درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «taleghan» ثبت شده است

نوایِ خوشِ بـُـسّـواُستُن

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۰ ق.ظ

برخی واژگان، آهنگِ بخصوصی دارند

یک نغمه‌ی پنهان در پسِ آوای ظاهریِ تلفظ

آهنگِ یک خاطره

یک شوقِ به جا مانده از قدیم

یک دلخوشی کوچک

مثلاً «بـُـسّـواُستُن» که آهنگِ کوفتنِ سنگ بر لاکِ چوبی مادر را دارد

و بویِ خوشِ «جوزِ خورشتی» که پِی سَر می‌آید!

و رنگِ گرمِ دورِهمی‌های خویشانِ آشنا

 

این روزها کودکانمان از زبانِ مادری چه می‌دانند؟

عشق و شوقِ آمیخته با نوستالژی‌های دیارمان را درک نمی‌کنند!

جوزِ خورشت مادربزرگ را دوست ندارند!

با خویشان غریبه‌اند... سال تا سال، رنگِ صورتِ همچو ماهشان را نمی‌بینند!

 

حالا اگر تو هم مثل من، دل نگرانِ این زبان و فرهنگ رو به احتضاری!

و دغدغه از خود بیگانه شدنِ نسلمان را داری

یک بار دیگر به گویشِ مادری خود برگرد...

بیا اصلاً از صرفِ فعلِ «بـُـسّـواُستُن» شروع کنیم:

بُسّواُستُم، بُسّواُستی، بُسّواُست، بُسّواُستیم، بُسّواُستین، بُسّواُستُن...

نگو که خیالِ باطل می‌سّـُواُم، مُن این دیار و این زُوانِ جوزِ خورشتی جور خوش دارُم!

 

به قلم: سیمرغ

عکس از: عادله میر

بـُـسّـواُستُن = سابیدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۰۸:۴۰
درجی طالقانی

چپاک 8: یال عزیزه، تربیتش عزیزتر

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۵۷ ق.ظ

چپاک تهریف میکُــرد:
این دوره یی یالان ماشالا همه شان حضرت سلیمانی جور پادشاهی مینون و آقــا، ننه دی گِــردی یِنه  هُد هُد حلقه به گوش.
ای خاک جمیع دو عالم دَکُنـُــن  مایی دوره سَرَ که مایی سطح اجتماعی یه کُــلاچه بـُـزی قایُـده دی نَبَ.
الان اگه یالو بَــگِی که کُفت بیگیته چوشموتی سر ابــرو دَره اٍچینی گـُــراز وحشی همچین میا دلچالتی دُل و دِمیقـُرانه آدومه که پِشیمان میگِردی از هرچی زُن ببردون و یال دار گـــِردیَن

امبـــــا چه نیم ؟؟. قِـــدیم تا حال بگُتی یِنه که،،، دِوری طـــِـــوری،،
حالا مایی قُسمت درد و بــلا گِـردی و این آقازادانی قُسمُت دی اربــــابی.
آقایی دست دِ یَک جور کتک میخوردیم
ننه یی دست دَ یَک جور
کوچه یی میان یَک جور
مدرسه یــِو و مدیر و ناظمی دست دَ یَک جور کتک میخوردیم
گَته بُرار و خاخوری دست دِ یَک جور و آقای همساده دی هر وقت مارو میدی فقط یا فاهش میدا یا لَگه میزی
به عبارتی مثلث زندگی ما میگردی: باخوردون.... باخُتُن.... کتک باخوردون.
اگر یک دوربینی همرا مایی دوره رو ضبط میکوردن بالاترین رتبه واژه گان در طول فیلم ، تعلق داشت به :
نکُّـــــــــن.... نکـــــــن
صغیر پُدسسوخته
ذلـــیل مرده
ننه ت بمیـــــــــــــــره و آقات بمیـــره
بیشَـــــــرُف
لانتـــــوری
یِتــــــــیم بُـــــمانی
جیــــــــرو یا همان ( بیا پایین)
و البتع واژه گان مذهبی از قبیل
یا حضرت ابوالفضل
یا ایمام رضای غریب
البته بالاترین  رتبه مربوط بود به نَــکن نَـــکن
واقعا ما چی میکوردیم که این دوره یی یالان نیمینون!!!!
خانه تَش میکشی یِ یم؟
قتل میکوردیم؟
راهزنی میکوردیم؟
سرقت مسلحانه میکوردیم؟
آخه چـــــــــــی میکوردیم ما؟
یه بایره توپ پلاستیکی بَ ، یه خاک وازی بَ ، یه کارتون هادی و هدی و آق بابا بَ که آدوم قبض روح میگردی تُماشا میکورد و یه کیش تفنگ وازی و سگ کُته و گربه کُتانی پِیا کوردون....
این مایی زندگانی بَه...

