باز بوی مهر و مدرسه...
بشین مدرسه... در پناه حق
آغاز سال تحصیلی جدید بر همه نوگلان عرصه علم و ادب، دانش آموزان، دانشجویان، اساتید و فرهنگیان پر از خیر و گرامی باد
بشین مدرسه... در پناه حق
آغاز سال تحصیلی جدید بر همه نوگلان عرصه علم و ادب، دانش آموزان، دانشجویان، اساتید و فرهنگیان پر از خیر و گرامی باد
مرحوم آیتالله سیدابوالحسن طالقانی، پدر آیت الله سید محمود طالقانی از شاگردان میرزای شیرازی بوده است. شخصیت بسیار برجسته و با تقوای داشتند و به تعبیر حضرت امام پدر ایشان در راس پرهیزگاران بودند. مرحوم آیت الله سیدابوالحسن در تهران و در منزلش برای هدایت جوانان جلساتی برقرار میکرد. و در همان اوایل دوره رضاخان؛ تشکیلات بهاییت و مسیحیت را نقد میکرد. یک مجلهای را منتشر کرد به نام «بلاغ».
چند وقت بعد از انتشار آن نشریه، آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی که مرجع تقلید بودند و نامهای به ایشان مینویسد و از نشریه بلاغ تجلیل میکند و در آن نامه قید میکنند که مواظب باشید افراد نادرستی در کار مجله نفوذ نکنند.
مرحوم آیت الله حاج عبدالکریم حائری یک تقدیرنامه برای پدر آیت الله طالقانی مینویسد که این نشریه شما بسیار خوب است و باید در میان مردم ترویج شود و اگر لازم شد ما هم کمک کنیم.
لازم به ذکر است که جلسات منزل پدر آیت الله طالقانی یک مقدار با کمک مالی مرحوم حاج عباسقلی تبریزی پدر مهندس بازرگان اداره میشد. پدر مهندس بازرگان از بازاریان خیر تهران بود. او سه نام خانوادگی داشت. یکی حاج عباسقلی استانبولچی که به دلیل مسافراتهای تجاری او به استانبول ترکیه بود. یکی حاج عباسقلی تبریزی که بازرگانان عمدتاً تبریزی مشهور بود. بازرگان هم به خاطر شغل بازرگانی بود.
او مرد بسیار باتقوایی بود که حتی سالهای 1327 امام یک نامهای به حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی مینویسد که با حاج عباسقلی تبریزی صحبت کنید و از او کمک بگیرید زیرا آیت الله بروجردی در حوزه علمیه برای شهریه مشکل مالی دارند.
از طرفی هم ارتباط آیت سیدابوالحسن طالقانی با شهید آیت الله سیدحسن مدرس زیاد بود. جلساتی با شهید مدرس و عدهای از علما در اوایل روی کار آمدن رضاخان با هم داشتند.
آن موقع آیتالله سید محمود طالقانی نوجوان ده یا یازده ساله بود که در خاطراتش اشاره میکند: من بایستی بیرون درب میایستادم و به عنوان اینکه مثلا بازی میکنم تا اگر آژانها در محل حاضر شدند به پدرم خبر دهم...
📚 شعری معروف که برخی ابیاتش مَثَل شده است:
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند
✍️ شاعر: 👇🏻👇🏻👇🏻
امیر فخرالدین محمود بن امیر یمینالدین طغرایی مستوفی بیهقی فریومدی، مشهور و متخلص به «ابن یمین»
😱😅😄😃
📚 شعر دانش
چند دوبیتی از باغ دل - دیوان تات طالقانی
گهر برتر از دانش روز نیست خطر جانب دانش اندوز نیست
به این و به آن، گر دهد دانشش فزون گردد و اندکی سوز نیست
هر که از دریای دانش نوش کرد فکر بکر از عمق مغزش جوش کرد
وانکه طرح و راه کار نو بخواست علم روز و درس نو را گوش کرد
نه هر فردی که از اهل قلم شد علیه ظلمت و نکبت علم شد
شود اهل قلم چون ناخدا لیک بسا کشتی که با موجی عدم شد
بنازم آنکه با ما هم قسم شد به راه نشر دانش هم قدم شد
به عشق انتشار دانش روز بسی بنوشت و از اهل قلم شد
خوشا آنانکه فخر روزگارند در این دار فنا پرهیزگارند
چو مردان ادیب طالقانی کسان را هادی و آموزگارند
هر که در دنیا شود آموزگار مشعلی باشد برای روزگار
خلعت آموزگاری خواهدم تا برافروزم چراغ کردگار
چنین می گفت دانشمند با شور به دانش غرق گردد کور در نور
خوشا آنکو بیاموزد در عمرش علوم تازه از گهواره تا گور
تماشای کرات آتش افروز بخواهد مشعلی از دانش روز
اگر جویای صدها کهکشانی در عمرت تا توانی دانش اندوز
کاسه ای از برکه ی ظلمت ننوش جام استادان به صد همت بنوش
گر ستاره خواهی از هفت آسمان ساغری از چشمه ی حکمت بنوش
فراوان خواهدت گر گنج و املاک همه فکرت برون آور از این لاک
مدد جو از خدا و عقل و ادراک به دانش ره گشا بر سوی افلاک
اگر دانش بجوئی از کتابان بپیمائی فضاها را شتابان
شوی در آسمان مرغی سبکبال زمین بینی بسان ماه تابان
✍ مهندس محب الله گلبابائی طالقانی
یادُش بخیر، یه روز که میخواستم مدرسه ای بَ انشا بِنویسُم، گته ننه دِ بپرسیم:
ننه جان، علم بهتره یا ثروت؟
یه نگاه به طاقچه ای سر بنگت و گت آقامی عکسه با محبت نگاه کُرد و بگوت:
بَبه جان... آقاتان که هیچکدامشه نُداشت
ولی باوُر کن، یه ذَراک معرفت، همه شان دِ بِیتره!
✍ متن و انتخاب عکس: سیده مریم قادری، از روستای اورازان
با صدای: سیدسحر سیدعلیخانی، از روستای سنگبُن (به صورت صوت تلگرامی در کانال موجود است.)
گروه تولید محتوای درجی
مُن فقط خوش دارُم که وقتی همه ای دَس دِ کلافه گردیَم
یه گوشاک بنیشُم و تی یی قشنگه گیسانو ببافم...