درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۱۵ مطلب با موضوع «متن و صوتها» ثبت شده است

زیبایی و زشتی دروغ و حقیقت

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ب.ظ

یه روز دروغ حقیقتَ بگوت:
میای بشیم دریا شنا کنیم؟

حقیقت دی ساده و زود باور، قبول کُرد.
باهم بشیَن دریای وَر...

حقیقت تا لباسانشه در بیارد، بش دریای میان، دروغ دی حقیقتی لباسانه بدزدی و فرار کُرد.

از آن به بعد، حقیقت بدون لباس و زشت گردی، ولی دروغ حقیقتی لباسانه تن کُرد و قشنگ گردی!

آها عزیزجان
من از اون گرگی که میشی لباسانه تن مینه میترسم....

✍ سید مصطفی افتخاری پراچانی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۴
درجی طالقانی

تو ماه هر شب منی

دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ ب.ظ

مُن هیچ رفیقی نمیخوام
نیاز ندارم کسی منه نوازش کنه
منی نگران باشه
منیب دل بسوجانه
منه دوست داشته بو
منی حرفانه گوش کنه
یا اینکه هیچ وقت منه تنها نندی
وقتی اینان همه یکجا تیِی وجودی میان خلاصه گردیَن

خداجان شکرت از اینکه دری تا مُن تنها نُباشم

🌛خجیران شوتان پر از آرامش



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۴
درجی طالقانی

جای خالیشان...

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ق.ظ

پنجشمبه جایشان خیلی خالیه...
وقتی پنجشمبه میبو، همش احساس دلتنگی مینیم، دلمان میگیره...
دوست داشتیم دبین... میدین... میگوتن... میگوتیم... میخندیم... میخندین... در کنارشان برمه میکردیم...

اما...
اما حیف این روزگار زود میگذره. مثل اوی روان میمانه. دیگه ونمیگرده.

هربار در خانه کسی میزنه و کسانی میبره.
داغ دنیبین پدر، مادر، همسر،خواهر، برادر، دوست و... ر بر دل ساکنین خانه میندیه.

این دی جمله تکراری ولی با معنیه: ''بیاید قدر یکدیگر بدانیم'' 
از عمر باقیمانده استفاده  مطلوب کنیم تا بعد حسرت ناخوریم.

روح گذشتگان  شاد.🌹🌹🌹

◀️ محمد آقابراری از وشته



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۲
درجی طالقانی

🍃 نجوای آخر شو

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ب.ظ

خداجان
وقتی متوجه گردیَم عاشق بنده های خودت هستی، منم خیلی غریبانه تیِی عاشق گردیَم

وقتی بُفَهمستم بخشنده هستی، گناه کردن د نترسیَم

تا بفهمستم وفاداری، بی وفایی کُردم

ولی هر کجا بشیَم، سرشکسته وَگردیَم

تا بَدیَم گرمی، سردترین وقتان تیِی سراغه بیتُم

ولی...
مگه تو مُن دَ چی بدیِی که همچنان میبخشی؟
منی توبه رَ قبول مینی؟
و مشتاق وگردین مُن هستی؟

با وجودِ یه اَچینی نازُنین خدا، نگرانی چه معنا داره؟

🍃🌛 شوتان پر از دلارآمی

◀️ سیدمصطفی افتخاری پراچانی



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۷
درجی طالقانی

چــوبـداری

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۴۰ ب.ظ

مشاغل قدیمی طالقان:
چــوبـداری




قدیمان طالقان یه شغلی دبه به نام: چوبداری. همین الان دی البته دره. قدیم، پنجاه درصد مشاغل، به دام و دامداری ربط داشت. اما چوپان با چوبداری فرق مینه.
چوپان در طول سال کارش نگهداری از دام بَه. چوبدار به طور مقطعی.
چوبدار کسی ره میگن که حیوان چهار پا از خر و قاطر بکیر تا سگ و گوسفند و گوو این دست ده میخره اون دست ده میروشه.
چوبدار تقریباً مثل بازاریاب های الان عمل میکُرد. یعنی کمک میکرد، تولیدکننده هایی که مشتری برای دامشان (محصولشان) نداشتن، اوشانیبه مشتری پیدا میکُرد و میروت. عمده کار چوبداران دی، از مرداد ماه به بعد شروع میگردی که وره کولی به یه وزنی برسیه که صرفه اقتصادی داره فروشش. از طرفی هم دامداران نم نم باید زمستانی علف و عالیق تهیه کنن یا کارگرشانی سال تُمانه و باید پول هادین.
البته چوبداری فقط مختص ریز مال نی. از اسب و قاطر بگیر تا سگ و گُو و گوساله و الی ماشاءالله.

