خاطرات ریسیده با چُل
خواخورجان چُلتو بِریس!
تو دِ فرداهان، یه پَشمی دَسجوروپ میمانه و
هُزار خاطُره...!
عکس: کِنان دِمیر
طالقانی درجی
خواخورجان چُلتو بِریس!
تو دِ فرداهان، یه پَشمی دَسجوروپ میمانه و
هُزار خاطُره...!
عکس: کِنان دِمیر
طالقانی درجی
🎑 زندگی روستایی
چُل و شانمیک، از ابزارهای ریسندگی و بافندگی قدیمی است که در زندگی روستاییان طالقان، از آنها به وفور استفاده می شود. تقریباً اکثر طالقانیان، تصویری از مادربزرگ یا زنان میان سال فامیل را در ذهن دارند که در حال نخ ریسی با چُل یا وِشکالیدن پشم با شانمیک هستند.
برای به دست آوردن نخ، روستاییان ابتدا پشم گوسفندان را خوب شسته و سپس بر روی شاخه های درختان، طناب یا چوب، پهن می کنند تا در مقابل نور آفتاب خشک شوند.
بعد از این کار پشمها را با شانمیک کاملاً حلاجی می کنند و خُرده آشغالهای به جا مانده در آن را می گیرند و گره های پشم را باز می کنند.
سپس پشمها با استفاده از دوک نخ ریسی که به آن چُل می گوییند، ریسیده شده و به صورت نخ در می آید.
بعد از این مراحل، نخی کاملاَ سالم، طبیعی و مقاوم به دست می آید که برای بافت جوراب پشمی، ژاکت، بالا پوشش، کلاه و دستکش از آن استفاده می شود.
بافت پشمی به وسیله ی 2 تا 5 میل کوچک، به دست زنان هنرمند و مهربان طالقانی صورت می گیرد و دست بافته های محکم و گرم که در لابلای تار و پود آن عشق بافته شده، محافظ اهالی خانواده از گزند سرما و سوز زمستان خواهد بود.
جالبه بدونید، دوک نخ ریسی اولین وسیله پارچه بافی است که الیاف را به نخ تبدیل می کند. تکامل این وسیله نقش مهمی درپیشرفت فن نساجی داشته و مقدمه پیدایش چرخ نخ ریسی است.
یافته های باستان شناسی نشان دهنده استفاده دوک از دوره نوسنگی است. در بسیاری از محوطه های باستانی عصر نوسنگی ایران دوکهای متعددی یافت شده اند.
مُهری از محوطه چغامیشِ خوزستان متعلق به 3300 قبل از میلاد، زنی را در حال نخ ریسی نشان می دهد. (عکس سمت چپ - پایین)
🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾
شانمیک: شانه فلزی مانندی برای حلاجی پشم ریسندگی (عکس سمت راست)
چُل: دوک نخ ریسی (عکس سمت چپ)
وِشکالیدن: بازکردن و حلاجی کردن پشم
عکس چُل و شانمیک از : خانم زینب امانی
عکس مهر باستانی از: بیتوته
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
خاطرم هست که تابستان بود و غروبی دیم که از بخت بد گذر بازیهای کودکانه م به کوچه یی افتاد که پنج تا پیر،زن یا بهتر بگم پنج تا زن عمو روی سکوی نسبتا بزرگی نشسته بودند و اچینی جهودان پارچه فروش ، پیششان یک خروار بایره پارچه و بپوسیه شولوار و وَدَروسه جُرُپ بنه کوردی بی یَن و به قولی مشغول خیاطی و دوخت و دوز و وصله و پینه بزی ین
منسوجات و بسوجاتی که گربه دی اویی سر نیمیخوسی اندی داغان بَ
همشان دی یه درزن دستشان دبه و مشغول درزن نخ کوردون
همینکه چُشمشان به من افتاد شروع کردند به قولی مونه خر کورودون و قربان صدقه که زن عمو تویی قد و بالایی قربان گرده که اچینه آراسّه یالی،عجب دمی و عجب پری
پیشا که مایی چوشمان سو د بکتیه و بُلات زن عمویی سر بیو این بیصحابه درزنه نخ گیر
ما دی این دوره یی یالانی جور عقلمند یال نبودیم و یه نازی سر فورا خر میگردی،ی،یم
این ساده ترین مفهوم بورژووازی بود که هر روز مایی سر میومی.
شیوه زن عمو ها معمولا خر کوردون بَ
اما شیوه عمو ها فرق داشت، اوشان شیر میکوردون و یالان د کار میکشی ین
مثلتن میگفتند که من وقتی کیچیک بی یوم و تویی قایده بی یوم یک جفت میزی یم تا شهرک و ده دقیقه یی وِمیگردی یم، حالا بشو عمو نجفی دوکان عموییب یه پاکت سیککار زر هاگیر بینوم میتانی دو دقیقه یی وگردی یا نه
به عبارتی دقیقتر یا ما خر بودیم و یا شیر
البته در باقی اوقات دی چو خوره چاروکی جور یا اوشانی دست د کتک میخوردیم و تو بگی القاب همایونی صغیر و یتیم و تیک کورده کلاه حتی یک لحظه از ما جدا میگردی، نیمیگردی
حتی باورمان گردی به که مونی اسم صغیر حاموت هسه یا قاسم یتیم
اون روز به قولی اومدیم که یه کار خیری انجام بدیم، زن عمویی دست د درزنه بیگیتوم و نخ رو دی به رسم سوزن نخ کوردون همینکه بنگتوم دهنی دل که خیس گرده و بتانوم رد کنم یهو حالم به هم باخورد
بیصحاب نخ خیس بَ
از خیس بگذشتیبه، خُــــس گیتیبه
این پیر زنکان سه ساعت این بیصحابه نخ رو دهن به دهن لیش و تُف بَکِشی بی یُن که بتانن سوزنی کین د دَر کنن
نیم کیلو تف این نخی سر دبه
مایی دل وِی دکت
فُشاروم جیرکت و خانم خانه بهداشت اگه مونی فشار رو میگیت سه گردیبه روی هفت
حالم به هم باخورد
دبی یَم گَل اوروم
اون گنداله درزن تا رو پرت کوردوم پیششان و الفوراررررر
مونی حال به هم باخورد و تا یک هفته راه میشی یم و تف میکوردوم که اوشانی لیش و تُف دهنم د درایه
حالا نه میتانم غذا کفت کنم و نه اِو باخوروم، هموش خیال میکوردوم اوشانی تف و دی ان اِی مونی دهنی میان دَرَ
این دی گردی مایی کار خیر
خدا رحمتشان کنه، اوشان دنی یون و آرام باخوتی ینه
اوشان پیر آدوم بی یُن و بدترین وجه پیری دی همان نیازمندی هسه که آدومی جان و قوا در میشو و محتاج میگرده.
رسم و عادت آدمی در همین خر کوردون و شیر کوردون و متصف به این حالات حیوانی هسه
تا بوده همین بوده که انسان در نفس خودش یا خودوشه خر مینه یا شیر مینه و این خریت و درنده گی بدون تعقل گردیه انسانی عادت و هیچکس دی آدمه کار نوداشتی باشه خودوش اینطو مینه
به امید رهایی و اندیشه
شاد باشید🌹
✍️نوشته: حامد نجاری - گوران