هنوز نفهمستوم مایی دوره چه علاقه یی به جــَرشی ین از در و دیفال و درخت و این چیان داشتیم
شایدا کتک باخوردون د فورار میکوردیم.
عملا ما جزوی از حیات وحش بودیم و با هر مــــــُـــندل میکروب و ویروس و آبله مرغان و اوریون و سرخکی همرا دی رفیق فاب بی یِ یم.
این دوره روانشناسان میگوعن اگه یالو کتک بزنی اونوقت سرخورده میگرده و دیگه شمایی حرف اویی سر در نیمیشو و گپتانه دا نمیگیره...
خوب ما که انـــدی کتک باخوردیم الان سرخورده آدومیم؟
الان دیوانه ایم؟
الان جانوریم؟
چه بُـــلا داریم؟
ما گو از وقتی اذان مایی گوش بخوانسون همه د کتک باخوردیم ، آیا تربیت نُداریم...؟
مایی آقاجان نود سالشه و یه اخم که مینه ما خِوف مینیم و شولوارمانه خیس مینیم .
این دوره یی آقا ننه هان خودشانی اختیار دستشان در نَـشو ، عیسه یالی کنترل گری  پیشکش
بچه هنوز پستانک دهنش میسوُجه و کلامش اچینی حکم حکومتی رو میمانه.
چند وقت پیشان مایی خواخور زا مونه میگو دایی
--- جان دایی.. بله؟
شما وقتی مونی هم سند و سال بودی حتما خیلی بدبخت بودید که اونوقت موبایل و تبلت و پلی استیشن نداشتید ، آره ؟
بگتم آره دایی جان.... ولی الان خیلی بدبخت تر هستیم که شمایی گیر دکتیم..
خوب الان این یال لگه نیمیخوا؟
یه شپاتی اون بَل بَل  گوششی بیخ نیمیخوا؟
صغیر رو هیچی نَگِی ی درسته میسُراوانـُه آدومه.
اون لا بِشی بی یَم عروسی و مایی عزیز رفیقی بچه مونه بگت عمو عمو ...
جان عمو...؟
تو قدت بلند هست تورو خدا منو دوش گیر مثلا تو خـــر هستی و من سوارت بشم
بگتم پدسّوخته صغیر، خـــر اون باباته که تورو پس درنگتیه .خر اون آقاته تورِ تربیت یاد بُدایه و تو دی اویی قشنگه خر کره هسّی . حالا یه جُفت بزن عمو ببینه... آفرین
الان این صِغیــری دهنه فلفل هندی دکوردون جایز نیه؟
القصه که مایی دوره و این دوره خیلی توفیر مینه .. اون دوره گَت ترانی دست د کتک میخوردیم و این دوره یالانی دست د و انگار که کتک باخوردون مایی پیشانی نوشت هسه.

 

نوشتار فوق یک طنز اجتماعی بود و پرواضـح است که نه تنبیه بدنی در آن زمان صحیح و جایز بود و نه بی قیدی ها و چهارچوبهای تربیتی این دوران
در پایان ، این نوشتار طنز را به کلامی زرین از استاد شهید مطهری مزین میکنم که میفرماید :
یکی از بزرگترین عواملی  که موجب افت فرهنگی و انحطاط تربیتی و ناهنجاریهای اخلاقی و عقب ماندگیها اجتماعی در سطح جامعه میشود چیزی نیست جز مصیبت نازپروردگی نسل جوان آن جامعه

نوشته: حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۰۹:۵۷
درجی طالقانی

درباره زرشک...

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۵۴ ب.ظ

همه چیز با این سوال شروع شد:

در عکس چه می‌بینند؟

⬛️ شاعران: درختی در آستانه فصلی سرد 🤕🤒

🟥 عاشقان: شوریدگی سرخ پاییز 🥰😘

 🟧طالقانیان: زرشک بوته 😍🤗

 🟨مُن: ترش آش 😛😋
              دله خیک دی خودتانین!

