خاطره ای از روزهای جشن انقلاب در طالقان
در آن زمان روزهای انقلاب و دهه فجر، ما دانش آموزان در مدرسه محل جمع میشدیم. بعضی از دانش آموزان از روستاهای همجوار، از دنبلید و هرنج به مدرسه حسنجون می آمدند.
آقای مدیر به همراه ناظم و معلمان، بلندگو به دست، دانش آموزان را آماده میگردند برای راهپیمایی به مرکز طالقان شهرک.
بلندگو به دست، شعار می دادیم. مسافت دو و سه کیلومتری را طی میکردیم و به شهرک می رسیدیم.
آنجا جمعیت زیادی به ما ملحق میشدند و به مسجد شهرک برای اقامه نماز میرفتیم یا اینکه روزی از دهه فجر را مسئولین مدرسه هماهنگ کردند که به مدرسه روستای هرنج برویم.
بچه ها پرچم به دست و آقای رضا تاجدینی، بلندگو را میگرفت و شعار میدادیم. از سربالایی تپه های روستا عبور میگردیم از روی برفها و سربالایی مزرعه واشگ دره که میگذشتیم. کلی بچه ها داخل آن برف ها گلوله برف بازی میگردند و همگی شاد و سرحال به دشت هرنج که میرسیدیم، در آنجا منسجم تر حرکت می کردیم و شعار میدادیم تا اینکه به نزدیکی مدرسه هرنج رسیدیم. آنها هم همگی شعار میدادند و با دست پرچمها را حرکت می دادند و همین که به همدیگر نزدیک میشدیم، با طنزهایی که مردمان روستاها در طالقان داشتند با طنز و شوخی، با صدای بلند میگفتند و میخندیدند. یعنی ما حسنجونی ها و هرنجیها با هم قاطی و میشدیم یک دسته بزرگ و بعد شعارهای دیگر را میدادیم.
این خاطره ای که از آن زمان به یاد دارم
✍ نقل خاطره از: خانم فاطمه پوررستگار
📸 عکس از: آقای شهاب گلچین