون چوب) متصل میبو
قسمت هلالی بالایی هم به وسیله چوب های انعطاف پذیر (عموماً چوب آلبالو)  درست میبو
حلب هم از ضایعات، مثلاً از پیت های روغن یا ورق های شیروانی ساده استفاده میبو

این وسیله صددرصد بومی هسته و مشابه خارجی آن فقط پارو پلاستیکیه که هرگز توان رقابت با خودمانی بامبرو ر نُداره! 😉
به پاروی چوبی خیوَه نیز می گویند.

TaleghaniDarji


✍ متن از آقای: فرشید فلاحی
 🙏🏻 با سپاس از آقای سیدمجید سیدعلیخانی
📸 عکسها: بانو شوکت لهراسبی و آقای سیدانبیاء میرصادقی
و با سپاس ویژه از کانال طالقانیها و کانون فرهنگی اورازان

 ❄️تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی ❄️



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۱:۰۸
درجی طالقانی

نقش ماندگار روستا

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ

گاهی تصویری قدیمی، چون شولایی پشمین به دوشم می افتد، تا خستگی دویدن های رزومره و سردی ایام را به یاد دوران زلال کودکی التیام بخشد.

عطر مادربزرگ آن دمی که از سر سجاده برخواسته و بوی مشک ناب بنشسته بر پیراهن اش؛ رایحه ای بود که به روانم، طعم آرامش می بخشید.

 بوسه ی گرم او بر صورت یخ گرفته ام، از تشویش  تمام شدن تابستان را خوب به یاد دارم.. اوئی که دامن امنیت اش به گستردگی دامنه ی دماوند جولانگه خیالم بود...

شاخ و بال آرزوها کوتاه بود و سقف دلخوشی ها  بلند بلند؛ انقدر بلند که هیچوقت گمان نمی کردم، که سرم از سایش سقفی آزرده شود!

 رفته رفته بدنبال هویت اجتماعی؛  سایه ها گسترده شدند و وزن گرفتند، سایه هایی ساختگی از تعاریف اجتماعی؛ انقدر بدوشم سنگینی کرد که سالهاست در دخمه ی ذهن، دولا دولا قدم بر میدارم..

با گذر عمر در جایگاه بزرگترها قرار گرفتم و حال و هوای کوچه پس کوچه های خیال، سرد و تاریک و ترسناک شد..

 نگران باید بود در جامعه ای که، نامرئی های درون انسان همچو صداقت و نجابت و مهربانی، از برایمان ارزش گذاری نمی شود و همه با اشیاء بی جان طبقه بندی و قیاس میآبیم.. در چنین محیطی سخن از عشق ، محبت ، آزادگی و تعالی انسانی هذیانی محض است و شعاری بیش نیست!!

زندگی میدان مسابقه ای نیست که بی امان بدویم و وسواسانه قدم هایمان را بشماریم ..

باید بال بگشود و همزمان با موسیقی منظم هستی رقص موزن رفت و پرواز نمود..

 

این نقش ماندگار که در دل وطن نمود                       شولای خاطرات چو حریری به تن نمود

آن سوتک خیال که قرار از دلم ربود                           آوای کودکی چه غریبانه می سرود

این کاروان عمر به رهم ساربان نداشت                       افسوس که رهروی بجز آن اشتران نداشت

معنای زندگی ز حقیقت کناره کرد                              آنکس که جای جهد به دعا استخاره کرد

رونق گرفت نقاب به بازار پر فروش                            برلب چه های وهوی و زدل سینه ها خموش

هر کس به بند خویش گرفتار و درهم است                  در بند بی حصار در افکار مبهم است

پیغام رستگار به منادی نهان رسید                              از گوش جان شنو که چه ها درخفا شنید

بیهوده سر مپیچ به گریبان روزگار                               در خود فرو کشان تب بی تاب انحصار

از سینه پر گشا به فرا سوی آسمان                            حیف از مقام دل که نشیند در آشیان

 

متن و شعر از: آقای قاسم رستگاری (روستای هرنج)

عکس از:  زنده یاد مسعود رستگاری

 

این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۸
درجی طالقانی

حکایت کاهگِل: بوی خوش باران در خانه های قدیمی

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ق.ظ

روزهای پاییزی اگر رهگذرِ کوچه ای روستایی باشی

از آن روستاهایی که زندگی هنوز در رگهایش جریان دارد...!

 

بوی کاهگِل از تار و پود روستا، به مشامِ جان می رسد

 

بویی قدیمی...

پر از عشق

و خاطرات کودکی...

 

بی گمان همه ی ما روستایی زاده ها، بوی کاهگل را دوست داریم...

