لالا لالا گل مریم
فدای تو میشُم هر دم
کُجه بشیِی قشنگ دُتر
مینی اَشکان میا نَم نَم
برای مریمِ عزیز، دخترِ با اصالت طالقان
مریم میرزاخانی، با اصالتی طالقانی، از روستای فشندک طالقان، فرزند خاندان میرزاخانی و حقیقی می باشد که در کمال ناباوری در روز 24 تیرماه 1396، به علت بیماری سرطان درگذشت.
✍️بیوگرافى کامل مریم میرزاخانى
(بخونید تا متوجه شید چه نابغه اى رو از دست دادیم)
مریم میرزاخانی متولد ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران ، استاد دانشگاه استنفورد، در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ (سال سوم و چهارم دبیرستان) از دبیرستان فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در المپیاد جهانی ریاضی هنگ کنگ با ۴۱ امتیاز از ۴۲ امتیاز مدال طلای جهانی گرفت. سال بعد یعنی ۱۹۹۵ در المپیاد جهانی ریاضی کانادا با ۴۲ امتیاز از ۴۲، رتبهٔ اول طلای جهانی را به دست آورد.
میرزاخانی دوره کارشناسی ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد. او با دریافت بورسیه از طرف دانشگاه هاروارد به آنجا رفت و دورهٔ دکتری خود را در دانشگاه هاروارد پشت سرگذاشت.
در اسفندماه ۱۳۷۶ اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکتکننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از اهواز راهی تهران بود (مسابقات ریاضی دانشجویی) به دره سقوط کرد و طی آن شش تن از دانشجوی نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی شریف که اغلب از برگزیدگان المپیادهای ملی و بینالمللی ریاضی بودند جان باختند و مریم میرزاخانی از جمله دانشآموزان بازماندگان این سانحه بود.
او به همراه ۹ محقق برجسته دیگر در چهارمین نشست۱۰ استعداد درخشان نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت. به نوشتهٔ یواسای تودی این فهرست ۱۰ نفره شامل محققان و نخبگان جوانی است که در حوزههای ابتکاری مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولاً از چشم عموم پنهان ماندهاند.
میرزاخانی در سال ۱۹۹۹ میلادی موفق شد راهحلی برای یک مشکل ریاضی پیدا کند. ریاضیدانان مدتهای طولانی است که به دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمزهای جایگزین فرمهای هندسی هذلولی بودهاند و در این میان مریم میرزاخانی جوان در دانشگاه پرینستون نشان داد که با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به سوی دست یافتن به راهحلی روشن در اختیار داشت.
دکتر مریم میرزاخانی ، استاد ریاضیات دانشگاه استنفورد نخستین بانوی ریاضیدان تاریخ لقب گرفت که توانسته مدال فیلدز، معتبرترین جایزه دنیای ریاضیات را از آن خود کند.
مدال فیلدز، بالاترین نشان علمی رشته ریاضیات است که به دانشمندان برگزیده زیر ۴۰ سال اهدا میشود و از آن به نوبل ریاضیات نیز تعبیر میشود.
(زاده سال ۱۱۵۰ه.ق در طالقان - درگذشته سال ۱۱۸۵ه.ق اصفهان) خوشنویس، شاعر و عارف شهیر ایرانی و طالقانی است.
عبدالمجید در جوانی به قزوین رفت و پس از یادگیری اصول اولیه خوشنویسی به اصفهان مهاجرت نمود.
او متخلص به «مجید» بود و بزرگترین خوشنویس خط شکستهنستعلیق در تاریخ خوشنویسی ایران به شمار میرود. وی در خط شکسته مانند میرعماد در نستعلیق، استاد بودهاست و این خط را به پایهای رسانید که تاکنون کسی بدان نتوانستهاست برسد.
