درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جانم طالقان» ثبت شده است

به یاد شهدای گرانقدر طالقان

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ

می رسد هر دم به گوش من نوای طالقان

می شود دل خرم از آب و هوای طالقان

من به یاد لاله های پرپر این سرزمین

می زنم بوسه به خاک شهدای طالقان

شعر از: بهمن محجوبی


پوستر مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستای اورازان

این روستا، بیشترین تعداد شهدا را در میان روستاهای طالقان تقدیم کرده است (38 شهید)





پوستر مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستای ناریان


پوستر مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستای پراچان


پراچان بیستُ و هفت آلاله داره

زمین از خون هر یک لاله زاره

خبر بر دشمن ایمان رسانید

که هر یک لاله را حاصل هزاره

شعر از: سید اسماعیل افتخاری




پوسترهایی مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستاهای دیگر طالقان










توضیح آنکه تعداد روستاها و شهدای عزیز طالقان، بیشتر از آن چیزی است که در این پُست مشاهده می کنید.

با سپاس از کانال طالقانیها و کانون فرهنگی اورازان (بابت شعرها و عکسها)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۴
درجی طالقانی

روستای سوهان

شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ب.ظ


روستای سوهان در 25 کیلومتری غرب شهرک طالقان واقع است. غار معروف سوهان نیز در شمال این روستا پذیرای علاقمندان خویش است.

چُره در نزد مردم روستای سوهان طالقان، به معنی آبشار است. البته اگر ارتفاع آب کم باشد به آن چُرنا می گویند. با توجه به ارتفاعات صخره ای در شمال روستای سوهان، حداقل شش آبشار بلند (شش متر و بیشتر) در نهر های دائمی یا فصلی کوهستان های این منطقه، قابل مشاهده است، که مشهورترین آنها، آبشار چُره و آبشار سوهان، بعنوان یکی از جاذبه های مهم منطقه هستند.

در نهرها و رودخانه های فصلی این منطقه، به خصوص در فصل بهار، آبشارها پرآب بوده و به تدریج با کم شدن آب نهرها، آنها نیز کم آب و در تابستان خشک خواهند شد. بعلاوه در فصل زمستان، با هجوم سرما و یخ بستن آبشارها، جلوه دیگری، از طبیعت زیبای این منطقه، قابل مشاهده است. درختان مثمر که در باغات مورد استفاده است، مثل: گردو (جوز)، سیب (سیف)، زرد آلو (شُلانک)، گوجه سبز(الوک)، آلو ، آلوسیاه، انگور، گلابی، بادام، ذال ذالک (کهری)، گیلاس، سنجد، فندوق و نظایر آنها و درختان غیر مثمر نظیر: چنار (که درخت هفت چنار وسط روستا، کاملا مشهور است)، تبریزی، زبان گنجشک، شال، نارون، بید و برخی دیگر.

در مرکز روستای سوهان، محوطه پارکینگ مانندی (موسوم به عسلی سر) در پایان جاده اصلی منتهی به روستا قرار دارد که در شمال آن، درخت چنار کهنسالی (چنار دار) سوهان با 7 شاخه و تنه اصلی و قطری در حدود 14 متر، قرار دارد. گفته میشود قدمت این درخت، به بیش از 1000 سال می رسد. این درخت نزد اهالی تقدس زیادی دارد.


نمایی از روستای سوهان  عکس از: توحید مجد فریدی



معانی لغوی و علت نام گذاری روستا
کلمه سوهان در زبان فارسی، دارای چند معنی است:

❌ 1- اسم یک نوع شیرینی که سوهان قم آن، معروف است.
❌ 2- ابزار فلزی که با داشتن سطح ناصاف و دندانه دار، برای ساییدن سطوح اجسام فلزی، چوبی، لاستیکی و غیره به کار می رود.
❌ 3- به معنی سایش برای تمیز کردن، سوهان کاری یا سوهان زدن، یعنی استفاده از ابزار سوهان برای ساییدن اجسام مختلف، جهت رفع آلودگی ها و زنگ زدگی ها و صیقلی کردن سطح.
✅ 4- نام روستائی در پائین طالقان استان البرز، در فاصله 4 کیلومتری شمال ساختمان تاج سد طالقان.

در خصوص علت نام گذاری روستای سوهان، دو نظریه، مطرح شده است:

🌀 گمانه اول :
مرحوم حسن قدسی طالقانی، مشهور به  اعظام الوزارده، کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، جلد اول، ص 566، در این خصوص میگوید:
«... نام قریه سوهان را میگویند چند نفر ترک زبان از سوارهای چنگیز که برای شکار از ساخلوی قزوین بکوهستان طالقان میآیند، میرسند بمحوطه سوهان، چون عطش بر آنها غلبه کرده و چند شکاریهم زده بودند از شدت تشنگی جویای آب میشوند و بخود میگویند (سوهانی؟) یعنی آب کجاست؟ بطوریکه ذکر شده دشت های مانند: بوردشت، مرگ دشت، آندست، سوهان چال، میان راه، باغ پشت، اراضی زیاد ولی آب ندارند. باین جهت سئو (سوهانی) که فارسی آن آب کجاست؟ نام این ده میشود، سوهان و تمامی اسامی دهستانها به این نحو نامگذای شده است.»

