درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

مصائب کرونا و بسته شدن جاده طالقان در ایام عید

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۰۴ ق.ظ

خبر خوش آن که الحمدلله طالقان جانمان در لیست شهرهای سفید بیماری کرونا قرار گرفت. بی‌شک بعد از لطف الهی، رعایت بهداشت و طرح‌های فاصله گذاری اجتماعی و دستورالعمل‌های ستاد مقابله با کرونا و با همت مردم فهیم طالقان و همکاری نهادها و ارگان‌های مسئول، در ایجاد و تثبیت این وضعیت، نقش عمده‌ای داشته و دارد. امید آن که بلاهای اینچنینی هرچه زودتر از کل کشور عزیزمان رخت بربسته و از صحنه گیتی به کل محو گردد.

در ادامه متنی را که در روزهای اوج بیماری کرونا توسط آقای حامد نجاری نوشته و در کانال طالقانی‌ها منتشر شده است را می‌خوانیم. به نیت لبخند روی قشنگِ تُوکِتان.

چند روز پیش کاری سر دِبی یَم ولی بیکار. لعنة الله بر این ویروس منحوس یِزید صفت که همه دنیا کار و زندگی دِ بَکِتی ینه. از حق صُحب تا نُمازی مَغرُب دو تا مُشتر این دوکانی میان نمیا اقلکن دوتا فاحش هادیه آدومِ.
خلاصه، موباله دَس گیتوم و تلگرامه واز کُردُم. تقریباً هیچ گروه و‌کانال و در و دوجه ای دَنِبه که اسم این بیصحابه کورنا میانش نباشه. هر جایی دی دل میشی خبر بِزی ین اِندی مبتلا گِردی یَنه، اندی بَموردی ین، اندی میخوا هله رحمت خدا بشون. اندی زنده درشی یَن ولی هیچ معلوم نیه بعدا بخوا رحمت خدا بَشُن یا نَشُن و خلاصه اگه کورنا نکوشه این اخباران سُل باد دِمینگنه آدُمه میکوشه.
ای خدا جان، این کمونیسته ویروس بیصحاب کُجه دِ دریمی آخه؟!
بَتم بَشُم دنیای مجازی طالقان ببینم چه خبره؟ اول کانال طالقانیها، خجیره کاناله آخه، ادمینانُش همه مایی قِدیمه رفیقانُن، همه خجیره بَشورد دَشورده یالُن. البته یکی یَشان یقدی تور توری مینه گاهی وقتی ولی مایی عِزیزه رفیقه‌، بگذریم... خیلی اوشانه تعریف دی کنی مُندشان جَر میشو ایسه  مایی سُلامه دی علیک نمیگیرون! وُلاااااا
القصه، کانالی میان بِدی یم یکی پیام مردمی بزیه که آقاجان، این طالقانی جاده رِ دَبِندین تا دیر نگردیه این ملعون ویروس اقلن طالقان نیا، طالقانی هوا سرده اکثرا دی پیر آدوم زیاده دَرِ و خلاصه یه مدیریتی گرده...
پیش خودم بگُتُم که باریکلا، حرف حساب بزی و بقولی پیشگیری همیشه درمان دِ بیهتره. از طرفی خیلی راحت دی میشا مدیریت کوردون. یه نیم باند جَعده ( جاده ) ویشتر نیه گو، کلاَ میخوا جاده ای دل راه بِشی بایس مواظب باشی دَس و پَرت نامحرمه که از روبرو میا وَرا نیگیره، البته یه چهار بانده جاده دی داریم منتها استفاده نمینیم. جزو میراث فرهنگی ملموس طالقانه. آنطور که ویل دورانت در تاریخ تمدن بَگُتیه کلنگ اولیه در دوران پارینه سنگی بِزیه گِردیه. بعدش در زمان اردشیر چهارم یقدی اوره هُموار کُردی ین بتانه چاپار اویی سر حرکت کنه نامه برسانه .حتی برای مدتی جزوی از جاده ابریشم بیه. مارکوپولو سفرنامه ای دل اشارتی به آن کوردیه. منظور اینکه اون چهار بانده جاده جزوی از میراث کهن طالقانه که طالقانی آدومان همیشه خِویی میان اون جاده د رفت و آمد میکوردی ین. اصلاً ضرب المثل داریم که میگو ایشالا پیر گردی رو ایشالا اون یکی طالقانی جاده ای سر بِشی و وَگِردی. حالا اینان به کنار، همشهریانی که درس تاریخ بُخوانسی ین بهتر میتانُن نظر هادی ین .
بعد از اینکه اون پیام مردمی رو بخوانسوم حقیقت خوشحال گردی یم.
ایضما کانالی دل خبر بزی ین که از طرف مسئولین طالقانی جاده تحت کنترل قرار بیگیت و جز افراد بومی که برای انجام کاری بِشی ین کسی نمیتانه تشریف بیوره طالقان .تازه اوشان دی باید تست هادین تب و لرز و قولنج نُداشتی باشُن. دواره پیامهای مردمی بزی ین کانالی دل:

