زبان مادری عشق است
مادرم زبان مخصوص خود را داشت. آدم پرحرفی نبود اما با نگاهش شعر می سرود. چشمانش غزل می خواند! دستانش مشق_عشق می نوشت،
بی قلم! بی سواد! مشقهایش شاهکار بود
آرایه بلد نبود اما در محبتش همیشه اغراق بود لفظی_و_معنوی!
مراعات_نظیر خوبیها بود. اخمش مجاز از عشق داشت.
دوست داشتن از صدایش می بارید. عتابش هم بوی عشق می داد
کدام شاعر توانسته چنین حس_آمیزی زیبایی در شعرش بیاورد؟!!!
مادرم شعر را اجرا می کرد! عشق را به تصویر می کشید!
باید زبان_مادرم را بلد می شدی تا .... می فهمیدی زبان_مادری بهترین زبان دنیاست
زبان مادری تنها زبانیست که سه حرف بیشتر ندارد: عشق ...!
به قلم: خانم لطیفه صمدوند
با زُوان طالقانی میگوئَم: تو رُ خوش دارُوم، تو رُ دوس دارُوم، ایلاهی جان و تنت ساق بو عزیزِ جانُم