درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

امیر سرلشکر شهید ولی الله فلاحی

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۴۶ ق.ظ

شهید ولی‌الله فلاحی در سال 1310 در قریه کولج طالقان (استان البرز) به دنیا آمد.  تحصیلات ابتدایی را در همانجا گذراند و برای ادامه تحصیل راهی تهران شد.  تحصیلات متوسطه را نیز با موفقیت در تهران سپری کرد و در سال 1327 جهت خدمت در ارتش،‌وارد دبیرستان نظام شد. در سال 1330 وارد دانشکده افسری شد و پس از دریافت لیسانس در سال 1333، با درجه ستوان‌دومی در نیروی زمینی ارتش (لشکر 92 زرهی) مشغول خدمت گردید.


از سال 1351 تا اواسط سال 1353،‌ شهید فلاحی با درجه سرهنگ دومی،‌ به همراه گروهی از افسران کشورمان، به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش‌بس ویتنام به آن کشور اعزام شد و در کنار نمایندگان کشورهای اندونزی، لهستان و مجارستان به عنوان فرمانده ایرانی مقیم یکی از ایالات ویتنام، مأموریتش را آغاز کرد.


در بازگشت از ویتنام، شهید فلاحی مجدداً به تدریس در دانشکده فرماندهی و ستاد پرداخت، زیرا از نظر ضد اطلاعات ارتش، او فردی دارای اعتقادات مذهبی، سیاسی و مظنون بود و به همین جهت مشاغل فرماندهی و نظامی به او داده نمی‌شد.




در مهرماه 1357،‌ او را به مرکز پیاده شیراز منتقل کردند. در این زمان شهید فلاحی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. بررسی اسناد و مدارک ساواک نشان می‌دهد که شهید فلاحی در دوران قبل از انقلاب، ‌به خاطر فعالیت‌های سیاسی و مذهبی خود، ‌سه بار توسط نیروهای ساواک دستگیر و زندانی شده است. سابقه مبارازت او به سال 1331 می‌رسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حکم سرلشکر قرنی – نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش – و موافقت شورای انقلاب، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شود. او ، با شور و اشتیاق بیشتری به فعالیت پرداخت و همزمان با سر و سامان دادن یکان‌ها، با انجام مراسمی از قبیل رژه کارکنان نظامی در داخل شهرها، تلاش می‌کرد تا تزلزل روحیه نظامیان و نیز دیدگاه مردم نسبت به ارتش را ترمیم  کند و بین نظامیان و مردم پیوند برقرار سازد. در واقع شهید فلاحی بنیانگذار ارتش جدید ایران با ویژگی‌های اسلامی بود.


هنوز مدت زمان زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل ارتش جمهوری اسلامی ایران نگذشته بود که عناصر ضد انقلاب با حمایت کشورهای خارجی، در غرب و شمال غرب درگیری‌هایی را ایجاد کردند و شهید فلاحی جهت حفظ انقلاب و میهن اسلامی، به آن مناطق شتافت. سپس با سامان دادن به اوضاع آن مناطق و فداکاری‌های متعدد،‌ در تاریخ 29 خرداد 1359 شمسی از سوی رهبر کبیر انقلاب، به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد و مدتی نیز پس از عزل بنی‌صدر از مقام جانشینی فرمانده کل قوا، طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی(ره)، ‌اختیارات فرماندهی کل قوا را برعهده داشت و سرانجام با حضور در جبهه‌های جنگ با دشمن متجاوز عراقی و فرماندهی عملیات‌های متعدد،‌در هفتم مهرماه 1360،‌ پس از عملیات غرورآفرین ثامن‌الائمه،‌ در حادثه سقوط هواپیمای سی – 130 به همراه چند تن از فرماندهان ارتش و سپاه  به شهادت رسید.



با سپاس از کانون فرهنگی روستای اورازان

زندگینامه شهید فلاحی را در ویکی پدیا بخوانید کلیک

همچنین زندگینامه دیگری از وبلاگ شهدای گران قدر طالقان کلیک




خاطره ای به نقل از یکی از محافظان شهید فلاحی


در آبان ماه سال 1359 در سوسنگرد , عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه ای میان خط آتش نیروهای خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم .


تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت . انفجار گلوله های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می شد. دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند.