🌀 گمانه دوم :
طبق گفته برخی بزرگان سوهان، که این نظر، دارای اعتبار بیشتری است، ریشه لغوی کلمه سوهان از «سو»، به معنی نور در زبان فارسی قدیم میباشد. شاهد مثال، مصدر «سوسو زدن»، به معنی کم و زیاد شدن شدت نور، و چون سوهان در ارتفاع بالا واقع شده است، به خصوص در شب، به عنوان محل تجمع نورها و سوسو زدن آن بوده است. لذا با اضافه شدن علامت جمع «ان» فارسی، به صورت «سوان» و  اضافه شدن حرف «هاء» جهت سهولت آوائی، به صورت «سوهان» شهرت یافته است. البته می توان گفت که در صورت استفاده از علامت جمع «ها» در زبان فارسی، به صورت «سوها» و جهت سهولت آوائی، با حرف «ن» در آخر آن، به صورت «سوهان» مورد استفاده قرار گرفته است.


↩️ ارسالی از : حسین زینعلی - منتشر شده در کانال طالقانیها




کوه خشکچال،  گردنه گوپیشانی، روستای سوهان طالقان   عکس از: شهرام الهویی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۴
درجی طالقانی

آبشارهای طالقان

پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ق.ظ

آب در طالقان قداست و حُرمت فراوان دارد. این مایه حیات و آبادانی، عزیز جانِ طالقانیان است. به حمدالله، طالقان، منطقه ای پر آب و آبادان نیز هست و در آن، آبشارهای زیبایی واقع شده که به طور اجمالی به معرفی برخی از مشهورترین های آن، می پردازیم:


آبشار آسکان


آبشار آسکان طالقان در موقعیت جغرافیایی E5104 N3611 در استان البرز واقع است. در مسیر گردشگری که به روستای گته ده منتهی می‌شود سه راهی است که راهی به روستای گراب و درانتها به روستای آسکان دارد. اگر بخواهید به کنار آبشار بروید پس از عبور از میان درختانی که در کنار هم روییده‌اند به آبشار آسکان می‌رسید. این آبشار در فصول سرد حالتی یخ زده به خود میگیرد که بر جذابیتهای آن می افزاید. در این منطقه زیبا مسیرهای پیاده روی موجود است که گردشگران علاقه وافری به گذر از آن دارند. راه کندوان جاده چالوس به آزادبر، گردنه عسلک، گراب، گته ده، راه های مناسب برای پیاده روی اواخر بهار تا اوایل پائیز است. در شرقی ترین نقطه دره طالقان و درمیان کوه هایی عظیم، آبشار زیبای آسکان پذیرای عاشقان طبیعت است. روستای آسکان در 43 کیلومتری شرق شهرک طالقان واقع است. سراسر این آبشار در زمستان پر از قندیل های یخی بسیار زیبا می شود که جلوه خاصی از طبیعت به خود می گیرد. مسیر دسترسی به این آبشار ناهموار بوده و همراه داشتن امکانات کوهنوردی الزامی است. علاوه بر آبشار آسکان در دره های اطراف روستای جوستان نیز آبشارهای فصلی جوستان گزارش شده که در دسترسی به آن ها وسایل مناسب کوهنوردی را می طلبد.





آبشار اورازان

آبشار اورازان در موقعیت جغرافیایی E5052 و N3608 در استان البرز واقع است. روستایی واقع در دل کوههای البرز مرکزی 90 کیلومتری کرج و 12کیلومتری مرکز طالقان است. در شرق روستای اورازان و در پانزده کیلومتری شرق شهرک طالقان و در دامنه های شمالی رشته کوه طالقان واقع است. این روستا در مسیر گوران و گلیرد قرار گرفته است و مناظری بکر و زیبا دارد. اورازان از جمله روستاهای پر آب منطقه طالقان است و به واسطه چشمه های جوشان که حتی در سال های خشکی نیز پر آب بوده اند باغات وسیع گردو دارد. ر قسمت ورودی این روستا تپه ای واقع شده که با قدمت 4 هزار ساله نشان از سابقه طولانی این روستا دارد. در مرکز این روستا و در ضلع شمالی مسجد روستا چشمه آب گوارایی از زمین می جوشد که اهالی به آن اعتقاد زیادی دارند و آن را گرامی می شمارند. از کرامات چشمه این است که در سالهای خشکسالی شدید چشمه جوشان و جاری میباشد. معنای نام این روستا آب ریزان است.




آبشار سوهان

آبشار سوهان یکی از آبشارهای استان البرز است که در 25 کیلومتری غرب شهرک طالقان و 4 کیلومتری شمال غربی روستای سوهان قرار دارد. این آبشار در میان اهالی روستا به «چُره» معروف است زیرا در گویش مردم روستای سوهان واژه چُره به معنای آبشار و محلی است که آب از بالا به پایین می‌ریزد. البته اگر ارتفاع آب کم باشد، به آن چُرنا می‌گویند.




آبشار حیاط

این آبشار در ارتفاعات روستای سوهان طالقان قرار دارد. آبشار فصلی حیاط، در فاصله حدود 6 کیلومتری، شمال تا شمال شرقی روستای سوهان و در جنوب شرقی کوه بزرگ کله سنگ، قرار دارد. مسیر دسترسی، در ادامه مسیر آبشار سرخ بند، به سمت شمال حرکت می شود، تا به منطقه زمینکان، به صورت یک قطعه زمین دراز و مسطح، مشاهده شود. سپس در سمت دره شمال شرقی زمینکان، به سمت شمال و در پائین و سمت راست، کوه کله سنگ، در منطقه موسوم به حیاط، به خصوص فصل بهار، آبشار حیاط، به زیبائی، قابل مشاهده است. در حدود 3 ساعت، پیاده روی برای افراد متوسط، مورد نیاز است. آبشار حیاط، از سه وضعیت جداگانه، تشکیل شده است. ابتدا در حدود 3 متر، به صورت دو آبشار کوچک و هفت مانند و سپس در حدود 7 متر، دو آبشار در کنار هم و حدود 3 متر، به صورت آبشار یک پارچه، مشاهده میشود. آبشار در اواسط تابستان، خشک می شود.