  • یکی بَگُت ما گو طالقانی آدومیم ولی ساکن تهرانیم چب نمیتانیم بِشیم؟
  • یکی دیگه بَگُت مایی خانه دزد بزنه کی میخوا جُواب بدیه؟
  • یکی دیگه بَگُت پول بودامه خانه بَخَرِسی یمه، پول بُدامه مگه الکیه پول بُدامه؟ سند دارُم منگوله دار.
  • یکی دیگه بَگُت مُن عادت کُردی یم ماهی یَگ بار تمدد اعصابیبه بَشوم طالقان تازه مونی ننه دی طالقانیه.
  • یکی دیگه بَگُت مونی دل مرحوم گت آقامیب تُنگ هایتیه بنده خدا سال ۱۳۳۰ رحمت خدا بشیه میخوام بَشوم اویی خاکی سر فاتحه خوانی.
  • یکی دیگه بَگُت مون میخوا بَشوم خانه ر یک سر بزنم ببینم مایی کنتور آب بَتِرکیه یا نه!! تازه مایی محله ای سگان گُسنه یون اوشانه میخوا غذا هادی یم.
  • یکی دیگه بگت ایست بازرسی سر سوال کنین رانوکی به طالقانی چی میبو هرکس بتانس جواب هادیه طالقانیه بدارین ردگنه.
  • یکی دیگه بگت تهرانی خانه رِ خانه تکانی کُردیم یَگ وانت خُرابه چیانه جمع دروردیم میخوا ببرم طالقان.

برار جان، خواخور جان، شمایی بُلا مونی سر
ویروس شمایی خانه ای سند منگوله دار و شمایی سُجلِ نگا نمینه که طالقانی آدومید یا گیلانی آدوم؟! همانقدر من و شما میتانیم ناقل این بیصحاب ویروس باشیم که اون بابای غریبه که عمرش طالقانه ندیه، چه فرق مینه؟ چه فرق مینه ترک و بلوچ و لر باشیم یا طالقانی؟ هرکس بیرون د میخوا دلایه ممکنه ناقل باشه. اصلا ناقل دی نباشی هیچ بُلا دی نُداشتی باشی، این ورف و خُنُکی دل میخوا بِشی طالقان چه کنی؟ مال داری؟ قال داری ؟ یال داری؟ بنیش خانه تی دل آخه خانه ت آبادان. اندی درن طالقان مایی آقا ،مایی ننه ، پیر آدومون، خدای نکرده بخوا این ویروس طالقان فراگیر گرده حالا حالاها در نمیشو. طالقان  سرده. کفیکون دو‌ ماه گرمی ویشتر نداره گو، ایمسال دی گردیه خدایی ورف انداز. اندی کوچان ورف دَرِ نمیشا راه بِشی ین.
مُن دی میدانم شمایی دل تونگ هاییتیه، میخوا بشین خاکی سر، میخوا بشین خانه زندگی یتانه سر بزنین،میخوا بشین آقا ننه رو سر بزنین، اما وضعیت اُضطراریه ، همه باید باور کنیم که از یکسری خوشایند هامان باید بگذریم.
فکر میانبر بزی ین نباشیم، میخوا همدلی داشتی باشیم تا به امید خدا این مرض زهر ماری ردگرده.
بندگان خدا عوامل و نیروهای  انتظامی و هلال احمر این ورف و سرمایی دل جاده ای سر خدمت مینون ماییبه، اوشانه اندی کوری هانِدین. عملا یک جنگی میان دَکِتیم ، موشک و خمپاره بیماری بر سر خانه سلامتی همه ماست، اونوقت دهوا دِریم خانه ای پرده صورتی باشه یا بنفش؟! این عادات و روند زندگی برای شرایط عادی تعریف گردیه نه این شرایط و بحران!!!
خدا همتانه بداره، خدا همتانی بلا بلی رو دور کنه، یقدی اتحاد و همدلی داشتی باشیم تا به امید خدا بتانیم این مرحله رو دی رد کنیم بشیم مرحله بعد!
نترسید خانه و ملک و سامانتان جاشی سر دَرِ فُرار نمینه، پا درنیوردیه.
مرحله بعدی فوران آتشفشان دماوند و برخورد شهاب سنگ و حمله موجودات هوشمند فضایی اَسه، باید بتانیم بشیم مرحله بعدی تا همگی باهم ببینیم فضایی یانی قیافه چطوره!!
خداوند پشت و پناه همه نازنین همشهری های طالقانی خودم
 قابل توجه عِزیزان راهداری و ایست بازرسی اینکه شما دِ خیلی تعریف کُردُم یه پارتی وازی کنین بی یَلین مُن رد گَنوم بَشُم طالقان دُق مینوم بُ خدا!!!
نویسنده متن: آقای حامد نجاری (اهل روستایِ گورانِ طالقان)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۰۴
درجی طالقانی

