درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

عبدالله امیدوار طالقانی

يكشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۲۳ ق.ظ

به بهانه درگذشت بزرگ مردی از دیار طالقان:

از فشندک تا شیلی... پسری برای دهکده‌ای جهانی

عبدالله امیدوار، حدود شصت و هشت سال پیش، همراه برادرش عیسی، به سرزمین‌های ناشناخته در قاره آمریکا، آفریقا و قطب جنوب و شمال قدم گذاشت. سفر کم نظیر این دو برادر ماجراجو، از سال 1333 خورشیدی آغاز شد. آنها نخست به یک سفر هفت ساله با موتورسیکلت ماچلس انگلیسی به قدرت پانصد سی سی که روی گلگیر آن شعار «همه متفاوت، همه خویشاوند» نوشته شده بود، داشتند و بعد هم یک سفر سه ساله را با اتومبیل سیتروئن دو سیلندر که هنگام بازگشت از سفر اول، شرکت سیتروئن فرانسه آن را هدیه داد، انجام دادند.

برادران امیدوار، پیشگامان جهانگردی معاصر و همچنین از اولین جهانگردان ایرانی شناخته می‌شوند.

  • نقل از: خبرگزاری همشهری

 

عبدالله امیدوار، به عنوان نمادی از سینمای شیلی معرفی شده است. مرکز فرهنگی لاموندا در سانتیاگو شیلی که عبدالله امیدوار یکی از پایه‌گذاران و همکاران آن بوده است، با تایید خبر درگذشت او، اعلام کرد که شیلی با یکی از نمادهای سینمای خود خداحافظی کرد.

در بیانیه این مرکز فرهنگی که بامداد جمعه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱ به وقت تهران، منتشر کرده، آمده است: «عبدالله امیدوار (۲۰۲۲ - ۱۹۳۲) تهیه‌کننده و فیلمسازی بود که به بیش از ۱۰۰ کشور جهان سفر کرد و بیش از ۱۲۰ فیلم مستند ساخت. او در ۸۹ سالگی درگذشت و ما امروز با نمادی از سینمای شیلی خداحافظی می‌کنیم.»

  • نقل از ایسنا و عصر ایران

عبدالله امیدوار، پژوهشگر، مستندساز و اولین جهانگرد ایرانی طالقانی الاصل است که در سال 1310 در تهران به دنیا آمد.

او به همراه برادر خود، عیسی امیدوار، از سال 1333 سفر پر ماجرای خود را به دور دنیا، با دو موتور سیکلت از خانه پدری، به سوی مرزهای شرقی ایران، افغانستان، آغاز کرد. استفاده از موتور سیکلت به منظور دستیابی به میان‌برها، نقاط دور افتاده و راه‌های صعب العبور بود. سفر اول آنها هفت سال طول کشید. این دو پس از گذر از کشورهای افغانستان، پاکستان و هند، به سوی تبت و سپس آسیای جنوب شرقی و استرالیا سفر کردند. در ادامه آنان، با گذر از اقیانوس آرام، به آلاسکا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی رفتند.

کتاب «سفرنامه برادران امیدوار» وقایع این دو برادر را به نقاط مختلف جهان، همراه با نتیجه پژوهش‌های انسان‌شناسی آنها ارائه می‌کند.

موزه «برادران امیدوار» شامل قطعات ارزشمندی از فرهنگ‌های ملل مختلف در مجموعه کاخ سعدآباد، دستاورد سفرهای این دو برادر فرهیخته به شمار می‌رود.

در نهایت، عبدالله در روز 23 تیرماه 1401 سفر آخرت خود را به تنهایی آغاز کرد.

برای دانستن بیشتر از این دو برادر صفحه برادران امیدوار در ویکی پدیا کلیک را بخوانید.

