شعر روزگار کودکی
روزگاران کودکی افسوس
هم چو تیر از کمان گذشت
نقش آلاله های رنگارنگ
یادگار است بر کرانه ی دشت
خنده ها گریه های بی جا را
گوییا من هماره می شنوم
از دهان کودک خویش
این صدا را دوباره می شنوم
هرچه گویی ز عشق و مستی و می
کودکی چهره ای دگر دارد
در میان هزار شور و نوا
نغمه دل فریب تر دارد
این گل باغ زندگانی را
یک جهان شادی و تماشا بود
گرچه بر شاخ عمر دیر نماند
کودکی هرچه بود زیبا بود....
شاعر: استاد حسن پور زاهد
شعر با صدای: فرشید فلاحی