 

شاید به خاطر الفت دیرینه ی اوست با دل

و شاید هم به خاطر عادت آینده ی ماست با او به هنگام آرمیدن در خاک!

 

هرچه باشد، این روزها، روستاها بوی کاهگل می دهد...

 

بوی همبستگی مردمان روستایی،

به پیشواز فصل بارش رفتن

و زمستانی سرد، اما گرم از صمیمیت و محبت را در کنار هم گذراندن...

 

این روزها

چه حال خوشی دارد روستاهامان

 حال دل همه تان خوش


سیمرغ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۶
درجی طالقانی

کاهگل (گُِلِ بام)

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ق.ظ

کاهگل یکی از ملاتهایی است که در معماری ایران، به کار می‌رود.

ما هم در طالقان، برای ساختن خانه های روستایی، از آن استفاده می کردیم.

این ملات ترکیبی است از خاک رُس و کاه که عمدتاَ برای اَندود کردن سقف‌ها و دیوارها به کار می‌رود. به دلیل وجود کاه، مقاومت نسبی پیدا کرده و جلوی ترکیدگی آن گرفته می‌شود. از سوی دیگر عایق خوبی برای جلوگیری از انتقال حرارت است.

 

برای ساختن گل کاهگل تا حد امکان از خاک رُس استفاده می‌کنند. پیش از این که خاک را آب بدهند، آن را با کاه به خوبی می‌آمیزند و به شکل تپه کوچکی در می‌آورند، میان آن را گود می‌کنند و داخل آن به نرمی آب می‌ریزند، خاک و کاه را با آب می‌اندازند تا در آب گل، زردی کاه نمودار شود، سپس خمیر را مالش می‌دهند و به تدریج کاهگل ساخته می‌شود.

 

امروزه و با ورود مصالح جدید در شهرسازی و ساختمانسازی، دیگر کمتر کسی از این ملات استفاده می کند اما در مناطق روستایی، هنوز هم ساختمانها و خانه های کاهگلی سرپا و قابل استفاده، موجود هستند.

 

🔸 مزایای کاهگل

قشر کاهگل عایق است؛ گرما و سرما از آن عبور نمی کند؛ (لذا در مصرف سوخت صرفه جویی می شود) باران در پوشش های گنبدی و سقف های طاقی آن نشست نمی کند؛ همهمه کوچه ها و بازار ها در آن گم می شود و لازم به توضیح نیست که گرد آمدن خواص این چند عایق در یک ماده به ندرت دیده شده است.

 

کاهگل ارزان است. کاه در اغلب شهر های ایران به فراوانی یافت می شود. قیمت خروار آن ناچیز است؛ و با این مقدار، کاه، سطوح بزرگی از اندود گل را مسلح می کند.

 

کاهگل را هر کس می تواند بسازد و ماوای خود را با آن بپوشاند و حفظ کند. اندود کاهگل آسان کشیده می شود. آدمی با یک دست خمیر آن را بر می دارد و بر روی سطح دلخواه پهن می کند. در این مورد حتی به کار بردن ماله در کشیدن آن روی سطوح، نشانی از امکانات صاحبخانه است.

 

کاهگل مانند خمیر نرمی بر هر حجمی پوشانیده می شود و در این مورد، معماران حداکثر استفاده را نموده و توانسته اند برای شهر های ایرانی میراث ارزنده ای از حجم های جالب به جا گذارند. گرچه کاهگل به سهولت و ارزانی به دست می آید لکن به علت خواص فوق العاده ای که نیز دارد، به صورت متن شهر های ایرانی در آمده و به بنایی قدم گذاشته است؛ به کلبه بی بضاعتان یا اعیان نشین ها، به کوره ها، به بازار ها، به حمام ها، به تکیه ها و بالاخره به مسجد ها. و همه این ساختمان های شهر، با کوچه هایی که میان دیوار های کاهگلی می دود به هم مربوط می شود.

 

کاهگل با توجه به میزان و نوع موادی که در خود دارد، استقامت بالایی دارد. هرچند شاید در مناطقی که پیوسته باران های شدید می بارد به مشکلاتی بر بخورد؛ نه به این معنا که دیوار یا سقف بریزد! بلکه تنها نیاز به تعمیر زودهنگام پیدا می کند که آن هم کار ساده ای است.

 

دیوار کاهگلی زیباست! خصوصا اگر با شاخ و برگ های درختان ترکیب شود. از دل طبیعت است و جان را صفا می دهد. اگر آبی روی آن بپاشید تا بوی خاک رس تازه همه جا را فرا بگیرد؛ خصوصا اگر دیوار با خمیر سرخ پوشانده شده و بعد نقش های تزیینی روی آن حکاکی شود.

