آزادی کودک
بی یَلیم یالانِمان وَچگی کُنُون
در دنیایِ واقعی
با وازیانِ واقعی
و هَموازیانِ واقعی
اوشانِه که وَرگِ گلی جور لَطیفُن
با تکنولوجی و مَجازیاتِ زُمُخت اسیر ناکُنین!
روزگارتان خوش بَبه کانُوم
بی یَلیم یالانِمان وَچگی کُنُون
در دنیایِ واقعی
با وازیانِ واقعی
و هَموازیانِ واقعی
اوشانِه که وَرگِ گلی جور لَطیفُن
با تکنولوجی و مَجازیاتِ زُمُخت اسیر ناکُنین!
روزگارتان خوش بَبه کانُوم
این روزها همه جا گفته می شود:
'' ولنتاین
جشن کودکان کار است..
و من برای خوشحال کردنشان
از سر هر چهارراه
برای تو
گلی خواهم خرید.. ''
اما من به تو می گویم:
کودکان کار، هیچ جشنی ندارند!
فقط کار است و کار است و کار!
به محض تمام شدن دسته گلها، یک دسته دیگر به آنها می دهند تا بفروشند...
بیا دوتایی برویم سراغشان...
من برای تو، از آنها گلی بخرم...
تو شکلاتهایی که برای من خریدی، به آنها بده...
کمی مهربانی، حالشان را بهتر می کند..!
به قلم: سیمرغ
روزگاران کودکی افسوس
هم چو تیر از کمان گذشت
نقش آلاله های رنگارنگ
یادگار است بر کرانه ی دشت
خنده ها گریه های بی جا را
گوییا من هماره می شنوم
از دهان کودک خویش
این صدا را دوباره می شنوم
هرچه گویی ز عشق و مستی و می
کودکی چهره ای دگر دارد
در میان هزار شور و نوا
نغمه دل فریب تر دارد
این گل باغ زندگانی را
یک جهان شادی و تماشا بود
گرچه بر شاخ عمر دیر نماند
کودکی هرچه بود زیبا بود....
شاعر: استاد حسن پور زاهد
شعر با صدای: فرشید فلاحی