عکس از: دکتر سعید ملک کیانی

 

بعد عکسِ زرشک بوته بَ که باریدن گرفت با این پیغُم که: دَله خیک! آن آشی که تو هوسشه کُردی، با این زرشک درست میبو.

 

 

این دی عکس نارسش هسته:

 

بانو لیلا سادات رسول از روستای ورکش طالقان هم عکس «عکس زرشک آشِ خوآر بَپُت» را بَرساند:

 

استاد فلاحی دی سریع دست به کار گِردی با سرودن این شعر:

شعر بوته زرشک

ای یادگار کوه            از سالیان دور

ای آشیان پرنده         به هنگامِ برف             ای رنگِ خون

پیرانِ این دیار           با تو چه آشنا

ای بوته‌ی امید          رخسار سرخ تو            دستانِ مادرم...

شعر از استاد فرشید فلاحی روستای کولج طالقان

 

و حُسن ختام ما:

طرز تهیه زرشک آش

ابتدا لوبیا (قرمز یا چیتی) که از قبل خیس کرده را می‌پزیم. بعد عدس را اضافه می‌کنیم. کمی که پخت، مغز گردو، کشمش و آلوچه خشک را می‌ریزیم. اینها که یک جوش خوردند، نوبت ریختن سبزی آش است. بعد هم رشته‌ها را می‌ریزیم.

چغندر خُرد شده را جداگانه می‌پزیم. (یا اول می‌پزیم و بعد خُرد می‌کنیم که این جوری راحت تر هم هست).برای درست کردن آب زرشک هم، زرشک سیاه کوهی را می‌جوشانیم و بعد صاف می‌کنیم.

وقتی آش کاملاً پخت، لبوی خُرد شده و آب زرشک را به همراه سیرداغ، نعناع داغ و پیاز داغ اضافه می‌کنیم اینک آش ما آماده است.

عکس زیر از بانو مرضیه نعمتی روستای خچیره طالقان

با سپاس از کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۴
درجی طالقانی

ترتیب مرتفع‌ترین روستاهای طالقان جان

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۱ ب.ظ

 

شمالی‌ترین روستا: اسفاران                   جنوبی‌ترین روستا: اورازان

شرقی‌ترین روستا: گراب             غربی‌ترین روستا: پرگه

وسط‌ترین روستا: گزینان (جزینان)

بلندترین (مرتفع‌ترین) روستا: آسکان              پایین‌ترین (کم ارتفاع‌ترین) روستا: کلارود

 

اقامت‌گاه‌های مهم طالقان که در حقیقت روستا نیستند:

آیین کلایه، شریف کلایه، کمپ سنگبن، لات پردسر (یا همان روستای ایستا/ترک آباد/منتظران)، شهرک مهستان، میان بیشه، زرعکان، سفید گوران، کیامحله، سیف بنه و محسن آباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۴:۰۱
درجی طالقانی

سیاسُت

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

سیاسُت چی هسته؟ 🤔🤫🤥

 

پی‌یَر: پُسروم میخام بوشوم تی ای بَ خاستوگاری!
پُسر: زُن نیمیخام 😡
پی‌یَر: اگه بیل گیتسی دختر باشو چی؟
پُسر: اوکی حلَه! 😊

 

پی‌یَر بَش بیل گیتسی لَپ: بیامَم دختَرُتَ پُسرومی بَ خاستُگاری کُنوم .
بیل گیتیس: نه، هانمیدمُش، شرمُندَه 😠
پی‌یَر: خود دانی، وِلی پُسروم مُعاوُنَ یو اِس بانک هستَه 😊
بیل گیتس: خا... اوکی حلَه 😁


پی‌یَر بَش یو اِس بانکی رئیسی وَر و بوگوت: میتانین مُنی پُسرَ اُستُخدام کُنین و اونه پستَ مُعاوُنُت هادِیْن؟
رئیس: چُ خوش اُشتُها! نه که نمی‌بو!
😠

پی‌یَر: آخه مُنی پُسر بیل گیتسی زاما هستَه 😊
رئیس: تصدقت گردُم آقاجان، اوکی حله 😁
اینه میگون سیاسُت، 😳 حَلا بینیشین تُلُگرام و لاینی میان ٫ ودیگرانی بَ جوک بُسازین٫٫٫😒

 

با سپاس از آقای شهرام صادقیان، مدیر کانال اصیل طالقانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۲:۰۳
درجی طالقانی

جوره یا چوره

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۶ ق.ظ

یک کلمه طالقانی: جورَه یا چورَه
که جمع آن می‌شود: جوران یا چوران

به معنایِ: جوجه، جوجه‌ها

 

 

ماشالله کُرگمان چندی جوره (جوجه) داره!