 

گروه طالقانی درجی، درگذشت این همشهری نیک نام را تسلیت گفته و از درگاه الهی علو درجات را برای روح ایشان خواستار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۱ ، ۰۹:۲۳
درجی طالقانی

تیرماهی شلانک

شنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۶ ق.ظ

مَثَل و اصطلاح «تیرماهی شلانک»

این مثل برای تأکید بر بُعد زمانی و یا بعید بودن یک امر، استفاده می‌شود و به دوری و دیری و عدم احتمال وقوع یک موقعیت اشاره دارد. در این خصوص دو تعبیر وجود دارد:

تعبیر اول: چون تیرماه فصل رسیدن زردآلو (شلانک) هست و فکر کن که در اوج یک زمستان سخت هستی، طالقان از جیر تا جواَر برف‌پوش و سفید.... قحطی میوه‌منه و وفور سرما... آنگاه که فرارسیدن گرمای دلچسب و شلانک خوشمزه برای تو بسیار دور و بعید می‌نماید، آن وقت برای هر چیز دوری این مثل کنایه آمیز را به کار می‌بری: تیرماهی شلانک.

اگر بخواهیم برای آن معادل فارسی بیابیم، چیزی شبیه مَثَل: بزک نمیر بهار میاد، کمپزه با خیار میاد است.

تعبیر دوم: در گاهشماری طبری که در روستاهای بالاطالقان نیز کاربرد دارد، تیرماه، در فصل تابستان نیست و به روزهایی از پاییز و معادل آبان ماه اطلاق می‌شود. (مثل رسم تیرماهی سینزده که در آبان برگزار می‌شود.) لذا با این رویکرد، اصطلاح «تیرماهی شلانک» به بعید بودن و ناممکنی یک امر دلالت دارد. چون در فصل پاییز، زردآلویی وجود ندارد و زردآلویِ پاییزی، امری محال است.

معادل فارسی آن هم: آب از آتیش درآوردن است.

 

با سپاس از آقای مسلم گرشاسبی، اهلِ آبادی کَش طالقان جان
            و آقای محمدرضا از بالاطالقانِ عزیز

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۱ ، ۰۷:۰۶
درجی طالقانی

کاسنی و شلانُک بَلگه

سه شنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

سلام دوستان، صبحتان به خیر و شادکامی

بهترین وقت برای چیدن کاسنی زمانی هست که گیاه، گُل کرده، یعنی الان.

کاسنی گیاه دارویی بسیار مفیدیه که از دمنوش اون می‌تونید استفاده کنید. یادتون نره اولاً مصرف بیشتر و مداوم کاسنی، حتماً تحت نظر پزشک باشه. ثانیاً گیاه رو از ریشه درنیاریم تا سالهای بعد هم سبز بشه و دربیاد.

بانو شهناز سلطانیان از دیزانِ همیشه زیبا

 

 

روزگارِ خوشِ طالقان جان، هم اینک

با شیلانُک بَلگانی کو اَفتویی بیخ، خُشک میبُن.

آقای اکبر شعبانی از صمغ‌آبادِ روشن و پُربار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۹:۵۴
درجی طالقانی

دَربَسته و بِومی سر واش درآ

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۵۵ ق.ظ

در پست قبلی، (آش پُر جوش) از یک اصطلاح طالقانی صحبت کردیم و گفتیم که طالقانی‌های از درِ بسته خوششون نمیاد و «در بَسته» یک جور ناسزا و نفرینه.

در مورد این اصطلاح توضیحاتی از طرف عزیزانِ همراهِ درجی دریافت کردیم که به این شرح هستند:

آقای علی لطفی: ونیزی‌ها (با جنبه طنز یعنی همان اهالی روستایِ نویز طالقان) می‌گفتند: دَر نَسَه. یعنی درنبسته. یعنی به جای نفرین، دعا می‌کردند که الهی در خانه‌ات بسته نشود.