چوبدار چو دست میره و میشو چادرانی سر، مالی که میخواه نشان مینه و مال و دامی که چوپان میخواه بروشه ره برآورد مینه. مثلاً دستی همراه، جای باسکول، وَره ر بلند مینه، بر فرض مثال میگو: 30 کیلو. صاحب وره دی میگو قبوله. یعنی این وره تی یی. حالا یه تعدادی دی مثلاَ 20 تا میش و وَره جدا مینن. کلی قیمت هامیدین. این ریز مالی.
اما درشت مال دی مثل گُو، چوبدار میا طویله میان برآورد مینه. از شیری که روزانه هامیدیی میپرسه، یه قیمتی تعیین مینُن. چوبدار یه مبلغی بیعانه هامیدی و گُو ر میبره.

دوتا خُجیر رسم این وسط دَبه. یکی اینکه چوبدار مال یا دام با یه مبلغی کمی بیعانه میبرد میروت، بعد الباقی پولِ هامیدا. یکی دی وقتی مثلاَ گُو خریده شده ر بند میکردن، میامین تحویل هادین به خریدار، این کاره یه بچه سن میکرد و افسار یه بند دام با یه مقدار علوفه تازه هامیدا خریداری دست و اون علوفه نماد این به که مثلاَ این دامی تی به آمد داشته باشه.
خریدار دی یه مبلغی هامیدا به انواع انعام اون وچه ره که اسمش بَه "افسار سری". البته چوبداری ریزه کاریهای زیادی داره که از حوصله این بحث خارجه.

✍ به قلم: ابوالفضل یزدانیِ طالقانیِ خُسبانی
        تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۰
درجی طالقانی

چَلْک

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ب.ظ



چَلْک بافی نوعی صنایع دستی در روستاهای طالقان محسوب می شود که جنس آن از نوعی چوب درختچه که از خانوادهٔ درخت بید، که محلی ها به آن شوش می گویند، ساخته می شود. از به هم گره خوردن و پیچاندن این چوبها سبدهایی با اندازه های مختلف درست می شود که کاربردهایی مانند: قراردادن میوهٔ  باغها، انبار علوفه، انبار پیاز و سیب زمینی ،لباسهای کثیف جهت شستشو و غیره بوده یا هست.
اگر گذری به خانه های قدیمی روستاهای طالقان داشته باشید حتما یک یا چند مورد از این سبد (چَلْک) خواهید دید.

◀️ متن و عکس: احمد لهراسبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۶
درجی طالقانی

گُوگَل و گُوگَلوانی

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۶ ب.ظ

سُلام مینُم. خا بر همگان واضح و مُبرهنه کو گو همان طالقانی گاو هسته و گوگَل دی به گله گوآن اطلاق میبو. گو ر بُشناسین خودُش یه تخصصه و PHD داره. اولاً انواع زیادی گو داریم مثل: خالی گوساله، گوساله، تلم تلیسه، ماگو، جانه گو، ورزا (ورزو)، ورزایِ کاری، شیرا گو، قصدرَ گو، کلِ گو، گو رسمی، گو هلندی، گو گیلکی، گو سرابی، گو دو رگ، گو اصیل، گو هُلِشتَن و گو اسراییلی (لعنت الله علیه) البته اصطلاحاتی که طالقانیان برای نام ببردُن گوان به کار میبرُن بسیار متنوع و کاربردیه و از روستا به روستا دیه با هم فرق داره.
گو یا گوساله ی کله دَ معلومَه که کَلِ گوساله یه یا ماده، اونانی کو خیلی تخصص دارُن همون دور دَ فقط اوی کّله رَ بینُن میگن چه جنسیتی داره.