آبشار خشکه چال

آبشار خشکه چال (سیاه چره) در ارتفاعات روستای سوهان طالقان قرار دارد. آبشار فصلی خشکه چال، بر روی سنگ های سیاه رنگ، که به آن سیاه چره گفته می شود، در فاصله تقریبی 7 کیلومتری شمال، روستای سوهان قرار دارد. مسیر دسترسیبه آبشار از طریق حله اوبار در شمال روستا و از مسیر راه مالرو، به بالای تپه روبا پشته و به سمت شمال، تا دره دانه خانی و گذر از گردنه گوشانی، و عبور از جیر خشکه چال و به سمت جر خشکه چال، در سمت شرق و پائین یال های غربی کوه کله سنگ، آبشار خشکه چال، در فصل بهار، خود نمائی می کند. در حدود 3 ساعت پیاده روی، برای افراد متوسط، مورد نیاز است. آبشار خشکه چال، در حدود 12 متر ارتفاع دارد و در فصل تابستان، خشک می شود.




آبشار سرخ بند

آبشار سرخ بند یا گرگ واز در ارتفاعات روستای سوهان طالقان قرار دارد. آبشار سرخ بند چره، در فاصله حدود 3 کیلومتری شمال شرق روستای سوهان قرار دارد، که نام دیگر آن آبشار گرگ واز است. مسیر دسترسی، در شرق روستای سوهان به سمت منطقه و نهر میان راه است. سپس از مسیر دره به سمت شمال و سرچشمه نهر جاری دارای مسیر پاکوب و راه مالرو است. بعد از حدود یک و نیم ساعت، پیاده روی، تپه ای با خاک قرمز مشاهده میشود. سپس در دو طرف دره، به صورت صخره ای بلند و سرخ رنگ، آبشار سرخ بند، مشاهده میشود. آبشارسرخ بند، در حدود 10 متر ارتفاع دارد و در تابستان کم آب است.





آبشار وری ید
آبشار وری ید دراستان البرز واقع است. آبشار وری ید یا به گویش محلی، وریدی چره، در فاصله حدود 5/4 کیلومتری، شمال روستای سوهان، قراردارد. مسیر دسترسی، در ادامه راه آبشار سیاه بند، به سمت شمال دره و نهر جاری در آن، حرکت می شود. از آبشار وری ید، در حدود یک تا یک و نیم ساعت، زمان برای رسیدن به آن، برای افراد متوسط، مورد نیاز است. آبشار وری ید، در حدود 7 متر ارتفاع دارد و در تابستان، بسیار کم آب می شود.




آبشار سیاه بند

آبشار سیاه بند یا به گویش محلی، سیاه بندی چُره، در فاصله حدود 2 کیلومتری، شمال روستای سوهان واقع شده است. مسیر دسترسی، محله اوبار در شمال روستا، سپس از جاده شنی و خاکی به سمت هفت چشمه، طی مسیر میشود. آنگاه از مسیر نهر جاری در هفت چشمه، به سمت شمال و سرچشمه آن، حرکت می شود. برای دسترسی به این آبشار در حدود یک ساعت، پیاده روی، برای افراد متوسط، مورد نیاز است. با رسیدن به منطقه ای که خاک و سنگ های آن، قرمز رنگ است، در ادامه، آبشار سیاه بند، مشاهده میشود. آبشار سیاه بند، در حدود 8 متر ارتفاع و در تابستان، بسیار کم آب می شود.




آبشار کرکبود

آبشار کرکبود که با نام آبشار کر نیز خوانده می‌شود، یکی از آبشارهای استان البرز است که در شمال شرقی روستای کرکبود در شهرستان طالقان قرار دارد (فاصله روستا تا آبشار در حدود 30 دقیقه است). این آبشار ارتفاع زیادی ندارد اما قدرت و حجم آب عبوری از آن که از دهانه‌ای باریک می‌گذرد، بسیار باشکوه جلوه می‌کند. این آبشار و رود خروشان آن از ارتفاعات حصارچال سرچشمه می‌گیرد. در مجاورت آبشار و در زیر صخره‌های کوه، حفره‌هایی وجود دارند که در نتیجه پیچیده شدن صدای آب در این فضاهای بسته امکان شنیدن صداهای دیگری وجود ندارد. روستای کرکبود در بخش بالا طالقان شهرستان طالقان واقع شده است.




آبشار تونو (ترنو) گزینان

آبشار تونو یا قره نو در شرق روستای جزینان (گزینان) دربند، واقع در هفت کیلومتری شمال شهرک طالقان و در نزدیکی رودخانه خُسبان واقع است.این آبشار از مسیر روستای بزج نیز قابل دسترسی می باشد. ارتفاع این آبشار دو پله ای و زیبا در حدود پنجاه متر است. آثار گسل بزرگی در صخره های اطراف آبشار به خوبی مشهود می باشد.





آبشار شله بن

آبشار شله بن که یکی از زیباترین آبشار های طالقان است و دارای طبیعتی بکر و ناب است. این آبشار از قلل خسبان سرچشمه گرفته و سپس رودخانه خسبان رود را تشکیل میدهد. آبشار شلبن(شله بن) در غرب روستای بزج در 10 کیلومتری شمال شهرک طالقان واقع شده است و مناظر طبیعی اطراف آن بسیار زیباست. این آبشار از سه طبقه تشکیل شده و در مسیر دسترسی به آن می توان از کوچه باغ های قدیمی روستای خُسبان و بُزَج نیز دیدن کرد.