وی در حدود سال ۱۱۵۰ هجری قمری در روستای مهران از توابع طالقان استان البرز دیده به جهان گشود. در جوانی به قزوین آمد و پس از فراگرفتن اصول اولیه خوشنویسی در این شهر ، به اصفهان رفت و به کسوت فقر مشرف گردید و در آن حال به مشق خط روی آورد.
در آغاز از روی خط میرعماد بهتمرین و تعلم پرداخت و در این تجربه بهکمال رسید. امّا چون دید نام نامی و آوازه بزرگ استاد، جهانگیر است و او که خود عشق به جاودانگی داشت، در بارقه اشتهار میرِ بزرگ، پرتوی نخواهد یافت، روی به خط شکسته آورد و استعداد شگرف خود را در کامل کردن این خط زیبا به کار آورد و زمینه خط میراث استادان گذشته را مثل شفیعا کمال بخشید. تا بهجایی رسید که خط شکسته او در زیبایی و ملاحت و استواری به اوج رسید و بدون رقیب شد.
عکس، بنای یادبود عبدالمجید طالقانی در روستای مهران است.
📸 جعفر آقااحمدی - دیزان
در روز میلاد حضرت اباالفضل العباس و بزرگداشت مقام جانباز، دوربین شبکه البرز مهمان خانه سردار سرافزار اسلام، سید حمزه میرتقی (طالقانی اورازانی) بود.
در این برنامه با سردار که هم از جانبازان دفاع مقدس و هم از جانبازان دفاع از حرم اهل بیت می باشند، همسر و فرزندان ایشان گفتگو شد و در نهایت، بانو میرتقی، همسر سردار، با طبخ غذایی محلی از دیار طالقان، به نام مرجو خورشت یا خورشت عدس، از اهالی شبکه البرز پذیرایی کردند.
26 بهمن، سالروز شهادت شهید پاسدار
🌷دکتر سید عبدالحمید قاضی میرسعید🌷
شهید شاخص استان البرز است.
شهید قاضی میرسعید، در شامگاه 26 بهمن 1364در حین مداوای مجروحین در خط مقدم جبهه فاو در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
وی اعتقاد داشت که باید در نزدیکترین محل به مجروح، بتوانیم خدمات حیاتی را ارائه دهیم و با رزمندگان اسلام کمترین فاصله را داشته و از برکت وجود آنان نیرو بگیریم.
حضور شهید حمید در جبهه ها و اصرارش به مسوولان برای رفتن به خط مقدم، مایه دلگرمی نیروهای رزمنده بود.
به اعتقاد وی، باید که از اعزام نیروهای کم تجربه به خطوط مقدم جلوگیری شود تا باعث تضعیف روحیه نیروها نشوند.
🔸 فرازی از وصیت نامه شهید:
ما جز به لقای او و اطاعت از ولی او سودای دیگری در سر نداریم. پس باید رخت بسته آماده خدمت در هر کجا که انقلاب می طلبد باشیم و خود را به خداوند بسپاریم و دغدغه ای از چگونه رقم خوردن سرنوشت نداشته باشیم چه حکمت در دست اوست و ما موظف به انجام وظیفه هستیم.
روح بلندش با اولیای الهی محشور
و راهش پر رهرو باد. 🌷
◀️ ارسالی از همراه درجی، آقای قاسم.
فرزند زنده یاد مظاهر علیخانی از اهالی روستای سنگبن طالقان مدافع اسبق تیم پرسپولیس تهران و تیم ملی در سن ۶۲ سالگی درگذشت.
پیکر زنده یاد کاظم سید علیخانی که امروز به دیار باقی شتافت.از جلوی منزلش به بهشت زهرا انتقال یافت این پیش کسوت پرسپولیس قرار است فردا در بهشت زهرا تشییع شود..
کاظم سیدعلیخانی متولد سال 1333 بود و فوتبال را در سال 52 از راه آهن شروع کرد و سال 55 به تیم ماشین سازی تبریز پیوست. سیدعلی خانی در سال 57 به تیم ملی دعوت شد و شهریور 57 اولین بازی ملی خود را برابر تیم ملی شوروی انجام داد.