گوگَل وانی دی یه خُجیره شغل در طالقان هسته. اولاً کو خیلی از این عزیزانی کو گو میدارُن، متاسفانه یا خوشبختانه فرصت گِو گَل بانی به اوشان دست هانمیدیه، چون دیه مردمان مثل قدیمی طالقان یا شمال، گوآنشانه  دَر نمینُن و بیشتر کُلامی (طویله ی) میان دَره.
در بسیاری روستاهان مثلاً پراچان، رسم بَ هرکس مثلاً یه گو داشت، باید یه روز میشی گوگلی همرا، هر کس دو تا، دو روز و همینطور به تعداد گوان، روز اضافه میگردی و چرخشی بَ. این وچان که چند تا گو داشتُن، همَش گوانَ فاش هامیدان. 😂😂
قدیمانی یکی از راحت ترین کاران، گوگلوانی بَ. فقط یه روزایی که گُوان مگسه دمیکت، گوان عصبانی بیَن و فُرار میکردُن، گوگلوان خسته می گردی. بقیش بخور و بُخس بَ. آنقدر کو بعضی وچان، همش بُرمه میکُردُن که ما ر ببرین گوگلوانی. از قدیم میگُتن: خری خورچام کار، میان باریه! مایی خورچام کار، دی گوگل وانی! یه جک دی دره که یارو ر میگن: چکاره ای؟ میگو: بخور و بخُس و گوگل وانی!
از جمله مهارتهایی که برای یه گوگلوان (و کلاً چوپانان و رمه داران) لازمه، نحوه صدا بزیَن و استفاده از صوتهای مختلف برای راهنمایی و هدایت حیوانه. ظاهراً زُوان حیوانات، باهم فرق داره. طالقانی میان، هر حیوانی همراه، با یه زُوان و صوتی گپ میزنن. گو میگن: لِ لِ، گوساله ر میگن: گل و گل و، سگ میگن: کتو کتو. میش ر میگن: بییرد بییرد، وره ر میگن قز قز، وره کولی ره: بیجی بیجی. امبا بدبخت خره میگن: لانه ویار یا اِهه پِدَسّگ
خدا رحمتشان کنه، آقامی عمو یه دانه گو داشت، وقتی میخواست اونه ر راهی کنه میگوت: لِ لِ لِ مُن این آهنگ و صُدا ر خوب یادمه.
شروع گوگل، از بعدِ اَفتو بَ تا غروب. مردم یکی یکی گوشانه میاردن دهی میان، غروب دی گوگل بان گوگله همانجه میارد و همینی بابت، غروب دمان دهی میان شلوغ بَه. گو صحبان نیم ساعت زودتر جمع میگردین، گوگلی پیشواز، تا گوآن بیان دی اختلاط میکُردن.یکی از وظایف گوگل بان علاوه بر چرای گوآن، دو  هنگام اُو هادان دی بَه که معمولا ًیا شه رو لو میبردن یا دهاتشانی روخانه و گته نهر.

بعضی هان که روحیه شوخ دارُن اِو طالقانیانی همرا  جور ترُنَ، وختی تو ر مِینُن و میپرسه: شما کُجه یی آدُم هستی؟ اویی جوابه که میگیم: طالقانی، میگو: اَوْ گوگَلوانی گو. به این ترتیب "گوگلوان" یه خوبه فاش هسته طالقانیانی میان، که هم برای ایجاد صمیمت ابراز میبو هم برای تنبیه و تشویق. البته یه جورایی دی همون جنبه ابراز صمیمیت بیشتر، در ارتباطات را داره، ینی طرف میخوا بگو که او هم گوگلوانه.
یه نکته دیگه دی این بَ کو جوانی که میتانست گوگلوانی کنه، میگتن دی مرد گردیه و میتانه زُن بَبُره. شاید دی اینجوری میگوتن تا این جوانان رُخشن و بشن گوگلی وَر. نکته دومش دی گوگلوانان، اکثراً عاشُق پیشه بیَن و خاطرات عاشقیشان نقل محافل بَه.
یادُش بخیر، مُن یه روز گوگل وان بیَم، خیلی دی خسته، صبح پایسام و گوآنه رونایی سر دِ یه خورده جَرتر ببردم، ول کردم و بوخوتم. این سرنگونان دی همه وگرد کردن دهی میان. هیچی دیگه خو دِ پایسام، بدیم، برارم گوآنه پیشا کردی و میا. مایی آبرو بشه و کلی دی مُنه دَهوا کرد. (ایسه گمانم به همین خاطر هنوز مجردُم 😝😅😂)

خا این روزان که کمتر کسی گو داره و گوگل وانی مینه و یه چند سال دیگه دی مایی وچان فقط گوگِل گردی و گوگِل چرخی (Google) ر بلد میبن، بُدا اقلاً ما یه متنی آماده کنیم و بنگنیم اینتُرنُتی میان، تا بعدها این وچکان، اقلاً در گوگِل چرخیهاشان به گوگل وانی اجدادشان برسن.