به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکشها و گلوله ها , از کلاه آهنی استفاده کند , اما او اظهار داشت : گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

با این وجود از ایشان که آن زمان رئیس ستاد مشترک بود خواهش کردم که برای اطمینان خاطر استفاده از کلاه آهنی , هنگام انفجار گلوله ها به روی زمین دراز بکشند. شهید فلاحی با لبخندی گفت : تو از من خاطر جمع باش , چون انسان شهید نمی شود مگر آنکه قبل از شهادت , کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده ام .

من که در پی راهی برای بازگشت و یا جان پناه امنی بودم , پرسیدم : تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟

لحظه ای تامل کرد و سپس گفت : می دانی تنها آرزوی من چیست؟

گفتم : آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول , سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می دهد که مردم آن کشور زنده , پویا و در دنیا قابل احترام هستند.

ایشان گفتند : بله , همه اینها درست است , اما می دانی که من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیه ام می شناسم با توجه به پیش روی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمینگیر شود که چنین شد. تنها یک آرزوی بزرگ دیگر دارم . تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانیم .


کمتر از یک سال بعد تیمسار فلاحی به آرزوی خود رسید، اما چند ساعت پس از تحقق این آرزو به والاترین مقام انسانی یعنی شهادت در راه خدا نائل گردید.


راوی: آقای جعفر بریری یکی از محافظین شهید فلاحی

منبع: نوید شاهد



همچنین بخوانید: شهید فلاحی و دفعه فتنه در سنندج کلیک





یادش گرامی، روحش شاد   و   راه سرخش   پر رهرو   باد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۴۶
درجی طالقانی

ایام فاطمه اول تسلیت باد

چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ق.ظ


و چقدر این دست سنگین بود!
قرن ها از ماجرای کوچه می گذرد ، ولی
 گوش شیعه هنوز درد میکند!!!!!!!ا



عکس از سعید ملک کیانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۱
درجی طالقانی

شهادت در دریاچه ماهی

چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ق.ظ


۱۳ دی سالروز شهادت شهید ایوب ذوقی گرامی باد


شهید «ایوب ذوقی» فرزند یعقوب در سال ۱۳۳۲ ش در یکی از روستاهای استان سرسبز گیلان چشم به عرصه هستی گشود. (ایشان اصالتاً از اهالی طالقان البرز می باشند.)

ایوب، دوران تحصیل خود را در طالقان و تهران به اتمام رساند و در سال ۱۳۵۶ ش به خدمت آموزش و پرورش درآمد.

پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی به رهبری خمینی کبیر (ره) و هجوم بی‌امان نیروهای متجاوز بعثی به خاک میهن اسلامی از ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹، ایوب نیز همانند دیگر غیرتمندان، عازم جبهه‌های نور شد.

ایوب ذوقی چندین بار به میدان‌های نبرد اعزام شد، اما با این‌که دچار مجروحیت شده بود مجدداً به عرصه شهامت و شهادت بازگشت تا این‌که سرانجام در تاریخ سیزدهم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در حین عملیات در دریاچه ماهی و سن سی و سه سالگی به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به ملکوت اعلی پیوست.




نامگذاری یکی از کوچه های شهر کرج به نام شهید پر افتخار، ایوب ذوقی


عکس از سیده مریم قادری

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۵
درجی طالقانی

کسب مقام نخست مسابقات کشوری ترانه_آواز رادیو جوان توسط شاعر جوان طالقانی خانم نسترن سادات سیدعلیخانی




واسه چشمی که خیره مونده به در         شاید گاهی وقتا رسیدن بده

جای اونی که خونه رو ترک کرد                   یه مشت استخون و پلاک اومده

یه روز بند پوتینشو بست و رفت                نفهمید بند دلم پاره شد

نفس های من بوی خردل گرفت              تنم زخمی مین و خمپاره شد

یه عمری باید سایه ی مَردَمو                با اسم یه کوچه تصور کنم

جای خالی شونه شو بعد از این                واسه گریه با پیرهنش پُر کنم

 خدا دستاشو واسه اون  باز کرد                 که آسوده از زندگی دس کشید

با پای خودش رفته بود و حالا                 رو دستای مردم به خونه ش رسید

#نسترن_سیدعلیخانی


دریافت کلیپ (دانلود)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۹
درجی طالقانی

🌷🌷🌷

یه شب بارونی بود. فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن، همین‌طور که داشتم لباس می‌شستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده.
گفتم: اینجا چیکار می‌کنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟
دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زدمو از تو تشت بیرون آورد و گفت: ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه...
حرفشو قطع کردمو گفتم: من مجبور نیستم. با علاقه این کارو انجام می‌دم. همین قدر که درک می‌کنی، می‌فهمی، قدرشناس هستی برام کافیه.