 

🔸 عیب یک دیوار کاهگلی

دیوار کاهگلی را نمی توان شست! نمی توانید یک دیوار کاهگلی سنتی داشته باشید، بعد با هزارجور ماده ی شوینده ی مدرن، آن را بشویید، دستمال بکشید و گردگیری کنید! راه تمیز کردن دیوار کاهگلی پاشیدن مقداری آب با افشانه به آن است که با این کار بوی کوچه-باغ های روستا در خانه می پیچد.

 

از گذشته های دور درطالقان و الموت، از اوایل فصل پاییز، برای تعمیر خانه های خشتی به ویژه پشت بام ها از ملات کاهگِل (گل بام) استفاده می کردند.

 

با سپاس از خانم قادری و آقایان سید عباس هاشمی یرکی و مسعود فتاحی

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۶ ، ۰۸:۲۴
درجی طالقانی

لَک و لای رنگی

شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ب.ظ


لَک و لایی رنگانی میان، خودوش یه دنیایی امید به زندگی دبه 😍

#نوستالژی

#زندگی_روستایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۲۲:۱۰
درجی طالقانی


فیکا وسیله ای برای کشاورزی. میگن بلو. مقراض
دیگ بزرگ غذا. دُری. چُل. بادیه. قزان. پا بجار کفش
لاک تشت جوبی که توش آرد خمیر میکردن
گردسوز. فانوس. لمپا. چراغ نفتی
بادیه: کاسه. قزان: دیگچه. قرافتوئه: شبیه کوزه
موشی: فانوس کوچک. چَلک: نوعی سبد چوبی
لک و لا: رختخواب
نهره،کوزه بزرگ که ماست میریختن توش تکون میدادن کره درست میکردن
کچه چوبی: کفگیر چوبی
دیزیندان: مثلث آهنی که رو اجاق و تنور میذاشتن
حستوم و حستومچه: قاشق و کفگیر/ملاقه آهنی، مامیگیم استام
تیک: کفن. خان و وردنه،برای پختن نان. داس: وسیله علف چینی
کَلَ پَچ: نوعی قابلمه. گُلَه: سبو. شنکش. گیلداس
جاجیم: نوعی فرش بافته شده از مو و پشم حیوانات
تبر. کلنگ. بیل. جارو. یخدان. مجمعه
خَجُرَه: تبر دستی. گیل داس. پالان،کشی و ریسمان برای چارپایان.
سردی یا کاتی همون نردبان که ما میگیم پلکان.
سولقه برای دوشیدن شیر گوسفندان
دوارد: قیچی پشم زنی
خیک پنیر. پوست گوسفند که پنیر میریزن توش
بَخِوُ: نوعی قُفل. هاون. الک. پِرجین
اهرک: وسیله ای برای اسیاب کردن گندم،ک مراسم اهرک کشی هم تو قدیم بود
خشه کیسه بزرگ که کاه یا علف میریزن توش
انبر. چمچه = ملاقه.
چَنبَل: حلقه ای چوبی که با مهارت خاصی ساخته می شد جهت عبور آسانِ طناب
تُندُرآشُو : چوبی بلند برای برهم زدن آتش تنور
مگس کش. اَلُمبَه: چوبی بلند جهت پایین ریختنِ محصولات مثل گردو و آلو
خیوه. براى پارو کردن برف
خُورجین: وسیله ای برای حمل بار
دوش توبره. درزن: سوزن. پیاله. تا: نخ
چُفت: وسیله ای برای بستن درب های چوبی. تاچه: وسیله اى براى حمل بار که روى مرکب قرار میگیرد
پُوک: این اسم دو کاربرد دارد پُتک برای کوبیدن، ظرف حلبی برای نگهداری پنیر
کولان. چکوش: چکش. کتیل. گواله. جوال وسیله ای برای حمل پنیر
پیت ظرف فلزی گرد معمولاً. ایزار: سفره. کَلَند: نوعی کُلنگ شبیه تیشه
جوالدوز، نوعی سوزن بزرگ برای دوختن سر کیسه و اجسام ضخیم
پوست تخت: زیر اندازی زیبا از پوست دباغی شده ی حیوانات
گلیم، قالی، جاجیم، چادرشب. مُتُکا. مخته یا مخده (مُخَّده)
یه ظرف مسیم به میگوتن کلپچ
مگس پران روى صورت مرکب نصب میشود
کفه قیاسه: وسیله برای مهار کردن بار بر روی اسب و خر و قاطر جهت کش اومدن بار
تالک، کیتیری. لاکجه ظرفی چوبی برای سابیدن کشک
قورخولوک: یک نوع قچی جهت چیدن پشم گوسفندان
گوشتکوب. چراغ سه فیتیله گرسوز، فانوس، موشی، پیسوز
زناکانی چوبی سرمه دان. عطر دان. شانمیگ و چول برای پشم ریسی
کرسی. وچاکانی گهواره. منقل و انبر. قلیان. آتش چرخان. سماور. تنور سر
تُولک: ظرف آبخوری گلی. بامبروسنگ: بوم غلتان سنگ. خمره
تولکا: کوزه گلی که اب خنک نگهداره. لحاف کرسی. کارد چو
ارداس: تیغه که باهش علف خورد میکردن. ماله برای گل اندود کردن بام
دولابچه کمد دیوارى کوچک. ساج. بٓرپاچ: وسیله ای که گندم را پاک میکنن
نَمد: زیر اندازی از پشم حیوانات. کلاه نمدی!
شولا: پتویی که چوپان برای خوابیدن استفاده میکند از پشم درست میشه
تٓمُنٓه: نوعی سوزن جهت دوخت و دوز
اُشگُر خاک انداز مسی. خف براى قالیبافى. دار: قسمتی از ابزار شخم زدن
دار قالی. دار جت. شولا و چوقا. صُم چو: وسیله ی گاو یاری برای کشاورزی
چَپَر: ابزاری بافته شده از چوب جهت جدا سازی گندم و جو از ساقه
یَخدان: صندوق چوبی.  میخ طویله.
لنده: کفشی از پارچه های زخیم برای زمستون، اصلا سُر نمیخوردن
پشمی جوروب. دُرُشته جارو. نانبند. چدن. نوعی استکان لابی
اَفَندارِه: خجَره با دسته ی بلند و تیغه ی کوتاه. دَسچو. گیوَه.
گالُش: نوعی کفش لاستیکی. جماکوتان وسیله ای برای پشم کوبیدن
شنه همون چها شاخ. پرجین. غَلبیر. لنگری دیسای بزرگ قدیمی
لابچه مخصوص قندان بچه. کَب داره جام،
کندو جای گلی شبیه تنور ولی روی زمین که پایینش در کوچولو داشت که داخلش آرد و جو و برنج می ریختند.
پیته: پارچه کهنه لوله شده. برکر: دیگ بزرگ. تاس: کاسه کوچک ریختن آب در حمام
دست جورُب: دستکش. خیک: پوست بز برای نگهداشتن پنیر