آقای مهراب عارفی: دَر دَوَست در جوستان، یک جور فاحشِ. یانی خانتانی دَر، دَوست بو. دیه بیوبشو نکنه کسی. همان بُمردنی معادل میبو. یکی دیَر دی دَره کو «ایلاهی بِومتی سر واش درآ» اینی مهنایه کو اندی زمینگیر گردی کو نتانی بومته سنگ یا گِل‌بِوم هاکنی و بِومتی سر دِ واش درآ. همینه کو اوشانی کو بمردینه، یا خانشان بی‌صاحاب کتیه اچین میبو بومانشان.

***

در آخر آرزو می‌نیم و خدا جان دِ می‌خواییم که ان‌شاءالله هیچ خانِ‌یِی در، دَبُست نگرده. خانُتان همیشاک آبدان بو. بِومِتانی سَر دی همیشاک ایزار پَهن بو. ایزارِ پَهن بو امبا خالی نبو. اونی سر نان و پنجه کَش و زنجبیلی دِچّین بو. یا قاشق قاشق کَشک و کاله، که اَفتویی میان خُشک گرده. مجمع بَلگه و لواشک، کوهی تره برای زُمُسّان یا ایزارِ ناهارِ سیزده بُدران.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۱ ، ۰۸:۵۵
درجی طالقانی

آشِ پُر جوش

شنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۹ ق.ظ

 

یادش بخیر، سال شصت ما خونه‌ی پسر عموم مستأجر بودیم. منم تازه رفته بودم تهران و بعد از بیست سال زندگی کردن تو طالقون، زندگی در تهران برام زیاد خوشایند نبود و همش تو حال و هوای طالقون بودم.

یه روز آش طالقونی بار کردم. عموی بزرگم، خدا رحمتش کنه، زمستونا میومد پیش بچه‌هاش. وقتی عطر سیرداغِ آش، فضای خونه رو پر کرد، خونه که میگم یه اتاق دوازده متری بود که همون چندتا وسیله خونه که داشتیم رو دور تا دور اتاق چیده بودیم. عمو خدا بیامرز، اتاقش کنار اتاق ما بود. صدا زد: «شهناز دتر... دری آش پچنی؟»

گفتم: «بله عمو جان.»

گفتند: «اینه دونسته باش، آش پر جوش، بهتر از خورشت پر گوشت. بدار قشنگ پل باخوره مزه دار ببو.»

از اون روز تا حالا هر وقت آش می‌پزم به یاد حرف عمو می‌افتم. یادش بخیر قدیما تو یک اتاق کوچیک، با کمترین وسیله‌ی خونه، هر شب، شب نشینی داشتیم. جمعه‌ها یا مهمون بودیم یا مهمون داشتیم. با یک قابلمه آش پر جوش، سفره پهن می‌کردیم دور هم، خیلی با صفا بود. زندگی‌ها الان تو خونه‌های صد تا دویست متری، دَلّادََل از وسیله و مواد خوراکی، بیشتر از دو سه نفر توش زندگی نمی‌کنند، اونم تو اتاق‌های جدا و در بسته! سال تا سالَم نه دورهمی.. نه هیچ!

 

نقل شده از: بانو شهناز سلطانیان، اهل آبادیِ دیزانِ طالقان جان

  • پل خوردن: جوش خوردن و قل قل کردن.
  • دَلّادَل: مالامال، لبریز، پُر.
  • در بسته: یک جور ناسزا و نفرین طالقانی است. به این معنا که اهای یک خانه همگی تار و مار شده‌اند و درِ خانه‌شان بسته مانده. به این دلیل طالقانی‌ها کلاً با درهای بسته مشکل دارند و بیشتر دوست دارند تا در خانه‌ها و اتاق‌هایشان باز باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۱ ، ۱۰:۵۹
درجی طالقانی

کُلون

يكشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۰ ق.ظ

 

معادل طالقانی این وسیله چیست؟

  • آقای مهراب عارفی: زِلفین
  • آقای محمدرضا: اینی چُوو میبو (ایشکیل) نِوعی چُفت و رَزَه دی میبو.
  • آقای شهرام صادقیان: کُولون دی میگوتُن اُمبا ویشتر چُفت و رَزَه میگن.
  • چند طالقانی عزیز دیگر: کُلون، کُلان، پشت بند.
  • آقای علی لطفی: اوه اوه، این دیگه چیه؟ خیلی خیلی تکنولوجیش بالاتر از دیزندان هست. حواستان باشه لو نره. وگرنه ناسا اونو برای پیشبرد مقاصد ماهواره‌اش ضبط میکنه. دریجه سرزن هم جزو اختراعات برتر طالقانه، اونو نشان بدین ولی بازم مواظب باشین تا ناسا نفهمه.

