درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

داستانُک: اتوبوسِ طالقان

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

داستانُک:
       اتوبوسِ طالقان


سُوار گردی ییم به هزار زحمت
اَندی منگلانی جاده ای خاکِ باخوردیم، بموردیم تا اتوبوس بیا .. بیخود نَبَه بعضی میگوتون: اُتول پُس... بس که داستان داشت بیصاحاب
هنوز این سیاه پسروک که تازه نِسائیانی زوما گردیه، دَره داد میزَنه: مسافرای علی سیبیل سوار شن !! جا نَمونی!!!

اتوبوسی جعبه بغلان پُر...
سقفی باربندی پُر
گونی و جعبه ... سیف و جوز

بنشتیم.
قبلاَ درودی یی پیش ،اسم بنویشتی بی یَم، مُون و نَناکُم. سرپایی نَبَه اینبار!!
پُشتی صندلی، دو نفر گپ میزنُون و میخندون! لهجه شان دِ معلومه نسائیجون.
تا اتوبوس راه کوعه، گرما د خفه میگردی!! معمولاً همینه. جُرهت داری علی سیبیله حرف بزنی؟! همینیه که هسه!!

هنوز خنده ای صدا و پچ پچِ پشتی صندلی، آزار میدیه!
گردن میکشوم و شیشه ای پشت د میدانه نگاه مینوم. حوصله نوداروم. خسته یوم. دستانوم سیاهَه. تا آبان پاک نیمیبو!!
هنوز پشتی آدومان حرف میزنون
یکهو نسائی مردوک، پشت د رفیقشه دو تا صندلی اونورتر پیدا مینه، بلند بلند حرف میزنه،! اما مودب
-سلام احمد جان خوبی؟! وَچه هات خوبن؟! مشتاق دیدار
-ممنون  خدا رو شکر شما خوبی؟

(غیظُم جَر اُومبه)
کانالی لهجه عوُض میبو
- خوب بُرارانوت؟ همه ی خواخورانت؟! همه خوبون؟
- الحمدلله .. نساء همه خوبون؟!
- آقات؟ ننه اُت ؟ خوبون؟! مرجان درون؟!
- ها خوبون خدا رو شکر

(میخوام راست گردوم یک چی بَگم)
نسائی مردوک کمی سکوت کورد و یکهو صدا کورد:
-احمد جان نگوتی!! آقا ننه اُت اولادشان گردی؟!!!!


مُون= خنده د غش!! 😆😆😆
اتوبوس= در حال چپ کوردون!! 😁😁😁
مردوم = ضعف!! 😂😂😂
درجی یی اعضاء = ریسه!!!! 😃😃😃

✍ به قلم: آقای مجید آهنگری - گوران





ورودی روستای زیدشت
آخرین ایستگاه خودروها
دهه ۱۳۴۰
ارسالی آقای فردین غرقی_زیدشت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۲۹
درجی طالقانی

شعر یادت نشو

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ق.ظ

گپ گپ:
ایمشو بیو ( یادت نشو)

تا چشمه غلغل مینه، اوو ~☆... چشمی دله پر مینه، خوو
تاختی بزن تا خانمان ~☆... تنها خودت، تنها بیو
اَفتو که باخُت روبرو ~☆... شوو گرده جانی آبرو
چایی رَ  دم مینُم، ولی ~☆... جان ننت یادت نشو

عمری بماندم بی تو سخت ~☆... با من دمر باخت، بخت
ایمشو که میخوای باخسی ~☆... جا بنگنم ایوانی، تخت
در وایه نیم اُزقل بدو ~☆... بی وختکا تا نصف شو
ایوانی کندای پله رَ ~☆... پا بنگن و زودی، جَرو
افتو که باخت روبرو ~☆... شوو گرده جانی آبرو
چایی رَ  دم مینم، ولی ~☆... جان ننت، یادت نشو