خاطرات قرنطینه

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ق.ظ

خاطرات قرنطینه

ایام عید و قرنطینه کرونا، تیلیویزیون تا میتانُست فیلم و سُریال پَخش میکُرد، ما دی از سر بیکاری، دسته جمع، تماشا میکُردیم.

یِگ روز فیلم «سرخ‌پوست» داشت. اونی میان، یه نمایی دَره که حیاط زندانِ نُشان میدی و آسُمانی کُنج دِ یه طیاره اوج مِیره. اینان به کُنار... چیزی که خیلی به چُشم میا و عینهو آونگِ اوزان، آدُمِ مَسخ و هیپنوتیزم مینه، آن دی یه طالُقانی آدُمه، زیمین این صحنه هَسته که یه گَته صحرائه اِچینه سبزِ مورت!

تا این صحنه بیامی، گَن‌نَنُم آن سر اتاق دِ بگوت: هیع بَباکُم... چه قَشِنگه این! اینه کُجه‌یه؟

بگوتُم: هِمین خودمانی ایران!

بگوت: نه... گُمان نمینُم، پالانُشان گو خارُجکیه!!

بگوتم: داستانِ فیلم برا زمان طاغوته، و اِلا ایرانیُن. حَلا چیِب تی‌یی بَ اَندی مُهمه که اینجه کُجه یِه؟

بگوت: آخه آن سبزه صحرایی میان، یه عالُم سبزی و تَره دَره. نُشانی‌شه پیدا کُنین بشیم بچینیم!!

 

یَهنی فیلم و سریال دی مِینُن، حواسشان باز به تَره و خیکشانه!

نقل خاطره و تنظیم پوستر: سیمرغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۴۱
درجی طالقانی

اُجاره حلوا (خوراک هویج)

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۲۸ ق.ظ

یکی از غذاهای محلی و خیلی قدیمی طالقان که در روستاهای اورازان و اطراف وجود دارد و این‌ روزها کمتر پخته می‌شود، اُجاره حلواست. البته حلوا بودن آن به این معنی نیست که شیرین و جزء شیرینی‌جات باشد. طالقانی‌ها علاوه بر حلواهای شیرین، به بعضی غذاها که حالت پوره دارد، حلوا می‌گویند. مثلاً دوپیازه در طالقان به سیبزینی حلوا مشهور است. این اُجاره حلوا هم خوراکی پوره مانند است که با هویج درست می‌شود. (به هویج در طالقان، اُجاره می‌گویند.)

مواد لازم:

  • عدس
  • هویج یا زردک (همان اّجارّه)
  • سیر ۲‌ق غ سرخ کرده
  • کمی نمک و زردچوبه و فلفل سیاه 

طرز تهیه:

ابتدا سیر را سرخ و عدس شسته شده را به آن اضافه می‌کنیم. همین که پخت، هویج یا زردک را خُرد و با کمی آب، به آن اضافه می‌کنیم. توجه کنید که زردک یا هویج باید بیشتر از عدس باشد.
بعد نمک و ادویه‌ها را افزوده و در انتهای پخت، مواد را با گوشت‌کوب لِه می‌کنیم طوری که همه مواد با هم مخلوط شود. این غذا خیلی آب دار نیست.
بعد از کوبیدن، به مدت ۳ یا ۵ دقیقه روی گاز با شعله کم حرارت ببیند، بعد غذا آماده است. این غذا با نان خورده می‌شود، مثل املت و به خاطر سیر و هویج و عدس خیلی مقویست. قدیمی‌ها کمی قورمه هم داخل این غذا می‌ریختند. اصل این غذا با هویج محلی یا همان زردک پخته میشه.

نوش جان

با سپاس از خانم سهیلا کیان (اهل روستای گته‌دِه طالقان) و کانال طالقانی‌ها

 

طبخ غذاهای محلی قدیمی، راهی خوشمزه و موثر در حفظ فرهنگ و میراث نیاکانمان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۲۸
درجی طالقانی

عکسها و خاطراتی از «طالقانی وَچکان»

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۲۱ ب.ظ

بی‌یَل خودومی حال میان دَباشُم. اُفطاری بُوخُوردمه تا نـآق! نمی‌تانُم پایَسُم!!   ارسالی: آقای شهرام صادقیان

 

قِندیل یخ‌لوله در بهار   ارسالی: خانم رقیه صفی

 

بازی محلی «خر پشت خر وازی» - محل: پشت بامِ کبل عبدالرسول، طالقان سال 1358   ارسالی: آقای مهدی رضاخانی

 

یقیناً این دَس‌پُخت َ هیچ رُستورانی میان، پیدا نمی‌نین    ارسالی: آقای شهرام صادقیان

 

کالنَک: نان محلی سبزیجات   کانال: ناریان بهشت من

 

پاک سرگردان گِردی‌یِم!

دَسانمانه بَشوریم، وزیر نیرو مکدر می‌گرده... نشوریم، وزیر بُهداشت برزخ میبو

خانه بُمانیم، به دیرَک قُبایِ وزیر اقتصاد بر می‌خوره... دَرشیم، دُگتُران ناراحت میبُن

زُنده بُمانیم، دولت ناراحته که هنو میخوا یارانه هادیه... بمیریم، مُرده شوران غُرغُر مینُن

نمی‌دانُم سَرِمِه بِی‌رُم کُدام بیابان دَرشُم؟!

ارسالی از: آقای مهدی رضاخانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۲۱
درجی طالقانی

داستان (واقعی) آقا مدیر

جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ق.ظ

 

آفتاب هنوز بر ستیغ البرزکوه نتابیده بود که مادران دُنبِلید، کوچه‌ها را آب و جارو می‌کردند و صدای مادرانه در کوچه می‌پیچید که «پسر! پایَُس!» و این فراخوان برای روزی دیگر، شاید آینده‌ای دیگر بود.

صداها گرچه از یک جنس بود، اما بعضاً معنای متفاوت داشت. معنای آرزوی یک مادر برای آینده یک پسر. مثلاً «زاما گردی پایَُس»، «مکه بشی پایَُس»، یا حتی نامشفقانه چون: «هِی گوگَلوان پایَُس»، «اُویار پایَُس»، « پایَُس ورکولی‌یان تی یِی انتظارِ می‌کَشُن». اما بعضی از این آرزوها حتی تصورش هم سخت بود. مثل مادری که به پسرش می‌گفت: آقا مدیر! پایَُس!

آقا مدیر برخاست. کوله بارش را بست و به سوی آرزوهای مادر حرکت کرد. گام‌ها را باید بلند برمی‌داشت. چون در مسیری که نه جاده‌ای بود و نه ماشینی، باید خود را قبل از تاریکی، به آبادی می‌رساند. آبادی یی که فردایش دنیای دیگری بود، دنیایی در حال عوض شدن...

 

 

سال‌های اول قرن چهارده هجری شمسی، نزدیک به صد سال پیش، ایران در تب و تاب آشنایی با مدرنیته بود. ماشین، سینما، مدارس جدید و حتی عده‌ای به فکر ساختن دانشگاه بودند. اثرات این تحولات، تا روستاها هم رسیده بود و آقا مدیر یکی از فرزندان تحول در زمانه‌ی خویش بود.

او درس خواند و فارغ‌التحصیل شد. با مدرک ششم ابتدایی که قدیمی‌ها معتقدند معادل لیسانس امروز است. حالا شوق آموختنِ آموخته‌ها در درون آقا مدیر موج می‌زد. او به آموزش و پرورش طالقان اعزام شد. آموزش و پرورش طالقان، جایی را بهتر از دنبلید برای آقا مدیر نمی‌شناخت. البته قبل از حضور او، دنبلید به همت بزرگانی چون مرحوم پرویز رضایی، صاحب مدرسه‌ای به سبک جدید شده بود.

آرزوی مادر برآورده شد. مدیر جوان، کارش را آغاز کرد. هم معلم بود و هم مدیر، (به همین علت به او آقا مدیر می‌گفتند.) ادبیات، ریاضیات، علم اشیاء، تاریخ و جغرافی درس می‌داد و همزمان، مدیریت مدرسه را هم برعهده داشت.

آقا مدیر، امیدها در دل و آرزوها در سر داشت. سخت‌گیر بود و به نظم، بسیار اهمیت می‌داد و بعضاً تنبیه هم می‌کرد. از مدرسه تا کوچه و خانه، مراقب بچه‌ها بود. صف بستن، نه تنها برای رفتن به سر کلاس، بلکه برای رفتن به خانه هم بود و نباید تا در منزل، به هم می‌خورد. همه این سخت‌گیری‌ها و نظم افراطی و تنبیه، به خاطر این بود که دغدغه تربیت و فردای بچه‌ها را داشت. آنها را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: سواد، نخودچی نیست که من توی جیب شما بریزم، خودتان باید تلاش کنید، زحمت بکشید تا یاد بگیرید.

آقا مدیر، سمبل تحولات روستا بود. مدرسه جدید ساخت، جاده ساخت، در لوله کشی و برق رسانی، نقش مهمی ایفا کرد. یک جورایی انگار که او، روستا را مدیریت می‌کرد. ظاهرش هم مظهر مدرنیته در ده بود. کت و شلوار می‌پوشید و کراوات می‌زد. والبال بازی می‌کرد و اینها در روستاهای آن زمان، سنت مرسوم نبود. اما در عین حال، آقا مدیر هرگز از اصل خود و سنتها جدا نشد. اهل مسجد و منبر بود. قاری قرآن بود، نوحه می‌خواند و سینه می‌زد. بانی اصلی مراسمهای محرم و صفر و ماه رمضان بود. هر رمضان، دعیه را از حفظ و با صوتی دلنشین در پشت بلندگوی مسجد می‌خواند، طوری که همه اهالی ده از آن بهره‌مند شوند.

آقا مدیر، مرد رسانه بود. پشت میکروفن که قرار می‌گرفت، مثل یک گوینده حرفه‌ای سخن می‌گفت. فن بیان و چینش کلماتش فوق العاده بود. من مطمئنم اگر ایشان، تریبون مهمتری در اختیار داشت، یکی از گویندگان مطرح کشور می‌شد. تُن صدا و دکلماسیون بی نظیری داشت.

آقا مدیر، باسواد بود. قلم خوبی داشت. بیشتر مکاتبات اداری روستا توسط او انجام می‌شد. از نظر سواد عمومی از هم‌طرازان آن دوره‌ی خود، بسیار بالاتر بود.

او عاشق کارش بود و نسبت به پیشرفت و موفقیت بچه‌ها احساس مسئولیت می‌کرد. برای جذب معلم از سپاه دانش تا آموزش و پرورش، بسیار تلاش می‌کرد. از معلم‌های جوان چون فرزند خود نگهداری می‌کرد و برای بسیاری از آنها، از ازدواج تا تشکیل خانواده همت گمارد.

آقا مدیر، به روز بود. آن روزها که در شهرهای بزرگ هم اکثریت مردم گواهینامه رانندگی نداشتند، او گواهینامه گرفت و اتومبیل خرید. ژیان آهار که برای ورودش به دنبلید، جشن گرفته و قربانی کردند. همان ژیان شد وسیله ایاب و ذهاب همه‌ی مردم روستا.

 

 

آقا مدیر می‌گفت: من جز خدمت به این مردم، کاری نکرده‌ام. اسناد و اقوال هم جز این گواهی نداده است. او عاشق خدمت به مردم بود. مخصوصاً برای مدرسه از هر اتفاق جدیدی به وجد می‌آمد. اولین روزهای طرح تغذیه رایگان، به مدت یک هفته هر روز به شهرک می‌رفت تا اینکه یک روز ظهر، سر صف، وقتی دانش‌آموزان انتظارش را می‌کشیدند، با دو کارتن بیسکوئیت ویفر خودش را رساند و با چه شور و شوقی، بسته‌ها را بین بچه‌ها توزیع کرد.

آقا مدیر وقتی عازم سفر حج شد، همه بچه‌ها به اتفاق اهالی روستا، او را تا سر جاده، بدرقه کردند. او بچه‌ها را به صف کرد و صورت تک تکشان را بوسید. در استقبال بازگشت ایشان هم دوباره همین صحنه تکرار شد. آقا مدیر همه شاگردانش را فرزند خود می‌دانست.

تا اینکه بعد از سالها خدمت صادقانه، آقا مدیر شریف، بازنشسته شد. او یک معلم نمونه بود، با اینکه موقعیت این را داشت که زمین بخرد، تجارت کند یا با ملاکان و تجار شریک شود و زندگی مجلل برای خود بسازد، اما هرگز به سراغ این کارها نرفت.

آقا مدیر، آقا مدیر بود و آقا مدیر ماند.

 

 

ارسالی از سوی آقای مهدی رضاخانی، اهل روستای دنبلید طالقان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۵۶
درجی طالقانی

طرز تهیه داروی قطعی کرونا

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ

طنز

  • 50 گرم اسپند دانه
  • 10 گرم اُلرگ دانه یا هامون گُلپر
  • 250 گرم ماچه خِری زور یا همان: عنبر نسارا

نکته: ماچه خرُش سیفید باشه، سیاخِری زور برا سیاسُلفه خوبه!!

اینانه دمینگنیم اسپند دود کُنی میان، تِشی سَر با حرارت 40 درجه فارنهایت، اِندی میداریم تا پَل بیا و تَشاگیره.

نکته دو: پَل بیا یعنی به نقطه جوش بَرسیَن.

بَعد یه پوف مینیم اتاقی میان دوره می‌گردانیم. یالانِ می‌گوییم تا خوب نَفَس بَکشُن بَشوئه ناقِشانی میان.

جان دیجانِ کرونا، آقاشی قبرِه می‌خنده اگر جُرحَت کنه نُطُق بَزنه...!

 

 

برگرفته از پُستی به قلم آقای مسلم گرشاسبی، (روستای کَش) منتشر شده در کانال طالقانی‌ها

طراحی پوستر: گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۳
درجی طالقانی

نان زینجیفیلی

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

این نان خوشمزه از جمله نانهای سنتی البرزی است که قدمتی طولانی دارد. در گذشته زنهای روستایی نانهای خود را داخل تنور و با هیزم می پختند و از نان زینجیفیلی برای پذیرایی در شبهای عید، مراسمات خاص و یا در عروسی استفاده می کردند.

برای تهیه این نان احتیاج داریم به:
▫️ آرد شیرینی پزی، سه لیوان سر صاف
▫️ شیر، یک لیوان
▫️ شکر برای خمیر مایه، دوقاشق غذاخوری
▫️ شکر برای داخل خمیر، چهار تا پنج قاشق غذاخوری
▫️ کره، پنجاه گرم
▫️ نمک یک قاشق چای خوری
▫️ زنجبیل یک قاشق مرباخوری
▫️ بیکینگ پودر یک قاشق چای خوری
▫️ خمیر مایه یک قاشق غذاخوری
▫️ یک عدد زرده تخم مرغ با کمی زعفران برای مالیدن روی نان

طرز تهیه:
ابتدا شیر و کره و دو قاشق غذا خوری شکر را روی حرارت قرار می دهیم تا کره آب شود. دقت کنید که نباید شیر بجوشه و فقط در حد گرم شدن و اب شدن کره کافیه. کمی که مایع ولرم شد، خمیر مایه را اضافه می کنیم و با چنگال هم میزنیم تا کمی مخلوط بشه.

سپس درب ظرف را می گذاریم حدود ده دقیقه تا مایع خمیر عمل بیاد. بعد از اینکه مایع خمیر پف کرد، آن را به آرد و نمک و زنجبیل و پنج قاشق شکر که از قبل با هم مخلوط کردیم اضافه میکنیم و اول با قاشق مخلوط میکنیم. بعد با دست شروع میکنیم به ورز دادن. اگر احساس کردید که خمیر چسبنده است مطمئن باشید که با ورز دادن بیشتر، برطرف خواهد شد. پس آرد زیادی اضافه نکنید و کامل حدود ده دقیقه با انتهای کف دست روی تخته کار خمیر را ورز بدهید تا کاملا لطیف شود.

سپس خمیر را جمع کرده و داخل ظرفی که روغن مالیدیم قرار میدیم و روی آن سلفون میکیشیم تا استراحت کند.
حدود یک ساعت تا یک ساعت و نیم لازمست تا خمیر کاملا پف کرده و آماده شود. بعد از این زمان، پف خمیر را گرفته و دوباره ورز میدیم و داخل سینی یک کاغذ روغنی قرار میدیم و نون ها رو چانه گرفته و بعد روی سینی پهن میکنیم.

با این مقدار مواد، چهار عدد نان بزرگ و اگر چونه ها را کوچیک بگیرید، هشت قرص نان درست میشود.
بعد از پهن کردن چونه ها با یک ماسوره یا ته لیوان پافیلی که طرح گل دارد، روی نان ها طرح میندازیم و میزاریم حدود یک ربع دوباره استراحت کند.

سپس بعد برای رومال نان، یک عدد زرده تخم مرغ و یک قاشق شیر و کمی روغن و زعفران را مخلوط و با قلم موی مخصوص روی نانها میزنیم.
در آخر کار سینی را داخل فر از قبل گرم شده به مدت ده دقیقه با حرارت صد و هشتاد درجه قرار میدهیم.
کف نان ها که کمی پخت و روی آن یه کم رنگ انداخت، گریل (شعله بالای فر) را روشن میکنیم تا روی نان ها طلایی شود.

نکته مهم: حتما داخل فر یک کاسه (فلزی) آب قرار بدهید و قبل از اینکه نان رو داخل فر و در طبقه وسط بگذارید، روی سینی طبقه پایین فر، نصف لیوان آب بریزید بعد در فر رو ببندید.
این کار برای آن است که داخل فر بخار آب جمع شود و نان بهتر عمل بیاید و خشک و سفت نشود.

آشپز و عکاس هنرمند: سرکار خانم ملک محمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۵
درجی طالقانی

شعر شورُک چینی

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۲۴ ق.ظ

کوه برای مردمان ساکن دامنه‌های البرز، نمادِ استقامت، برکت و سنگ صبوری است. بهاران که دامن سبز کوه پر از سبزی‌های صحرایی، برکت خود را به روستاییان عرضه می‌دارد، زنان و مردان دسته جمعی، برای بهره بردن از این سخاوت کوه و یافتن روزی به آن می‌روند.

اما گاهی هم کوه رفتن، بهانه‌ایست برای فرار از غمها... و یافتن سنگ صبوری چون کوه، برای درد دل و کاستن از دردی که هیچ درمانش نیست.

حکایت تره چینی دخترکی خسته از غمِ روزگار و جفایِ یار، به زیبایی در شعر زیر آمده است.

دخترک با دلدارِ بی‌وفای خود که همسری غیر او برگزیده، این چنین نجوا می‌کند:

 

مینی پِی تو راه نیا دَرُوم میشُم شورُک چینی               تو بَشو اُِوتو بُدار، مُنَِک میشُم شورُک چینی

خسته از مردمی گَپ گَپ میون این همه کار                تو خودتی یارُ و بُدار، مُِنَک میشُم شورُک چینی

یاد اون واشِ باری که آدُمی جان در میشو                  تو خودتی مالُ بُدار، مُِنَک میشُم شورُک چینی

مایی دارانی سَرُک کِشگیریدان لانه مینُن                   خودتی دارِ بُدار، مُِنَک میشُم شورُک چینی

باغانی گَل شیلانُک داران که بار بیوردینه                وَلگَنش رو تو بُدار، مُنَِک میشُم شورُک چینی

زرُچی لانه رِ بِین، مرغانشی سَر نُشتیه                   خودتی کُِرگُ بُدار، مُِنَک میشُم شورُک چینی

مایی وَلگان همه رو خاکِ سیا سَرآشیه                      خودتی جُوو ر بُدار، مُِنَک میشُم شورُک چینی

 

 

شعر را با صدای محمد حبیبی دریافت و گوش کنید کلیک

عکس اول از: آقای جواد عباسی     عکس دوم از: خانم پروانه پلای

با تشکر از کانال طالقانی‌ها بابت انتشار شعر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۲۴
درجی طالقانی

خورشت تَرا قلیه یا تره قلیه: طالقانی قورمه سبزی

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ق.ظ

یکی از خورشت‌های طالقان در قدیم، زمان مادربزرگامون، اون وقتی که قورمه سبزی‌جان به این شکل وجود نداشت، خورشت تَرا (تره) قلیه بود.
خورشتی سالم و خوشمزه، که با سبزی صحرایی و با کمترین روغن، پخته می‌شه و تدارک پیاز و سبزی‌ِ اون فقط در حد تفت دادن هست.

طرز تهیه:

کمی لوبیا چیتی رو از شب قبل خیس می‌کنیم. پیاز رو خُرد کرده و تفت میدیم، سپس به اون گوشت تکه‌شده‌ی خورشتی رو اضافه می‌کنیم و با کمی زردچوبه و فلفل تفت میدیم و همراه لوبیا می‌گذاریم تا بپزه. گوشت و لوبیا کمی که پخت، عدس رو بهش اضافه می‌کنیم.

از اون طرف، سبزی صحرایی مثل قزیاغه، گزنه، کل خجه، شیرین چچم، گاوزبان، شِنگ، کمی برگ سیر رو ریز خُرد می‌کنیم و کمی تفت میدیم، و اونو رو هم اضافه می‌کنیم. بعد از مدتی آلوی خورشتی که به زبون ‌محلی خودمون همون آلو پیوندی هست و اگه نداشتیم آلو بخارا و سیب زمینی خورد شده رو بهش اضافه می‌کنیم و اجازه می‌دیم تا خوب بپزه و جا بیفته. اما مراقب باشیم که عدس و سیب زمینیش لِه نشه.


در آخر کار نمک اضافه میکنیم. اگه خواستیم خورشتمون تُرش‌تر باشه یک قاشق غذاخوری آبغوره هم به اون می‌زنیم.
همون طور که اول گفتم، این خورشت خیلی خورشت سالمیه چون علاوه بر داشتن سبزیجات صحرایی، در طبخ اون، از روغن کمی استفاده شده.

 

 

این هم خورشت ترا قلیه من که برای امشب پختم با سبزی صحرایی طالقان
جاتون خالی
خیلیم دوست دارم بدونم که همشهری‌های دیگر طالقونیم چطور درست می‌کنند.

اگه دوست داشتید روش‌های دیگه پخت این خورشت رو برامون بگید.

 

خدا را شکر که طالقانی هستم

 

عکس و متن از بانو شهناز فلاحی، اهل آبادی حسنجون و اصالتاً از آبادی کولَج طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۶
درجی طالقانی

روز سعدی جان با طعنه بر کرونا گرامی

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۱ ق.ظ

سعدی جان بگوتیه:

اگه مُن تی یِی عشقی واستان، تور دیوانه گِردیَم، منی عیبِه شماتت ناکُن
چارده شویی ماه، هلال دی می‌گَرده، طُلا بی عیب نمیبو و گل دی بی خار نی

آها عزیزجان
این قشنگه بهار ما دی بی عیب نی، اما تو فقط قشنگیانشه اعتنا کن

 

اصل شعر:


          گر  دلم در عشق  تو  دیوانه شد، عیبش مکن                                                           بدر، بی نقصان و زر،  بی عیب  و  گل، بی خار نیست

 

عکس از: داریوش ابراهیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۱
درجی طالقانی