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
✍به همت آقایان و خانمها: ابوالفضل یزدانی، سیدعباس افتخاری، محمدحسین رضایی، شهناز فلاحی و مریم قادری

عکسها از: ابوالفضل یزدانی و محمدحسین رضایی
🔺 کپی برداری از این متن، تنها با ذکر منبع (کانال درجی) مجاز است. 🔻


خاطره ی زیبای گوگلوانی با صدای محمدحسین رضایی تقدیم به شما (دریافت کنید)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۶
درجی طالقانی

هنر مرد

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ



اینه بُفهمستم که هنردارِ مردکان، نه ریش سیبیلشان عجیب غریبه، نه اخلاقیاتشان اچین و اچان، و نه اینکه سعی مینُن گت گته حرفانو بزنُن.

اتفاقاً ویشترشان ساده و بی غل و غشن،
تازه، دستانشان دی زُمُخت و چاک چاکه.

آن چیزی که یه مردو هنردار مینه، سر و شکل و ظاهر و گپانش نی...
بلکه دوست بُداشتنِ واقعی یه زُنه.

آها عزیزجان... مینی نظر باشه، گت ترین اثر هنری که یه آدُم میتانه خلق کنه، عشق و دوست بُداشتنه.


اصل متن: قهوه سرد آقای نویسنده، از روزبه_معین
برگردان متن و انتخاب عکس: سیده مریم قادری
کاری از گروه تولید محتوای درجی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۸
درجی طالقانی

حسوم

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ب.ظ

🍎 سلامتی

قدیمیان ما یه پا دانشمند و حکیم بین.
هیچ خودتان د بپرسیین چبه قدیمی آدومان، که اندی تنوع و وفور غذایی نوداشتن، کمتر دچار ضعف و کمبود مواد مغذی میگردین؟
مثلا امروزه یکی از شایعترین مشکلات در بین زناکان ما، کمبود آهن و کم خونی هسته، ولی چیب قدیمی زناکان با آن غذاآن ساده و کم گوشت، با آن همه زاد و ولد و کار، بدون قرص و کپسول فیفول و فلان و بیسار، کمخون و ضعیف و رنجور نبین؟
گیسانشان مشت مشت نمیریت و رنگشان زردنبو و جانشان خسته نبه؟

مون جوابشه شماییب میگم: استام (حستوم  یا حستومک)
همان کیشکه یا گته قاشق آهنی که جاش خورشت و آش و آبگوشتی میان دبه...
همان تامین کننده ی آهن مورد نیاز بدن به. به سهولت و بی دردسر و بی خرج اضافه...
ایسه الانان کلی پول دوا و قرص و کپسول هامیدین ولی خبر نودارون که آهنی که قرص و کپسولی همرا وارد بدن میگرده، 99 درصدش جذب نشده خارج میبو. چون هیچ کپسولی تو ر یون آهن هانمیدیه که قابلیت جذب توسط بدن ر داره.

ایسه در ادامه یه کلیپ و یه مقاله شماییب میرسانم.
بینید و بخوانید و به عزیزانتان دی برسانین چون ماییب مهمین و سلامتیتان مایی آرزو هسته.

تک تک تانی قربان
یا حق
✍ سیده مریم قادری طالقانی اورازانی



اُستام (حَسوم) = قاشق آهنی که استفاده ی آن در غذا و به هنگام طبخ، تامین کننده ی آهن مورد نیاز بدن است.
عکس: مریم قادری


حَسوم چیست؟
آهن یکی از مواد معدنی ضروری برای بدن است که شایع ترین علامت کمبود آهن رنگ پریدگی خستگی زودرس افزایش ضربان قلب کاهش مقاومت بدن در برابر عفونت ها و کاهش تمرکز عملکرد ذهنی  است.