جوره رِ بیاردیه پیک نیک، آب و هواشان عَوُض گرده.
اِی امان الان بِدی چند تا گته جوره همسایه بیامیه وچانشی دانه رِ دَرَه میخوره.
عصبانی گردیه، پَرانشه پوش بُدایه که اونانه دُِندِک (نوک) بَزَنه که وَچانشی دانه رِ ناخوره.

 

متن تصویر از بانو مهری بهزادی (روستای وِشته)

با سپاس از بانو پروانه جوکار و آقای شهرام صادقیان

کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۱:۴۶
درجی طالقانی

نمایُشی برای اتمامِ باران

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ

 

این خداجان دی به کُدامان ساز و نازِ ما بَرُخصه؟

یه زمان، واران می‌خواییم و هِی دعا ثنا مینیم تا واران بیا، یه زمان دی میگیم وَسَه، سر تا گوشمانه اِاُو بیگیت و سقفمان رُندُک مینه!

خلاصه که این عزیزِ طالقانی میان، هامون طور که رسمی به نامِ چَمچه گُلینک داریم (آیین باران خواهی، کلیک) یه نُمایش وازی دی داریم برای اینکه باران بند بیا.

به این صورت که اون قِدیمان رَسم بَ وقتی چند هفته پشت سر هم بارندگی بَ و شبانه روزی باران، مردمه آسی می‌کُرد، فرزند اول خانواده، به رسم سنت، یه چندتا لباس و وسایلِشه وِمیگیت و اَککّلی قهر می‌کُرد تا به قولی از دستِ این آب و هوایِ روستاشان، فُرار و به جای بهتری کوچ کنه. (آخه کجا بهتر از طالقان، عزیز جان؟)

بعد همسایه‌ها اویی راهی سرِ میگیتُن و مانع بشیَن می‌بیَن و او ر میگوتُن: نَشو.. این واران دی قول هامیدی قطع گرده!

معمولاً دی این قهر نمایشی که یک جور دُعا کردن به درگاه خدا و ارتباط بیگیتن با مامِ طبیعت بَ، جواب میدا و واران بند میامه.

برای دیدن نمایش این رسم، روی لینک زیر کلیک کنید.

دریافت و دیدن کلیک

 

رسم ذکر شده برگرفته از کانال گروه دنبلیدی‌ها می‌باشد.

فیلم از: آقای رحمان سردشتی (با بازی خانمها: زرحال ذوقی، صدیقه شجاعی و خطیبه سردشتی)

عکس از: کانال شورای اسلامی و دهیاری دنبلید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۹ ، ۱۲:۳۸
درجی طالقانی

چهار دوره زندگی

چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۱۲ ق.ظ

کوچه د جَر می‌شی‌یَم که صُداشانِ بُشنواُستی‌یَم...

اُجتماعِ عصر گاهی پیرمردکانِ روستا، در میدان‌گاهی میان مَحله...

کَب رَحیم مثل همیشه مِنبر بشی بَ و میگوت:

آدومی‌زادی عمر، چاهار دوره داره:

اَوُّل دوره‌ی، به اُصطُلاحِ این شهریان، ژُسته!

جوانکانِ مِینی کو هَمُش قِر و فِری پِی دَرون و هرجا میشُن ژُست مِی‌رُن و فقط خودشان خودشانی‌ب نظر میا!

دویِّم دوره‌ی قُسطه! که با زُن بَبُردُن و شوعَر کُردُن شروع میبو و تا جان دَره جان‌کَنُش مینی، بَلکَم این قسطانه بُتانی هادی‌یِی. اینی دوره تا چُل، چلوپِنج اُدامه داره.

سُویُّم دوره‌ی تُسته! البت قِدیمان یه نیمچه دوره‌ی تُست یالان داشتُن و آن دی به خاطر کُنکوور بَ ولی دوره‌ی تُست اصلی از دهه پِنجاهِ عُمر شروع میبو. حُکماً بُشنواُستی‌یِین کو میگوئَن:

سُن که بَرسی به پِنجا.... فُشار میا بُ صَد جا

این هامون دوره‌ی تُسته که درد و مرضان شروع میبو و اسیر و اَبیر دستِ دُگتوران میبی و هُزارتا تُست و آزُمایش و عَسک و کُفت و زهرِ مار تو دِ هامیگیرُن و آخُرُش دی دوا درمانشان هیچ اُفاقه نمینه و مِینی کو فقط نازنین پولانته نار بُدایی و بس!

