خداجان جوزان نسوزه
قِدیمان، خیر و برکت دَبَه
اِندی ناشُکری کُردیم، همه وَکَت!
پارسالان داران کُلی جوزِ بار داشت
ایمسال فقط عَسکُش دَرَه با وَلگُش!قِدیمان، خیر و برکت دَبَه
اِندی ناشُکری کُردیم، همه وَکَت!
پارسالان داران کُلی جوزِ بار داشت
ایمسال فقط عَسکُش دَرَه با وَلگُش!
غروب یک روز تابستان
که خسته از کارِ صحرا، به ده باز میگردی
اَنوار طلاییِ خورشید
با آخرین نوازشهای کم رمقِ خود
تو را بدرقه میکنند...
جانُت سلامت ای روستایی
متن: سیده مریم قادری
عکس: آقای ادیبی
اِی چرخِ فلک
چِندی خودِتیب بَچرخییِی
شُو بیوردی... روز بیوردی
یه دَفعَک باهار بیوردی، یه دَفعَک پَییز
چُبه خُجیرِ مَردُمانِ بَبُوردی گُلی بیخ؟
اوشانی جا، نامَردانه سرِ کار بیوردی؟
برگردانی از شعر ابوسعید ابوالخیر
برگردان: سیده مریم قادری
عکس: سعید ملک کیانی
شعر اصلی:
ای چَرخ، بسی لیل و نهار آوردی گَه فصل خزان و گَه بهار آوردی
مردان جهان را همه بردی به زمین نامردان را به روی کار آوردی
جایگاه نان در فرهنگ طالقان بس ارزشمند و بلند است.
به دلیل همین ارزشمندی و تکریمی که طالقانیان در مورد نان به کار می برند، از آن
به عنوان هدیه، پیشکشی و نذر هم استفاده می کنند.
نذر نان از دیرباز در طالقان مرسوم بوده و مخصوصا برای کسانی که مشکلی بزرگ در
زندگی داشتند.
مثلا نوعروس طالقانی که آرزوی اولاد صالح دارد،
یا بانویی که جوانش عزب و بیکار است،
یا عزیزش در بستر بیماری افتاده
نذر میکند که:
«خداجان مینی وچه بیکاره، کاری سر بشو»
یا «مینی فامیل مریضه خوب گرده»
یا «دامانوم سبز گرده»
دوتا لاک نان میپچُم و مردمی میان پخش مینُم.
یکی از زمانهایی که نذری نان بسیار رونق دارد، در مراسم عزای حسینی و
اهل بیت پیامبر است که سفره های اطعام طالقانیان مملو از نانهای نذری می گردد.
علاوه بر استفاده نان بر سر سفره و در کنار غذای اصلی، نان و پنیر و سبزی، نان و
پنیر و گردو و نان و حلوا از مهمترین خوراکیهایی است که در مراسمهای مذهبی، تهیه و
پخش می گردد.
عکس از: آقای ادیبی #دیزان
TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
پیرمردی بَش درِ خانه یه روستایی و او دِ یه کَموک گندم هاگیت.
گندمانه بِریت دامانشی میان و گُرَه بِزی.
همینطور که راه میشی، خدایی همراه گپ میزی:
ای گشاینده گره های سخت... مایی زندگی یی گره هانه دی بگشا...
هامون لحظه، دامانشی گُره وا گردی و گندمانش زیمینی سر بِریت!!!
ای دل غافل...
پیرمردک بِزی کله شی سر.... و رو به آسمان کورد و بگوت:
آخه عزیزجان، مون تو ر بگوتم زندگی یی گره هانه وا کن... نه این دامانمی گره!
تو گو یه عُمره خدایی مینی، چطو این گره ره با آن یکی اشتباه بیگیتی...
ایسه چه خاک سَرم کنوم؟...
بعد دی بَنشت زیمینی سر تا گندمانه جمع کنه، یگهو بدی آنجه یه گنج کِتی با یه عالوم طلا....
هامون دم ندا بیامی:
ای کَم طاقته بنده... اگه مون گره گُشام که خوب میدانوم چه گره ایه وا کنوم...
تو نوگاه نوکون که درختی سر دری یا ته چاه
تو مونو بین که مونوم مفتاح راه
ایلاهی گره های زندگیتان به دست خدای کریم یک به یک وا گرده
TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
خدابیامرزه همه رفتگانو، من دو تا آبا
داشتم که هر دو طالقانی اصیل بودند اما یکیشان در کرج ساکن بود و به او میگفتیم
آبا
و یکی دیگر که قبل از به دنیا آمدن من فوت کرده بود و در طالقان مزار داشت و به او
میگفتیم: آبا طالقانی
در منزل آبای کرجی، عکس بزرگی به دیوار
بود که نظیرش رو میشد در خونه خیلی از طالقانیها دید.