سید علیخانی در سال 58 به پرسپولیس آمد اما به علت یک تصادف هولناک رانندگی حدود یک سال از میدان دور بود. او تا سال 1368 در پرسپولیس بازی کرد، سپس به گسترش و در نهایت به پورا رفت و در سال 1373 زمانی که 40 ساله بود، فوتبال را کنار گذاشت.
عرض تسلیت به خانواده ورزش طالقان
روحش شاد و قرین رحمت باد
آخرین مصاحبه کاظم سیدعلیخانی پیشکسوت باشگاه پرسپولیس
مرحبا.. احسنت به این شیروَچه ی هنرمند طالقان
هم خطاطه
هم شاعره
هم خُجیرِ صدا داره
خدا ننه آقاشی ب بُداره
زیر باران نزد یار می شوی بی بند و بار
تخم عشقت را سرای قلب قحطی ها بکار
شعر و خط: آقای سعید -طالقانی، روستای_ فشندک
طاقت رویم نداری یا که تو آهنگری
نزد ما که میرسی از کوره هی در میروی
شعر و خط : آقای سعید_طالقانی _فشندک
شعر و دکلمه هنرمند گرانمایه: آقای سعید طالقانی_فشندک
به قلم جناب آقای زمان رضاخانی
در میانه سلطنت ناصرالدین شاه، دو دهه پیش از ملک الشعرا به دنیا آمد. نامش جهانبخش و کنیه اش «ذوقی» بود، اما به خاطر طبع شعری که داشت، او را ناظم الشعرا می نامیدند. او نیز تخلص «ناظم» را برای شعرهایش برگزید.
در جوانی برای تحصیل علوم دینی به قم رفت و آنجا بود که بیش از گذشته، شیفته شخصیت اباعبدالله (ع) شد.
ناظم الشعرا با آنکه تحصیلات حوزوی داشت، اما اهل منبر نبود. معمولا عبا و عرق چین بر تن داشت. شش ماه از سال را در طالقان کشاورزی می کرد و با آغاز پاییز، زمانی که «اَواره باد» (1) وزیدن می گرفت، همراه با با کاروان طالقانیها به شمال میرفت در دوران ناصرالدین شمار افرادی مانند «ناظم الشعرا» که بیرون از چارچوب روحانیت و دربار به تدریس ادبیات و علوم قدیمه بپردازند، بسیار اندک بود.
گاه تندی می کرد، اما طبع شاعرانه اش آنقدر لطیف بود که کینه از کسی به دل نمی گرفت. این لطافتِ طبع آنچنان بود که در جوانی، نام خود را از «جهانگیر» به «جهانبخش» تغییر داد!
اهل محل، چه در طالقان و چه در شمال، به خاطر معلم بودن و نیز به خاطر حسن سابقه اش، به او بسیار اعتماد داشتند. چنانکه به نظر می رسد اعتماد به ناظم الشعرا از اعتماد به کدخدا هم بیشتر بود و از این رو است که روستاییان امور حیاتی خویش، نظیر تقسیم آب را به او می سپردند.
