خاطرات طالقان: چَلک
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ب.ظ
یک هفته بود ازدواج کرده بودم و اومده بودیم منزل مادر شوهرم.
وقتی میخواستیم برگردیم تهران، مادر شوهرم داشت وسایل خونه رو جمع و جور می کرد. چون عجله داشت به من گفت: بدو اون چَلک و بده به من!
من نمی دونستم چَلک ینی چی؟
دور خودم می گشتم که دید من گیجم، به فارسی گفت: بابا اونو .... سبد و بده ...
تازه فهمیدم سبد رو بهش میگن چَلک!
گفتم: بخدا اولین باره می شنوم.
و خنده کنان سبد رو بهش دادم.
هرگز اون خاطره رو فراموش نمی کنم...
نقل خاطره از: بانو میناسرشت
عکس: احسان کمالی
این مطلب در کانال تلگرامی طالقانی ها منتشر شده است.
۹۵/۰۷/۱۲