پاییز در کردم یکی ~☆... سخت زمسانه، تکی
برمه نگو هر چی بخوای ~☆... تنها خودم، یواشکی
یک دار قالی تا بُهار ~☆... چله به چله پای دار
جانم به لب گردی، بگو ~☆... کی سر میایه، انتظار
افتو که باخت روبرو ~☆... شوو گرده جانی آبرو
چایی ر دم مینم، ولی ~☆... جان ننت، یادت نشو

پیش کش در و بپُر میان ~☆... هیس، هیسی پی، ناخور، تُکان
آقا، ننم، اُنور درُن ~☆... این ور چراغی سو نُشان
شش ماه بگذشتی چبه ~☆... پیدات نگردی، مای وران
چشمم به در میمانه جان ~☆... ای نازنین، ای خوش زُبان
افتو که باخت روبرو ~☆... شوو گرده جانی آبرو
چایی ر دم مینم، ولی ~☆... جان ننت، یادت نشو

بینا، بهاری بو میا ~☆... نامردی، چشم ابرو میا
چندی بگم لفافه جان ~☆... صبح دمان دَ سو میا
ایمشو عزیزی کن بدا ~☆... وختی منه مینی، صدا
مثل نگاری جورکان ~☆... جیغم نیا، بی وختکا
افتو که باخت روبرو ~☆... شوو گرده جانی آبرو
چایی رَ  دم مینم، ولی ~☆... جان ننت، یادت نشو

سالی به سالی بی وفا ~☆... قالی به قالی از جفا
نامرد رسم، روزگار ~☆... دور از هم و از هم جدا
در وایه جان،  دل میزبان ~☆... سرمه به چشم، ابرو کمان
قالی رَ قیچی می زنم ~☆... ایمشوو بیو، ای جانِ جان
افتو که باخت روبرو ~☆... شوو گرده جانی آبرو
چایی رَ دم مینم، ولی ~☆... جان ننت، یادت نشو

✍ شعر از: آقای مسلم آهنگری - گوران

دریافت فایل صوتی با صدای شاعر

دریافت فایل صوتی با صدای خانم قادری



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۲۳
درجی طالقانی

از امروز دلتنگ فردا بودن...

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ق.ظ



سالها بعد
مردی کنار تو، جدول حل می کند
و زنی کنار من، کاموا می بافد
و ما هر دو
پشت پنجره ای رو به پاییز
دلتنگ خواهیم بود
برای امروز
برای حالا
برای اینجا

ارسال متن: شیوا فلاحی - کولج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۲۲
درجی طالقانی

دلنوشته ای برای آذربانوی عاشق

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ



چای را دم کردم و مشغول شستن ظرفها شدم.
دستمال خیس و نمدار را کشیدم بر در و دیوار خانه. همه چیز برق میزد!!
لذت میبردم از تمیزی و مرتب بودنشان،  اما از سرما میلرزیدم.
خودمانیم آذر امسال چه غوغایی کرده..
انگار دلش از چیزی گرفته یا ناراحته مسئله ای ست که اینگونه سرد و یخ زده می تازد! وگرنه پائیز کجا و نامهربانی کجا؟؟!

حواسم پرت کارهایم شده بود که یاد چای دم کرده ام افتادم. یک فنجان ریختم.
باریکه های بی جان و ضعیف خورشید که روی فرش نقش بسته بود، به چشمم خورد.
رفتم و آن گوشه نشستم. پاهایم را زیر نور گذاشتم. دست هایم را به رویشان می کشیدم که گرمای ملایم خورشید نفوذ کند و گرم شوند.

نگفتم؟؟
هنوز هم مهربانی بانو... با این حجم سرما باز هم به فکر گلهای قالی هستی که دلشان برای گرمای خورشیدت تنگ شده که یخ نکنند و پژمرده نشوند از نامهربانی ات...

دراین فکرها بودم که از یادم گذشتی.. آنقدر دلتنگ بودم که صدایت زمزمه شد در گوشم..
همه جاساکت شده بودانگار
صدای تپشهای شدید قلبم را میشنیدم!!
یک یاد و این همه غوغا؟؟

به خودم که آمدم، دیگر گرما نوازش نمی کرد پاهایم را.
هواسردترشده بود!
چایم یخ کرده بود.
اما نمیلرزیدم از سرما.
یاد تو قوی ترین حسی بود که حتی در لحظه های سرد و یخ زده ی تنهایی هم، گرمم می کرد!!