آبشار کلارود

این آبشار در ارتفاعات روستای کلارود طالقان قرار دارد. کلارود، در 30 کیلومتری غرب شهرک طالقان و 3 کیلومتری شمال راه مالروی قزوین به طالقان قرار گرفته است. آبشار کلارود در میان دره ای پر از درختان سر سبز و شاداب قرار گرفته و در طول سال دارای طراوت خاصی است. این آبشار ارتفاعی در حدود 15 متر دارد. روستای کلارود یکی از روستاهای پایین طالقان است که در ضلع جنوبی رودخانه شاهرود در دو طرف دره بزرگی که از جنوب به طرف شمال آبخیز آن قرار دارد بنا شده است. این روستا به لحاظ موقعیت جغرافیایی وارتفاع، آب‌های جاری اطراف آن از بخش‌های مرتفع به صورت آبشار جریان دارد.




آبشار دربند گته ده

این آبشار در 2 کیلومتری جنوب روستای گته ده، در دره ای سرسبز و در میان تخته سنگهای عظیم قرار گرفته است. روستای گته ده با ارتفاع 2340 متر از سطح دریا از روستاهای بخش بالا طالقان از شهر طالقان بوده و از سمت شمال با روستاهای آسکان و دهدر از سمت شرق با روستای دراپی از سمت جنوب با کوه کهار و از سمت غرب با روستا ی جوستان همجوار میباشد. یکی از دو شاخه اصلی رودخانه طالقان که از این روستا می گذرد به نام همین روستا بایزرود نامیده می شود. شاخه دیگر به نام روستای باستانی و مخروبه عالی زن نامیده می شود که نشان از بسیار قدیمی بودن گته دارد. مسیر دره جنوبی روستا به آبشار دربند و قله کهار منتهی می گردد.




آبشار اوچان

آبشار اوچان یکی از آبشارهای روستای اوچان از توابع دهستان پایین طالقان شهرستان طالقان استان البرز می‌باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۶ ، ۱۰:۴۳
درجی طالقانی

استفاده مجدد و بهینه

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱ ق.ظ

استفاده ی مجدد از قوطی و سایر وسایل از این دست در طالقان:

 

طالقانیان مردمی خوش فکر، طبیعت دوست و قناعت پیشه هستند. سعی می کنند که از نعمتها و هر آنچه در زندگی به دست می آورند، به بهترین شکل استفاده کنند. آن جوری که هم رضایت خداوند تأمین شود و هم طبیعت و دیگر مردمان، صدمه نبینند و هم در عین نداشتن اسراف، از زندگی خود بیشترین لذت و بهره را کسب کنند.

 

در این میان، قدیمی ترها، روشهای جالبی برای استفاده مجدد از بعضی وسایلی که امروزه، فقط یک بار مصرف شده و به سرعت به عنوان زباله، دور ریخته می شود، داشتند. فکر کنید در روز، شما چه مقدار، بطری، شیشه یا قوطی، دور می ریزید؟

آیا به ضرری که این حجم دور ریزها، به طبیعت، صنعت و اقتصاد مملکت می زند، فکر کردید؟

در حالیکه از خیلی از این وسایل، می شود مجدداً استفاده بهینه کرد.

 

در این میان، ذکر چند نکته ضروری است:

اول اینکه سعی کنیم خودمان کمتر از قوطی و بطری پلاستیکی استفاده کنیم. به جاش، استفاده از شیشه خوبتر است. مثلاً الان که فصل آب لیمو و آب غوره و سرکه و آب زرشک و ترشی و مربا هست، بهجای بطری پلاستیکی، شیشه و بانکه بگیریم که هم میشه از اونها، چندباره استفاده کرد و هم ضرری به محیط زیست نداره و هم برای سلامتی خطرناک نیست.

برخلاف پلاستیک که گفته میشه اصلاً نباید در داخل اونها، مواد غذایی و خصوصاً اسیدی و ترش، رو برای مدت طولانی نگهداری کرد.

 

دوم اینکه برخی از بسته بندیهای مواد غذایی که روزانه از آنها استفاده می کنیم، قابل استفاده مجدد هست. مثلاً قوطی فلزی چای، سوهان، بیسکوئیت و نظائر آن.

مادر من وقتی سوهانِ خوشمزه داخل قوطی رو می خورد، اونو تمیز می شست و قرقره های خیاطی، دکمه ها، زیپها و وسائل خرازی و خیاطیشو داخلشون می چید.

یا از قوطی کمپوت آناناس که درپوش پلاستیکی داره، برای جای اسفند و گلپر استفاده می کرد.

 

شیشه های سس و مربا رو هم میشه بعد از تمام شدن، نگه داشت و با پارچه، تور، روبان و بافتنی تزئینش کرد و برای جای ادویه، جای قند و چایی، جای حبوبات، نگهداری خشکبار و ...دوباره استفاده کرد. ست ظروفی که در خونه هیچکس دیگه پیدا نشه و چشم همه رو از دین ذوق و سلیقه صاحبخونه به تحسین وادار کنه.

 

جالبه بدونید که طالقانیان در قدیم، از قوطی های سَم، به عنوان چای ساز! استفاده می کردند. به این صورت که قوطی ها را چند بار شسته و بعد برای جوش آوردن آب روی اجاق هیزمی (کَله) در کوه و دشت، از آن استفاده می کردند. شکل استوانه ای این قوطیها باعث میشد که به راحتی داخل کوله و دوش توبره جا بگیره و حمل و نقل و استفاده ازش آسون باشه.

 

قدیما یادمه حتی مقوا و جعبه های شیرینی و شکلات و نظائر اون رو هم دور نمی ریختند و برای درست کردن کاردستی بچه ها و خیلی کارهای دیگه، ازشون استفاده می شد.

این جعبه ها رو اگر داخلشون تمیزه، با یک برگ کاغذ کادو و چند وسیله ساده مثل گلهای کوچک و روبان، میشه تبدیل کرد به جعبه های شیک کادویی.

همه اینها، بستگی به سلیقه و خوش فکری صاحبخونه داره که من مطمئنم عین اجداد طالقانیمون، این ژن خوش فکری درون همگی ما موجود است.

 

تهیه کنندگان:

سیده مریم قادری #اورازان  و فرشید فلاحی #کولج



دریافت فایل صوتی با صدای فرشید فلاحی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۰:۳۱
درجی طالقانی

دو آهنگ ارزشی از آوش قادری

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۵۱ ب.ظ

🎼 نام اثر: امام رضا

🎤 خواننده: آوش قادری
👈با گویش طالقانی
شعر:میترا صیادی و اشرف حکیم الهی


دانلود کنید



🎼  نام اثر: شهید

🎤 خواننده: آوش قادری
شعر:میترا صیادی-آوش
👈با گویش طالقانی

تقدیم به شهدای طالقان


دانلود کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۱
درجی طالقانی

داستان باران سیزده - قسمت سوم

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۲۴ ق.ظ

عیدِ آن سال، یه لشکر میهمان داشتیم... با یه عالم کار از چند روز قبلتر...
اسفندماهش دی پرکار ترین روزهامان بَ.

گتین خوآرومی عقدکنانی واستان، بذار وَردار و برو بیا داشتیم.
آنقدر که میان گُلکار و خانه تکانی و تدارک سور و سات عید، خرید عقدکنان و بساط جشن عقد دی اضافه گردی بَ.

یک بار دی وسط آن گِل و شُل و وَرف و بوران، آقام و ننه و خوآرجان، تا شهر بشی بیَن خریدی واستان. آنجه یک ناهار دی میهمان پوران خانومشان بیَن و حکماً اوشانه برای عقد دعوت کورده و وعده بیگیته بیَن.

مینی دل اما... چُشم انتظاری دیه ای داشت..

ظهرِ یک روز بمانده تا عقدکنان، ننه فرمان هادا: سفره بنگنین!  
چندتا از جوانان فامیل، قُزان آبگوشتی که ننه از صبح علی الطلوع بار کوردی بَ ر تشی سر دِ جیر اوردون. هرچی مسی، روحی و گلی کاسه داشتیم، قطار بچی بیَن مجمعانی میان و عمزُن و ننه جانم، اونانی میانه از اوگوشت پر میکُردُن...

__ مُرواریجان.. قشنگه دُترکم.. نِینُم اینجور دمغ باشی باباجان...

آقاجانُم بَ که مُنه دیماگیت و کله مه ماچ کُرد...

به خیالش، از بابت عروسی خوآرُم اینطور یه گوشاک کِز کُرده بیَم... اما دمغی، کم حرفی و گوشه گیریهای این چند وقت اخیر مُن، دلیل دیه ای داشت که اوشان نمیدانستُن.

هرچقد خوآرُم خوشحال بَ و پراگیتی بَ،  مُن اغلب بوک کُرده بیَم و کم حرف... فقط در حد لزوم گپی و حرکتی مُن د سر میزی...
نمیدانُم چیب دلُم میخواست فقط یه گوشاک بنیشُم و به «او» فکر کُنُم...
امبا مگه میَشتُن...
هِی چپ و راست صدات میکُردُن و تو دِ کار میکشیَن..
بالاخره تنها  خوآر بیَم و عروسی کار داشتیم!


با گُر گُر ماشینی که از سر ده تا مایی خانه که وسطای آبادی بَ به گوش میامه، جام دِ راست گردیَم...
تندی بیامیَم ایوانی سر و در آن همهمه مرداکانی که گوشت و نخودانه با گوشت کوب میتُکوندُن و زناکانی که بادیه های پُره سفره ای سر میوردُن، مُن فقط گوش اُستا بیَم تا آن صدایی که مینی دلخواه بَ، مینی جان و دله بلرزانه...


__ یاالله یاالله... آقا مبارکا باشه...
حاج مرتضی دلا مه و پشت سرش پوران خانوم جان و بعد ماه منیر و پری گل.

ننه بدو بش پیشواز و ماچ و روبوسی و آقام دی همینطور کو پیجارانشی پی میگردی، منه بگوت: چُبه خشکت بزیه دتر؟ بدون بیا رفیقانت بیامین!

چند لحظه بعد... همانطور کو صحنه پیشواز از میهمانانه یه چیکه اشک، مینی چُشمی پیش تار میکُرد، یگ بغل گل از در بیامه حیاطی میان و پشت بندش، اویی که این همه ماه چُشم انتظارش بیَم، با یه گردن دولا و قامتی خم کورد، دلامه...
آخه میدانی، حیاطمانی دروازه به اندازه اویی قد و رعنایی نبه...

درجا زانوانم سست گردی و تکیه بزیم به نرده هان ایوان...

ننه داد بزی: مُرواری!   چی مینی آنجه؟   بیو بِین عزیزه میهمانانمان برسیَن...

با صدای ننه، سرشه بلند کُرد و باز چوشمان سیاهش اسیر نگاهی شرمو گردی...

دی تأخیر جایز نبه...
تا پایین پلکانه بی دمپایی و پیجار، جیرامیَم و آنی در آغوش پوران خانوم جان و دترکانش جا گیتُم...

                          ***
سیزده به در بیامی و دُواره لشکر آدُم از سر و کولِ مایی خانه جوعَر میشه آنقدر که خانمان جا نوداشت پا بنگنی و راه بشی.

امبا مُن دیه لنگانُم زیمینی سر نَبَه.. ابرانی میان سِیر میکُردُم...
همان ابرَکان سیاهی که یه روزی آسمانِ طالقانه پُر کُرد و بعد، شُرشُر باریدنشان بیگیت تا آقاجانِ میهمان نواز و مردم دارُم، شهری آدومانی که بیامی بیَن تفریح، با خودُوش بیوره خانه مان و ما با اوشان آشنا گردیم..

آشنایی و دوستی و رفت و آمد... تا دل از کف بشیَن و قوم و خویش گردیَن....

به انگوشترِ پر نگینی که دستمی میان دَره نگاه مینُم...
همان کو فردایِ عقد آبجیم، پوران خانوم جان، با اجازه آقا ننه ام دستم کُورد و بگوت: یک دوسالی هست که میخواییم بیاییم مُروارید جانو نشون کنیم برای عباس، ولی منتظر بودیم دختر بزرگتون اول عروسی کنه.

نُگام از نگینانی که درخشش مینه، میرسه به چوشمان سیاهی که روبروم دَره و با یه حالِ خوشی تماشام مینه...

 سرخه دیمانُم سرختر میبو...

لبخندی میزنُم و عباس تُنگ دوغه هامدیه دستم و میگو: مادرجون گفتند یکم توش پوتینه! بریز...

لبخندم، گت تر میگرده و جواب هامیدیم: پوتینه نه... پوتینُک... همان پونه شما عزیزجان!!!

 آهان.. همونی که شما میگی عزیزجان!

همان موقع آسُمان گُرُمپی صدا مینه و بعد دیندیرَکِ خوشِ واران، شیروانی سر، ضرباهنگ میره...

سرمه جوعَر میوروم و دلمی میان میگُم: خداجان... چه خوبه که سیزده به دران واران میا...
چه خوبه که آقاجانُم همیشاک میهمان میوره خانه مان...
چه خوبه که عزیزجانمه به مُن هادای تا دی همه سیزده به دران ما دوتاکی کنار هم باشیم...

بعد دی، تازه واشان باغمانی صدا ر میشنوعوم که یک صدا میگن:  آها والا... ما دی از دست تی یی سبزه گره بزینها خلاص گردی ییم... 😂😂😂


🔙  غرض از نوشتن این داستان، یاد کردن از پدری است زلال و بی ریا چون آسمان که باران مهربانیهایش را بیدریغ بر دوست و آشنا و خودی و غریبه می باراند..

روحت شاد آبا جان سیدصدرالدین میرزکی 🌷🌷🌷

🔚 پایان
      شاد و پر خیر، چون باران باشید 🔺

به قلم: سیده مریم قادری #اورازان

این داستان در کانال طالقانیها منتشر شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۲۴
درجی طالقانی

داستان باران سیزده - قسمت دوم

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

از آن به بعد، دوستی میان ما و این تهرانی میهمانان پایه گذاری و رفت و آمدها شروع گردی...

هرچند ویشتر اوشان مایی خانه میامیَن و ما شاید دو سه سالی یه بار، حتی کمتر، اگه گذارمان به تهران میرسی، اوشانی خدمت میرسی یِیم...

مُن البت هیچ اوشانی خانه نشی بیَم. درست تر بگوئم، از زمان آشُنایی که مُن نُه سالُم بَ تا هفت سال بعدش.

اولین بار شانزده سالُم بَ که بشیَم خانه شان.
برارم دانشگاه افسری قبول گردی بَ و ننه آقام اوییب، پی یه اتاق اجاره ای بیَن که از قضا پوران خانومشان، دو تا اتاق خالی داشتُن و همانه ر برارمیب اجاره کُردیم.
بعد دی مُن، تابستان، یک ماه بیامیَم برارمی وَر.

خانه شان، خیابان شاپور بَ.

تا اونجه دبیَم پوران خانوم نمیَشت آشپزی کُنُم و تمام آن یک ماه، با ماه منیر و پری گل (پوران خانومی دُتران) به وازی و خوشی و خرید و گشت و گذار و گپ و گفت بگذشت.

یک دو باری دی بشی ییم امامزاده سیدنصرالدین، که الحق زیارتش جانه صفا هامیدا.

خوبیش این بَ که بعدِ زیارت، میشی یِیم خرید و بازار بزرگی حجره هانه تا قِرانِ آخر جیفمان خالی میکوردیم و آخر سر دی، در غذاخانه مُسلم، با باقالی پلو یا کُباب، اُشکُممانه از عزا در میوردیم.

اما میمَل غروب دمانمان، معجون فروشی شاپور نزدیک خانشان بَ..

یادوش بخیر...
چه روزان خوشی داشتیمَ...

آن یگ ماهی که مُن تهران دبیَم، اصلاً عباس، گتین پسر پوران خانومشانه نِیدیَم.
بگوتن با گته آبا و گته ننه بشیَه زیارت مشهد و پوران خانوم هی دعا دعا میکُرد تا مُن اونجه درُم، عباس دی وَگرده.
اما مشهد، به عباس خوش بگذشتی بَ و تا مُن اونجه دبیَم، او دی تهران نیامه.

بالاخره آخرین روزهای شهریور ماه بَرسی و مُن دی می بایست راهی طالقان میگردیَم.

دلُم میخواست ویشتر بمانُم..
آن یک ماه، خوشترین روزهایی بَ که تا آن زمان تجربه کورده بیَم.

الحق خانواده ی میزبان، در مهربانی و پذیرایی و صفا و صمیمیت، هیچ از ما طالقانیان کم نوداشتُن.

مُن دی با دُترکانشان، عَیاق گردی بیَم و اگرچه دلتنگِ ننه آقام و طالقان بیَم اما اوشان دِ جدا گردین دی منیب سخت بَ.


