درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادش بخیر» ثبت شده است

کاهگل (گُِلِ بام)

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ق.ظ

کاهگل یکی از ملاتهایی است که در معماری ایران، به کار می‌رود.

ما هم در طالقان، برای ساختن خانه های روستایی، از آن استفاده می کردیم.

این ملات ترکیبی است از خاک رُس و کاه که عمدتاَ برای اَندود کردن سقف‌ها و دیوارها به کار می‌رود. به دلیل وجود کاه، مقاومت نسبی پیدا کرده و جلوی ترکیدگی آن گرفته می‌شود. از سوی دیگر عایق خوبی برای جلوگیری از انتقال حرارت است.

 

برای ساختن گل کاهگل تا حد امکان از خاک رُس استفاده می‌کنند. پیش از این که خاک را آب بدهند، آن را با کاه به خوبی می‌آمیزند و به شکل تپه کوچکی در می‌آورند، میان آن را گود می‌کنند و داخل آن به نرمی آب می‌ریزند، خاک و کاه را با آب می‌اندازند تا در آب گل، زردی کاه نمودار شود، سپس خمیر را مالش می‌دهند و به تدریج کاهگل ساخته می‌شود.

 

امروزه و با ورود مصالح جدید در شهرسازی و ساختمانسازی، دیگر کمتر کسی از این ملات استفاده می کند اما در مناطق روستایی، هنوز هم ساختمانها و خانه های کاهگلی سرپا و قابل استفاده، موجود هستند.

 

🔸 مزایای کاهگل

قشر کاهگل عایق است؛ گرما و سرما از آن عبور نمی کند؛ (لذا در مصرف سوخت صرفه جویی می شود) باران در پوشش های گنبدی و سقف های طاقی آن نشست نمی کند؛ همهمه کوچه ها و بازار ها در آن گم می شود و لازم به توضیح نیست که گرد آمدن خواص این چند عایق در یک ماده به ندرت دیده شده است.

 

کاهگل ارزان است. کاه در اغلب شهر های ایران به فراوانی یافت می شود. قیمت خروار آن ناچیز است؛ و با این مقدار، کاه، سطوح بزرگی از اندود گل را مسلح می کند.

 

کاهگل را هر کس می تواند بسازد و ماوای خود را با آن بپوشاند و حفظ کند. اندود کاهگل آسان کشیده می شود. آدمی با یک دست خمیر آن را بر می دارد و بر روی سطح دلخواه پهن می کند. در این مورد حتی به کار بردن ماله در کشیدن آن روی سطوح، نشانی از امکانات صاحبخانه است.

 

کاهگل مانند خمیر نرمی بر هر حجمی پوشانیده می شود و در این مورد، معماران حداکثر استفاده را نموده و توانسته اند برای شهر های ایرانی میراث ارزنده ای از حجم های جالب به جا گذارند. گرچه کاهگل به سهولت و ارزانی به دست می آید لکن به علت خواص فوق العاده ای که نیز دارد، به صورت متن شهر های ایرانی در آمده و به بنایی قدم گذاشته است؛ به کلبه بی بضاعتان یا اعیان نشین ها، به کوره ها، به بازار ها، به حمام ها، به تکیه ها و بالاخره به مسجد ها. و همه این ساختمان های شهر، با کوچه هایی که میان دیوار های کاهگلی می دود به هم مربوط می شود.

 

کاهگل با توجه به میزان و نوع موادی که در خود دارد، استقامت بالایی دارد. هرچند شاید در مناطقی که پیوسته باران های شدید می بارد به مشکلاتی بر بخورد؛ نه به این معنا که دیوار یا سقف بریزد! بلکه تنها نیاز به تعمیر زودهنگام پیدا می کند که آن هم کار ساده ای است.

 

دیوار کاهگلی زیباست! خصوصا اگر با شاخ و برگ های درختان ترکیب شود. از دل طبیعت است و جان را صفا می دهد. اگر آبی روی آن بپاشید تا بوی خاک رس تازه همه جا را فرا بگیرد؛ خصوصا اگر دیوار با خمیر سرخ پوشانده شده و بعد نقش های تزیینی روی آن حکاکی شود.