حکمای ایرانی از هزاران سال قبل با یک روش بسیار دقیق وساده یک منبع سالم و دایمی آهن را در غذای ایرانیان تعبیه کردند و آن استفاده از کفگیر آهنی است که (حسوم)نامیده شده است.

حسوم را حین پخت داخل خورشت یا آش یا آبگوشت یا آب در حال جوشیدن می گذاشتند و در تمام مدت پخت غذا یون آهن بر اثر حرارت وارد غذا میشد واین آهن با خوردن غذا جذب بدن میشد.

در این روش چون آهن به صورت یون وارد بدن میشود عوارض مصرف آهن موجود در بازار دارویی که آهن آن به صورت مولوکولی وارد بدن میشود را ندارد.

نزدیک به دو قرن پیش حسوم یا حسومچه جزو وسایل ضروری آشپزخانه های ایرانی بوده و با همین تدبیر ساده علیرغم بارداری های زیاد عوارض کمبود آهن در مادران این سرزمین دیده نمیشد.

ولی متاسفانه با غارت سرمایه های فرهنگی و علمی این کشور در مدت سلطه اجانب  بسیاری از روشهای سبک زندگی ایرانی به فراموشی سپرده شد و شاهد هستیم که خانوم ها برای تهیه جهیزیه دختران از سرویس های پلاستیکی به بهانه خط ننداختن روی ظروف استقبال بیشتری می کنند و این در صورتی است که قیمت پلاستیکی این کفگیرها گاها دو یا سه برابر آهنی اش می باشد.

خوشبختانه با احیای مجدد این فرهنگ و علوم مفید و کارگشا زمینه بهره مندی مردم فهیم و مومنمان از این گنجینه مهیا شده است.

◀️ برگرفته از سایت دکترروازاده و هرازنیوز



این کلیپ2نکته داره:
1- برای ارتباط درست وتاثیرگذاشتن برافراد،بایدفرهنگشونو شناخت.
2- مردم ایران قدیم، یه پا حکیم بودند که غذاهاشون درظروف چدنی مسی طبخ میشد و از''حسوم''استفاده میکردند.

  کلیپ را دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۱
درجی طالقانی

وداع با یار و برگشتن از دیار

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ



طالقانی بشین کو قبلا بگوتم، حالا طالقانی وگردیَنِ بگم.