نمیدونم از کی، ولی احتمالا در همون یکی دو سالگیم، شاید وقتی که کنجکاوانه
انگشت اشاره مو به طرف عکس نشونه کرده بودم، بهم گفتند: این آقاست... آقای
طالقانی...
ولی تو ذهن من حک شد: آبای طالقانی.
و اینجوریا بود که تا سالهای سال، من به آقای طالقانی میگفتم آبا طالقانی و حس
عمیق و عاطفه محبت آمیز یک نوه به پدربزرگ، نسبت به ایشون در دلم وجود داشت.
و هنوزم که هنوزه، چشمم با نور چهره ایشون روشن و قلبم از مهرشون لبریزه.
بزرگ مردی که در هر شهر و روستای این مملکت، نامش به نیکی برده میشه و به حقیقت،
مایه افتخار برای دیار طالقان بوده و خواهد بود.
آباجان طالقانی
روح بلندت غرق رحمت الهی
و سر عزیزان و همدیارانت سلامت
✍ سیده مریم قادری #اورازان
🖌
تصویرگر: علیرضا عبدالحسینی
TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
روز تولد مریم میرزاخانی طالقانی، ۲۲ اردیبهشت برابر با دوازدهم مِی، از سوی اتحادیه بینالمللی انجمنهای ریاضی جهان، با پیشنهاد کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران، به عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نامگذاری شد.
در عکس زیر، دلنوشته خانم پاشایی، دانشجوی دانشگاه استنفورد آمریکا، درباره دختر پرافتخار ایران و طالقان را میخوانیم. روحش شاد
گَته سنگی سِری بنویشت:
مینی رازَ کسی دانَه، که اون دیمُم وَگُردانَه
عجب ما جان کَنُش کردیم!
عرق کُردیم
بُمردیم تا وَگُرداندیم...
ولی اون دیم
ولی اون دیم همین دیم بَ
بُخواندیم و بُنالُستیم
مینی رازَ کسی دانَه، که اون دیمُم وَگُردانه...
برشی از شعر زیبای کتیبه از زنده یاد مهدی اخوان ثالث
وَگُردان: فرشید فلاحی از اهالی کولج طالقان
آقا جانُوم میگوت:
همیشَک حُرمَتا ر حفظ کنیم
شاید یه جایی...
به یه دلیلی...
مجبور گِردیم به هم سلام کنیم
پس به اندازه ی یه سلام دی گِردی، حُرمته بُوداریم
عکس: بانو زهرا امیری
مدرسه ی سفیران هدایت تدریس میکُردُم.
یه خانه اجاره ای شهرک شهید صادقی نزدیک امامزاده شاه جمال داشتیم.
یه روزکه میخواستم بَشُم مدرسه، بی پول بیَم حتی ماشینی کرایه رَ
نُداشتم،
خانمانی گوشه موشه رَ اندی بگردیَم تا یه صد تومنی پیداکردم، بمام خیابانی سر یه
تاکسی سوار گردیَم.
کرایه تا مدرسه ۷۵ تومن بی.
وقتی میخواستم بشم مدرسه ی میان چشمم باخورد به صندوق صدقات،
به شوخی بگوتم:
خدایا! خودت مای روزی رَ برسان، ظهریب کلّی خرید دارم.
چشمُت دی به این ۲۵ تومن باقیمانده
نباشه که همینه خرج کنم چون میخوام صدقه هادیَم
و ۲۵ تومنی رَ بنگتام صندوقی میان.
اسه دی هیچی ندارم...
بعد از کلاس مدیر منه صداکرد.
بشیَم دفتر، طلبه ها سوالهایی داشتن که جواب بُدام بعد وگردیَم.
یه بار دیگه طلبه ها بمان منی دمال که مدیر میخوا که بَشی دفتر.
این بار مدیر بعد از احوال پرسی منه بگوت: به مناسبت عید غدیر از طرف
آیت الله سیستانی برای طلبه ها هدیه ای برسی، همه هایتُن، فقط تو بمانستی!
اون وقت شصت هزار تومن دَکردیه پاکتی میان، هادا منه!!!
اون روز معنای واقعیِ توکّلَ با تمام وجودم حس کُردُم.
آها عزیزجان
وقتی کارت برای خدا باشه بی جواب نمیمانه
✍ خاطره ای به
نقل از حجت الاسلام علیرضا ذبیح (سال۱۳۷۹)
✍ برگردان شده به
طالقانی لهجه پراچانی: سیدمصطفی افتخاری
TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی