درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۴۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «taleghan» ثبت شده است

خورشت تَرا قلیه یا تره قلیه: طالقانی قورمه سبزی

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ق.ظ

یکی از خورشت‌های طالقان در قدیم، زمان مادربزرگامون، اون وقتی که قورمه سبزی‌جان به این شکل وجود نداشت، خورشت تَرا (تره) قلیه بود.
خورشتی سالم و خوشمزه، که با سبزی صحرایی و با کمترین روغن، پخته می‌شه و تدارک پیاز و سبزی‌ِ اون فقط در حد تفت دادن هست.

طرز تهیه:

کمی لوبیا چیتی رو از شب قبل خیس می‌کنیم. پیاز رو خُرد کرده و تفت میدیم، سپس به اون گوشت تکه‌شده‌ی خورشتی رو اضافه می‌کنیم و با کمی زردچوبه و فلفل تفت میدیم و همراه لوبیا می‌گذاریم تا بپزه. گوشت و لوبیا کمی که پخت، عدس رو بهش اضافه می‌کنیم.

از اون طرف، سبزی صحرایی مثل قزیاغه، گزنه، کل خجه، شیرین چچم، گاوزبان، شِنگ، کمی برگ سیر رو ریز خُرد می‌کنیم و کمی تفت میدیم، و اونو رو هم اضافه می‌کنیم. بعد از مدتی آلوی خورشتی که به زبون ‌محلی خودمون همون آلو پیوندی هست و اگه نداشتیم آلو بخارا و سیب زمینی خورد شده رو بهش اضافه می‌کنیم و اجازه می‌دیم تا خوب بپزه و جا بیفته. اما مراقب باشیم که عدس و سیب زمینیش لِه نشه.


در آخر کار نمک اضافه میکنیم. اگه خواستیم خورشتمون تُرش‌تر باشه یک قاشق غذاخوری آبغوره هم به اون می‌زنیم.
همون طور که اول گفتم، این خورشت خیلی خورشت سالمیه چون علاوه بر داشتن سبزیجات صحرایی، در طبخ اون، از روغن کمی استفاده شده.

 

 

این هم خورشت ترا قلیه من که برای امشب پختم با سبزی صحرایی طالقان
جاتون خالی
خیلیم دوست دارم بدونم که همشهری‌های دیگر طالقونیم چطور درست می‌کنند.

اگه دوست داشتید روش‌های دیگه پخت این خورشت رو برامون بگید.

 

خدا را شکر که طالقانی هستم

 

عکس و متن از بانو شهناز فلاحی، اهل آبادی حسنجون و اصالتاً از آبادی کولَج طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۶
درجی طالقانی

تجویز چپاک برای ایام کرونایی

جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۱۶ ب.ظ

استرالیایی سر و کین بَسوت، کجا اینطو خدایی یقه رو بیگیتون که چِب بُلا نازل مینی؟
طبیعت همینه دیگه....
خلاصه که بدانید و آگاه باشید خودتانه اندی کوری هانِدین...
همیشه این مصیبتان دبیه ، بدتر از اینان دی دبیه ، گنداله مطالبه نخوانین ، هر فیلمی رو واز نکنین. نازنین نِت رو حَرِویم نکنین، این شانتاژ خبری مبنی بر جذب مخاطب توسط ری اکشن روانی ناشی از غم و ترس و اندوه رو مدیریت کنید.
دنیا د پست تر و بی وُفاتر دِنیه.
همینکه آرزوی نفس بَکِشی ین و سولامتی داریم یعنی با همه این حرفان باز زندگی شیرینه.
هر سالمان همینه ، حالا چندسالی این اینیستا و تلگرام و واتساپ بیومیه. پِریجن د اخبارو رد مینون هرچی بخوا ویشتر مردمی بورمه رو دروره سُوا مینون ...

مونی تجویز اینه موبالانه کُنار بَنگنین
تیلویزونی کنترله دست گیرین
همه چی گل و بلبل ، گلَستان ، دنیارو تش و زلزله یو سیل و فقر بیگیتیه آسمانی کین سوراخ گردیه ما فقط جیر کِتی یِ یم همه چی یا درست پیش میشو یا انشالا که درست پیش میشو

هر وقت دی خسه گِردی ی ین یا بیخوابی بِزی سرتان بزنین کانال چهار‌
یه میز و دو تا صندلی دو نفر همیشه خدا بیل دمه ای جور سیخ بَنُشتون کاری ندارن دلار چند گردیه ، کورنا بیومیه، ریقنا بیومیه ، هر بشکه نفت بیست دلار گردیه ، کجا انتحاری
  بِزی ین ، کجا اشتباهی بِزی یَن ، هیچ.
دنیا رو آب ببره کانال چهار خودشی کارو مینه
خودشانیبه فیلم تفسیر مینون که اینجای فیلم مثلا اون مردُک دس دکورد دوماغی دل کارگردان میخواس فلان منظور برسانه که دنیا خیلی مصرف گرا گردیه میشا بازیافت کوردون ، شعر میخوانن و هَله نُتانسی یَن خیام بدبخته مِی ملکوتی بخورانن
معضلی گردیه این حِکیم عمر خیام
ولی خیلی تقلا درن
یا چب سهراب بَگُت آب را گُلُ شُل نکنین.
هگل و اسپینوزا رو میزنجُن و خودشان دی نمیدانن شر اصالت داره یا عدم خیر میبو شر

خلاصه دنیاییه این کانال چهار
جان میدیه باخُتُنیبه
اوشانی که خیلی وضع روحی شان خُرابه تجویز کانال چهارو مینوم....

چیمیدانوم والا

انشااله که سال نو قرنطینه ای دل مبارکتان باشه.
سال خوبی داشتی باشید
هرچی ننه تان یا خانمتان شمارو بَگُت یه جوری سیاست خرج بدید یه جوری رته بدید تا این وامانده دوران تُمان گرده و اسارت د آزاد گردیم
خلاصه این بیصحابه ریقنا رد میگرده میشو
منتها
اعمال شما قرنطینه ای دل تا قیام قیامت باقی میمانه
نسوانی
  حافظه در عالم ماده تجلی خداوند تبارک و تعالی یی لِوحه محفوظه

وقتی یه چی بِشی میانش دیگه نه در میا نه پاک میبو نه هیچی

نود سال دیگه زونوکی همرا دهواتان گرده هرچی این دوران کُردی باشین فناره مینون میزنن سرتان

خیلی مراقب باشید
وضعیت این د بعد اُمُرجُنسیه
اضطراریه

اندکی صبر سحر نزدیک است

شاد باشید

به قلم: حامد نجاری (روستایِ گوران طالقان)

با سپاس از کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۶
درجی طالقانی

کرونا

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۴۹ ق.ظ

 

 

این غَدّارِ دنیایی میان، گُسنگی، کرونا دِ ویشتَر کشته هامیدی!

ولی چون پولدارانِ نمی‌کوشه، نگران کننده نی!!!

امّا خدا همه‌ی این غم و غصه‌هان دِ گَت‌تر و به همه‌ی بندگانُش اَعم از نُدار و مالدار، مِهرُوان‌تَره

 

ایمسال: کُلِ چارشَمبه خانه دِریم         درد و بلا دِ می‌پریم (ان‌شاءالله)    طراح پوستر: خانم مینا قادری (اورازان)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۴۹
درجی طالقانی

چپاک ۱۹: طالقانی فـــــــلکه آب

جمعه, ۳ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۸ ق.ظ

این روزان هوا بدجور سرد گردیه و طالقان دی کُف یکون، اندی خُنُــکه که کمره سُنگ لاب میبو.
اینجور مواقع یک خوفی طالقانیانی جانی میان دره که مایی خانه یی لوله هان آیا بَتِرکیه یا نه.!؟
از این روی، بستن فلکه آب در آخرین اقامت پاییزی در طالقان، جزو اوجب واجبات محسوب میگرده و در طی مراسم خاصی چون جشن مهرگان در ایران باستان یا مراسم خرمن چینی در قدیم برگزار میگرده.

این بیصحاب فلکه، حق واز گردی ین تا اول بهار رو نداره.

این مراسم دی اینطو برگزار میگرده که در آخرین لحظات حضور اقاجان داد میزنه:
صغیــــــــــران پایسین کُشتانه دکنن فلکه رو میخوا دبندوم😹

بعدش شیران واز مینه و جرترین شیری سر دیمشانو مینگنن و همچین پووووووف مینون که ساختمان لرزه میکوعه و لولانی مهره ماسوره در میشو!
عِــــــو تخلیه میگرده!!

حالا اگه تو دلت بخوا زمستانی دل، یگ روز بشی طالقان، اصلا آقا ننه تورو کیلی ها نیمیدی ین که بشی خانه یی دل، که نکنه فلکه رو واز کنی و آب رو تخلیه نکنی و لوله هان بترکه.

اون لا یَگ چی مایی چپاک مونیب تعریف کورد تا دو روز میخندی یم😂

میگوت: تازه نوموزه کوردی بی یَم و زمستان راه کتیم بقولی دو نفری همرا بشیم طالقان.
چون قاعدتا سفر دو نفره به طالقان در غیر از زُمُستان مقدور نیه و تو این بیصحابه ماشینه به نیت طالقان که استارت بزنی، ننه و آقا و برار و خاخور و عمه و خاله رو میخوا بَبِری، انگار بیعت با خوارج مینی اگه ماشین دو نفر سرنشین بشوعه طالقان.

میگو تا طالقان برسیم، نود بار مامان زونگ بزی که:
پسر  فلکه رو واز نکنی
ننه تویی قربان گرده فلکه رو دست و پر نزنی روووو
بُلات ننه یی سر سُفارش نیمینوم فلکه رو کار نوداشتی باشی..!

حالا نود بار بگتیه و بعدش میگو: سُفارش نیمینوم.

توگو پی یَر و مار سفارشو دروردی
_ چشم.... چشم....

- اصلا اون خُنُکه خانه یی دل میخوا بشی چِنی؟ بشو میدان تفریحتو کن و وگرد

همین برسی ی یم شهروک، بدی یم ایسه آقام زونگ بزی
تا اون موقع نفهموستیبه مون راه کتی یم بشی یمه طالقان و ننه می گپانه گوش گیتیبه و حالیش گردیبه😁

- الو
_ جانم بابا
- جانم و زهر ماهر پدسّوخته صغیر 😠
جانم و کفت کاری 😡
یِتیم، بابا بمورد راه کتی یِ ی بشی یِ ی طالقان چو خاک سرت کنی؟ 😤
آخه مگه عقل تی یِ ی سر دنی؟ 😡

حالا مون دی زونوکی پیش آبرو داری مینوم و الکی تلفونی پشت کله رو جرو و جیر مینوم
_ بله بابا.... چشم بابا... حتما.... زود برمیگردیم ... نگران نباشید🙄😒😂😂
- نگران چی نباشم؟
بُ خدا به این وقت اذان، اگه اون فلکه یی ور د رد گردی، تویی جیگرو در میوروم
فلکه ره واز نکنی پسر....
.
_ چشم بابا... چشم😩

- اون اگه واز گرده که مون بُدانم و تو، چُسُنه چاروکی جور پوستتو در میوروم
ایسه بِین😤
اصلا اینانه وُل کن
تو مونیب بگو بشی یی چو خاک سرت کنی؟ 😡
تو فلکه رَ دست بزن تا تورو حالی کنم میکوشومت یا نه 👿

البته دقیقا آقایی منظور همان قتل عمد بود و هیچ برداشتی جز این نمیشد کرد
😂😂😂

به یه بدبختی گوشی رو قطع کوردوم و حالا زونوک دی خیال مینه:
میگو وااااای
طفلک بابا مامان چقدر نگرانمون هستند.☺️🙃😌

مون دی خودومی پیش بگتم:
آها،،،،
خیلییییییییییییی
اوراح خیکم😂😂
.
از اون سال تا حال وقتی هوا خنک میگرده و شوکی میخوسوم، کابوس مینوم که زونوکی همرا بشی یمه طالقان فلکه رو دی واز کوردی یمه و خانه رو اِو بیگیتیه و  آقاجان دی یه قُرمُزه آچار شلاقی همرا مخصوص لوله کشی مونه پِیا کوردیه که واقعا بَکوشه.😆😅

شاد باشید🌹🌹

✍ نویسنده : حامد نجاری - گوران
🎤 با صدای: سیده مریم قادری - اورازان  دریافت کنید (دانلود)
عکس: مسیب آرانی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۴۸
درجی طالقانی

سردار سرافراز اسلام: سید حمزه میرتقی

شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۳۱ ب.ظ

در روز میلاد حضرت اباالفضل العباس و بزرگداشت مقام جانباز، دوربین شبکه البرز مهمان خانه سردار سرافزار اسلام، سید حمزه میرتقی (طالقانی اورازانی) بود.

در این برنامه با سردار که هم از جانبازان دفاع مقدس و هم از جانبازان دفاع از حرم اهل بیت می باشند، همسر و فرزندان ایشان گفتگو شد و در نهایت، بانو میرتقی، همسر سردار، با طبخ غذایی محلی از دیار طالقان، به نام مرجو خورشت یا خورشت عدس، از اهالی شبکه البرز پذیرایی کردند.

 

 

 

طرز تهیه مرجو خورش اینجا

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۳۱
درجی طالقانی

طنز انتخاباتی

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۴۹ ق.ظ

 

این روزان اگه بدیِین یکی زل بزّی شمای چشمانی میان، بدجور نوگاه کُرد، بعد دی یه سلام واحوالپرسی گرم داشت، آخرسر قاه قاه بخندی، اصلا نترسین.
اینان کاندیدای شورای شهر هستن
 😂😂😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۹
درجی طالقانی

لامپی کرسی

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ


📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: لامپی کُرسی


جاتان خالی طالقانی دِبی یَم و کرسی یی بیخ سه روز باخُتُم.... بَنِشته بی یَم که داستانهایی با محوریت کرسی یادوم کَت..... :)

زمان قِدیم در تهران، ما کرسی بَنگَتیم که بیصحابه هیتر بَسوت.
ای خاکانِی... چه خاک سر کنیم؟؟
عقل کار بِزی یَم و اتاق دوتا لامپ داشت و یکی از لامپانو واز کوردومو دَکوردوم کرسی بیخ تا گرم گِردیم. انصافاً خوب دی گرم کُرد. مایی اقبال بِزی یو مایی زُن مار، بیومی مایی خانه.

-  اِوها... چِبَ اتاق اِندی تاریکه؟
بگوتُم: لامپ بَسوتیه.
جُرهَت نکوردوم اورو بَگوعَم. خلاصه کرسی یی بیخ بَنِشت و چایی بیوردیم باخورد و میوه دی باخورد و نیمیدانوم چو گِردی که یگهو لحاف کرسی کنار بَش و نور بیرون بِزی !

مایی زُن مار یهو چهار چوشمی با تعجب نگاه کورد. بَگُتُم یا خدا.. خدا مایی عاقبت و خیر کنه الان هست که چهارتا لیچار بار کنه!
لحاف رو کنار بِزی و با سر بِشی کرسی یی بیخ و چند ثانیه اون بیخ دَبَ و با موهای پریشان بیرون بیومی و بگت: خدایا آدومی عاقبتو خیر کن. همه یی سر و چاچشان رُشُنه، شما بیختان رو روشون کوردین؟
صِغیران کدام غول، کرسی یی بیخ چراغ بِزیه که شما بِزی یِ ین؟! مایی چوشمان سو دَ بَکَت اِندی اتاق تاریکه اونوقت شما بیختانو چراغ بِزی یِ ین؟

هیچی دیه.. نُتانستیم خودمانه کنترل کنیم و بزی یِیم زیر خنده و خلاصه که کلی خنده کوردیم.


✍️ نقل خاطره از: آقای حامد نجاری - گوران

➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۹
درجی طالقانی

کرسی یِی بیخ، باخُتُن

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ

📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: کرسی یِی بیخ، باخُتُن


این داستان، از مایی عمو  هست. خدا رحمتش کنه، نازنین بَ. مهربان... پاک...
آقام میگُت زمستانان شوکی در طالقان میشی یَن شب نشینی. وقتی عمو میومی، همینکه میشی کرسی یی بیخ، چوشمانش دَبَست میگِردی و میخُت. 😴
او ر میگوتیم: عمو هووووی عمو..... اگه خِو میخا کنی، خُب چِب میای شب نشینی؟
همانطور با چُشمان بسته میگُت: پُسر جان! مُنی چوشمان دَبَسته. دُل دِ هُشیاروم پسرررر 😄

خلاصه مواظب باشید از این دل هشیاریها، موقع رانندگی نداشته باشید که یَک راهه میبو آدوم! 😱😁

خدا همه رفتگان رو رحمت کنه و روحشون شاد باشه. مایی چشم و دل دی هُشیار 🌹🌾


✍ نقل خاطره از: آقای حامد نجاری - گوران

➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖
کرسی پایه ی داستانان، ان شاءالله، ادامه دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۱۸
درجی طالقانی

از افتخارات مادرشوهر طالقانی

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ب.ظ

 

پز یک زن طالقونی به زن همسایه در مورد عروسش:





مای عارووس اداره ایه ¡¡¡

✍فرشاد فلاحی_کولج

 

ترجمه شعر عکس: عروس قشنگ دارم، عروس کارمند دارم، اون بره سرِ کار، من خودم بچه شو نگه میدارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۰۲
درجی طالقانی

چپاک ۱۷: پشمله کُت

يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۰۰ ب.ظ

اون شب همه فامیل جمع درومبی بی یَن دایی عزیزی خانه و چهل پنجاه نفری یال و قالی همرا قیامتی گردیبه.
سالی یکبار دایی عزیز همه رو دعوت میکورد و یه ولیمه راه سولامتی میدا. اون سال امبا دایی عزیزی تازه غریبه زوما و خویشانش دی دِبی ین و یه اُزگه همچین مجلس سونگین گردیبه.
آقا جان دی نمدی کلاه بر سر و کت بر تن و تسبیح به دست صدر مجلس بنشتی و هرچی کوردیم اون کُت رو دروره در نیورد که نیورد.اویی گوشان سونگین گردیبه و گب نیمیزی و بیشتر مستمع اصواتی بود که هر از گاهی گوشش میشنوعوس و چشم از تسبیح ومیت و به سمت صدا وِمیگِردی.
ولی تا اخر مجلس اون پشمله کُته در نیورد که نیورد.
یه قدی بگذشت و مجلس به گروههای سه یا چهار نفری تقسیم گردی که هر گُله رَ یه چَکُن رهبری میکورد و این میانان دی کیشکه یالان بمبوروک میزی ین و کوله دکتی بی ین و خلاصه گب به گب وانیمیکت.
پدر و مادرانی وظیفه  دی جز کینی سر سرکلاب بزی ین و به غیظی تصنعی یالی اسمو صدا بزی ین هیچی نبه، اون دی اینه یی واسان که نگن این یال بی پدر مادر کتیه.گاهی دی یک دست انگله به این گَله چموش.
اِبـــی مایی خاله پسر دی موبال به دست  یک کُنار دوره بیگیتیبه و  عسکانی که طی اخرین سفر به انتالیا گرفته بود نشان میدا، تو بَگو همیشه هر خانواده یی دل یه نُنگ خلق خدا هسه و ابی مظهر تجلی اون بَ .مایی گته خالک دی یواشکی اورو میگُت :
.-----خاکان سرت، این سرو کین لوختان کی یون؟ این شیاطینی ور بشی ی ی چو خاک سرت کنی؟ همه پای پیاده میشون زیارت ای اُزاروکی خاک تویی سر دکنن این جهندوم دره کجه یه تو بشی ی ی این یاجوج ماجوجانی ور؟
---- مگه چیه خاله جان؟ بدن انسان جزوی از طبیعته ، هرچی دی طبیعی باشه قشنگه
-----خاک جمیع عالوم تی ی ی سر ، بی تکلیف بی غی ریت
ابی دی با شیطنت میخندی و خاله فاطی دی با اون چهره فربه و مهربانش هم فاحشش میدا و هم هوزوم کوردیبه همه عسکانه بِینه .
اون دست مجلس دی دهوا دبه که مردکان و زنکان  این محاسن و معایب رو دارند و مایی خاله دتر که تازه یک جلد کتاب ژان پل سارتر بخوانسیبه به طرزی مضحک پاراگرافانه حفظ کوردیبه و {هودار پی} یَگ چی بولغور میکورد و با یه تیک عصبی فرفری کفت بیگیته گیسشی همرا که از چارقدش بیرون بزیبه به دور انگشت اشاره هی پیت واپیت میدا
یه چند سالی بَ  دانشگاه آزاد نیمیدانوم کدام کند و کومال درس میخوانس و اندی اویی خیک خانم مهنُّس خانم مهنس دبسا بی ین که خال میکورد این آسمانی کین سوراخ گردیه و او فقط جیرکتیه و از زورِ بار دی گب میزی ی ی اظهار فضل میکورد که زورانه میخوا اینطو گوآله یی دل بنگنی.
حال مون نمیدانوم چهارتا کتاب تربیت بدنی بخوانسون چطو اندی اعتماد به نفس میوره!
به قولی تفاوت و توفیر اوشانی گو تحصیلات آکادمیک دارند با انهایی که تحصیلات و مطالعات مستقل مینون نه در اگاهی و سواد که در همین اعتماد به نفس هسه.
مونی نظر همه این گپان به نوعی واتوره میمانُس، چون زن گردی ین یا مرد گردی ین چیزی نیه که انتخاب باشه و اونچه انتخاب نیه نه میشا اویی سر افتخار کورد و نه بر علیه اون عصیان ورزید
اون سمت مجلس که تازه سرکتان و تازه خویشان دِبی ین اندکی مباحث مُندل بالاتر بَ.
مایی دایی در حال تحلیل فیلم پرنده های آلفُرُد هیچکاک بَ و مستمعین دی الکی سر تِکِیم میدان که یعنی تویی گپانه تایید مینیم و حالی یمان میگرده تو چی میگوی .اگه خود هیچکاک دی مایی دایی یی کُتاری بیخ مینشت حالی یش نمیگردی، مایی دایی منتقد سینما بَ و اویی رشته تحصیلی در مذاق خلق الله به اندازه اَرشته در میان  کشکی ارشته اش موزه نیمیکورد.
مایی دایی زُن دی اچینی زیر نویس تیلویزیون هی این دست اون دست میشی و پدر مارو درورد اندی الکی تعارف کورد و یه بایر موز مایی پس رجه د جیر شی اندی بَشه بی یِیمی.
اصل داستان مایی اقا جان دی طفلک تُک بوداشتیبه و هـــــورت بیست و دومین چایی رو میکشی و بعد از هر هورت یه نفس چاق میکورد و با عینک ته استکانی ، ته استکان رو نگاه دبه که تمان گردی یا نه.
مجلس، تازه کرسی ی ی جور گرم گردیبه که
یهو آقاجان جاشی سر د تِلو تِلو خوران راس گردی و با صدای خش دار و رسا انگار لاتی دل یکی اویی ولگه رو وگردانسیه داد بزی :
-- مون بشوم یَک کُـــــش دکنم وگردوم
اعلام خبر مستراح بشی ین یکی از خصوصیات لاینفک مایی اقاجان بَ
آقاجانی همه چی یِ ی قوه بکتیبه ایلا اویی حنجره
شش دانگ کامل موذن زاده تبریزی جور صدا داشت. اندی نود سال این لاتانی دل شول بکشیبه که کدام پدسوخته مونی زمینی عو رو بیگیتیه با حضرت اسرافیل همزاد پنداری میکورد
تازه زوما دی از همه جا بیخبر مَثَل بی ی یمی بَگه مون دی دروم ، بیلانسبت خودشه چُس کورد و وره کولی جور بپرس اویی پیش و بگت:
__پدر جان کجا میخواید تشریف ببرید من ببرمتون!!!!