ناظم الشعرا مانند شاعران دیگر، گاه به وجد می آمد و با شور فراوان، شاعری می کرد. شعرهایی مانند آنچه در پی می آید، حاصل این شور ناگهانی است. می توان انتقال انرژی به گروه بزرگی از سینه زنان را در این سروده تصور کرد:
حسین، فرزند پیمبر منم
حجت حق، زاده ی حیدر منم
جانِ دلِ زهره ی اطهر منم
در صدف فاطمه گوهر منم
و یا این یکی:
جمله سماوات شد یکسره اندر خروش
از سر لاهوتیان رفته به یکباره هوش
زمره ی ناسوتیان آمده یکجا به جوش
کرد مکرر همی هاتف غیب این سروش
از اثر آن سروش، قد قُتِل آمد به گوش
ناله ی جبریل امین در زمان، با فغان
شیشه ی صبر از همه یکسر شکست
آه ز بیدادت ای، گردش گردون دون
در ازل ای کج روش! کاش شدی سرنگون
نایب خیرالبشر شد ز جفا غرق خون
رفته به یکبارگی از همه صبر و سکون
درد دلِ دوستان، گشته ز داغش فزون
کیدِ تو بر کامِ دلِ دشمنان، بی کران
فرق سر خواجه ی قنبر شکست
برخی شعرهای ناظم الشعرا، به طور خاص، برای همراهی سینه زنان سروده شده است. مانند این «مستزاد» که بخش تکراری اش را باید همراهان تکرار کنند:
بارالها ز سر عهد و وفا آمده ام
کربلا آمده ام
کربلا از سر تسلیم و رضا آمده ام
کربلا آمده ام
ژرف اندیشی و خردورزی، میراثی بود که ظاهرا فرزندان ناظم هم از آن بهره مند شده بودند. یکی از نوادگان ناظم الشعرا خانه مادری شان را در روستای دنبلید به یاد می آورد و نقل می کند که مادرش (فرزند ناظم) گهگاه میخِ چوبیِ بزرگی که بر دیوارِ خانه کوفته شده بود را به او نشان می داد و می گفت «این میخ را پدربزرگت به دیوار کوبیده است.»
می گوید چند باری این داستان تکرار شد تا آنکه یکبار به مادر گفتم «می دانم این میخ را پدربزرگ اینجا نصب کرده است. منظور از این یادآوری چیست؟!» و مادر پاسخ داد: خواستم بدانی عمر انسان از میخِ چوبی هم کوتاهتر است.
ناظم الشعرا، جهانبخش ذوقی، بیش از یکصد سال عمر کرد؛ عمری که اگرچه در ظاهر دراز می نمود، اما در قیاس با تاریخ، مانند عمر ستاره ای دنباله دار در آسمان شب، کوتاه بود. آنچه این ستاره را در آسمان ادب ایران جاودان کرد، اثری بود که در برهه ای از فترتِ ادبی بر شعرِ عاشوراییِ ایران گذاشت.
این شاعر گرانمایه در 21 دیماه 1349 دیده از جهان فروبست و در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.
ناظم الشعراء با صدای جناب آقای فرامرز آهنگری از روستای گوران تقدیمتان
#آیت_الله_طاﻟﻘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﺸﻖ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺧﺎﻧﮕﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺮﺗﺮﻩ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭﻡ ﺷﺪﻡ.
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﻟﺮﺯﺍﻥ، ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺍﺷﮏ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﯿﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻮ" ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﺮ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ نصب شده بر ﺩﯾﻮﺍﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺩﺭ ﻧﻮﺯﺩﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺳﺎﻝ 1358 ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺼﺎﺋﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺭﺩﻩ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺩﺍﻧﺴﺖ.
ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﮐﻪ ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﺍن ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺭﺣﻠﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ « ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺯﻣﺎﻥ » ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎی اول انقلاب ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻓﺮﺍﺟﻨﺎﺣﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻫﺎﯼ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻭ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ می گویند.
ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ(ع) ﻭ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻭ ﺍﺳﻮﻩ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ. ﭘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﺎﺻﺤﯽ ﻣﻨﺼﻒ ﻭ ﻣﺸﻮﻗﯽ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺖ و ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﺍﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﯽ ﯾﺎفتند. ﺑﻪ ﮐﻼﻡ ﺷﯿﻮﺍﯾﺶ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩند ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻨﺒﻞ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺍﻟﺘﺰﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﺶ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ بسیاری از ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. به طور قطع ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﭘﺪﺭ» ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺎﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻢ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻄﻮﻁ ﻓﮑﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻭ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻄﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﻣﺘﻬﻢ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ علایی ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻼﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ. ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ کرﺩ .