ایشون در ادامه شعری هم برای کُلون سرودند که تقدیمتان می‌شود:

این خُجیرَ قشنگِ قُلف و کیلی                     رَ بُسات شهرکی جوان نمرد «ولی»

اسمشَه بَهدِ پرس و جو و سوال                    از غضنفر کَل و جواد و جمال

بنگَت آخر کُلونِ دروازه                              طالقانی میان دَرنگَت آوازه

که یکی شهرکی، کُلونَ بسات                      مشدی اوسّا ولی، برارِ نجات

ثبت کُردُن به انگلیس و هلند                       ولی‌یی اختراعَ بَهدِ کلند

 

  • ادمین: ای بمیرن این انگلیسیا و اروپایی‌های دزد laugh
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۱ ، ۱۰:۵۰
درجی طالقانی

مینی‌بوس خاطرات

چهارشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

یادش بخیر، پایین طالقانی وچان میدانون، آن موقان ایچین نَبه کو هر وقت بخواستی بیشی طالقان، سوار ماشینت گردی و با خیال راحت دو ساعته بیشی طالقان. آن موقان بیشترین رفت و آمد پنج شنبه جمعه‌یان انجام میگیت. اگر بین هفته توی ده ماشین میامه، واقعاً چیز عجیب و نادری بَه.

 

 

از این مطلب رد گردیم و بیشیم به علیمردانی مینی بوس که هر روز ساعت هفت صبح، مسافرانش رو از ایستگاه اول که سر دهقان ویلا بَه، سوار می‌کورد و تا ایستگاه بعد که زیر پل هوایی حصارک (المهدی) بَه، صد تا مسافر بین راهی دی میزه. (اصلاً مسافر کو میدی پاهانُش لَس میگردی).

خلاصه تا از این حصارک و کمال آباد دِ درشیم -آن دنیایی خر داد می‌کورد- دو ساعت طول میکشی و ]راننده[ تا جایی که امکان داشت، مسافران رو دِمی‌قوراند ماشینی میان. بعد دی این درازه اتوبان و چهل تا سرعت که ایوبی صبر رو دی سر میورد.

یکی از ایستگاه‌هایی که من عاشقش بَم، آن کانکس اول جاده طالقان بَه که توقف‌گاه اصلی علیمردان بَه و تا چهار تا نیمروی دو زرده نمیزه بر بدن، وِلکن ماجرا نَبَه. بعد دی با چند تا بوق، مسافرانی که دَپات گرسته بَن رو صدا میزَه. البته بارها گرستی که طرف جا بماندی از مینی بوس! اینو من به چوشم بیدی‌اَم.

آنموقان ایلوندی در کار نَبه ولی در عوضش، آقچری محل خرید لوازم بَه که علیمردان آنجا نمیداشت و میشه چشمه‌ای سر و آنجا میداشت. مادی ایچینو جوق‌بِیزیان میشی‌ایم چشمه‌ای سر، خیکمان رو پر از آب می‌کوردیم. (میدانی واجب امره) که بعدها بفهمستیم آن چشمه، سرشار از آب انگلی بَه...

 

 

از این به بعد دی قسمت سخت جاده بَه که تا از گردنه جوعَر بیشیم و جیروریم، اندی این کین دم مسافران، صندلی‌ای سر کریش می‌خورد، دی بی‌حس می‌گردی. اسه مسافران با آن لَسَ کین و لِنگان چو گرسته، به انتهای مسیر نزدیک می‌گوستون. ما دی که مجبور بیم بین راه از مینی بوس پیاده گردیم و ما بقی راه رو پیاده بیشیم که آن خودش به تنهایی داستان‌های زیادی به دنبال داشت.