مایی دایی که به ضرب و زور تا اون موقع آبرو داری کوردیبه انگاری کارد بنگتی اویی قُرتی بیخ.
با صدایی لرزان زومایی دسته ویگیت و بگت:
_هیچی نیست اقا داماد ، شما بفرمایید ، آقاجون یک مقدار ناراحتی مثانه دارند و سپس با صدای آهسته و محجوب
--- باید برن دستشویی
آقاجان آلفرد هیچکاکی گپو کُشاشی کورد و مایی ننه بزرگ زیر لب از عصبانیت فاهش میدا که مــَــرد... کُفته باخوری... بیستا چایی باخوردی... ای کارد باخوره تویی دَله گنداله خیکه.
روی به یالان کورد و مَثَل یواشکی بگت : مون نیمیدانوم این کدام گدا خانه د فورار کوردیه
اون سر دی صغیران همه سر به جیر میخِندی ین و مایی دایی زُن که قفلک بزی بَ بپروس آبرو داری ، آقاجانه یه دست انگله بزی و کریش بکشی بَبَرد.
فلسفه و دلیل اعلام مستراح بشی ین در جمع در هاله یی از ابهام است. حالا  این هیچی،  آقاجان وقتی اعلام کـــُش میکورد همانجا دست به کمربند و قَزَن شولوار میبرد تا ایکه بَرِسه مستراحی دری دم دیگه وقت تالان نگِردی باشه.اگر مملکت دی اچینی مدیریت وقت میکوردون تو بگو گلستان میگردی.
همه ما خوف کوردیم نکنه این تایمر آقاجان خوراب گرده، اخه دایی عزیزی خانه خیلی بزرگ بَ و احتمال این میشی که آقاجان به تایمر خودوشی کیشکه خانه عمل کنه و نرسیده به مستراح خلاصه شولواره جیر کشه.
تازه زوما دی فقط نگاه دبه و کاملا این صحنه ها و خنده ها براش حایز فهم نبود و به تقلید از خنده و تعجب او دی میخندی و تقلید حالات جمع میکورد.
سن تازه زوما و مایی دایی دتر خیلی زیاد بَ. هر جفتشان دی به یک بلوغ فکری برسی بی یَن و همین امر فهم مشترک اوشانه از پدیده های پیش رو پایین میورد.
آدومیزاد تایی وختی که در حال تکوین و شناخت دور و اطراف و زندگی هسه و سنش هله جوعَر نِشیه میتانه به اتفاق دیگران یک آهنگ زندگی قابل فهم با اون سر محالانش بسازه امبا وقتی دو انسان به کمال برسیه همدیگری دیم دِمیکوعون هر شیئ یا امری واحد معنای متفاوتی براشان داره.
یک جوز دار آقاجانیب یک معنی تداعی مینه و دایی و دایی دتریب یک معنی و تازه زوماییب یک معنی ، ولی معنای مشترک برای تازه زوما بیشترین تفاوته داره تا اوشانه.
کُش و اعلام خبری اون دی هم اَچان.
فردای اون شِو آقاجان حکم کورد اورو ویگیرون ببرن طالقان. طالقانی که اوییب هویت معنایی از خاطرات و حس و حال خودش رو داشت و گاها این انجذاب شدید مایه تمسخر و غرولند یالان دی میگردی که اون خرابه خانه یی دل چی چال کوردی این خُنُکی دل میخوا بشی!!!
اقاجانی طالقان با مایی دایی دتری طالقان خیلی توفیر معنا داشت که بواسطه نبود این اشتراک معنا دیگه پاش طالقان د قطع گردی و میشی ین باغ ساوه که اون کُل زومایی تخم و تبار اونجه د میومی.
آقاجان اون خرابه خانه یی دل  معانی تلخ و شیرین خودشه از مفهوم زندگی در قالب خاطرات چال کوردیبه و بیدون اون اچینی شیر بی یال و دم رو میمانُس.
اون خانه یی دیفالان اورو میبَرد به دورانی که ننه اش ذغالی سُماوره اوییب روشون میکورد تا چایی باخوره و بشوعه دمه جاران گندم چینی کنه و یالانیب اون دیفالان فقط دیفالی قدیمی و کهنه بَ که هرچی سنشان جوعر میشی دستاویز خاطره میگردی .خاطراتی که نسل بعد دی درک معنایی از آن نداشتند
آقاجانی پشمله کُته اویی مرحوم کیشکه برارش از چالوس اوییب بیوردیبه.
پایان


✍ نویسنده : حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۰
درجی طالقانی