 

🔸 عیب یک دیوار کاهگلی

دیوار کاهگلی را نمی توان شست! نمی توانید یک دیوار کاهگلی سنتی داشته باشید، بعد با هزارجور ماده ی شوینده ی مدرن، آن را بشویید، دستمال بکشید و گردگیری کنید! راه تمیز کردن دیوار کاهگلی پاشیدن مقداری آب با افشانه به آن است که با این کار بوی کوچه-باغ های روستا در خانه می پیچد.

 

از گذشته های دور درطالقان و الموت، از اوایل فصل پاییز، برای تعمیر خانه های خشتی به ویژه پشت بام ها از ملات کاهگِل (گل بام) استفاده می کردند.

 

با سپاس از خانم قادری و آقایان سید عباس هاشمی یرکی و مسعود فتاحی

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۶ ، ۰۸:۲۴
درجی طالقانی

دفاع مقدس از زبان یک نوجوان امروزی

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۵ ق.ظ

آخرین روز شهریور بَه.

تابستان تمام گرسته بَه و وَچان دی همه دَبن آماده میگرستن تا فردا صبح بشون مدرسه. اون موقان تلگرام و اینترنت و این چیزان دَنبه. یه خوردا رادیو یا سیاه سیفید تلوزون بَه که مردم اونانی میان میفهمستن دنیا چی میگذره.

اوضاع آرام بَه تا اینکه همان‌ روز، رادیو و تِلوزونی میان بوگوتن که صدامِ گور به گور، بیامی ایرانه بمب بِزیه. همه ای دل یهو جیر کَت. وَچان دی خیلی بترسین.

همان روزی فردا، جوانان گروه گروه میشن مرزانی سر تا با صدامی سربازان بجنگن.

چه رشید جوانانی که جنگی میان پرپر گرستن‌ و نیَشتان دشمن یه وجه از ایرانی خاکه بیگیره.


امروز سی و هفت سال اون بد روزان دِ میگذره و هنوز دی هممان شهیدانی مدیونیم.


◻️هفته دفاع مقدس گرامی باد◻️

✍️نیلوفرسادات سیدعلیخانی، سنگبُن



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۵
درجی طالقانی

زندگی روستایی: مرغ و خروس

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۱۱ ب.ظ


🎑 زندگی روستایی


قِدیمان در هر خانه ای، حیوان دَبه
حیوانات اهلی و مفید
مثلاً گربه و کَفتر و گو و میش.
که در دینمان دی به نگهداری از آنان در خانه، خیلی سفارش گردیه.
احادیثی داریم که پیامبر اکرم، صل الله علیه و آله، فرمایش کُردُن: «هرگاه صدای خروسی را شنیدید، بدانید که او فرشته‌ای را دیده است، پس از خدا طلب حاجت نمایید.»
و نیز «بودن گوسفند در خانه باعث می‌شود که هفتاد در فقر از بین برود.»
همینطور این یکی: « بودن گوسفند در خانه باعث برکت می‌شود و همچنین بودن گربه هم »
و یا امام کاظم علیه السلام که سفارش کُردُن: «خانه‌تان را از سه چیز خالی نگه ندارید که آن‌ها خانه را آباد می‌نمایند: 1- گربه 2- کبوتر 3- خروس»

از جمله این حیوانان، خروس بَ. خروس اوشانی ب کارِ ساعت و رادیو ر میکُرد و زمانِ نماز و عبادته به آدمان یادآوری میکُرد.
کنار خروس، چندتا کُرگ و جوجه دی دَبه. که خودشانیب زمینانی میان چنگ و چول میکُردُن و از بُمانده خوراکیان و خُوردِ ریز سفره و ایزار، تغذیه میکُردُن. به همین راحتی و بی خرج و بَرج اضافه، مرغانه و بعضاً گوشت سفید خانه دی تأمین می گردی.
همینطور از پر این ماکیان، بالش و مُتکا دُرُست میکُردُن و برای وَچان دی وجودشان، یه سرگرمی و وازی بَ.