چون ما همین دهاتِ سمت شهرک دریم، بالاهانه نمیدانم، حتما حس و حال وَگردنشان با ما فرق مینه، جراهان مناظر بکر و نابی داره، در مسیر، مُن که جراهان میشم، وگرد سر، اندی مینم تا جوستان خودمه برسانم. دی جوستان به بعدش ضدحاله. چپ و راست از صبح، هرکی زنگ  بزی و جواب هاندای، باید جواب هادی و تک تک توضیح که آنتن نداشتم و غیره...
بگذریم... مُن خسبان دِ که بار و بنه ره دمینم صندوق عقب، قبل بنیشتن ماشینی میان، چند تا نفس عمیق میکشم و بعد مینشم ماشین میان. در که دمیونده، میدانم قشنگِ خسبانمان حالا نه منه، بلکه همه همشهریانِ پشت، دعای خیر مینه و میگو: خداجان لیله کانمه توره بسپردم.. به سلامت برسان خانه شان.
این حس دو طرفه یه. مادی ماشین استارت میزنیم، یه مقدار که دِهِ رد مینیم و دور میبیم، پس وگرد مینیم و میگیم: بمان سلامت و سرسبز چون سرو سهی.
اونجه به بعد دی باز حواسمان به جلو و رانندگی نی، هی آینه ای میان، پشت سر و ده و باغان و قشنگِ کوهش مِینیم تا برسیم شهرک. شهرک دی یه آمپر بنزین نگاه مینیم که نیاز به شارژ داره یا نه. اگر وک وچه همرامان باشه، این بستنی نحمتی ور میداریم و دست مینیم به جیب مبارک و یه بستنی میخریم و میگیم این بستنی ره هامیدیم، فقط بشرط اینکه راهی میان گب گب نکنین و بیلین در سکوت برسیم خانه.
برعکس طالقان بشین که خیلی شور و اشتیاق داریم و همش خوبی و خوشی و بگو بخند و حس مثبت هسته، وگردیَن مصیبتیه خودشیب. لب و لوچه جیرکته و سگرمه هان تو هم و کافیه یکی شروع کنه حرف بزین. آدم سَریع ترش مینه و با پرخاش میگو: خا وسه اندی ور ور نکن، مغزمانُ پوت کردی...
القصه همون بستنی فروشی ور دِ که راه میکویی، دیگه زیبایی ره نمینی و هرچه بدی هسته و ضعف و کمبود تو طالقان به چشمت میا و اصلاً انگاری دوربینت روشنه که فقط زشتی ره بینی. خیلی غریضیِه، دست خودت نی.
همون شهرک دی پینگ پونگ بزینِ مخ شروع میبو. ای بابا اینان دی بکوشتن ماره با این پل بساتنشان! محیط زیستی بغلی دست اندازان و چاله چوله هانه مینی باز غر میزنی این دی بی صحب جاده شان! چندی بی عرضه هستن که یه جاده ره نمیتانن تعمیر و نگه داری کنن. سدی نزدیکیان که میرسی دیگه نمیتانی خودته کنترل کنی و دلتی میان میگی ای کله پدر ....... چیه بی صحب اصلا چه نفعی مردمی به داره و داشت که اینه بساتن!
یاد حرفای یکی از فعالان محیط زیست دمیکوی که هفته ای چند تُن زباله، اطراف سد دِ جمع مینین و کلاً دیگه زباله دستشان دِ خارج گردیه و نمیتانن جمعش کنن و این یعنی تخریب محیط زیست...
دلتی میان میگی: کاش دفعه بعد که میام، یه حادثه پیش بیا و این دریاچه و نینُم و طالقان مثل همون قدیمان باشه....کاش کاش بگوتنی که میدانی هیچ موقع نمیگرده و یه آرزوی محاله.
خلاصه دی تا ایست بازرسی ره که برسی همش دری تو ذهنت مسولانی سر غر میزنی...
ایست بازرسی به بعد یه کمی افکارت آرام میبو. شیشه ماشین جیر هامیدی و میلی بادی به احساس باخوره. تا میرسی آخرین پیچ گردنه رِ و امیدت طالقان دِ قطع میبو. آینه ای میان، طالقانِ نگاه مینی و میگی خداجان یعنی مینی عمرم به زندگی میبو تا باز هفته دیگه بیام طالقان؟؟؟
گردنه دِ که جیر میشی، افکار اینچنینی میا سراغت: چبه من خودمه اون وَران آواره کردُم؟ چبه بشیم غریبی و غربتی میان زندگی مینم؟ ای کُفت گرده اون پول و نانی که اونوران دِ درمیارم. مگه مردمی که بماندن طالقانی میان، بد زندگی مینن؟
اگر کارمند باشی میشی تو این فکر که انتقالی هاگیری. اگر شغلت آزاد باشه، میگی میام همون کسب و کار طالقان راه مینگنم...
اگر کارگر باشی میگی بازخرید مینم و میام طالقان دوتا بز میخرم و میدارم..
خل خلی فکر و خل خلی تصمیم میگری. تصمیم هایی که میدانی هیچ وقت نمیتانی جامعه عمل بپوشانی و سر آخر عصبانی میبی..
بعد خودته گول میزنی و میگی عیبی نُداره، بازنشست میگردم میام طالقان میمانم..
و یه لبخند رضایت زیر لبت میا و دوباره میشی تو رویا و آرزو که اگر بعد بازنشستگی وگردیم طالقان اِل مینم و بِل مینُم....
خلاصه میرسی به زیاران و یه کوچیک ترافیک دوباره افکار زیباته مخدوش مینه. زیاران دِ که در میشی، باز به یاد کار و وام و قسط و چک و خانه سازی و همکار و رییس و مرئوس و غیره دِمیکوئی....
اتوبانی میان که میرسی حالا به سمت تهران یا قزوینش فرق نمیگردی، دیگه غرق در زندگی خسته کننده شهری گردیِی
تا یک تهطیلی دیه و دوباره پر بکشین به سمت یار و دیار

✍ نوشته: ابوالفضل یزدانی طالقانی خُسبانی
📝 ویرایش، تنظیم و انتخاب عکس:
      سیده مریم قادری طالقانی اورازانی
گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۰
درجی طالقانی