کَب رحیمی گَپان که به اینجه برسی، سُکوت اُختیار کُرد و نُگاهشه بَرُساند تا لوخته دار و درختانی که به اُنتظار مرگِ زُمُستانی اُستا بی‌یَن!

مَش صفر یه جَختی جاشی سَر تُکان باخورد و بگوت: خا میگوتی... بعدِ دورانِ ژُست و قُسط و تُست، دوره چاهارُم چی میبو؟

کَب رحیم آهی بَکشی بگوت: آن دی می‌گَرده دوره‌ی فُس! وقتی فُست در میشو و به فُس فُس میکوئی و فُس فُس کُنان این آخرین روزانِ عُمرِ سر مینی تا پیمانُت پُر گرده!

 

اینانه که بگوت، تازه چُشمش به مُن بَکَت و با یه نُگاهِ معنادار اُضافه کُرد: به هر حال، چرخُشِ دوران هرچی هسته... زُرنگِ آدُم اونیه کو منتظرِ این و آن نُمانه و از هِمین دَم و نفُسی که دَره لُذت بَبُره و خوش باشه!

 

آها عِزیزجان

دَمِ غِنیمت بُدار... ما بَقیش دستِ خدا و چرخُشِ روزگاره.

 

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

عکس از: سید هادی عمادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۱۰:۱۲
درجی طالقانی

نفرین - قسمت دوم

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ق.ظ

در قسمت قبل، تعدادی از ناسزاها و نفرین‌ها را با هم مرور کردیم. نکته مهم در آن بود که این نفرین‌ها بسیار تند و شدید هستند و استفاده از آنها چه به صورت جدی یا شوخی، کارِ درستی نیست.

اما گاهی در مکالمات، وضعی پیش می‌آید که ناچار بایست یک واژه ناسزاگونه به کار برد تا به قول معروف، دلِ آدم خنک شود یا حرصش خالی گردد و حتی لُبِّ مطلب رسانده شود.

گویشِ طالقانی ما برای این وضعیت، راه چاره‌ای دارد که بسیار هوشمندانه و ظریف است: استفاده از واژگان به ظاهر بد و بیراه گونه که وقتی با نَهیب گفته می‌شوند، حرص آدمی را خالی می‌کنند اما در باطن و معنا، دعایی و خیرخواهانه هستند.

بعضی از این واژگان عبارتند از:  

  • پی‌یَر صلواتی: معنای آن واضح است: پدر صلواتی.
  • سَرِ خور: یعنی کسی که سر دیگران را می‌خورد که کنایه‌ایست از آدمی که عمر دراز دارد و مرگِ بقیه را می‌بیند. پس اطلاقِ سرِ خور به یک فرد یعنی آرزوی دراز بودن عمر او را داشتن.
  • جوان نَمُرد و ذلیل نَمُرد: یعنی الهی در جوانی نمیری و عمرِ طولانی کنی و به پیری برسی. یا در ذلت و خواری نمیری.
  • خاک سَرِ مُرده: به جای گفتنِ خاک سرِ خودت از خاک سَرِ مرده استفاده می‌کنند. چون به هرحال خاک بر سر مرده‌ها هست و اتفاقاً همین خاک، مأمن و پناهگاهی برای اموات است برای در امان ماندن از آسیب‌هایی نظیر حمله حیوانات وحشی، پس ناسزایی برای مرده‌ها محسوب نمی‌شود.
  • تَش به کَله: توجه کنید که کَله به معنایِ اجاق سنگی است نه کَلّه به معنایِ سر. کَله‌ی تَش دار و روشن در طالقانی، استعاره‌ایست به جریان داشتنِ زندگی در یک خانه و سر و سامان داشتن اهلِ آن خانه، چیزی شبیه چراغ روشن. پس تَش به کَله یعنی الهی که زندگی‌ات رونق داشته باشد و خودت سروسامان داشته باشی.

آرزوی داشتن همسر و فرزند و کار و رونقِ زندگی، همگی در این اصطلاح مُستَتِر است. اصطلاح قشنگی است، خیلی از آن استفاده کنید.