ای خوشا به حال آن قِدیمان و قِدیمیان و قشنگه خروسشان


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

ایزار: سفره
مرغانه: تخم مرغ
کُرگ: مرغ


تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۱
درجی طالقانی

ظرف ملامینی

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۵۸ ب.ظ



ای جان... قِدیمی ظَرفان... گل داره ملامینان...
یادُش بخیر

#یادت_میا_قدیمان_چندی_باحال_بَ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۸
درجی طالقانی

دور دور

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۵۵ ب.ظ


اینه کی یادشه؟
یادش بخیر، من یکی از همینان داشتم، ما واش دَمیوَستایم اینانی سر
 وقتی اینی همراه میشیِیم کوچه گلان، انگار بنزی همراه دور دور مینیم😂😂😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۵۵
درجی طالقانی

یاد باد، آن روزگاران یاد باد

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ق.ظ

🔻 به گویش بایزرودی (گته دهی)

یاد اون روزون بخیر..
وچه بیه می
مَردسه د آمبیه می، کیف و کتاب و دفتر دیم دیه بیه می، ایونی دله، یک لواشه با یک کمی پندیره  دورنه کنمبیه می، دکفمبیه می کَر و کوچه.
این داری بن، اون کری بن، یک رزین کیش امی دست دبیه، یا زنمبیه می جوزداره، جوز جیرکنمبیه می یا بیچاره میشکاوونه کوشمبیه می.
هیچ نگرونی نداشته می. غروب دی آمبیه می کت و کار بکت بیهوش بمبیه می خسم بیه می، اچین بو صدساله بمرده می.
همه فامیلون هدی ور دبیه می، این کت ببا و مما، اون کت ببا و مما..
خالک ..عمه...عامو...دایه....
همه چی، همه کس داشته می...
اسا شهری دله ....یک آپارتمونی دله....
کَکی جور « بود بود» کنه می.. بی کس، افسرده، خونه دمدخوشت، این ور دیفار، اون ور دیفار.....هیچ هیچ........

↩️ آریوبرزن کیان - گته ده

          🍂____ طالقانی درجی ____🍃

🔻 برگردان متن به فارسی

متن زیبایی بود از آقای کیان، با گویش بایزرودی (گته دهی). این متن دو تا اصطلاح خیلی قشنگ داره:
یکیش کلمه «دورنه» است به معنای لقمه بزرگ یا همون قازی (گازی)
یکیش «بود بود» که ترجمه تحت لفظیش خیلی سخته و به قولی باید درکش کرد. اصطلاحیه برای وقتی کسی در تنهایی خودشو بغل میگیره! یا مثلاً از سرما میلرزه.

متن رو برگردان آزاد می کنیم به فارسی، تا همه عزیزان معنی اون رو دریافت کنند.

یاد اون روزا بخیر
بچه بودم، از مدرسه میومدم، کیف و کتاب و دفترو یه گوشه مینداختم و میومدم تو ایوون، یه نون لواش رو لقمه میکردم با یه کم پنیر، دستم می گرفتم و میومدم تو کوچه.

زیر این درخت، پای اون برزن، یه تفنگ کشی هم دستم، یا میزدم به درخت گردو، تا گردوهاش بریزه، یا میزدم به بیچاره گنجشکها!

هیچ استرس و نگرانی نبود. غروبم میومدم اونقدر از کت و کول افتاده و خسته بودم که یه جوری میخوابم، انگار که صد ساله مُردم.

همه فامیلا کنار هم بودن... پدربزرگ مادربزرگا، خاله عمه، عمو، دایی
همه، همه جور فامیل و کس و کاری داشتند.

حالا تو شهرها... تو یه قوطی کبریتی که اسمش خونه و آپارتمانه! همه مثل کَک «بود بود» می کنن، همه غمگین و تنها و افسرده... خونه شده چهارتا خشت خالی... این ور دیوار اون ور دیوار
بی کَس و همدم!
خدا به بچه هامون رحم کنه !

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۳۵
درجی طالقانی

شعر روستا

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۱۳ ق.ظ

به نام آن خدای مهربانم                        تی ب من این حکایت را میخوانم
گله ای دارم عزیز راه دورم                     گمون داری که من سنگ صبورم
عجب دارم ز دست این زمانه                 که گه یار، گهی نامهربانه
قدیمون مردمی دل با صفا بَ                 به لطف و مهربانی آشنا بَ
جوانان در پی کار زراعت                        زناکان آبرو دار قناعت
بیَن مردم همه راضی به قسمت            زمینان سبز از باران رحمت
نجابت بَل میزه سرخ دیمان                   قناعت جیر می کَت پاره جیفان
به سفره گر نداشتن لقمه نانی             ولی دل د می کردن شادمانی
دلم کردی هوای اون قدیمان                  دری کندا منیشتن سرخ دیمان
دری پیش او و جارو میکردون                 می شن مالانی چی دی میکردون



جای چشم وهمچشمی خوشدلی بَ    به جای گچ دیواران کاه گلی بَ
کوفای واش تن هامیدا ارا داسه             وچان با حَظ میخوردن جو کلاسه
سری صبح پا می اسان از زن و مرد        نبه هیچ آدمی بی عار و بی درد
ترکتور یا که ماشینی نداشتن                زمینانه گوی همراه میکاشتن
قدیمان هر کسی کاری بلد بَ                میان مردمان روزی رصد بَ
ز گو گلبانی و گوسفند چرانی                ز پالان دوجی و تعزیه خوانی
یکی او یار و دیگر چاروادار بَ                  تفنگچی به یکی اهل شکار بَ
یکی خشت زن یکی دی گیوه دوز بَ       یکی کهنه گیوانی دور دوز بَ
یکی استای نعل و میخ طویله                یکی کلاس می پت زرد کاجیله
زمستانان بساط کرسی جور بَ              اگه چو دنبه گمره وفور بَ
دم عیدی به شور و شادمانی                میکرد عباسعلی نوروز خوانی




بهار وقتی علوفه کم می آردن                ز صحرا چایر و منجر می آردن
دیگه اون گو بمرد و واره بواُسی              قدیمی راه و رسم کم کم دگردی
به جای واش چینی و گون بار                 میشون شرکت جوانان بر سر کار
چشمه او گرسی بسته بندی                نمی دانی بنالی یا بخندی
اتاقانی کفان ماشینی فرشه                 نمد مالی دیگه یادان د درشه
زمانه گل بگیت درجیه راهه                    نمگویم که کارش اشتباهه
جوان مردی دیگه یاور نداره                     مرام و معرفت مُشتر نداره
پنیر خیکی میان جایی نداره                   ملخ مورچانه را وینای نداره
از آن وقتی که لاتی او بگیتی                 تو گویی مردمان خو بگیتی
دیگه باد تو نمیدی گندمان                     محبت یاد هاکردی ده میان
نکاس لو همه بامان د ور کت                  چپر خرمن داران د بی خبر کت
خانی گل بام دیگه معنا نداره                  پرندی چینه ی سر جا نداره
چه عزت هامینان گرسوزی نور                اسه با چلچراغی سوت و کور



کجه بش اون صفای روستایی                کبلا اله بداشت و مش بمانی
کجین ادمای صاف و ساده                     که تا گیلان میشن پای پیاده
چی گردی اون قدیمانی عروسی            که تا هفت روز میکردن دیده بوسی
چه خوش به ناله ساز و نقاره                 عروسای خوشگل مادیان سواره
بگوتم تا سبک گردم ز غصه                    جوانان ره همین یک نقل بسه
جوان پیر نکن نامهربانی                         همیشه نو نیه تازه جوانی
محبت کن که تا دل شاد گرده                 ز شادی خاطرت آباد گرده
خدارو یاد کن صب تا نمازی                     که این دنیا نداره واپرازی
امیدوارم حسابت پاک پاک بی                 بسی نوروز بیا تن زیر خاک بی




این شعر بسیار زیبا از همشهریمان آقای امیر غرقی می باشد که با صدا و لهجه ی زیبا و مخملی همشهریمان آقای فرشید فلاحی تقدیمتان گردیده است. پیشنهاد می کنیم این فایل صوتی رو از دست ندید.


دریافت فایل صوتی

دریافت فایل صوتی با کیفیت بالاتر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۰:۱۳
درجی طالقانی

چپاک 6: فلسفه مَزه و مُوزّه

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ

ایمشو میخوام شماییب یک تفلسف بنگنوم .
شاید بگید مزه با موزّه چه فرق مینه؟
حتما فارسیش میگرده مزه و طالقانیش میگرده موزّه!
اما فرق مینه، خیلی هم فرق مینه.

حتما شنیدید که قدیمی آدومان خاطراتشانه تعریف مینون و مثلا میگن:
قِدیم جو کولاس میخوردیم آی موزّه میکورد!
قِدیم بالی نان میخوردیم آی موزّه میکورد!
قِدیم ترشی ارشتاش ننه بار مینگت، همه چی دمیکورد اون میان، آی موزّه میکورد!
قِدیم گور ماست میخوردیم، آی موزّه میکورد!
قِدیم میشی ی یم سنو و بعدش نان و پندیر دُره میزی ی یم، آی موزّه میکورد!
حیف که دیگه نیه...!

شما که در حال شنیدن این خاطرات هستید، ممکن هسه که با خودتان بگید: اگر یکی از این اقلام خیک وری رِ بشا پیدا کوردون، میتانین چنین تجربه موزّه کوردون را تجربه کنید.
یا افرادی که چنین خاطراتی رو تعریف مینون، گمان مینون اگه مثلاً یه زمینی سر جو و گندم بکارند و  برداشت محصول کنند و دسچالی همرا آردکنن و اون آردِ تر کنند و نان دبندون، دوباره میتانن تجربه اون موزه ها رو پیدا کنند.

اما به واقع اینطور نیست

اینجاست که فرق مزه و موزّه مشخص میبو.
مزه همان طعم هست
اما
موزّه، طعم نیست.
موزّه یه حال هسه.
حالی که از اون طعم، در جان آدم میشو و در زمان و مکان و حالت و سن و شرایط جسمی و روحی خاصی اتفاق میکوئه اسمش موزّه یه .

مثلاً شما در حالت عادی یَگ لیوان عو میخورید و چیز خاصی نیه.
اما تصور کنین چله تابستان و آفتاب تموزی بیخ از گوران راه کوعید  به سمت اورازان زیارت و از تشنگی لب و جانتان خشک گرده
وقتی برسی ی ین اورازان مَچّدی پیش، آب زلال چهار چُشمه شمایی پیش دره و  مشتتان رو عو پر مینین و یه قشنگ مشت دلی عو نوش جان مینید.
اون مشت دلی عو آی شماییب موزّه مینه...!
 
معنی موزّه اینه.
اون حال و کیف رو میگوعن موزّه
وگرنه عِو که همان عِو هسه
در مثال بالا اگه ما بشیم جو بکاریم و نان درست کنیم، دقیقاً همان مزه را خواهد داشت اما هرگز اون موزّه رو نخواهد داشت.

خاطرم هست که وقتی ننه یی خانه، همه یالان جمع میگردی یِیم و نهار پلو با فیسینجان میخوردیم، مایی ننه میگوت:
این نهار آی مونیب موزّه کورد...!
حال آنکه در تنهایی شب های طویل پاییز و زمستان، شاید پِنجاه بار همان پلو فیسینجان رو بیدون یالان میخورد و نه تنها موزه نمیکورد، که به ضرب و زور، گَل دِ جیر میکورد.

در دوران بچه گی اگه یه پَر لواشک مینگتن آدومی دست، آی موزه میکورد اما الان دی همان موزه رو مینه؟

در نگاه وسیع تر: موزه در حقیقت دوران هست!
موزه دوران کودکی، موزه دوران نوجوانی، موزه دوران جوانی، موزه دوران میانسالی و پیری

هر دوره یه موزه یی مینه، خوب و بدش رو کار نُدارم

اون جو کولاس که شماییب اِچانی موزه میکور،د اون دورانی شین به.
اون فعالیت و جانکنشانی دوره بَ که گُسنه تان میکورد
اون ننه دبه که با دست نازنینش شمایی دست نان مینگت
اون نان اون دوندان جوانی یا نوجوانی بیخ میشی
اون تنوری و تشی دل د درمیومی
اون دوره تاریخ، اون موزّه ر میکورد

چند سال پیشان طالقانی شیر رو بخرسیم و مایه بزی یِیم و ماست کوردیم و کیسه .
هرچی قاشک بزی یم باخوردوم، بدی یم بیصحاب اون موزه ر نمینه
پس چبه عازات وقتی یال بی یم و انگوشتی همرا کیسه یی ماستانه ناخنک میزی یم اچانی موزّه میکورد؟؟؟.

بتم گِو کو همان گِو هسه!
خر نگردیه گو!
واش و اسبس دی همانه!
گِویی پستانه دی پروتز نکوردیون گو!
همانه!
پس این بیصحاب چب اون موزّه ر نمینه؟؟؟

بنشتوم عقل کار بزی یم و تفلسف کوردوم و بفهموسوم
بعلی
مزه و موزّه فرق مینه.

اگه شما دی از اون دسته افرادی هستید که حسرت اون مزه ها رو میخورید، بدانید که همین الان اگه همه اون چیانه یه گته ایزاری دل شمایی پیش بنگنون، نه تنها که اون موزه رو نمینه، بلکه نمیتانین باخورین و اَلَک مینین.

البته اولش یقدی موزه مینه، اون هم موزه یادآوری خاطرات هسته
مثه یه عطر قدیمی که شما رو به دوران جوانتر بودنتان میبره

خودمان دی نمیدانیم
ما حسرت مزه نداریم
ما حسرت اون موزه رو داریم
همون حاله
همون کیفه
اما اشتباه مینیم که اون کیف رو برابر با نان جو و ترشی ارشتاش مِینیم
موزّه یی که در حلقه آخر، حسرت از گذر عمر هست و جوانی و دوندانانی که بیخش اون مزه هان، موزه میکورد

آها عزیز جان... حسرت ما حسرت دوران است!


✍🏻 به قلم: حامد نجاری #گوران
🎤 با صدای: سیده مریم قادری #اورازان   دریافت کنید (دانلود)


https://t.me/TaleghaniDarji
موزّه های فراموش نشدنی خاطرات 👆🏻👆🏻👆🏻

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۴۰
درجی طالقانی

طالقانی قدیمی وازیان

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ

پول وازی
لیس پس لیس
جوز وازی
قاب وازی
قیش وازی
خرپشت وازی
هلنگه وازی
تیله وازی
تو وازی(تاب وازی)
سنگکی رورو وردار برو
گردون وازی
هفت سنگ
الک دولک
گل یا پوچ
وسطی
طناف کشی
دوز وازی
یه قل دو قل(هپوش وازی)
کلاه هو هو
سود بخوردون
ورف گوله وازی
چشم دارک
تخم مرغ وازی
جیزق وازی
لتار وازی
بام بپرستن
زو بکشین

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۶.۱۲.۱۵ ۲۱:۰۷]

 

این متن با صدای ولی فرامرزی تقدیم به شما (دریافت کنید)

دریافت فایل صوتی با فرمت mp3

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۲۲
درجی طالقانی

دلنوشته: منم همان دیوانه ی همیشگی

شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

سلام

مینی بهانه بی یی برای زندگی

ایسه بُشناختیم؟

مُنُم همان دیوانه همیشگی

مُن تی فدا

چی مینی تو با روزگار؟

مُنُک دی میشوم کاری سر

معلمم... آموزگار..

خدا کنه هر جا دری خوب بمانی

راستی نماشانان منه یاد مینی؟

من تی یی عکسانه مینم برمه مینم

یادته میگوتی تا آخرش تی یی همرایُم...


دلنوشته فرشید فلاحی با صدای دلنشینش تقدیمتان




دریافت فایل صوتی این متن


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۳۷
درجی طالقانی