دمِ رفتن، ماه منیر اسفند دود بیارد...
 بِرارم، سنگینه چمدانانمه که دِراغوز میانُشان لباسها و کفشها و پارچه هایی که از تهران بخری بیَم دَبَه ر سگ کَش میکُرد
و یه کاسه گِلی کبودِ رنگ، با چندتا گل محمدی میانُش، پری گلی دستی میان دَبه.

پوران خانوم دی درحالیکه چادر نمازشه سر کُردی بَ، قرآن بیورد و منه از بیخ آن رد کُرد...

تا پری گل بیامه که کاسه ای اُو ر مینی پِی سر دپاشه، در وا گِردی و یه جوانک رعنا و خوش قد و بالا، چارچوب دِری میان، نمایان گِردی.

اولین نُگاهش، مینی چُشمانی میان گیر کُرد...
از قضا مُن یه کیشکه خنده لبانمی سر دَبَه که آن دی همزمان، مینی تُوکی سر، خُشک گردی!

میان این گیجی و دنیایی که دَوّار مُنی کله ای دور میچرخی، ماه منیر هوار کُرد: داددداششش   خوش اومدی...

و پوران خانوم در حالیکه نگاهش به مُن لبخند میزه، جوانکه بغل گیت و بگوت: بالاخره اومدی، مشهدی عباسم، زیارتا قبول مادر...

عباس، یه قشنگه خنده کُرد و بگوت: اما مثل اینکه بی موقع اومدم... فکر نمی کنم این اسفند و گل محمدی، واسه پیشواز من باشه...

پری گل، زیر زیرکی بخندی و بگوت: برای بدرقه مُروارید جانه... یک ماه اینجا بود، ولی تو که نبودی!   الانم داره برمیگرده طالقان..

عباسی چُشمان ریز گردی و بعد آرام بگوت: چرا اینقدر زود؟! نکنه پا قدم ما سنگین بوده!

مِن مِن کنان بگوتم: نه... داداشم ماشین گرفته.. دی باس برگردیم، هفته دیگه مدرسه مان وا میشه!

پوران خانوم گلایه وار گفت: هی بهتون میگم زودتر بیایین.. گوش نمیدین که... حالا مروارید جان یه دقیقه بشین ببینیم این پسر واسه مون سوغاتی چی آورده؟

همان موقع برارُم کلافه حیاطی میان دِ صدا کُرد: مُرواری... بدو بیا دیرمان گردی... پوران خانوم کلیدِ اُتاقمو گذاشتم زیر جاکفشی. بیزحمت گلدونامو آب بدید، منم سه چهار روزه بر میگردم... عباس جان، دخترخانوما خدانگهدار. از طرف منم از حاج مرتضی خداحافظی کنید.

و با یه دلی که میانِ دگ دوجه آن، نقش چُشمان سیاهی لانه کوردی بَ وگردیَم طالقان...


🔻ان شاء الله ادامه دارد 🔜


به قلم: سیده مریم قادری #اورازان

این داستان در کانال طالقانیها منتشر شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۲۰
درجی طالقانی

داستان باران سیزده - قسمت اول

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ق.ظ

از وَختی یادُم میا، یک ظهر نَبَه که بتانیم ناهاری بَ یه اُشکُم سیر، غذا باخوریم.
نه اینکه دستمان تنگ باشه یا خدای نکرده، غذا کم بار کنیم.
نه اتفاقاً برعکس،
گِتین خوآرُم همیشاک، دو سه برابر خودمانی اَندا، غذا تدارک میدی، اما اِخلاق آقام خدا بیامُرز اینطور بَ که هر روز که کاری سر دِ ومیگردی خانه، چند نفری میهمان خودشی همراه میورد.

یه روز تُرکه مَردانی که مایی محل، کارگری میکُردُن و ناهاری بَ فقط یه مُشت انگور داشتُن و دو پاره نان و آقا دلش به حالشُان بسوتی بَ...

یه روز مَش مَمَد و دو تا چَقَره یالانُش که هفته ای یه بار میومیَن مایی محل و سیفیده خَرشانی همراه، سِیفی و سبزی میروتُن و میمَل همیشگیشان مایی خانه بَ...

یه روز فَک و فامیلِ همسادُمان که از ولایت غریب میومیَن و زُن همساده راشان نمیدا و اوشانه اخم و تَخم کُوردی بَ...

یه روز راه ماندگانی که جاده ای سَر، ماشین گیرشان نیامی بَ...

یه روز دسفروش دوره گرد...

یه روز مأمور بهداشت و دامپزشکی...

یه روز....

و خیلی روزان دی، خودمانی تَک و تیل که یا حالان والان و مریض بیَن و بیومی بیَن پی دوا درمان، یا عروسی کار و خرید داشتُن، یا بی وَهانه و سرزده میامیَن میهمانی...


هوا روزگار که گرم میگردی، بساط گشت و گذار شهری آدُمان دی، کنار شهرو و کوه کَتلان برپا بَ.
این جمعیت خسته و از شهر بریده، اگرچه تعدادشان به تعداد این روزانی توریستان نَبه، اما شمارشان برای همان موقعان دی چشمگیر بَ.
بعضی روزان که دیه حسابی شُلُغ میگردی و بُنِ دار و درختان، جای سوزن انداختن نمی ماند.

یِگ سال یادُمه سیزده به در بَ.

آقام، یکی دو روز قبلِ سیزده، یه وَره قربانی میکُرد که از گوشتش، کُباب سیزده مان، مهیا میگردی.

آن سال، هوا روزگار مثلِ همه بُهاره روزان، گاه اَفتو میگردی و گاه بیگیت و وارانی.