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام و وبلاگ درجی) مجاز است.


این متن ارزشمند، با صدای آقای فرشید فلاحی تقدیمتان

دریافت کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۰۱
درجی طالقانی

گلچهراکی دلنوشته

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۳۶ ب.ظ

💘 گلچهراکی دلنوشته

برسیم که دیفالی سایه ای بیخ بنیشُم و خستگیِ این همه سال، خاکی میان باخُتُنه در کُنُم!

قشنگه عسکت، دیفالی سر دَبه♡
تا تو ر بیدیم، یادا کُردُم چُبه اینجه درُوم..
یه کَمُک قربان صدقه بِشیَم و همیشاکی جور، قل هو الله و وَ ان یَکاد بُخواندُم و فوت کُردُم تی یی وَر..♡

یگهو حالیم گردی، عسکت دَره اما خودُت دِنی یِی
بَهد دی حال و روز خانه...😔😔

اِوِه مَش رحمان جان
چُ به خانُمان اینجوری گِردی؟
تو گو خُجیره مِعمار بی یِی
مینی مُهندسی دی گو حرف نُداشت
پس چیِبه این خانه خُراب گِردی
ای امان.. یالانمان... آواری بیخ دنباشن؟؟؟

بیو مَش رحمان.. بیو حالا که این قشنگه خانه دی وِیران گِردی.. ما گو جاییه نُداریم! بیو دستته مُنه هادین، تا همراهی بِشیم آن دونیا...

آنجه قدِ این دونیا، بد و بی مَعرفت نی... مثل خودمانی قدیمانی روزان، همه چی آباد و با صفائه...
آها بیو..
ای ضُمُختِه تَرَک باخورده دستانتی قربان!

❤️💔🕸☔️

✍🏻 متن: سیده مریم قادری - اورازان






بیومیم خانُمان...
نه خانه دَبَه.. نه مَش رحمان!
گُلچهراکی خستگی
بُماند اویی تن و جان

منو بگوتی کو نپرس
چیان کُرد این روزگار
اما حالا بِیدیَم
خانُه مان گِردی آوار! 😔😔

✍🏻 سیمرغ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۶
درجی طالقانی