ﻓﻘﯿﻬﯽ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﺶ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺣﺬﻑ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺳﻮﻕ ﻧﺪﺍﺩ. ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪ «ﻧﻮﺍﺏ ﺻﻔﻮﯼ» ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ است. اما ﺍﯾﻦ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺁﺭﺍﺀ «ﻓﺪﺍﺋﯿﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ» ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺟﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﺖ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺳﺎﻭﺍﮎ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺰﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ نوامیسشﺧﺮﯾﺪ و شد آنچه تاریخ راوی آن است.
ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﺯﯾﺒﻨﺪﻩ ﻟﻘﺐ «ﭘﺪﺭ ﻣﻠﺖ» ﺍﺯ ﺳﻮﯼ «اﻣﺎﻡ ﺍﻣﺖ» بود ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﯾﺎ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ، ﻣﻠﺖ ﭘﺪﺭﯼ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ». این عنوان به آن جهت است که ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺒﻠﻎ ﺗﮏ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺟﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ. ﻣﺪﻋﯽ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ ﺩﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﺧﺎﺻﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ». ﺍﯾﻦ ﺗﻀﺎﺩ ﺁﺭﺍﺀ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻏﻤﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮐﯽ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ هوا ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. «ﭘﺪﺭ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ» ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ دعای ﺭﺣﻤﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺳﯿﺪ .
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻋﻼﯾﯽ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﭘﺮ ﻣﻐﺰ "ﭘﺮﺗﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ" ﺩﺭ 13 ﺍﺳﻔﻨﺪ 1289 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮔﻠﯿﺮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ مفتخر کرﺩ. ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﻓﻀﻠﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺭﺿﻮﯾﻪ ﻭ ﻓﯿﻀﯿﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻘﺪﺱ ﻗﻢ ﺷﺪ . ﺣﮑﻢ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﻘﯿﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﻌﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﮑﺮﯾﻢ ﺣﺎﺋﺮﯼ ﯾﺰﺩﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺭﻭﯾﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ (ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﺟﺪﺍﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﮊﯾﻢ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻋﻠﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ. ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻭﻟﺖ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ سبب آن ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﻠﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻧﮑﻨﺪ . ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻧﻘﺪﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
عضو ﺍﺭﺷﺪ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﯽ ﺩﻭﻡ، نهضت آزادی، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ 57 ﻭ ﻋﻀﻮ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ.
یاد و نامش همیشه گرامی و پر رهرو🌹
🔶سید محمود علایی طالقانی معروف به سید #محمود_طالقانی و ملقب به #ابوذر_زمان در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیعالاول ۱۳۲۹ قمری) در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی درر وستای #گلیرد طالقان دیده به جهان گشود.
⚜وی از رهبران انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود و پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب را برعهده گرفت. طالقانی از طرف امام خمینی به عنوان اولین امام جمعه تهران معرفی شدند.
🔰آثار مکتوب حضرت ایت الله طالقانی عبارتاند از:
🔸پرتوی از قرآن (۶جلد تفسیر قرآن)
🔸حاشیه بر تنبیه الامه و تنزیه المله
🔸اسلام و مالکیت (دربارهٔ مسائل اقتصادی)
🔸به سوی خدا میرویم (دربارهٔ سفر حج)
🔸ترجمه و توضیح بخشی از نهج البلاغه
🔲طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، سه روز بعد نماز جمعهٔ ۱۶ شهریور در گذشت. و ارامگاهشان در بهشت زهرای تهران می باشد. پس از درگذشت وی، امام خمینی از او با نام #ابوذر زمان یاد کرد.
مراسم عقد سید مهدی طالقانی در تبعیدگاه بافت کرمان
ارسال عکس: سیدمجید سیدعلیخانی-سنگبن