🌷🌷🌷

شهید دکتر سید عبدالحمید قاضی میرسعید (آلاله سرافراز طالقان روستای سیدآباد)




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۱:۱۰
درجی طالقانی

به یاد شهدای گرانقدر طالقان

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ

می رسد هر دم به گوش من نوای طالقان

می شود دل خرم از آب و هوای طالقان

من به یاد لاله های پرپر این سرزمین

می زنم بوسه به خاک شهدای طالقان

شعر از: بهمن محجوبی


پوستر مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستای اورازان

این روستا، بیشترین تعداد شهدا را در میان روستاهای طالقان تقدیم کرده است (38 شهید)





پوستر مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستای ناریان


پوستر مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستای پراچان


پراچان بیستُ و هفت آلاله داره

زمین از خون هر یک لاله زاره

خبر بر دشمن ایمان رسانید

که هر یک لاله را حاصل هزاره

شعر از: سید اسماعیل افتخاری




پوسترهایی مزین به تصویر شهدای گرانقدر روستاهای دیگر طالقان










توضیح آنکه تعداد روستاها و شهدای عزیز طالقان، بیشتر از آن چیزی است که در این پُست مشاهده می کنید.

با سپاس از کانال طالقانیها و کانون فرهنگی اورازان (بابت شعرها و عکسها)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۴
درجی طالقانی

دفاع مقدس از زبان یک نوجوان امروزی

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۵ ق.ظ

آخرین روز شهریور بَه.

تابستان تمام گرسته بَه و وَچان دی همه دَبن آماده میگرستن تا فردا صبح بشون مدرسه. اون موقان تلگرام و اینترنت و این چیزان دَنبه. یه خوردا رادیو یا سیاه سیفید تلوزون بَه که مردم اونانی میان میفهمستن دنیا چی میگذره.

اوضاع آرام بَه تا اینکه همان‌ روز، رادیو و تِلوزونی میان بوگوتن که صدامِ گور به گور، بیامی ایرانه بمب بِزیه. همه ای دل یهو جیر کَت. وَچان دی خیلی بترسین.

همان روزی فردا، جوانان گروه گروه میشن مرزانی سر تا با صدامی سربازان بجنگن.

چه رشید جوانانی که جنگی میان پرپر گرستن‌ و نیَشتان دشمن یه وجه از ایرانی خاکه بیگیره.


امروز سی و هفت سال اون بد روزان دِ میگذره و هنوز دی هممان شهیدانی مدیونیم.


◻️هفته دفاع مقدس گرامی باد◻️

✍️نیلوفرسادات سیدعلیخانی، سنگبُن



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۵
درجی طالقانی

دو آهنگ ارزشی از آوش قادری

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۵۱ ب.ظ

🎼 نام اثر: امام رضا

🎤 خواننده: آوش قادری
👈با گویش طالقانی
شعر:میترا صیادی و اشرف حکیم الهی


دانلود کنید



🎼  نام اثر: شهید

🎤 خواننده: آوش قادری
شعر:میترا صیادی-آوش
👈با گویش طالقانی

تقدیم به شهدای طالقان


دانلود کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۱
درجی طالقانی

دکتر ابراهیم حشمت طالقانی

چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۱۳ ب.ظ


ملقب به «حشمت الاطباء» و «سردار حشمت»، فرزند عباسقلی و مشهدی سکینه خانم طالقانی بود که در سال 1264 در روستای شهراسر طالقان، دیده به جهان گشود.
وی از سران نهضت جنگل، یار میرزاکوچک خان جنگلی و نفر دوم هیات اتحاد اسلام بود که از آغاز تشکیل این نهضت، با آن همکاری می‌کرد و چندی از طرف هیأت اتحاد اسلام که شورای رهبری نهضت جنگل محسوب می‌شد، به حکومت لاهیجان منصوب شد.