  • روحُتی کَک بَسوجه: کَک موجود آزاردهنده‌ایست و کَکِ روح هم یعنی آنچه باعث آزارِ روح و روان توست. پس روحُتی کَک بَسوجه یعنی آرزویِ از بین رفتنِ آنچه روانِ تو را می‌آزارد.

 

در آخر اینکه: با هم مهربان و مودب و در حق هم، مُنصف، مُنعطف و خیرخواه باشیم

 

تهیه کننده: سیده مریم قادری

تصویر اصلی کارتون از: خبرآنلاین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۵۶
درجی طالقانی

نفرین - قسمت اول

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ق.ظ

نفرین‌ها و ناسزاهایِ بدخواهانه، قسمت مهمی از یک زبان هستند که بازتاب روح و خصلت درونی مردمانِ صاحب آن زبانند. مثلاً در یک زبانی که نفرین‌ها برپایه مسائل اقتصادی است، نشانگر آن است که مردم آن دیار، به مادیات اهمیت زیادی می‌دهند.

زبان گویشی طالقانی نیز خالی از این ناسزاها نیست هرچند که استفاده از آنها، رواجِ زیادی ندارد و در مواردی محدود، می‌توان آنها را شنید که در بسیاری از این موارد هم، کاربرد ناسزاها، جنبه طنز و شوخی دارد و جدیتی بدخواهانه در آن، موجود نمی‌باشد.

پایه اصلی نفرین‌های زبانِ طالقانی، مرگ خواهی است و این نشان می‌دهد که مردمانِ دیارِ طالقان، به مسأله حیات و زندگی، نگاهِ مثبتی دارند و زندگی در نظر ایشان، ارزشمند و قابل احترام است.

 

 

در ادامه چند واژه متداول از این دسته واژگان را با هم بررسی می‌کنیم. ضمیر مورد استفاده ما در این متن، برای این ناسزاها تماماً سوم شخص است و نیتمان رسیدن این ناسزاها به روحِ گور به گوره صدّام، قاتل و شریکِ قتلِ هزاران لاله به خون خفته میهن‌مان است!

  • لَته سَر بَشورُن یا تخته‌ای سَر بَشورُن: یعنی الهی روی سنگ یا تخته مرده شور خانه شسته شود!
  • دل درد بمُرد یا دردِ سَر بمُرد: یعنی الهی از دردِ دل یا سر بمیرد!
  • یِتیم بُماند: یعنی یتیم و بی‌کس و کار شدن.
  • خانه خـَُراب: یعنی الهی خانه و سامان او ویران شود.
  • کوفه گَرده یا وِی‌ران گَرده: وقتی به مکان یا خانه‌ای این دو اصطلاح را بگویند، یعنی آرزو کردند که این مکان یا خانه، خراب و ویران شود!
  • وَراکوئی یا پَساکوئی: یعنی الهی وَر بیُفتی صدام (از بین بروی) یا پَس بیُفتی صدام (بمیری)!
  • جِزلاغ گرده: یعنی الهی بسوزد (هم سوختن ظاهری و هم سوختن دل و روح) که معادل فارسی آن: جِزّ جگر زدن است!
  • کفن کُلاه یا کفن ریش: یعنی الهی کُلاه (که بیشتر استعاره از سَر است) یا ریش او را در کفن کنند! البته «کفن کُلاه» می‌تواند به معنای درخواست تمام شدن اقتدار و سرافرازی یک فرد نیز باشد. به عبارتی دیگر الهی از اعتبار و بزرگی بیفتد!
  • تَش بیگیته ریش یا تَش بیگیته کُلاه یا تَش بیگیته دامان: یعنی الهی آتش به ریش یا کلاه یا دامان کسی بیفتد! که می‌تواند کنایه از در جهنم سوختن آن آدم باشد!
  • روحُش تَشاگیره: الهی روح و روانش آتش بگیرد! می‌تواند هم به فرد مُرده و هم زنده اِطلاق شود.
  • لال بُمُرد: الهی لال بمیرد و حتی امکانِ ناله کردن یا صحبت (نصیحت و وصیت) در زمانِ مردن را نداشته باشد!
  • پیچه بخورد:

توضیح: قدیم‌ها در مراسم کفن و دفن، لقمه‌هایی که یا نان و پنیر بود یا نان و حلوا، آماده می‌کردند و به کسانی که برای تشییع آمده بودند، می‌دادند. چیزی شبیه حلوایِ پیش خاک خیراتی، که به این لقمه‌ها «پیچه» می‌گفتند.