به قلم: پژمان شیخ حسنی

تنظیم کاریکاتورهای طالقانی: سیمرغ

با سپاس از کانال طالقانی‌ها و کانال روستای تکیه ناوه و گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۱ ، ۰۸:۲۷
درجی طالقانی

مینی‌بوس رویایی

يكشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۸ ب.ظ

قصه‌ی متولدین دهه ۵۰ و۶۰ و شاید کمتر و بیشتر دهه‌های دیگه، با مرحوم حاج زینل و مینی بوس رویاییش متفاوت تر از هر داستان دیگه‌ای هست. برای بچه‌های خردسال و کودک آن زمان، به خاطر جنگ و عدم امکانات دیگه، مینی بوس حاجی، فقط یک مینی بوس نبود. ما تمام احساسات یک شهربازی مدرن امروزی رو داخلش تجربه می‌کردیم. مخصوصاً تو پیچ و خم‌های جاده طالقان.

 

 

یادش بخیر بعضی وقتها آنقدر جمعیت تو ماشین بود که وقتی از دور پلیس می‌دیدم انگاردشمن بعثی دیدیم. یکهو بیست سی نفرکه جای ایستادن نداشتند، حالا باید خم میشدند، و پرده ها رو می‌کشیدند که دیده نشوند.

به نظر من یکی از عللی که باعث شد خیلی از ماها ماشین بخریم، همین فشار جمعیت تو مینی بوس حاجی بود که باید تا ابد شکرگزارش باشیم. هر چند که الان بعداز گذشت سالیان سال از ماشین‌دار شدن، خیلیامون دوست داریم به آن زمان برگردیم و یک مسافت کوتاه تر رو با حاج زین العابدین و مینی بوسش طی کنیم. حتی شده فشرده‌تراز سابق!

آن وقتها که کوچیک بودیم و گاهاً روصندلی برای ماها جا نبود یکی از افتخارات دنیای بچگیمون این بود حاجی مارو صدا کنه و کناردستش بشینیم. البته همین الانم بهش افتخارمی‌کنیم. لذتی که آن جلو نشستن برامون داشت، توصیفی وصف ناپذیر دارد.

ما از بچگی تا وقتی بزرگ شدیم و پا تو جاده طالقان گذاشتیم، حتی با ماشینهای خودمون، اگر شب، نصف شب یا روز، پشتمون به راننده بی بدیل، حاجی گرم بود و می‌دونستیم اگر گیرکنیم یکی هست که به دادمون برسه. مخصوصاً ایام زمستان.

هنوز خوب یادم هست وقتی برای خاکسپاری یکی از اقوام، زمستون از طالقان برمی‌گشتیم و توی جاده گیر کرده بودیم، حاجی مینی‌بوس رو نگه داشت و همه پیاده شدند تا به ماشین در راه مونده کمک کنند. حالا تو این فکرم بعداز حاجی چه اتفاقی برامون میوفته؟

من فکر می‌کنم خیلی از ماها احترام به بزرگترها رو خصوصاَ اگر رو صندلی نشسته بودیم و بزرگتری میومد و به احترامش بلند می‌شدیم یا مسائل دیگر، تو مینی بوس حاجی یاد گرفتیم.

 

 

گرچه بغض در گلو اجازه نوشتن مطالب بیشتری از مینی بوس جادویی حاج زین العابدین نمیده، اما اگر فرصت بشه و قلم یاری کنه من و یا دیگران می‌تونند خاطراتشون رو بنویسند تا اینجوری بیشتر اسم و یادش رو زنده نگه داریم. حالا بعد از پرواز بلند روحش، کم کم خاطرات و مهربونیاش آشکارتر میشه. روحش شاد یادش گرامی.

 

به قلم: علیرضا مشایخ

تنظیم کاریکاتورهای طالقانی: سیمرغ

با سپاس از کانال طالقانی‌ها و گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۱۳:۰۸
درجی طالقانی

مینی‌بوس جادویی

پنجشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۸ ق.ظ

 

شاید بگید مگه میشه پنجاه نفر سوار یک مینی بوس بشن؟! اونم از نوع بنز قدیمیش!! تعجب نکنید، این کار بارها انجام می‌شد البته از نظر راننده تعداد کل مسافرا با خودش هشت نفر بیشتر نبودن، حالا چجوری می‌شد؟
ساعت شیش و نیم صبح از تهران (هفت چنار) مسافرا که اکثراً مسن هم بودن، سوار می‌شدند و ظرفیت تکمیل می‌شد. چند دقیقه بعد سر تیموری چندتا سوار می‌شدند، بعد چند تا هم سر خیابون جی، خلاصه تا می‌رسید آزادی، یه ده دوازده نفری سرپایی داشت.

ساعت هفت و نیم می‌رسید کرج. مسافرای جوون حیدرآبادی همه ساک به دست منتظر بودند ماشین برسه. اونجا بود که تمام فضای داخل ماشین پر می‌شد، حتی کنار راننده هم یکی دو نفر به صورت عمودی و ثابت باید می ایستادند و کلاً به یک نقطه خیره می‌شدند چون نمی تونستند حرکت کنند (جا برای یه نفس اضافی دی دَنبه).
مینی بوس می‌رسید اول جاده طالقان (دکه) مسافرا پیاده می‌شدند، یه نفسی تازه می‌کردند ولی موقع سوار شدن، (انگار حجمشان اضاف می‌گردی) جا واسه چند نفر نبود!!

حالا این وسط دو سه مسافرهم از قزوین و آبیک اضافه می‌شدند. به ناچار چند نفر از جوونا میرفتند روی باربند سقف ماشین می‌نشستند که اتفاقاً خیلی هم بهشون خوش می‌گذشت.

 

 

وقتی به سر بالاییِ گردنه می‌رسید، فقط صدای موتور ماشین رو می‌شنیدی که یک دفعه پیرمردی می‌گفت: «وَچه نمرد مینی پا رَ دُمُتی»

چند دقیقه بعد: «این پا کی‌یِی هَسّه؟»

یکی دیگه: «این وچه ر دس به دس کنین بوشو آقاشی وَر»

نفر بعدی: «اوسکوفته دکردی مای خیک»

بعدی: «داداش هول نده»

تا اینکه مینی بوس ناله‌کنان می‌رسید سر گردنه، جوری که غلط کردم خاصی از صدای موتور ماشین حس میشد.

معمولاَ یکی از مسافرا اونجا شروع می‌کرد به دعا برای سلامتی راننده و تک تکِ چهل و نُه نفر دیگه.

خلاصه چند دقیقه بعد همون چند نفر که روی سقف بودند باید پیاده می‌شدند و میانبر می‌زدند تا برسن پایین تر از دوراهی زیدشت. چون اونجا پلیس داشت و جریمه می‌کرد. بعضی وقتا هم پلیس مسافرا رو پیاده می‌کرد. بعد که بازرسیش تموم می‌شد دوباره یه تعداد می‌موندند بیرون، جا نبود سوار بشن. پلیس هم هنگ می‌کرد و بی‌خیالِ گشتن و جریمه کردن می‌شد، حتی کار به جایی می‌رسید که به ناچار خودش کمک می‌کرد تا دوباره همه سوار و جا بشن.

بالاخره یه کم پایین‌تر از دوراهی راننده باید منتظر می‌شد تا چند نفر پیاده که با لباس پلوخوری زده بودند به خاکی و همه سر تا پاشون کثیف شده بود برسند.

همه اینا یه طرف، بین رُشنابدر و کَش همیشه یه مسافر بود که باید «واشِبارش» رو هم می‌آورد توی ماشین و هیچ راهی هم نداشت باید سوار می‌شد!

 

 

این تنها ماجرای صبح پنجشنبه بود. شبیه همین هم بعدالظهرش اتفاق می‌افتاد. جالبترش هم اینکه فرداش، کل آدمای همین دو سرویس باید برمی‌گشتند تهران و کرج.

روح راننده با مرام خاطره ما حاج زین العابدین گرشاسبی شاد.

انشاءالله که سالهای سال شاهد خدمات دیگر عزیزان روستا باشیم. آمین یا رب العالمین

 

به قلم: آقای حمید گرشاسبی

تنظیم کاریکاتورهای طالقانی: سیمرغ

با سپاس از کانال طالقانی‌ها و آوای کش و گروه تولید محتوای درجی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۱ ، ۰۸:۴۸
درجی طالقانی

مینی‌بوس طالقان

چهارشنبه, ۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۰۷ ق.ظ

اول تابستان، پر است از شوقی که کودکان دیروز و شاید امروز، برای رفتن به طالقان و گذران سه ماهِ نابِ تعطیلی در این زیبا دیار دارند. خاطرات ما کودکان قدیم، گره خورده است با پدیده‌ای به نام «مینی‌بوس» و با مهربانی رانندگان آنها.

پست پُر و پیمان امروز، ذکر یاد و خاطره سفرهای مینی‌بوسی به طالقان و تقدیر از رانندگان زحمت‌کش جاده‌های طالقان‌جان است. پَس بزن بریم، یاعلی.

enlightened--------------

زنده یاد فردوس کیان اولین راننده مینی‌بوس طالقان بود که حدود پنجاه سال به مردم دیار طالقان خدمت کرد و آخر جان خود را نیز در تصادف رانندگی از دست داد.

سالار بی‌رقیب جاده طالقان، مرد لحظه‌های گرگ و میش راه‌های سخت و گردنه‌های نفس‌گیر روحت قرین آرامش باد.

 

ارسالی از: آقای رضا بکان

enlightened--------------

خدا رحمتش کنه هممون به نام زینل میشناختیمش. یاد بچه‌گی‌هامون بخیر. دست بابا و مامانو می‌گرفتیم با کلى بار و بنه، صبح على الطلوع می‌رفتیم میدان هفت چنار، اول خط پائین طالقانى‌ها که با تنها مینى بوس این خط و منطقه بریم طالقان و اول جاده نسا پیاده بشیم و بریم روستامون و این ماجرا براى کلى از طالقانى‌هاى پائین طالقان از جاده کمپ بگیر تا کلانک و کلندر و سنگ بن و نسا و سیف بنه و رشنابدر شهراسر و ورکش و کشرود و این اواخر هم تمامى روستاهاى دور دریاچه و در مسیر جاده پائین طالقان تا روستاى کش، با این مرد جاده‌هاى پائین طالقان خاطرات خوش و ناخوش داشتند. چه در مراسم عروسى و چه عزاى بیشتر این اهالى با مینى بوسش در خدمت این مردم خوب بود.

یاد و خاطره حاج زین‌العابدین گرشاسبی گرامی.با قرائت فاتحه به روح آن مرحوم با خاطراتش وداع می‌گوئیم.

ارسالی از: آقای امیر حدیدى -نساء سفلى

enlightened--------------

هنوز هم هستند عزیزانی چون آقای علیمردان گرشاسبی همشهری زحمت‌کشی که با مینی‌بوس سفیدش، حمل و نقل پایین طالقان، روستاهای گلینک، آردکان، آرموت، روشنابدر، شهراسر، کش، لُهران، میر، اوچان و موچان را برعهده دارد. ان‌شاءالله سلامت و پاینده باشند.

ارسالی از: بانو شوکت لهراسبی

با سپاس از کانال طالقانی‌ها و گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۱ ، ۰۸:۰۷
درجی طالقانی