تازه فهمیدم خب درد دارد عاشق باشی و هیچوقت به عشقت نرسی.
پس آذر حق دارد...
او که عاشق دی شده و یخ کرده از نبودنش، رنگ و رویش زمستانی شده... دلخوش شبیه شدن به عشقش است!

 میدانی مرد قصه که نامهربان و سرد باشد، بانویش را تا نابودی می کشاند...

آذرِ عزیز، راحت باش
عزیز جان ایرادی ندارد
در طایفه ی دختران، این دل بریدنها، بهانه گیری و باریدن ها، غیرعادی نیست
ما این سرما را با یاد عشقمان حتی در تنهایی،
با دست هایش، آغوش گرم و مردانه اش عاشقانه و زیبا می کنیم..

تو اما از ما بگذر
نکند که دلت بگیرد و دلتنگِ یارت شوی!!

� آرامِ جان،،، نمیدانی که فکر کردن به تو، در عطر گلاب و هِلِ چای دم کشیده، چه لذتی دارد...❤️

◀️ متن و ارسال آن از: بانو سعیده آقابراری - وشته



🍂🍁🍂🍁
آذر ، ماه
دل نازکی  ها ست
ماه ریز ریز باریدن هاست
قطره قطره
جان دادن پائیز
✍بانو مصی مهرانی_مهران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۲۰
درجی طالقانی

شعر صبح

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۳ ق.ظ

صبح دیگر شد من از عمق وجود   می فرستم همگروهی ها درود
یا چطور است حال و احوال شما   فارغ از هر مشکل و بود و نبود

شکر حق که تندرست و سالمید   من به شکرانه دمادم در سجود
در گروه از هر طرف راندیم سخن   می توان از طالقان یادی نمود

صبح سر می داد آهنگش قلاچ     می توان حتی غرابانش ستود
بامدادش عقل و هوش از سر برد  واژه کم آید در این شعر و سرود

قصدم آن بودش که بنویسم زیاد    یاد تو ای طالقان♡ نطقم ربود
نام تو حک شد به تاریخ دلم         می توان لب را به نام تو گشود

طالقان و طالقانی زنده باد          جاودان باد پرگه، دهدر، کرکبود
آسفاران و انگه و زیدشت، گراب   میر و لهران و فشندک تا کرود

بر همه همشهریان، یاران، سلام  یادتان بر قلب من یاری فزود
قبله گاه من تو هستی طالقان     ای وجودم از وجودت شد وجود

من همان بهزاد کوهستانیم         نام پرگه هست مرا در تار و پود
صبحتان زیبا دمادم دوستان          تا درود دیگری بدرود، درود
        
✍ شعر: بهزاد کوهستانی طالقانی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۳
درجی طالقانی

زندگی روستایی: چراغ گردسوز

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ق.ظ

🎑 زندگی روستایی

تا همین چند سال پیشان، روستاهان کو برق دَنبه.
خانه هاشانه تا وختی اَفتو آسمانی میان دبه، با نور طبیعی روشُن می گردی.
با همین درجی و دریجه های سقفی و پنجره هان
شوکیان دی با یه کیشکه گردسوز یا فانوس (موشی/اینگلیسی)
اما همین کیشکه چراغی دور، یه عالمه وَچه و گته آدُم مینشتین و از هر در و سخنی، گَپ میزین. تا کِیانِ کِی، صداشان میامه. صدای خنده هاشان و صدای گپ بزیَنشان.
اچینه الآنان نَبه که یه گته خانه ای میان، که شُش تا چُراغ و لامپ و لوستر و شبخواب روشنه، دو تا نهایت سه تا آدُم و یه وچه، هرکدام یه گوشاک کز کُردین و لام تا کام گپ نمیزنن و تا قُورت دل شینَ گوشیشانی میان.
خانه هانه انگاری خاک مُرده بیگیته... هر از گاهی دی اگه صدایی در میا، صدای بحث و مشاجره و دَهوا هسته...


🍃🐎🍃🐣 ____ 🌾

کیشکه = کیچیک = خُردَک: کوچک
موشی = اینگلیسی: فانوس کوچک
گـَته = پیلا: بزرگ
گوشاک: گوشه، کُنج
قُورت: گلو
دَهوا: دعوا

تهیه شده در گروه طالقانی درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۲
درجی طالقانی

نکاس شکسته (مش رحمان و مش گلچهره)

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ق.ظ

نکاس شکسته
زمستان بسر آمده بود و بوی بهار و شکوفه از هر
 طرف به مشام میرسید و طبیعت اماده تن کردن قبای سبز دوباره.
مش رحمان اما همچنان کلافه و بی حوصله در حصار تنگ و  قفس گونه آپارتمان پسرش
برای برگشت به دیارش طالقان روز شماری میکرد و هر روز هم، بهانه و فقط بهانه دیگری نصیبش میشد،
هوا هنوز سرده،
اخر هفته حتما،
این هفته مهمان داریم
و او هر روز کلافه تر از قبل تنگنای این قفس شهری را بیشتر بر جسم و روح خود احساس میکرد.
دلش هوای تازه طلب میکرد و صدای رود و بلبل های وحشی که در این فصل و شب های مهتابی آن روح او را تا انتهای عشق و بی قراری متصل به کوچه ها و  وعده های دور دوران جوانی میبردند.
دو سال از مرگ عشقش گلچهره گذشته بود و این زمستان بچه هایش به هزار مشقت او را به شهر و خانه خود آورده بودند.
از همسایه ها شنیده بودند کار پیرمرد شده رفتن سر مزار گلچهره و از صبح تا شام زمزمه زیر لب و ژولیدگی و چیزی شبیه جنون.
اصرارهای مرد حریف بهانه جویی بچه ها نشد و یک روز صبح، مرد سوار بر اتوبوس طالقان خود را از آن قفس تنگ رهانید و تا بچه ها به خود ایند مرغ از قفس پریده بود.

اکنون طالقان بود و سبزی تپه ها و اواز بلبلان و نغمه رودها و روح مرد که بسوی معشوق پر میکشید.
بی تامل بر سر مزار گلچهره رفت و نفهمید کی روز از نیمه گذشت.
آرام آرام از تپه سرازیر شد و راه خانه در پیش گرفت به پیچ کوچه رسید و نگاهی مبهوت روی ویرانه خانه،
زانوانش را  سست کرد. این ویرانه فقط ویرانه یک خانه نبود، ویرانی حاصل عمر و عشقش بود. خشت خشتش را با دست خود و گلچهره اش روی هم نهاده بود و هر روز پشت قاب آن پنجره دختری با چشمان درشت و گیسوان سیاه با لبخندی و تکان دستی بدرقه اش میکرد و هر شام در تمنای دیداری دوباره پشت پنجره، بی تاب صدای پای مرد در کوچه بود.
مرد شکست و فرو ریخت، احساس کرد درون یک چاه تاریک و سرد تا انتهای ابدیت در حال سقوط است.
راه کج کرد و در تاریکی غروب کوچه گم شد.
دیگر حتی روی رفتن به مزار گلچهره را هم نداشت. خانه عشق گلچهره اش ویران شده بود.
پس از چند روز جستجو برای یافتن مش رحمان کالبد مچاله شده مرد را در حالی که یک ضبط صوت قدیمی را در بغل داشت کنار چشمه متروک و قدیمی پشت روستا پیدا کردند که یک نوار کهنه قدیمی با اخرین نیروی بجا مانده از باطری میگفت:


گلچهره مپرس آن نغمه سرا از تو چرا جدا شد...

