نکاس شکسته
زمستان بسر آمده بود و بوی بهار و شکوفه از هر
طرف به مشام میرسید و طبیعت اماده تن کردن قبای سبز دوباره.
مش رحمان اما همچنان کلافه و بی حوصله در حصار تنگ و قفس گونه آپارتمان پسرش
برای برگشت به دیارش طالقان روز شماری میکرد و هر روز هم، بهانه و فقط بهانه دیگری نصیبش میشد،
هوا هنوز سرده،
اخر هفته حتما،
این هفته مهمان داریم
و او هر روز کلافه تر از قبل تنگنای این قفس شهری را بیشتر بر جسم و روح خود احساس میکرد.
دلش هوای تازه طلب میکرد و صدای رود و بلبل های وحشی که در این فصل و شب های مهتابی آن روح او را تا انتهای عشق و بی قراری متصل به کوچه ها و وعده های دور دوران جوانی میبردند.
دو سال از مرگ عشقش گلچهره گذشته بود و این زمستان بچه هایش به هزار مشقت او را به شهر و خانه خود آورده بودند.
از همسایه ها شنیده بودند کار پیرمرد شده رفتن سر مزار گلچهره و از صبح تا شام زمزمه زیر لب و ژولیدگی و چیزی شبیه جنون.
اصرارهای مرد حریف بهانه جویی بچه ها نشد و یک روز صبح، مرد سوار بر اتوبوس طالقان خود را از آن قفس تنگ رهانید و تا بچه ها به خود ایند مرغ از قفس پریده بود.
اکنون طالقان بود و سبزی تپه ها و اواز بلبلان و نغمه رودها و روح مرد که بسوی معشوق پر میکشید.
بی تامل بر سر مزار گلچهره رفت و نفهمید کی روز از نیمه گذشت.
آرام آرام از تپه سرازیر شد و راه خانه در پیش گرفت به پیچ کوچه رسید و نگاهی مبهوت روی ویرانه خانه،
زانوانش را سست کرد. این ویرانه فقط ویرانه یک خانه نبود، ویرانی حاصل عمر و عشقش بود. خشت خشتش را با دست خود و گلچهره اش روی هم نهاده بود و هر روز پشت قاب آن پنجره دختری با چشمان درشت و گیسوان سیاه با لبخندی و تکان دستی بدرقه اش میکرد و هر شام در تمنای دیداری دوباره پشت پنجره، بی تاب صدای پای مرد در کوچه بود.
مرد شکست و فرو ریخت، احساس کرد درون یک چاه تاریک و سرد تا انتهای ابدیت در حال سقوط است.
راه کج کرد و در تاریکی غروب کوچه گم شد.
دیگر حتی روی رفتن به مزار گلچهره را هم نداشت. خانه عشق گلچهره اش ویران شده بود.
پس از چند روز جستجو برای یافتن مش رحمان کالبد مچاله شده مرد را در حالی که یک ضبط صوت قدیمی را در بغل داشت کنار چشمه متروک و قدیمی پشت روستا پیدا کردند که یک نوار کهنه قدیمی با اخرین نیروی بجا مانده از باطری میگفت:
گلچهره مپرس آن نغمه سرا از تو چرا جدا شد...
مپرس
مپرس
مپرس......
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
به قلم: فرشاد فلاحی _کولج
با صدای: فرشید فلاحی_کولج دریافت فایل صوتی
عکس: ابوالفضل یزدانی_خسبان
و نیز دریافت کنید: گل چهره مپرس شجریان
مَش رحمان و گلچهراکی حیاطی خرمالوان بَرسیه اما خودشان کجه درون؟! خدا میدانه...
✍ فرشید فلاحی - کولج