ننه جانُم وَقتی بِیدی سیاه اَبران، آسمانی میان دَرُن، تندی برارانمه صدا کُرد و بگوت: گوشتانه کباب کنین و بنگنین قابلامه ای میان، میترسم واران بگیره.
براران دی اجابت امر کُردُن.

آن وسطان، و درست نماز ظهری وقت، آسُمان وازیش بیگیت و میان آن همه مردمی گردش و خوشگُذرانی، یگهو شرشر واران بیگیت و مردمی بساطه به هم بِزی.

ظهر بَ و خُجیره کبابِ بو، خانه مانو پُر کُردی بَ که آقام، یاالله یاالله گویان، در دِ درامی و یه لشکر، خیس و خُساله آدُمان، اویی پِی دِ بیَن.


مُن اول اوقات تلخی کُردُم و غرغر کنان و زیر لبی بگوتُم:
ای بابا.. یه سیزده به در دی ما آسایش نُداریم..
آخه آقاجانو بگو این غریبه آدُمان، آن دی یه گَله ر کُجه د پیدا کُردیه و بیوردیه سر سفره ناهار!

آقاجان، انگار مینی اوقات تلی رو نگاهمی میان بُوخواند و بگوت:
ای قربانِ خُجیره دُترکم گَردُم...
آقاجان،،  این بنده خداهان، باغمانی دیفالی بیخ، بساط کُرده بیَن که واران اوشانی بساطه به هم بِزی..
میهمان حبیب خدایه..
اینان دی شهری آدومَن...
یه روز بیامیَن دَر و تپه ای میان، خودشانیب خوش گذرانی کُنُن...
درست نی اخم و تَخم کنی میهمانه دُتر جان.

بعد مینی دیمه، با زِبر و زُمُخته دستانُش که همیشاک اثر کار سخت کشاورزی و دامداری بر جانشان بَ، نوازش و پیشانیمه ماچ کُرد و بگوت:
ایسه یکی از آن قشنگه چارقدانته سر کُن و بشو ننه تی وَر کمک، تا سفره ناهاره بنگنین و خُجیر، میهمان نوازی کنین...

آن روز ما گت ترین سفره هانمانه سر هم کوردیم و هرچه مطبخ و دولابچه و پسینه ای میان داشتیم، از نان و پلو و کباب و ماست و پندیر و کُره و عسل و زیله و جوزِ مغز و چه و چه، سفره ای سر بیوردیم.
میهمانان دی هرچی برای ناهار آماده داشتُن بیوردُن.

یه شاهانه سفره گردی...

آن روز مُن دی برای اولین بار، دُلمه باخُوردُم،
دلمه دستپختِ پوران خانُوم جان...
آن قشنگه و خوش صحبته تهرانی زُن که با دو تا دُتر و یک گتین پسرش، به همراه چند خانواده دیه مهمانمان بیَن...


🔻ان شاء الله ادامه دارد 🔜


به قلم: سیده مریم قادری #اورازان

این داستان در کانال طالقانیها منتشر شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۱۰
درجی طالقانی

1

سیمرغ واحد مرکزی خبر رُُُوم همکار آقای معصومی!


  بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۳.۱۲.۱۵ ۱۹:۴۷]

______________________________________________________

2

مایی شیطنتان، به روایت پوریا فرامرزی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۳.۱۲.۱۵ ۲۱:۱۰]

______________________________________________________

3

قورتماغه و وَرزو، به روایت خانم یزدانی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۳:۴۶]
______________________________________________________
4
منت دنان، به روایت آقای رضا بُریری


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۳:۴۸]
______________________________________________________
5
گلبهار نانوا، به روایت بانو مریم (مینو) تاجدینی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۸:۴۴]
______________________________________________________
6
مای تهرانی عروس دی بالاخره تکش واگردی البته به طالقانی، پرنده ی بشی ین و وگردی ین به روایت مهسا رئیس پور


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۶.۱۲.۱۵ ۲۰:۰۹]
______________________________________________________
7
خاطرات قدیمی ورف بزی ین و جوانانی ورف گوله وازی، واقعا یادوش بخیر
به روایت ولی فرامرزی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۸:۴۴]
______________________________________________________
8
غول غولی، به روایت پدرام سوداگری


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۸:۴۴]
______________________________________________________
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۵
درجی طالقانی

روستای بُزَج (بُزَّه)

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ب.ظ

بزج روستایی‌است در دهستان بالاطالقان و یکی از مرتفع‌ترین روستاهای طالقان می‌باشد که در جوار دره شلبان بزج و آبشار شلبان بزج واقع است.

بیشتر مردم این روستا دامدار، کشاورز و فرهنگی می‌باشند.

روستای بزج با روستاهای سگران و نویزک همسایه است.

در حال حاضر در روستای بزج مردم بومی خیلی کم هستند و سن و سال بالایی را دارا میباشند. دامداری در زمان قدیم رواج داشت ولی الان در این روستا بجز چند عدد دام که از انگشتن دست هم کمتر است، دیگر دامی در این روستا وجود ندارد و حتی کشاورزی هم رواجی ندارد چون ساکنان بومی از لحاظ سنی بالا هستند و قادر به فعالیت نمی باشند. البته بچه های این افراد در روستای بزج خانه های جدید ساخته اند و در اوقات فراغت به این روستا می ایند و صفای خاصی را در این روستا بوجود می آورند.

علاوه بر آبشار شل بن، غاری هم به درازای ۲۵ متر به نام غار بزج در نزدیکی این روستا وجود دارد.




به خدمت گرفته است
ابر و خورشید و حتی سایه را،
که زیباترین باشد......

بزج است دیگر.......

↩️امیر اسلامی #بزج



این هم مصاحبه خبرنگار درجی (سیمرغ) با یک بانویِ اهلِ بُزج

دریافت کنید




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۴
درجی طالقانی