 مپرس
مپرس
مپرس......
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
به قلم: فرشاد فلاحی _کولج
با صدای: فرشید فلاحی_کولج   دریافت فایل صوتی
عکس: ابوالفضل یزدانی_خسبان

و نیز دریافت کنید: گل چهره مپرس شجریان





مَش رحمان و گلچهراکی حیاطی خرمالوان بَرسیه اما خودشان کجه درون؟! خدا میدانه...

✍ فرشید فلاحی - کولج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۰۰
درجی طالقانی

تندورستانِ ننه

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ


منی ننه جان هنوز تندورستانش براهه..
حلا خودش تنورش تش مینه و خودش آرد خمیر مایه میزنه و نان میپزه...ایلاهی خدا همه ننه هان بداره....
عکس: اصغر ادیبی_دیزان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۴۸
درجی طالقانی

شعر بی رمق

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ق.ظ

قلم قلم به تو نزدیک می شوم، آری
و بی رمق تر و تاریک می شوم ،آری

چو شیخِ شهر، شدم پندگویِ دیگریان
قمر قمر پرِ نورم، ولی به مشتریان

منم منم که به بار آمدم به نور و سرور
کجاست آن همه شیدایی و شراره و شور

کجاست دختر باران و رقص و رنگ و بهار
بگو بگو چه شد ای روزگارِ لاکردار

جهان جهان پرِ دردم ز جای خالی تو
چُنان نی ای بنوازم، سرودِ نالیِ تو

کجاست راه اساطیریِ زمان و درخت
زمین زمین منم و این مسیر ساده و سخت

بغل بغل به برم کش، وَ در شراب انداز
تمام مسئله ام را بدین سراب انداز

که لای لاییِ طوفان نشسته در جانم
زمان زمان تو نباشی، دمی نمی مانم

شعر و صدا: بانو سارا شیرجی_روستای مرجان

دریافت فایل صوتی

میکس و مونتاژ: آقای مهدی علاالدینی_هشان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۳۸
درجی طالقانی

مجموعه کلیپهای پاییز 95 درجی

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ق.ظ

کلیپ اول: پروژه طالقانی_قهرمان

اگر دوستان و هم ولایتی ها استقبال کنن ، برای ایجاد همچین محیط هایی و یا محیط آموزشی برای بالا بردن سطح عمومی زندگی اهالی مقیم طالقان قدمی برداریم.

دریافت کنید

کلیپ دوم: قربان گنبدت..♡

راوی: استاد فرخ نعمتی - خچیره
شعر: سیدمحمد سادات اخوی
تنظیم و انتخاب موسیقی: محسن جلیلی
کلیپ: مجتبی حقیقت
تولید استودیو هلال


عسکی که مینین یه غار طبیعی به نام جعفر قلی لان واقع در تپه های پشت روستای آرموت و تکیه....
نقل هسته که در قدیم الایام یه مردک به نام جحفرقلی این غاری میان زندگی میکرده.همونی بابت غاری اسم بندان جعفر قلی لان.در ادامه یه کوچیک ویدئو دی این غار ده بیتم.هدیه مینم به همشهریان گرامی..
ارسال متن، عکس و کلیپ: سید مجید سید علیخانی_سنگبن

کلیپ سوم: جعفر قلی لان (غار)

واقع در تپه های روستای آرموت و تکیه

دریافت کنید


کلیپ چهارم: چوب بازی در عروسی قدیم
ارسالی:بهزاد کوهستانی_پرگه

دریافت کنید


کلیپ پنجم: اینجا آسمانش رنگ دیگریست
گزارش "حالا خورشید" از اهالی سرحال و با انرژی طالقان.
اینم چند دقیقه از برنامه ای که در مورد طالقان پخش شد.

دریافت کنید


کلیپ ششم: حضور تیم نقش برداری در طالقان
روستای خسبان(نقشه برداری توسط پهباد) آبان ماه ۹۵
ارسالی: مهندس مهدی برومند (خسبان)

دریافت کنید


کلیپ هفتم: قربانی
تهیه کننده و کارگردان:حمید گرشاسبی
محل فیلم برداری :روستای خسبان
ارسالی:یاسر احمدخانی_خسبان

دریافت کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۲۴
درجی طالقانی