پس پیچه بخورد یعنی الهی خیراتیِ مردنش را بخورند.

معادل فارسی آن: الهی حلواشو بخورند!

  • گُلِ کَت: یعنی در گِل افتاده! که همان استعاره از در خاکِ گور شدن است.

گاهی در ابتدای این اصطلاح، واژه نام یا جان هم آورده می‌شود. «نام گُل کَت» یا «جان گُل کَت» یعنی اسمت را رویِ گِل و شُل بنویسند که باز هم به معنایِ همان درخواست در گور شدن فرد است.

  • خاکان سَرُش یا حِصیران سَرُش: یعنی الهی خاک بر سرش که می‌تواند هم درخواستِ بچارگی و هم درخواستِ مردنِ کسی باشد. چون خاک بر سَر شدن، در مقیاس کوچک، بدبخت شدن است و در مقیاس بزرگتر و جدی‌تر، همان مُردن.
  • نَنُش بمیره یا آقاش بمیره یا وَچّـُش (یالُش) بمیره: این دیگه خیلی نفرین تندیه. معناش هم واضحه، درخواست مردن عزیزانِ یک نفر را کردن!
  • دربَسته یا در پیش کُورد:

توضیح: درِ خانه‌ای که همه اعضای آن بسته شده و وارثی ندارد، همیشه بسته خواهد ماند و مخروبه خواهد شد.

پس این اصطلاح به معنای آن است که الهی در خانه‌شان بسته بماند و همه اعضای خانواده‌اش بمیرند!

توضیح دوم: گاهی به ادامه این اصطلاح یک کلمه «کُته» به معنایِ توله‌ی حیوانات هم اضافه و می‌شود: «دربسته‌ای کُته» یعنی بچه آن خانه‌ای که همه اعضای آن مرده‌اند. چون واژه «کُته» خود خطاب بسیار نامودبانه‌ای به یک انسان است، این ناسزا در اوجِ بدخواهی و تحقیر یک آدم قرار می‌گیرد. خواهش می‌کنیم هیچوقت از آن استفاده نکنید.

 

    ادامه دارد...

با سپاس از آقای فرامرز عقبایی، اهل روستای گزینان طالقان

تهیه کننده: سیده مریم قادری

عکسِ اصلی کارتون از: آقای محمد علی رجبی - تسنیم

_________________________________

نظرات دوستان:

mail خانم زری مهرانی (از روستایِ مهران) نوشتند:

چند تا نفرین به گویش مهران براتون بگم

  • پیش‌تر مرده جیت تر شی
  • نوم گل کت
  • لتی سر بشورن
  • روحش بسوجه
  • یا تش بیته روح
  • کفن دپیت

البته شبیه به هم هستند در معنا و فقط شاید کمی در تلفظ متفاوت باشند.

 

mail  آقای شهرام صادقیان (از شهرک طالقان) اضافه کردند اصطلاحات زیر را:

  • کمر بیل بُخورد
  • اُشنامَه دوکورد (به معنایِ مرده شورش را ببرند)
  • مُرده شور بَبُرد
  • در بدر بُماند
  • جان سروُشت بُماند (به معنای اجل بَرسی)
  • پَر پَر بَزونی
  • شب غریبَ تو بُخوروم
  • گور بگور گردی
  • اُجاق کور بُمانی
  • سیفید چُشم
  • عُزراییل بَبُردی
  • ییتیم ییسیر بُمانی

همچنین برخی دیگر از طالقانی نفرینان:

  • خِیر نِی‌نی
  • گور به گور گردی
  • بُلا بیگیری
  • سیا بَخت گردی
  • زیمینَ گرم باخوری
  • نَفَسُت یا جانُت درآ
  • بی پی‌یَر بُمانی
  • کفنُت کُنون
  • لالِ تُک بُمانی

 

mail  خانم مهری بهزادی (از روستای وِشته) هم به اصطلاح  بَلمِ ریش اشاره کرده‌اند.

 

mail  استاد فرشید فلاحی (از روستای کولَج) تکمیل کردند با اصطلاحات زیر:

 

با سپاس از تمامی عزیزان همراه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۱۱:۵۸
درجی طالقانی