نخست در روستای «اوانک» نزد «شیخ عبدالحسین اوانکی» به خواندن و نوشتن پرداخت .زمانی که 18 سال داشت، پدرش او را برای تحصیل به تهران فرستاد و نامش را در مدرسه «آلیانس فرانسه» ثبت کرد.
این زمان مصادف بود با اوج مبارزات مشروطه‌ خواهان و همین امر سبب شد که ابراهیم به رشد سیاسی و آگاهی ویژه‌ای برسد. سپس در مدرسه دارالفنون به تحصیل طب مشغول شد، همزمان با دایر شدن مدرسه سیاسی از سوی مشیرالدوله به این مدرسه هم راه یافت و دروس آن را با موفقیت به پایان رساند.
در سال 1328 قمری شاهسون‌ها در اردبیل علیه دولت مشروطه طغیان کردند و ابراهیم که اینک طبیب شده بود، به عنوان پزشک ارتش برای سرکوبی طغیان شاهسون‌ها اولین مأموریت و سفر جنگی اش را آغاز کرد.
تجربیاتی که در این سفر (چه از نظر پزشکی و چه از نظر نظامی) کسب کرده بود، سبب شد در جریان نهضت جنگل ،«نظام ملی» را در لاهیجان دایر کند و خود سرپرستی آن را به عهده بگیرد.
وی همچنین به تأسیس مدارس و ایجاد نهری از شعبه اصلی سفیدرود که اینک به نام و یادش «حشمت رود» خوانده می شود، اقدام کرد. محبوبیت دکتر در شرق گیلان و بویژه لاهیجان (محل سکونتش) بیش از همه مرهون شخصیت نجیب و صبور و فداکاری و دلسوزی‌اش برای مردم بود.

دکتر حشمت، در اردیبهشت ماه سال ۱۲۹۸ شمسی در دادگاه فرمایشی دولت وقت و پس از خیانت یاران و عهدشکنی حکومت مرکزی در زیرپا گذاشتن امان نامه ای که به ایشان داده بود، محاکمه و به اعدام محکوم شد.

وی متهورانه تا پای چوبه دار رفت و در حالی که به آسمان آبی چشم دوخته بود عینک خویش را از چشم برداشته در جیب ژیله خود قرارداد و با حالت خونسردی این آخرین جملۀ زندگی خود را قرائت کرد:
 
منصوروار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست

شادروان ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا و نویسنده کتاب «سردار جنگل» است، در قسمتی از یادداشت‌های خود آورده‌است: درباره مرحوم دکتر حشمت زیاد کار نشده ‌است و جامعه آزادیخواه، حقش را به نحو احسن ادا نکرده ‌است.شنیده‌ام، هر وقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب می‌شود برمی‌دارند، قسمتی از آن را به نام خیرات و شادی روح احداث‌کننده حشمت رود برای مستضعفین و بینوایان اختصاص می‌دهند.
و شهادت، عاقبتِ مردِ نیکنامِ طالقانی بود و جالب است تا سرگذشت عامل اصلی قتل وی را هم بشنوید. دکتر حشمت، به دستور تیمور تاش حاکم گیلان به دار آویخته شد و تیمورتاش بعدها به مرد شماره دو دوره رضا‌خان تبدیل شد، اما دست تقدیر تقاص خون دکتر حشمت را گرفت و وی در زندانی نمور به قتل رسید.


◀️ تهیه شده در گروه طالقانی درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۳
درجی طالقانی

داستان رضا سگه

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۲ ب.ظ


📌 داستان زیر رو بخونید.

رضا سگه یه لات بود تو مشهد.
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!

یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و مشروب خوردن که دید یه ماشین با آرم ستاد جنگهای نامنظم داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: فکر کردی خیلی مردی؟
رضا گفت: برو بچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش برخورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!

مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: این کیه آوردی جبهه؟

رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه یه دفعه سرش داد زد: آهای کچل با تو ام.....
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:بله عزیزم!  چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟

رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!

چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟ کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه...
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی
ولی اون بهت خوبی می کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم!!

رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟

اذان شد.

رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.

سر نماز، موقع قنوت صدای گریه اش بلند شد!!!!

وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)

یه توبه و نماز واقعی........

برگرفته از: خاطرات شهیــد مـُصطفی چـمـران

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۲
درجی طالقانی